کد خبر: 36671
تاریخ انتشار: سه شنبه, 06 شهریور 1397 - 15:23

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

ایفلا

روزنوشت‌های ایفلا/ 5 شهریور ۱۳۹۷

منبع : لیزنا
   صالح زمانی
روزنوشت‌های ایفلا/ 5 شهریور ۱۳۹۷

 صالح زمانی: دکترای جامعه‌شناسی سیاسی از دانشگاه بروکسل و سردبیر نشریه آی‌بولتن:

دوشنبه (5/6/1397)

امروز صبح کمی زودتر از وقت معمول از خواب بیدار شدم. باید ساعت 8 صبح در مقابل ورودی اجلاس آماده باشیم. دکتر خسروی دچار میگرن و سردرد شده و اوضاع خوبی ندارد. گفتم شما امروز در اجلاس بمانید و من خودم می روم. قبول نکرد. نشست روسای کتابخانه های ملی در موزه سلطنتی مالزی برگزار می شود. هر ساله به صورت یک روز در ایفلا این نشست برگزار می شود. قرار است رایزنی ها درباره نگرانی ها و فرصت های کتابخانه های ملی مورد بررسی قرار بگیرد. امسال هم برنامه ریزی خوبی برای این نشست در نظر گرفته اند. در همان لحظه ورود به سالن اصلی اجلاس رایزنی ها میان نمایندگان کشورها شروع شد. صندلی ما را در این نشست دکتر خسروی نمایندگی می کند. در بخش اول نشست قرار است تا نفیسه احمد، رییس کتابخانه ملی مالزی، خوش آمد بگوید. رییس کتابخانه ملی هلند ریاست جلسه را برعهده دارد. رییس کتابخانه ملی و آرشیو کانادا هم جزو سخنرانان است. فرد کهنه کار و فعالی به نظر می رسد. بعد از دور اول نشست، همه نمایندگان کشورها به بخش دیگری از سالن منتقل شدند تا رو در روی هم در مورد کتابخانه های ملی شان بگویند. از مشکلات و تجربیات مفیدی که می تواند زمینه همکاری را فراهم کند. در این میان من بیشتر به دنبال گفت و گو با هیات ها بودم.

در همان ابتدا خانم بکت رییس آی اس اس ان بین الملل را دیدم. قبلا در مراکش او را دیده بودم. یک زن مدیر و مهربان و پرکار که خودش آمد و مرا پیدا کرد. در مراکش برای میزبانی نشست سالانه (ISSN) اعلام آمادگی کرده بودیم. قرار شد بررسی کنند و خبر بدهند. امسال و در چند روز آینده این نشست در واشنگتن برگزار خواهد شد و سال آینده هم در هند. تا امروز پیامی از بکت دریافت نکرده بودم و آن قدر سر شلوغی داشتم که نتوانم پیگیری کنم. امروز بلافاصله گفت ایمیل من را چرا جواب نمی دهی و من هم متعجب شدم. داستان از این قرار بود که انگار چند هفته پیش ایمیل زده و نسبت به پیشنهاد میزبانی ما پاسخ مثبت داده است. خیلی خوشحال شدم. یادم می آید در رباط خیلی با هم حرف زدیم. از شرایط ویزا و اسکان و مدیریت سفر و تشریفات که همه را توضیح دادم. همه را مو به مو می نوشت. با اینکه رییس است و اختیارات دارد گفت باید تا مارس صبر کنیم تا در جلسه بورد مطرح کند. گفت خودم هم برای این میزبانی شما تلاش می کنم. بسیار خوش فکر و کار راه انداز است. خوشبختانه امروز خبر خوب را داد و قرار شد در مورد مقدماتش در همین ایفلا بیشتر حرف بزنیم. تا به اینجا میزبانی ایران برای نشست بین المللی ISSN با حضور نمایندگان بیش از 30 کشور برای سال 2020 قطعی شده است. حمایت های دکتر بروجردی از این رویدادهای بین المللی فوق العاده است و همین اینکه دست ما را برای گسترش این روابط باز می گذارد امتیاز بزرگی است.

بکت را به دکتر خسروی هم معرفی کردم و گفتم که از کتابداران شناخته شده ایرانی است. از خانم معماری هم تعریف کرد و گفت که خیلی فعال است. ما در سال های گذشته تلاش کردیم تا با ISSN ارتباطاتمان را توسعه دهیم و نسبتا هم موفق بودیم. بکت هم من را به چند نفر دیگر از فرانکو فون های ایفلا معرفی کرد. معلوم بود خیلی سال است که با هم رفاقت دارند. از کتابخانه ملی کانادا و فرانسه و حتی یکی از معاونین کتابخانه ملی قطر که فرانسه حرف می زد. من این روزها دارم یاد می گیرم که چقدر ظرفینت در مجامع بین المللی  وجود دارد و چه قدر دنیا بر مبنای مشارکت کار می کند. باز هم سرزنش های ذهنی که آدم را نا امید می کند. به دکتر خسروی گفتم ما تلاش کردیم که یک مجمع را بعد از کلی مذاکره متقاعد کنیم که در ایران ظرفیت پذیرش 60 – 70 نفر را برای یک کنفرانس بین المللی داریم و آن ها هم پذیرفتند. مشکل دقیقا از جایی شروع می شود که مثلا اگر یک هماهنگ کننده ساده مثل من، کتابخانه را ترک کند معلوم نیست چه بلایی بر سر این همه تعهدات و قول و قرار بیاید. نفر بعدی اصلا ممکن است بزند زیر همه قرار و مدارها و بگوید اولویت های ما چیز دیگری است. این بخش از مدیریت های دولتی درد آور است. خدا کند اتفاق های خوب و موثر منوط به افراد نباشد و بتوانیم نام ایران را  در مجامع خارجی مطرح نگه داریم. آی بولتن را به بکت دادم و گفتم برای ما خیلی مهم است که نظر شما را بدانیم. خیلی خوشحال شد و گفت حتما بازخورد می دهد.

در همین احوال پرسی های اول صبح استوارت همیلتون را دیدم. یک جوان به غایت مدیر و مسلط و جدی و متخصص و حرفه ای و هر آنچه آدم فکر کند در عرصه کتابداری است که یک سال و نیم است که به معاونت کتابخانه ملی قطر رسیده است. قطری ها از بی نظیرترین کتابخانه های ملی در جهان بهره مند شده اند. در همین سال کتابخانه های فوق پیشرفته شان را افتتاح کردند.  تقریبا همه کتابخانه ها و سرویس ها هم برون سپاری شده است. همیلتون و یکی دیگر از معاونین کتابخانه ملی قطر محصول همین برون سپاری هستند. از او خواستم که از قواعد برون سپاری مدیریتی  بگوید. می گفت یک سال و نیم است که استخدام شده و در کتابخانه های مختلفی در بریتانیا، هلند و بلژیک کار کرده است. رزومه داده و از برنامه هایش گفته و پذیرفته شده است. می گفت در طول قراردادم باید آموزش 100 نفر را تکمیل کنم و یک برنامه استراتژیک ده ساله تدوین کنم. با خودم گفتم ما حتی معنای برون سپاری را هم نمی دانیم. در دنیای عجیبی زندگی می کنیم که می توانیم به راحتی از تجربیات و کارهای درخشان سایرین استفاده کنیم و در عین حال در خواب به سر می بریم. از مصائب بومی گرایی بی هدف و پندار هنر نزد ایرانیان و است و بس همین است که داریم تجربه می کنیم. حس خود برتر بینی سال هاست که کشور را به مرز ناکارآمدی کشانده است. در بعضی حوزه ها فهمیده ایم که هنر نزد ما نیست و بس. مثلا فوتبال ما سال هاست که با مربی ایرانی در سطح تیم ملی خداحافظی کرده است. این را پذیرفتیم و در عوض خودمان را ساختیم و اتفاقا نتیجه هم گرفتیم. خوب هم پول خرج می کنیم. ای کاش در زمینه های دیگر هم بپذیریم. سرعت تحولات در جهان فرصت آزمون و خطا را از ما می گیرد و اگرتوجه نکنیم در آینده باید هزینه های سنگینی متحمل شویم.

یک نسخه از آی بولتن را به همیلتون دادم و گفتم برای ما مهم است که امثال تو به ما بازخورد دهند. صریح از او خواستم تا راهنمایی کند که چگونه می توانیم بهتر شویم. از او خواستم بدون ملاحظه نقد کند. آدم وقتی بازخوردهای این ها را می بیند اعتماد می کند و می داند دقیقا و واقعا در چه مسیری قدم بر می دارد. همیلتون را تقریبا همه می شناسند و همه جا می چرخد. شخصیت مستقلش به عنوان یک کتابدار می چربد به عنوان کاری اش به عنوان معاون کتابخانه ملی قطر. وقتی از وضعیت و شرایط آغاز به کار آی بولتن گفتم گفت هر جا بتوانم نشریه تان را معرفی می کنم. آدم را امیدوار می کنند به آینده و اینکه باید بیشتر کار کرد. حیف که همه دارایی ما همین دو ورق نشریه به زبان انگلیسی است و ای کاش می شد آن را قوی تر کرد. دور اول نشست که تمام شد به سالن کناری رفتیم برای یک پذیرایی مختصر و ساده. سالمرون را دیدم دوباره. در بخش پایانی دور اول یک سخنرانی کوتاه ارائه کرد. جرالد هم مجددا از پروژه اش گزارش داد. گفتم جرالد را متقاعد کند به ایران سفر کند. گفت تا پایان سال وقت خالی ندارد اما یکی از اعضای بورد ایفلا را به تهران اعزام می کنیم تا کارگاهها را در تهران دنبال کند. من را پیش جرالد برد و قول گرفت که تا نوامبر این کارگاهها در تهران عملی شود. خدا کند بپذیریم پروژه چشم انداز جهانی مهم است. خود جرالد هم برای سال میلادی آینده قول داد بیاید. خیلی مهم است حضور این شخصیت های برجسته و کارآزموده کتابداری که می توانند در تغییر نگرش کتابداران ما موثر واقع شوند. به شدت نیازمند تغییر نگرش ها هستیم. پیش کسوتان ما زحمات فراوانی کشیده اند و کتابداری را در ایران زنده نگه داشته اند اما این همه ماجرا نیست. باید روح اندیشه های جدید در کتابداری به دانشگاهها و مجامع علمی ما دمیده شود.

نفیسه احمد را هم دیدم. تفاهم را خوانده و گفت فردا قرار می گذاریم تا امضا کنیم. تیم خوب و جوانی را هم دور خودش جمع کرده که دو نفرشان هم از تحصیلکرده های اروپا هستند. با نماینده کتابخانه بوریس یلتسین هم صحبت کردم و قرار شد فردا هم با آنها تفاهم نامه امضا کنیم. نشست دور دوم، رونمایی از گزارش گلوبال ویژن است. باز هم سالمرون و جرالد لایتنر به صحنه می آیند. لایتنر یک پروژه را گرفته به دستش و از این کشور به آن کشور می رود و دنیا را با خودش همراه کرده است. نه پول زیادی دارند و نه رسانه و نه کارمند. یک مجمع جهانی غیر دولتی با حداکثر 15 کارمند در لاهه که این همه کار مثبت و اثر بخش تولید می کند. آخرین جمله سخنرانی اش این بود که اجازه دهید باز با هم کار کنیم. اجازه دهید دوستی ما به یک اتفاق بزرگ و جهانی منجر شود. آدم از این همه همبستگی متعجب می شود.

ظهر هم یک ناهار سبک دادند. متاسفانه ما در برنامه هایمان خیلی به این امور غذا و تشریفات توجه می کنیم تا جایی که اصل داستان به حاشیه می رود. در میان ناهار به چند نماینده دیگر از کتابخانه های ملی در مورد تفاهم نامه و برگزاری نمایشگاه مشترک صحبت کردم و چند نسخه هم از آی بولتن هم به آنها دادم. یک برنامه خوبی که امسال در نشست روسای کتابخانه های ملی برگزار شد ومن نمی دانم در دوره های پیش اینگونه بود یا نه، مربوط به ماهیت کارگاهی این نشست بود. بخش عصر نشست کاملا حالت کارگاهی داشت. مهم ترینش هم این بود که همه را در گروههای شش نفره تقسیم بندی کردند و بر اساس اولویت ها و مشارکت هر کتابخانه ملی در اصول توسعه پایدار  مانند دسترسی به اطلاعات، مهارت دیجیتال، کاهش نابرابری، خلاقیت، میراث فرهنگی و برابری جنسیتی بحث و گفت و گو شد و سپس این اصول که هر کدام به صورت کارت طراحی شده بود در نموداری قرار گرفت. هر چه قدر کارت ها در نیمه شمالی نمودار و در منطقه مثبت قرار می گرفت وضعیت مساعد تر و هر چه قدر در منطقه جنوبی و در محدوده منفی قرار می گرفت موقعیت وخیم تری داشتند. من در گروه مشترکی از کتابخانه ملی قطر، سنگاپور، نیجریه، ژاپن و هلند بودم. میانگین نرخ توسعه پایدار در این گروه در رده های میانی قرار داشت. یعنی نه بد بود و نه خوب. تمرین جالبی بود از اینکه در کجا قرار داریم. امروز هم فهمیدم که اولویت های کتابداری ما اساسا با اولویت های جهانی متفاوت است. ما دارنده یک کتابداری کاملا محلی هستیم. بخواهیم متحول شویم چاره ای جز آشنایی و پذیریش استانداردهای جهانی نداریم. متاسفانه سال ها در کتابخانه ملی، روابط خارجی با سفرهای خارجی تعریف می شده که به هیچ دستاوردی هم منجر نمی شده. روابط خارجی که برای خودش اصول و چارچوب دارد متاسفانه در حاشیه است. از ده ها موضوع محتوایی که بگذریم، حداقل در نشست امروز از نماینده لیتوانی، مجارستان، کانادا و گائل بکت رییس ISSN بین الملل شنیدم که گفتند که ایمیل زدند و جوابی نگرفتند. در این شرایط چه باید کرد؟ آیا تنظیم سامانه ایمیل این قدر کار سختی است؟ آیا ایجاد زبان دوم برای سایت کتابخانه ملی آن قدر سخت است که هنوز در زبان اول بمانیم؟ در ایفلا همه از تغییر جهان حرف می زنند و ما حتی در تغییر کوچک ترین سیاست هایمان ناتوانیم. باید تلاش کنیم و اوضاع را به سامان کنیم.

در آغاز بخش دوم نشست امروز هم فیلمی از افتتاح کتابخانه ملی قطر نشان دادند. معرکه بود. بی نظیر بود. کتابخانه ای ساخته اند و مهم ترین کتابداران و روسای کتابخانه های دنیا را هم دعوت کرده بودند و با همه شان مصاحبه کرده بودند. نه تاریخ کتابداری دارند و نه پوری سلطانی و کامران فانی. از امروز که شروع کنند 50 سال بعد به نتیجه می رسند. پنجاه سال بعد کلی پیشکسوت دارند. از نسل امروز اگر گذشت برای نسل فردا یادگار می گذارند. کاش یادبگیریم که برخی کارها شروعش برای هر زمانی دیر نیست. روز خوب و پرنشاطی بود و البته گردی از ناامیدی بر روح و روانم نشست. در فکر فرو می‌روم... چه باید کرد؟!

 

 

 

 

 

برچسب ها :
اعظم
|
Iran
|
1397/06/06 - 18:40
0
2
نه تاریخ کتابداری دارند و نه پوری سلطانی و کامران فانی...
واقعا همین طور است ، افسوس ای ایران ما...
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: