کد خبر: 28946
تاریخ انتشار: دوشنبه, 29 خرداد 1396 - 10:33

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

صورت انسانی کتاب‌ها

منبع : لیزنا
دکتر یزدان منصوریان 
صورت انسانی کتاب‌ها

 

لیزنا، دکتر یزدان منصوریان، دانشیار دانشگاه خوارزمی: دانیل پناک[1] - نویسندۀ معاصر فرانسوی - در کتاب «همچون یک داستان» می‌نویسد: «هر گاه عزیزی کتابی را به ما می‌دهد، پیش از هر چیز در لابلای خطوطش به جستجوی او می‌پردازیم. به جستجوی انگیزه و علاقۀ او که موجب شده این کتاب را به ما توصیه کند ... در جستجوی نشانه‌های یکی بودن؛ و پس از آن کتاب ما را با خود می‌برد تا آنجا که فراموش می‌کنیم چه کسی کتاب را به ما داده است و این اوج قدرت کتابی است که پیرامون خویش را تحت الشعاع قرار می‌دهد! با این حال سال‌ها بعد، هر گاه که به کتاب می‌اندیشیم، آن دیگری به خاطرمان می آید و بدین گونه هر کتاب صورتی انسانی به خود می‌گیرد». (ص. 94).

احتمالاً شما هم تجربه یا تجربه‌های مشابهی در این زمینه دارید که با یادآوری عنوان یک کتابِ مشخص یا دیدن دوباره‌اش در ویترین یک کتابفروشی، دوست یا معلمی را به یاد می‌آورید که نخستین بار از آن کتاب برایتان سخن گفته است[2]. گویی آن اثر به بهانه‌ای برای تداعی یاد و خاطرۀ آن شخص تبدیل شده است؛ و این تداعی یکی از کارکردهای رسانه‌ای شگفت‌آور با نام «کتاب» است. رسانه‌ای که سرشت و شخصیتی پیچیده‌تر از کالبد کاغذی خود دارد و هاله‌ای از رمز و رازهای ناگفته پیرامونش را پوشانده است.

توصیف دانیل پناک از چهره و رخسارۀ انسانی کتاب، فقط بیانگر بخش کوچکی از روابط ما با «سپهر کتاب‌های جهان» است. به راستی که «کتاب» پدیدۀ پیچیده‌ای است و ما خواسته یا ناخواسته ارتباطات متنوعی با «جهان کتاب‌ها» داریم. زیرا همانطور که عرض کردم، هر کتاب از هویتی به مراتب گسترده‌تر از کالبد کاغذی خود برخوردار است و مرزهای وجودی‌اش بسی فراتر از محتوا و متنی است که در خود نهفته دارد. هر متنِ ماندگار در حافظۀ تاریخی و جمعی ما با خود دایره‌ای از مفاهیم، مولفه‌ها و پیوندها ایجاد می‌کند که هر روز ابعاد تازه‌ای می‌یابد. مثلاً وقتی می‌گوییم «گلستان سعدی» همین یک عنوان به تنهایی با خود دنیایی از پیوندها، ارجاعات، خاطره‌ها و روایت‌ها را به همراه می‌آورد. برای ما گلستان سعدی یعنی قله‌ای که زبان فارسی در آن به اوج خود رسیده است، مجموعه‌ای فشرده از معرفت و حکمتی درخشان که تاریخ انقضا ندارد و متنی که بار تعلیم و تربیت این سرزمین را قرنها به دوش کشیده و در کتاب‌های درسی نسل امروز هم همچنان حضوری زنده و موثر دارد.

در نتیجه همۀ این کتاب‌ها شبکه‌ای پردامنه و پیچیده می‌سازند و ما در جایی از این شبکه ناگزیریم که خودمان را بیابیم و به موقعیتی که در آن هستیم معنا ببخشیم. ما گریزی از ارتباط با کتاب‌ها نداریم و مولفه‌های متعددی نیز بر این ارتباط تاثیر می‌گذارند، که در اینجا دانیل پناک فقط به یکی از متغیرها اشاره می‌کند. بدیهی است که این ارتباط به مراتب فراتر از این است و بر خلاف آنچه بسیاری تصور می‌کنند به محتوای کتاب‌ها محدود نمی‌شود.

ما به دلایلی کاملاً شخصی گاه مجذوب یک اثر می‌شویم. شاید ماهیت این جذابیت حتی برای خودمان نیز آشکار نباشد. کافیست به آخرین کتابی که در ویترین یک کتابفروشی یا در قفسه‌های یک کتابخانه توجه شما را جلب کرده است، فکر کنید. اکنون از خود بپرسید چه شد که در میان آن همه کتاب من این اثر را برداشتم و ورق زدم؟ یا تصمیم گرفتم آن را بخرم یا به امانت بگیرم. نمی‌دانم پاسخ شما چیست، اما می‌دانم که ما معمولاً شیفتۀ جلد کتاب‌ها، تصویر روی جلدشان، عنوان‌های رمزآمیز و رازآلود آن‌ها، نام‌های یگانه وگاه عجیب و غریب نویسنده‌ها یا شهرت ناشر و مترجم می‌شویم و هیچ‌ یک از این‌ها ربط مستقیمی به متن ندارد. زیرا هر کتاب شخصیتی منحصر به فرد دارد که از هم‌نشینی همۀ این مولفه‌ها ساخته می‌شود. هر یک از این مولفه‌ها برای خود پیامی برای هر مخاطب دارد و به نحوی بر داوری او درباره کتاب تاثیر می‌گذارد.

مثلاً یکی از مهمترین این مولفه‌ها «عنوان» آثار است. عنوان که نخستین حلقه اتصال ذهن ما با کتاب است. عنوانی که می‌تواند مخاطبی را جذب و مخاطب دیگری را دفع کند. زیرا ما معمولاً ابتدا به عنوان‌ها توجه می‌کنیم و هر عنوان با خود پژواک و طنینی دارد که ممکن است برای مخاطبی دلنشین و برای فرد دیگری فاقد هر گونه جذابیت باشد. چون این احساس کاملاً شخصی و منحصر به فرد است و چندان از قواعد منطقی یا نقد ادبی هم پیروی نمی‌کند. چه بسیارند کتاب‌هایی که من پیش از آنکه متنشان را بخوانم شیفتۀ عنوانشان شده‌ام. حتی نمی‌دانم دقیقاً چه چیزی در این عناوین جذاب بوده است، اما مثل جادویی پنهان مرا به سوی خود کشیده است: «ذهن بی‌خانمان» اثر پیتر برگر و همکارانش، «روح پراگ» به قلم ایوان کلیما، «خیره به خورشید» اثر اروین یالوم، «در فاصلۀ دو نقطه» که زندگی‌نامۀ استاد ایران درودی است و تقریباً تمام آثار زنده‌یاد دکتر عبدالحسین زرین‌کوب با آن عناوین زرین: تاریخ در ترازو، دو قرن سکوت، از کوچۀ رندان، پله پله تا ملاقات خدا، بحر در کوزه، فرار از مدرسه، و پیرگنجه در جستجوی ناکجا آباد.

این عناوین که لبریز از رمز و رازند نخستین ارتباط مخاطب را با متن شکل می‌دهند. در دنیای ادبیات داستانی عناوین سحرآمیزی که عملاً هیچ توضیحی دربارۀ متن نمی‌دهند، اما با جلوه‌ای جادویی سیل مخاطبان را به خود جلب کرده‌اند و در حافظه تاریخی بشر ثبت شده‌اند: بینوایانِ ویکتور هوگو، جنایت و  مکافاتِ داستایوفسکی، خوشه‌های خشمِ جان اشتاین بک، امیدِ آندره مالرو، پیرمرد و دریایِ همینگوی، جنگ و صلحِ تولستوی، بلندی‌های بادگیرِ امیلی برونته، غرور و تعصبِ جین آستین، بر باد رفتۀ مارگارت میچل و صدها اثر ماندگار دیگر که ادبیات کلاسیک جهان را می‌سازند. گویی نویسنده تمام چکیده و جوهرۀ اثرش را در یک و فقط یک کلمه متراکم کرده است. ما حتی اگر این آثار را نخوانده باشیم، باز هم از هر یک تصویر و تصوری در ذهن داریم و اطمینان داریم همیشه هستند که اگر روزی خواستیم برای فرار از روزمرگی و برای اعتلای اندیشه خود به آن‌ها مراجعه کنیم، ذهن و ضمیرمان از چشمۀ زلال هر یک سیراب خواهد شد. تجربه‌ای یگانه که در روان‌شناسی ادبی به آن «کاتارسیس» یا «روان‌پالایی» می‌گویند.

سخن پایانی

کتاب‌ها به کمک رشته‌هایی نامرئی و نهانی که در ذهن و ضمیر مخاطبان ایجاد می‌کنند، شبکه‌ای از دوستداران برای خود ایجاد می‌کنند. افرادی که به شکل‌های مشابهی به جهان می‌نگرند و با روش‌های مشابهی به آن معنی می‌بخشند. زیرا علاقه مشترک به یک کتاب بیانگر حلقه‌هایی از پیوند میان دوستداران آن است. در نتیجه هر کتابِ اثربخش و ماندگار می‌تواند همچون یک نقطه کانونی برای جمع شدن آدم‌ها پیرامون خود عمل کند. کسانی که کتاب‌های مشابهی خوانده‌اند و می‌خوانند معمولاً بیم‌ها و امیدها، ترس‌ها وتردیدها، شکست‌ها و پیروزی‌ها و غم‌ها و شادی‌های مشابهی را در مسیر زندگی تجربه کردند و دغدغه‌های مشترکی دارند. در نتیجه همگی جذب محیط مغناطیسی اطراف آن کتاب مشخص می‌شوند که اکنون برایشان صورتی انسانی یافته است و می‌توانند در آن فضا شکلی از همدلی و همزبانی را تجربه کنند. بی‌تردید سهم صورت و چهرۀ انسانی هر اثر در شکل‌گیری این شبکه انکار ناپذیر است.

زنده یاد قیصر امین‌پور نیز شباهت آدم‌ها و کتاب‌ها در دو بخش به زیبایی توصیف کرده‌ است که گزیده‌ای از آن را به عنوان حسن ختام این یادداشت نقل می‌کنم: «کتاب‌ها مثل آدم‌ها هستند. بعضی از کتاب‌ها ساده لباس می‌پوشند و بعضی لباس‌های عجیب و غریب و رنگارنگ دارند.  بعضی از کتاب‌ها برای ما قصه می‌گویند تا بخوابیم و بعضی قصه می‌گویند تا بیدار شویم. .... بعضی از کتاب ها شاگرد اول می شوند و جایزه می‌گیرند. بعضی مردود می شوند و بعضی تجدید. ... بعضی از کتاب ها هرچه دارند از دیگران گرفته اند و بعضی از کتاب‌ها هرچه دارند به دیگران می بخشند. بعضی از کتاب‌ها فقیرند و بعضی گدایی می‌کنند. بعضی از کتاب ها پر حرفند ولی بعضی حرفی برای گفتن ندارند و بعضی ساکت و آرامند ولی یک عالم حرف گفتنی در دل دارند.

او در شباهت آدم‌ها به کتاب‌ها نیز نوشته است: «آدمها مثل کتابها هستند. بعضی از آدم ها جلد زركوب دارند، بعضی جلد ضخیم و بعضی جلد نازك. بعضی از آدم ها با كاغذ كاهی چاپ می‌شوند، و بعضی با كاغذ خارجی.  بعضی از آدم ها  هم ترجمه شده‌اند.  بعضی از آدم ها تجدید چاپ می‌شوند، و بعضی از آدمها فتوكپی آدمهای دیگرند.  بعضی از آدم ها با حروف سیاه چاپ می‌شوند، و بعضی از آدمها صفحات رنگی دارند. بعضی از آدم ها تیتر دارند، فهرست دارند، و روی پیشانی بعضی از آدمها نوشته‌اند: حق هرگونه استفاده، ممنوع و محفوظ است.»

 

منابع

پناک، دانیل (1389)  همچون یک داستان، ترجمه بیتا خلیلی و منصوره شجاعی. تهران: نشر ثالث.

 

منصوریان، یزدان. «صورت انسانی کتاب‌ها». سخن هفته لیزنا، شماره 342، 29 خرداد ۱۳۹۶. 

 

 



[1] Daniel Pennac

[2]  کتابِ «همچون یک داستان»  را به توصیه احمد اکبرپور نویسندۀ موفق حوزه ادبیات کودک و نوجوان   خواندم و این کتاب برایم یادآور یکی از روزهای اردیبهشت 1396 در دانشگاه خوارزمی است، که نشستی درباره مفهوم کودکی در آثار آقای اکبرپور برگزار شد و در خلال بحث‌ها صحبت از این کتاب به میان آمد.

امیری
|
iran
|
1396/04/04 - 15:26
1
2
با سلام
من هم چند روز پیش از طریق تلگرام یک متن با همین حس و حال بدستم رسید..
متن داشت میگفت هر موقع به مسافرت می روید کتاب با خودتان ببرید! کتاب بخوانید! پس از بازگشت از سفر دیگر آن کتاب یک کتاب نیست یک دفتر خاطراتت است... نگاه کردن به برخی از صفحات کتاب شما را به یاد مناظر و اتفاقات خاصی می اندازد...
از استاد ممنونیم...
-
|
Iran
|
1396/03/31 - 20:41
0
2
حواسمان به آدم ها باشد
مخصوصا جلد نازک ها
پدیدآورنده همه مان یکی است
سيامك محبوب
|
Iran
|
1396/03/30 - 10:22
1
3
سلام
درباره اين جمله: «ما به دلایلی کاملاً شخصی گاه مجذوب یک اثر می‌شویم» ..... و در بند بعدي اين جمله «این احساس کاملاً شخصی و منحصر به فرد است و چندان از قواعد منطقی یا نقد ادبی هم پیروی نمی‌کند» حرف دارم.
چيزهاي بسياري است كه ما تصوري كاملا شخصي از آنها داريم اما به واقع چندان هم شخصي نيستند. ناشر مي‌داند كه افراد جذب چه مي‌شوند و كتاب‌ها را به گونه‌اي طراحي مي‌كند كه در اين جذبه گرفتار شوند. از يك سو بر اساس «نظريه واكنش خواننده Reader-response criticism» متن براي تفسيرهاي متعدد و گاها بي‌نهايت باز است، تا آن حد كه كاملا شخصي به نظر آيد، اما واقعيت اين است كه «جوامع تفسيري Interpretive communities» حدود و مرزهاي تفسيرها را مي‌بندند. بنابراين خوانندگان بر اساس پيش آموخته به جلد كتاب، عنوان و ... واكنش نشان مي‌دهند.
پاسخ ها
یزدان منصوریان
| Russia |
1396/04/01 - 13:04
با سپاس فراوان از توجه شما، خوشحالم که این یادداشت زمینه ساز گفتگو در این زمینه شده است. بله استدلال شما درست است و من هم با شما موافقم. اما من منظورم بیشتر این بوده که ما خودمان نیز به دلایل و زمینه های موثر بر توجه به کتابها چندان آگاه نیستیم و چه بسا به درستی ندانیم چه چیز در یک کتاب آن را برای ما جذاب می سازند. تری ایگلتون هم در کتاب «چگونه ادبیات بخوانیم» به این موضوع اشاره می کند. به هر حال، از توجه شما سپاسگزارم و امیدوارم سایر دوستان نیز نظرات ارزشمند خود را بنویسند.
خالقی
|
Iran
|
1396/03/29 - 15:15
0
6
سلام و سپاس
من هم تجربه های مشابهی دارم. مثلا کتاب "لذتی که حرفش بود" را به خاطر یادداشت شما در لیزنا خواندم و لذت بردم.
گاهی هم کتاب هایی را خریده ام و پشیمان شده ام. عنوان کتاب مرا به اشتباه انداخته یا نویسنده ای بوده که قبلا اثری از وی خوانده بودم و لذت برده بودم اما این کتابش مثل آن کتابش مرا جذب نکرده.
بهار
|
Iran
|
1396/03/29 - 14:40
0
6
سلام استاد
بله کاملا درست و دقیق فرمودید. هر کتاب دارای صورتی انسانیست یا برای ما، یا برای کسی که ما کتاب را به او هدیه داده ایم.
دلم میخواد اسم کتابی رو بیارم که شک ندارم همه 24 نفر همکلاسی من در دوره ای خاص از دانشگاهی خاص یاد یک استاد خاص می افتند که 16 سال پیش در عصر های روز یکشنبه، از ساعت چهار تا پنج و نیم کلاس ادبیات کودک رو برامون تدریس می کردند:
"ماهی سیاه کوچولو"
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: