کد خبر: 33634
تاریخ انتشار: یکشنبه, 20 اسفند 1396 - 10:06

داخلی

»

برگ سپید

معرفی کتاب «كجا ميريم بابا؟»

منبع : لیزنا
سمیه رباطی
معرفی کتاب «كجا ميريم بابا؟»

درباره نویسنده:

ژان لویی فورنیه متولد 1938 در فرانسه خالق آثاری چون «بابام هرگز آدم نكشت» و «من به جهنم نخواهم رفت» این بار دست به كاری شگرفت می‌زند و آن هم جاودانه كردن دو فرزند معلول ذهنیجسمی  خودش با نام های ماتیو و توما است. این كتاب تقریبا 150 صفحه‌ای به شیوه مینیمالیستی و انتمیسمی خاص خود نویسنده نگاشته شده است. كتاب مورد نظر جایزه فمینا (یكی از جوایز مهم ادبی فرانسه) را در سال 2008 از آن خود كرده است. پس از نگارش این كتاب برخی از نویسندگان و منتقدان و حتی همسر سابقش یعنی مادر همین دو پسر انتقادهای بسیاری به او و نوشته‌اش داشتند ولی نمی‌توان منكر این قضیه بود كه ژان لویی با نگارش این كتاب دو فرزندی را كه به قول خودش «درست از آب در نیاورده شان» و یا در ساختشان «حیظ كاشته و خراب كرده است» را ماندگاركرد.

درباره کتاب:

فورنیه در این كتاب به سادگی زندگی دو فرزند معلولش را روایت می‌كند. ماتیو و توما به فاصله دو سال از هم پا به دنیا می‌گذارند و هر دو معلول ذهنی جسمی هستند. ماتیو كه قادر به حرف زدن (جز درآوردن صدای حركت اتومبیل) نیست، در حالیكه توما كمی در شرایط بهتری است. به طور مثال هنگامی كه سوار اتومبیل پدر می‌شود، همواره این سوال را مطرح می‌كند: «كجا میریم بابا؟» این جمله‌ای است كه توما فقط از طریق آن با پدرش ارتباط برقرار می‌كند. جواب هر چه باشد این روال تكرارشدنی توماست و نام كتاب نیز برگرفته از همین جمله است: «كجا میریم بابا؟»

كودكانی كه در ابتدا در آغوش خانواده با كمك پرستاری دلسوز زندگی می‌كنند ولی كم‌كم به دلیل مشكلات خانوادگی (جدا شدن والدین از هم) و فراهم نبودن برخی شرایط برای نگهداری آنها به یك مركز توانبخشی فرستاده می‌شوند كه البته بیشتر آخر هفته‌ها را به نزد خانواده باز می‌گردند. ماتیو با گذشت زمان از ناحیه ستون فقرات دچار عارضه شده و چون دیگر نمی‌توانست به راحتی نفس بكشد جراحی می‌شود كه البته سه روز بعد فوت می‌كند و این امر دل‌شكستگی بزرگی را برای پدر به ارمغان می‌آورد.

ژان لویی در این كتاب با طنزی تلخ به روایت زندگی فرزندانش می‌پردازد، او با صداقت به تفكرات شرم‌آور خود نیز اعتراف و همه چیز را روایت می‌كند: از تنفرش، از احساس گناهش، از خشم و دلخوریش، از پس زدن‌هایش، از وضعیت بی‌رحمانه والدین بچه‌های معلول و حتی از نوعی ناامیدی، او تنها راوی پلشتی‌ها نیست، در سطرسطر نوشته‌هایش عشق به این دو كودك موج می‌زند.

از كودكانی كه به جز سیب‌زمینی سرخ كرده و مكعب‌های بازی‌شان چیزی نمی‌خواهند، از توانایی‌هایی كه خالق، نقاشی‌های بی‌هدف است. او همواره خود را مسبب این چنین زندگانی برای فرزاندش می‌داند. در این كتاب به نكات جالبی اشاره شده كه بسیار برایم جالب بود، به طور مثال هنگامی‌كه نویسنده دو كودك خود را به سفری زیارتی می‌برد برای طلب معجزه از طرف پروردگار و این نكته كه چگونه همه انسان‌ها در چنین شرایطی خود را به پروردگار نزدیك می‌دانند و یا اینكه در گذشته خود و خانواده‌اش به كاوش می‌پردازد تا شاید دلیل چنین تقدیر تلخی را دریابد. از طرفی به قضاوت‌های مختلف مردم می‌پردازد كه برخی داشتن فرزند معلول را موهبتی از طرف خداوند می‌دانند ولی برخی... .

از آروزهایش می‌گوید، پدری كه عاشق خرید كتاب برای فرزندانش است، پدری كه دوست دارد به فرزندانش رانندگی بیاموزد یا به مسابقات اسب دوانی بروند. از سفرهایشان كارت پستال برای خانواده بفرستند. آن هم با خط خودشان و كودكانی كه هرگز از بابانوئل درخواست هدیه‌ای ندارند.

خانواده‌ای كه آلبوم عكس خانوادگی ندارند چون عكس گرفتن با كودكان معلول كه آب از لب و لوچه‌شان آویزان است چندان جالب نیست. پدری كه همواره و همواره خود را مواخذه می‌كند و از رنج بی‌پایان فرزندانش رنج می‌كشد.

سخن آخر:

«كجا میریم بابا؟» كتابی كه به نظرم طنز سیاه قلم فورنیه بیشتر از هر روش دیگری توانسته ناقل نهایت حس دردمندی همچنین پدری باشد. كتابی كه با برخی صفحاتش اشك ریختم و با برخی صفحات خندیدم  و به بركت ترجمه روان آقای محمد جواد فیروزی به عمق دردها و آلام نویسنده وارد شدم. كتاب "كجا میریم بابا؟ " با وجود موضوع و پرداخت بی‌نهایت جذابش تنها ایرادی كه می‌شود به آن وارد كرد،تكرار محتواست كه خواننده از اواسط به بعد حس می‌كند درگیر آن شده است. كتاب مذكور در سال 88 توسط انتشارات نگاه به چاپ رسید. كتابی كه پس از خواندنش نگاهم به دنیای معلولان تغییر كرد.

 

مشخصات اثر:

کجا میریم بابا/ ژان لویی فورنیه؛ مترجم محمد‌جواد فیروزی. تهران: انتشارات نگاه، 1388. (160ص)

درباره نویسنده این متن:

سمیه رباطی، 35 ساله، ساكن تهران، لیسانس كتابداری و اطلاع‌رسانی، كارشناسی ارشد مدیریت منابع‌انسانی و كارشناسی ارشد مدیریت اطلاعات از دانشگاه شهید بهشتی. مسئول كتابخانه بیمارستان میلاد هستم، تفریح و سرگرمی من در تابستان پیاده‌روی و مسافرت در زمستان و ورزش‌های زمستانی است. نقد این كتاب از جمله  پژوهش های دانشجویی بنده محسوب می شود.

از اینکه بعداز سال ها توانستم بار دیگر، کنار اساتید علم و دانش قرار بگیرم و لذت اندیشیدن و نوشتن را مشق کنم حقیقتا لذت فوق العاده ایست...

 

برای انتشار معرفی یا نقد کتاب در برگ سپید، می‌توانید نوشته‌های خود را در قالب یک فایل ورد همراه با عکسی از اثر معرفی‌شده به نشانیاین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید بفرستید.

محسن زین العابدینی
|
Iran
|
1396/12/21 - 11:29
0
0
بیشتر کتابی در حوزه روانشناسی کودکان استثنایی با بهره گیری از زبان جادویی قصه است. مثل کتاب "پدر آن دیگری"
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: