به گزارش لیزنا، امیر حسین آریانپور نویسنده، فرهنگنویس، مترجم و استاد دانشگاه ایرانی، پسر خاله سهراب سپهری شاعر بزرگ معاصر و نوه نایب حسین کاشی بود و از طرفی نسبتی هم با خاندان ملک المورخین سپهر نویسنده ناسخ التواریخ داشتهاست. خانواده مادری او نیز از لحاظ تاریخ نویسی و ادب، در ایران عصر قاجار شهرت داشت.
او هشتم اسفند ۱۳۰۳ در تهران به دنیا آمد. وی نواده «پهلوان حسین سالار اسلام» بود. شورشگری که که توسط رضاخان کشته شد.
پدر بزرگ وی که خود شاعر هم بود، سرکرده جنبش نایبیان شد و در جریان انقلاب مشروطیت در جبهه انقلاب قرار گرفت و با سران جنبش مشروطه چون حیدرخان عمواوغلی، خیابانی، ستارخان و باقرخان متحد و همراه بود. گروهی از نایبیان جوان نیز به یاری «امیرمهدی»، پدر امیرحسین آریانپور، و به همت «محبعلی دبیرسپهری»، انجمنی که مبلغ افکار انقلابی بود و بعدها «کمیته سرخ» نام گرفت در کاشان به پا کردند.
خانواده آریان پور پس از تولدش، همواره زیر نظارت و فشار پلیس قرار داشت و به سختی زندگی میكرد، وی از چهار سالگی به همت مادرش، بانو فخر ایران سپهری كه برای آموزش و پرورش كودكان روشی خاص داشت، به درس خواندن پرداخت. امیرحسین مدتی در مدرسه سپهسالار دروس حوزوی خواند
در دهههای بعد در ایران و لبنان و ایالات متحده آمریكا در رشتههای متنوع تحصیل كرد.
او تحصیلات عالیه را نیز در رشته علوم اجتماعی در دانشگاه آمریکایی بیروت گذراند. پس از بازگشت به ایران در رشته فلسفه و علوم تربیتی در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و درجه لیسانس گرفت. همچنین در دو رشته علوم سیاسی و ادبیات فارسی نیز در دانشگاه تهران نیز لیسانس گرفت. آریان پور بعد به انگلستان رفت و در رشته ادبیات انگلیسی تحصیلات خود را دنبال کرد و از دانشگاه کمبریج فوقلیسانس گرفت. سپس راهی آمریکا شد و در دانشگاه پرینستون تحصیل کرد و موفق به اخذ دانشنامه دکترای علوم سیاسی اجتماعی شد. همچنین در رشتههای ادبیات فارسی و فلسفه نیز از دانشگاه تهران دانشنامه دکترا گرفت.
او در همین سال ها از قهرمانان نامآور وزنهبرداری ایران بود و در وزنه برداری به مقام «قهرمان كشور» و «قهرمان خاور نزدیك» رسید.
آریان پور از سیزده سالگی به ترجمه و نگارش رو كرد و از پانزده سالگی به بعد جز معلمی كه در مواردی با كتابداری و ترجمه و كتاب نویسی همراه بود، شغلی پیش نگرفت. او در سال 1328 به استخدام دانشگاه تهران درآمد.
خصومت های خاندان پهلوی با این خاندان ادامه یافت تا جایی که حتی برگزیدن نام نایینی را هم اجازه نداد. امیرحسین آریانپور نیز مثل پدربزرگ خویش، آماج خشم و کین زمامداران عصر خویش بود و در این راه با سلاح دانش مبارزه می کرد. وجود او از جانب عمله زور و جهل برتافته نمیشد. به واسطه روحیه حق طلبی که در خون او جریان داشت بارها به دلیل انتقاد های تند علیه نظام حاکم از سمت خود اخراج شد. او در سال 1322 از دانشگاه ادبیات دانشگاه تهران، در سال 1335 از موسسه علوماداریی دانشگاه تهران، در سال 1347 از موسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعیی دانشگاه تهران اخراج، در سال 1355 از دانشکده الهیات و معارف اسلامی اخراج و قبل از این که پایاننامه دانشگاهی خود را با درجه دکترا، در دانشگاه «پرینستون» آمریکا به پایان برساند از آمریکا اخراج شد.
آریانپور به زبانهای آلمانی، انگلیسی و فرانسه تسلط کامل داشت. او زبانهای ایرانباستان، عربی و لاتین را نیز میدانست. در رابطه با این تسلط زبانی بود که او معادلات فارسی فراوانی را در گستره بسیط فلسفه و علوم اجتماعی وارد زبان فارسی کرد.
امیر حسین آریانپور در طول چهل سال معلمی و پرورش دهها هزار دانشجو، كتابهای متعدد نوشت و به نسل جوان عرضه داشت. وی از نظریهپردازان در زمینه علم جامعهشناسی و علوم اجتماعی نیز به شمار می رفت و در گسترش آن بیشترین تلاشها و خدمات را در حوزه پژوهش و تحقیق به عمل آورد. در سه زمینه، انسانشناسی، جامعهشناسی و معرفتشناسی گامهای ارزندهای برداشته و خلاقیت علمی را با درونمایه جنبههای اخلاقی دانش و پژوهش به عنوان وجه مشخصه تلاشهایی همراه داشت. کار عظیم او تدوین فرهنگ تفصیلی علوم اجتماعی (در حوزه فرهنگ فلسفه و جامعهشناسی) به چهار زبان فارسی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی است که در مدت زمانی بیش از چهل سال به طول انجامیده و بی شک، یکی از مهمترین آثار فرهنگ تفصیلی علوم در زبان پارسی و یکی از گرانبهاترین و بزرگترین آثار امیرحسین آریان پور است که حاوی سیصدهزار فیش بوده و تاکنون انتشار نیافته است.
ابتکار ترجمه پسوند ایسم ism - به «-گرایی» از آن اوست. وی در مقدمه ترجمه سیر فلسفه در ایران مینویسد: «ism- های غربی را با پسوند –گرایی که با تأیید مرحوم دکتر محمدباقر هوشیار نخست در سال ۱۳۲۵ بهکارش بردم، و اکنون زبانزد بسیاری از اهل علم و ادب است.»
آرینپور در جامعهشناسی دیدگاهی ماتریالیستی داشت. او اولین نظریهپرداز علوم اجتماعی در طرح مبحث مهم تعامل و تضارب فرهنگی در شیوه بیان و اندیشه ایرانیان معاصر بود که منجر به روند رو به رشد شکلگیری گفتمان انتقادی شد. او از همین منظر به پژوهشهای مهم جامعهشناسانه دست زد و نقش مهمی در آغاز خیزشهای اجتماعی در دهههای چهل و پنجاه در ایران ایفا کرد. آریان پور منادی «آموزش و پرورش پویا» در مقابل «آموزش و پرورش ایستا» بود و راهکارهای مهمی برای تحقق این تحول ارائه داد. او به سبب بهرهگیری از دو نوع روش آموزش سنتی و مدرن، به عنوان تئوریپرداز آموزشی در جامعه ایرانی در روش «تعلیم و تربیت» و «آموزش و پرورش» معتقد به شیوه «همآموزی» (آموزش چهره به چهره به صورت مباحثه و گفت وگوی دو طرفه) بود و استفاده از تلفیق نظام طلبگی و نظام دانشگاهی را یک روش بینابینی و واقع بینانه میدانست. آریان پور در زمینههای انسان شناسی، جامعهشناسی و حقیقتشناسی گامهای ارزندهای برداشت.
قاسم صافی، استاد دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران در مورد او می گوید: «به علت وسعت اطلاعاتی كه در همه زمینهها داشت روی موضوع خاصی تمركز پیدا نمیكرد بلكه اطلاعات وسیع و پراكندهای به دانشجو میداد و دانشجو را وادار به تفكر میكرد و به واسطه روحیۀ آزادگی كه داشت به دانشجو اجازه میداد كه در مخالفت او هرچه میخواهد بگوید. البته مستدل و منطقی. به همین لحاظ یکی از همکاران روحانی بلندپایۀ او ضمن انتقادهایی كه به وی داشت اظهار میكرد كاش همه مثل دكتر آریانپور باشند كه بر سر عقیدۀ خود استوار و پابرجاست و نظرهایش را پوشیده و پنهان نمیكند. دل آدم از دست كسانی خون است كه ادعای مسلمانی میكنند اما از هیچ كاری روی گردان نیستند.»
آذر آریانپور در مورد برادرش می گوید: «همیشه میگفت آینده را باید برای جوانها درست کرد و به جای گذاشت».
به گفته یاور استوار، شاعر ایرانی مقیم سوئد که خود از شاگردان امیرحسین آریانپور بوده است، سروده زیر منتسب به او است که همواره آن را زمزمه می کرد:
روزما فرداست، فردا روشن است
شام تیره صبح را آبستن است
روشنی زاید ز بطن تیرگی
زاده بر زاینده یابد چیرگی
ما همه در راه صبح روشنیم
در دل تاریخ آن سو میرویم
سیر ما سازنده تاریخ ماست
سیر تاریخی کجا از ما جداست
پس اگر با شوق و آگاهی رویم
راه تاریخی خود کوته کنیم
آفتاب زندگی پاینده باد
چشم ما بر طلعت آینده باد.
آثار متعددی از این استاد برجسته در زمینه تألیف و ترجمه باقی مانده است که از آن جمله میتوان به ترجمه کتابهای «ارمغان جنگ» دافنه دو موریه، «آموزشگاههای فردا» جان دیویی، «دشمن مردم» هنریک ایبسن، «تاریخ تمدن» ویل دورانت (کتاب اول بخش سوم،کتاب دوم بخش اول)، « مقدمه ای بر فلسفه آموزش و پرورش» جان دیویی، «علم اخلاق» ارسطو، «بزرگ مردان تاریخ» دونالد کل روس پیتی، «زمینه جامعه شناسی» آ.ک. برن و نیمکف و «سیر فلسفه در ایران» اقبال لاهوری اشاره کرد.
همچنین او کتابهای «تعلیمات اجتماعی برای سال اول دبیرستان» همراه حسن مینوچهر، «تعلیمات اجتماعی برای سال سوم دبیرستان» همراه مهدی محقق، «متدولوژی تحقیق و مأخذ شناسی» (آیین پژوهش)، «ایبسن آشوب گرای» (کاوشی در زمینه جامعهشناسی هنر، «دو منطق: ایستا و پویا»، «در آستانه رستاخیز» و «فرهنگ چهار زبانه (فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی)، «طبیعت، حیات، منشأ و تکامل آن» و دهها مقاله در مجلات ماهنامه «جامعه معلمین»، «صدف»، «جهان نو»، «سپیده فردا»، «سخن»، «کتاب هفته»، «نامه دانشسرای عالی»، «پیام نوین»، « فردوسی»، «کلک»، «دنیا» را تالیف کرده است.
آریان پور بر برخی کتابها نظیر «ریشهها عمیقاند» گو و دوسو، «جامعهشناسی در ایران» تألیف دکتر علیاکبر مهدی و دکتر عبدالعلی احسائیزاده و « پویایی گروه و سنجش آن» دکتر محمدرسول گلشن فومنی، مقدمه و پیشگفتار نگاشته است.
وی در سال ۱۳۵۹ بازنشسته شد و از آن پس اوقات خود را برای اتمام تحقیق فلسفی وسیعی كه سال ها پیش شروع كرده بود، وقف كرد. او در سال های پایان عمر خود به بیماری پارکینسون دچار شد.
امیرحسین آریان پور در روز دوشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۰ در تهران درگذشت. پیکر وی در بهشت زهرای تهران و در آرامگاه خانوادگی آریانپور به خاک سپرده شد.