لیزنا، دكتر محسن حاجي زينالعابديني، استاديار مركز اطلاعات و مدارك علمي كشاورزي: خيلي از انسانها دو يا بيشتر از دو زندگي دارند. زندگی اول، همان زندگي معمولي است، با همه شاديها، غمها، سادگي و سختيهايش. و زندگي دوم، زندگي ذهني آدمها است. اين زندگي گاه بر اسلوب همان زندگي اول و گاه در تضاد با آن است. يعني بعضي وقتها اين زندگي اولي با همه منطق و پايه و اصولش، هر چه دارد را رها كرده و پاي در ركاب زندگي دوم ميگذارد. برخي اوقات هم پيش ميآيد كه فرد، زندگي اول و واقعي را انتخاب ميكند و اصلا گرد ذهن و زندگی با آن نمیگردد.
زندگي دوم هر كسي بر مبنايي پديد ميآيد. برخي زندگيها بر اساس تخيل آدميزاد، و برخي بر اساس تجربيات يا امكاناتي كه در اختيار است شکل ميگيرند. حتما براي شما هم پيش آمده كه با خواندن يك كتاب، ديدن يك فيلم، شنيدن يك موسيقي يا مشاهده يك تابلو نقاشي، با شخصيتهاي داستان يا فيلم همسفر شده و به سفرهاي دور و دراز ميرويد. سفرهايي كه گاه ساعتها و گاه روزها طول ميكشد. در اين سفرها، جاها و افرادي ديده ميشوند كه اصلا در خيال آدم نميگنجند و در طول مدت اين سفرهاي سحرآميز، انسان از حقايق زندگي كه اغلب با درد و رنج عجين و همراه هستند، دور ميشود و آدمِ دنيايي ديگر ميشود. در اغلب موارد، اين زندگيهاي دوم، زندگيهاي زيبای هستند چون معمولا آنچه را آدم ندارد و خیلی وقتها، امیدی هم به دستیابی به آنها ندارد را در آن نظارهگر است. زندگيهايي كه قرار است روياهاي دست نايافتني دنياي حقيقي را دست يافتني كنند. و همچنين كمبودهاي زندگي حقیقی را برايمان در خیال جبران كنند.
كيفيت و كميت ورود به اين دنياي خيالي و عموما قشنگ به وضعيت زندگي ذهني انسان بستگي دارد. يعني هر چه دنياي خيالي و ايدهآلي شما گستردهتر باشد، سفرهاي جادويي و زيباتري را تجربه خواهيد كرد. اگر بپذيريم كه زندگي دوم، زندگي زيبايي خواهد بود و قادر خواهد بود مشكلات ما را كاهش داده و تلخي زندگي را، به شيريني بدل كند، آن وقت پذيرش اينكه بايد براي سفر به زندگي دوم توشه مناسب داشت راحتتر است.
مگر نه اين است كه خيلي از دويدنها و بالا و پايين رفتنهاي ما براي رسيدن به زندگي خوب و شاد و در نهايت آرامش است؟ همه ما ميدويم، كار ميكنيم و رشد ميكنيم تا در انتهای ماجرا، روزي به آرامش برسیم. يعني همه آنچه را كه ميخواستيم مهيا باشد و هيچ درد و رنج و گرهاي در كار نباشد و خلاصه به آرمانشهرمان رسيده باشيم؛ اگرچه چنين آرمانشهري نه تاكنون وجود داشته و نه در آينده وجود خواهد داشت. اگر هم روزي وجود داشته باشد و به آن برسيم، از بيانگيزگي و بيهودگي زندگي خواهيم مرد. مثل اين ميماند كه دائم اسباب خواب برای کسی مهيا باشد و او هم دريغ نكرده و دائم بخوابد. آن وقت، آيا عطش خواب يا لذت سر بر بالش گذاشتن و آرميدن بعد از يك روز سخت، برايش معنا و مفهومِ واقعي، مانند آنچه برای خستگان دارد، خواهد داشت؟ لذت، تفريح، سرگرمي و استراحت، همه و همه براي جسم و روح لازم و ضروري هستند، اما به وقت و اندازه مناسب. لذت رسیدن به آرمانشهر و موفقیت، در تلاش برای آن است نه زمان دست یافتن به آن. چنانکه شاعر میفرماید:
موجیم و وصل ما، از خود بریدن است ساحل بهانهای است، رفتن رسیدن است
منظور از این مقدمه نسبتا طولانی این بود که اگرچه در زندگی حقیقی، نمیتوانیم به همه آنچه که ایدهآل و رویای ماست دست یابیم، اما در زندگی خیالی که آن را "زندگی دوم" مینامیم به نوعی قادریم آن را تجربه کنیم. برای دستیابی به این تجربه شیرین، راه و روشهای فراوانی هست. اما تجربه نشان میدهد، یکی از بهترین و شیرینترین مسیرهایش، کتاب و خواندن است. چرا كه با لذت ناب و بيواسطه و بر اساس احساسِ خالصِ به نگارش درآمدهی نويسنده، وسيله اين سفر را مهيا ميكند.
سفر خيالي مبتني بر واسطههايي نظير رسانههاي تصويري، اگر چه لذت خود را دارد و خيلي سهلالوصولتر هم هست، اما ديگر آن منِ اصيل شما نيست كه به اين سفر ميرود، بلكه جاذبههای تصویری، قدرت خلاقه و لذت حاصل از آن را میگیرد. چنین حالتی به حال کودکی خردسال میماند که مادر دلسوزش، دست او را بگيرد و با خود دائم به جلو بكشد و به كودك اجازه ديدن و لذت بردن از مناظر و اطراف را ندهد.
اما، وقتي شما رماني را ميخوانيد و همداستان و همراه با شخصيتهاي آن به مكانهاي دور و نزدیک موصوف در كتاب سفر ميكنيد و از اين دنياي پردرد و رنج ميبريد، خودتان هستيد و خيال و دنياهايي زيبا كه شما را ميطلبند و هیچ قید و بندی هم محدودکننده شما نیست. بسته به توشه و توان سفري كه براي خود تدارك ديدهايد، به سفر خواهيد رفت و زندگي خواهيد كرد. طوري كه خيلي وقتها بازگشت از اين دنياي سحرآميز به دنياي حقيقي، سخت خواهد شد و آدم ترجيح ميدهد در آرامش خيالي خویش غوطهور باشد تا در حقيقت دشوار زندگی آويزان باشد.
زيبايي دنياي خيالي و دور از دشواريهاي زندگي حقيقي، كه خود بشر مسبب آن بوده است، باعث شده در دنياي مجازي وب، دنيايي به نام "زندگي دوم" يا second life ايجاد شود. اين دنياي سراسر خيالي و مجازی، شهر، شهروند، املاك و مستغلات شهري همانند تمامي قوانين و مقررات دنياي واقعي دارد، با اين تفاوت كه هر آینه که از آن دنيا خسته شديد يا احساس خطر كرديد ميتوانيد به سادگي سفر خيال را جمع كرده به دنياي حقيقي باز گرديد. اگرچه به راحتی میشود عضو این زندگی شد و از مواهب آن بهرهمند گشت، اما بازهم زندگی با کتاب چیز دیگری است. این زندگی، حیاتی است كه اگر كسي وابسته يا به تعبيري معتاد آن شد، ديگر بريدن از آن برايش دشوار خواهد بود. دنيايي كه بدون دنگ و فنگ دنياي وب و بدون نياز به امكانات آن دنيا، که تنها با تورق دلنشين برگهاي كتابها قابل حصول خواهد بود.
همانطور كه گفته شده، ما همه دائما در پي رسيدن به آرامش هستيم و براي اين آرامش به هر دري ميزنيم، غافل از اينكه همه آرامش دنيا در چند قدمي ما آرميده و فقط کافی است دست دراز کنیم و عزمی جزم کنیم و قدری حوصله چاشنی زندگی کنیم، تا در لابلای اوراق کتابهای خوب، دنيايي مملو از آرامش و زيبايي را براي خود و ديگران به ارمغان بياوريم.
زندگی دومی که با کتاب جان میگیرد و در پهنه وسیع خیال و اوهام حیات مییابد، زندگی است که بازگشت از آن سوغاتی بس ارزشمند برای دنیای واقعی دارد. دنیایی که با خیال اما بر پی و بنیاد محکم کتاب بنا میشود، سوغات دانایی و خردورزی را در پی دارد که قادر است، تمامی زیباییهای زندگی دوم و مجازی و خیالی را در حقیقت دنیای واقعی ساری و جاری سازد.
حاجي زينالعابديني، محسن. « زندگي دوم: زندگی زیبای کتابی». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 56. 14 آذر 1390.