نشست علمی پژوهشی زندگی و آثار کمال‌الملک برگزار شد

 

به گزارش لیزنا به نقل از روابط عمومی موسسه کتابخانه و موزه ملی ملک، در این همایش که عصر روز یکشنبه 27 آذر در سرسراي ملك برگزار شد، آیدین آغداشلو، ابوالعلا سودآور، سیدمحمود افتخاری، بهنام کامرانی و محمدحسن حامدی به بررسی و تحلیل آثار، زندگی و جایگاه کمال‌الملک در سیر تکوین نقاشی در ایران پرداختند.

در ابتدای این نشست حسینی مدیرعامل موسسه ملک با اشاره به نقش خاندان‌های فرهنگی ایران گفت: یکی از دغدغه‌های همه ما ایرانیان باید حفظ فرهنگ و هویت ملی و دینی‌مان باشد و یکی از ارکانی که در طول تاریخ توانسته‌ حافظ این فرهنگ مینوی باشند، خاندان‌های فرهنگی هستند. بر همين اساس اين موسسه در معرفي اين خاندان ها مي كوشد.

در ادامه ابوالعلا سودآور، پژوهشگر هنر و از نوادگان مرحوم حاج حسین ملک، به بررسی خاندان‌های هنری به‌ویژه خاندان غفاری و تاثیرگذاری این خاندان بر هنر ایران پرداخت.

وی با اشاره به ارائه اثری متفاوت از پیکاسو توسط سالوادور دالی، نقاش سوررئالیست اسپانیایی، در دانشگاه پلی‌تکنیک فرانسه و با تاکید بر قدرت پیکاسو در واقع‌گرایی در این تابلو، اظهارداشت: در نقاشی ایرانی نیز همیشه تاکید بر قدرت دست و چیرگی قلم نقاش بوده است و روابط هنری ما عمدتا مبتنی بر ارتباط شاگردی و استادی بوده است.

وی ادامه داد: به همین دلیل است که تحول نقاشی در ایران کُند بوده و آن‌چه می‌توانسته این تحول را سرعت بخشد یک عامل خارجی بوده است.دو عنصر متقاوت در نقاشی غرب که هنرمند ایرانی با آن مواجه شد پرسپکتیو و سایه روشن بود.  نقاشی ایرانی پرسپكتيو را پيشتر به گون هاي در آثارش و به گونه اي ديگر حل كرده بود اما نتوانست در مقابل سایه روشن مقاومت کند.

سیدمحمود افتخاری، مدیر پیشین موزه هنر هاي ملی ایران نیز در ادامه به بررسی جایگاه کمال‌الملک در قاب تاریخ اجتماعی هنر معاصر و ارزیابی و تحلیل جایگاه هنری و اجتماعی کمال‌الملک پرداخت.

وی گفت: کمال‌الملک و شاگردانش مظلوم‌ترین هنرمندان در صد سال اخیرند و جایگاهشان در این سال‌ها به درستی تبیین نشده است. کمال‌الملک در خانواده‌ای متولد شده بود که چه ناصرالدین شاه می‌خواست و چه نمی‌خواست به سفر فرنگ می‌رفت و از نوع تربیت و خصوصیات او مشخص بود که به دنبال جریانی جدید در نقاشی ایران است.

افتخاری تاکید کرد: او زمانی به اروپا رفت که امپرسیونیسم سخن روز آن دیار بود؛ ولی آن‌چه او با خود به ایران آورد سبک کلاسیک در نقاشی بود و به حق نیز این کار را کرد؛ چراکه بینش حکومت وقت و جامعه ایران در آن مقطع بيشتر نیازمند نقاشی کلاسیک بود.

در ادامه بهنام کامرانی، نقاش و مدرس دانشگاه، در مقاله‌ای با عنوان «کمال در منظره‌های کمال‌الملک» به بررسی و تحلیل  منظره نگاري هاي این هنرمند پرداخت.

وی با اشاره به تشابه بخشی از هنر معاصر ایران از جمله آثار نقاشانی چون امین نورانی، ایمان افسریان، مهدی فرهادیان، مجتبی تاجیک و واحد خاکدان با آثار کمال‌الملک و شاگردانش، اظهار داشت: به زعم من شیوه «نو کمال‌الملکی» در هنر معاصر ایران تجدید حیات یافته و با قدرت در میان نقاشان جوان دنبال می‌شود.

وی سپس منظره‌های کمال‌الملک را در سه دوره آغازین، میانه و واپسین زندگی‌اش تقسيم بندي و بررسی کرد.

محمدحسن حامدی، مدیرمسئول هفته‌نامه تندیس و پژوهشگر مركز پژو هشي هنر هاي اسلامي ايراني آفرينش ، دیگر سخنران این همایش بود که در مقاله‌ای با عنوان «سرگذشت شگفت‌انگیز یک اثر» پژوهشی را پیرامون یکی از آثار کمال‌الملک که تاکنون شناخته نشده است، ارائه کرد.

وی در این پژوهش، اثری از کمال‌الملک را که در سال 1900 میلادی در فرانسه خلق شده و تصویر "دربان" محل اقامت او در پاريس است ، در میان اشیایی که از ابوالحسن‌خان صدیقی شاگرد کمال‌الملک یافت شده و بدون امضا بوده شناسایی کرده است.

حامدی این اثر را که متعلق به 112 سال پیش است و گویا کمال‌الملک خود آن‌را به شاگرد خاصش(ابوالحسن خان صديقي هدیه داده، با یافتن آن در تصاویر شیشه عکس‌های  نویافته که چندی پیش در ميراث مجموعه ابوالحسن‌خان صدیقی یافت شده بود و به مناسبت گشايش نمايشگاه دايمي كمال الملك  در كتابخانه وموزه ملي ملک به نمایش گذاشته شد، و همچنین با قراین تاریخی و تحلیلی متعدد شناسایی کرده است.

آیدین آغداشلو، مدرس تاريخ هنر و نقاش پبشکسوت، واپسین سخنران این نشست علمی پژوهشی بود. وی به بررسی شخصیت کمال‌الملک با همه ضد و نقیض‌هایی که درباره او وجود دارد پرداخت و گفت: کمال‌الملک آن‌طور که معروف است در سال 1264 قمري یعنی در سال به سلطنت رسیدن ناصرالدین‌شاه به دنیا می‌آید و چون مرگش به تاریخ شمسی ذکر شده، احتمالا با یک محاسبه ساده 93 ساله بودن به‌هنگام مرگ، درست است. همه می‌دانند که او زندگی پر فراز و نشیبی داشته و دوره‌های مختلف سياسي اجتماعي ايران را تجربه کرده است.

وی ادامه داد: همه این‌ها از او مهم‌ترین نقاش اساطیری ایران را بعد از کمال‌الدین بهزاد ساخته و پرداخته است. درباره زندگی بهزاد بسیاری مسائل را نمی‌دانیم؛ اگرچه او نخستین نقاشی است که درباره‌اش چیزهایی می‌دانیم. ولی کمال‌‌الملک نسبتا هم‌عصر ماست و ما می‌توانیم درباره ویژگی‌های اين شخصیت و زندگی‌اش جستجو کنیم.

این مدرس و پژهشگر هنر افزود: کمال‌الملک یک شخصیت کاریزماتیک و بسیار جذاب است؛ البته اگر دقت کنیم، او در طول عمرش زندگی یکسانی نداشته و یکسان هم فکر نکرده است. فراز و نشیب‌ها و عدم توفیق‌هایی هم داشته است. در باب آثارش همان‌طور که اشاره شد ما با یک مجموعه مناقشه‌برانگیز و یک حضور مناقشه‌برانگیز مواجهیم.

وی با اشاره به آن‌چه برخی خیانت کمال‌الملک به نقاشی ایران می‌خوانند، اظهار داشت: من در این سال‌ها سعی کرده‌ام این دیدگاه را تصحیح کنم و در مقالات متعددی اشاره کرده‌ام که این حرف بی‌پایه‌ای است و این برخوردی احساساتی است و اتفاقا اگر ما بتوانیم درباره یک نقاش کاریزماتیک، بدون احساساتی شدن نظر دهیم کار صائبی کرده‌ایم.

آغداشلو ادامه داد: سوال همیشگی این است که او کیست و چرا تا این حد مشهور است. جستجوی ریشه‌های این اهمیت یکی از دغدغه‌هاست؛ ولی آیا ما می‌توانیم او را در چهارچوبی قراردهیم و حکم صادر کنیم؟ باید این مسیر طولانی پر فراز و فرود دوران او را تعقیب کرد، از وقتی‌که پسر جوانی است و در یک خانواده هنرمند تراز اول کاشان به دنیا آمده و از جوانی کشف می‌شود و اهمیت می‌یابد. این کار سختی است که کسی طاقت بیاورد از جوانی مشهور و مهم باشد و بتواند چنین وزنی را بر دوشش به‌درستی حمل کند.

این نقاش یادآور شد: کمال‌الملک کسی بود که این بار عظیم و سنگین و فشار شهرت را با وقار و قدرت، و با کار مداوم، حمل کرد. اگر بخواهم به عنوان يک نقاش وجوه امتیاز او را برشمرم، این را مهم‌ترین امتیاز او خواهم دانست. او در حدودی که برایش مقدور بود سر فرو نمی‌آورد و توانست از چنبره‌های مختلف بگذرد و دوره‌های گوناگون را تجربه کند و سلامت بماند. اگر غیر از این بود هرگز این مقام اساطیری را به‌دست نمی‌آورد.

وی تصریح کرد: مقام اسطوره‌ای هنرمندی چون او بر این مبنا تنیده و ساخته نمی‌شود که زندگی‌اش بی‌خطا بوده است. اما او با حوصله و متانت راه خود را طی کرد و وقار عمده‌ترین صفتی است که درباره کمال‌الملک همیشه در ذهن من تکرار می‌شود.

این مدرس دانشگاه افزود: از زاویه دیگر هنر نقاشی یا نگارگری ایران در طول قرون همیشه هنری بوده که در وجه خیال عمل می‌کرده است. این جهان خیالی به نحو بسیار ضد و نقیضی، نوعی وعده را نیز در باطن خود داشته؛ و آن این‌که نقاش هنرمند کسی است که بتواند عین واقعیت نقاشی کند. با وجود این که بزرگ‌ترین هنرمندان طول تاریخ ایران عین واقعیت نقاشی نمی‌کرده‌اند و این مسیر دنیال نمی‌شده، ولی این همواره یک وعده ضمنی بوده و در ادبیات و هنر، همیشه این وعده را می‌بینید.

آغداشلو همچنین گفت: کمال‌الملک این وعده را وفا می‌کند. اما نه ناگهانی، بلکه در روندی طولانی. واقعیت این است که نمی‌توان درباره کمال‌الملک صحبت کرد بدون این‌که درباره تاریخ دوران او و ظهور و ورود مدرنیته در طول مدتی نسبتا طولانی، و تاخیری بودن تاثیرات مدرنیته در ایران صحبت کنیم. بدون این بررسی، ما نمی‌توانیم جایگاه او، رنج او، سعی او و مکان حقیقی او را بازبینی کنیم.

این نقاش ادامه داد: مدرنیته نه تنها به ایران که به بسیاری دیگر از نقاط دنیا می‌رود و پس از انقلاب صنعتی منتشر می‌شود. شاید ما با تاخیر، مدرنیته و مظاهر آن‌را دريافت کرده‌ایم، از راه‌آهن گرفته تا نیروگاه برق و نساجی. پیش از ما کسانی که در تاریخ هنرهای مشرق‌زمین کار کرده‌اند، نمونه‌های عالی ارائه داده‌اند. مکتب کمپانی هند بسیار پیش‌تر از مشاهده نمودهای مدرنیته در نقاشی ایران شروع می‌شود؛ پس این واقع‌گرایی در نقاشی هند پیش از کمال‌الملک وجود دارد. در نقاط دیگر مانند مصر و عثمانی هم مدرنیته زودتر بساط خود را می‌گستراند.

وی اظهار داشت: بنابراین نمی‌توان این جریان‌ها را از هم جدا کرد و کمال‌الملک را در جای دیگری قرار داد و کار او را بررسی کرد. او زاده دوران خود است و به بستر تاریخی خاص خود تعلق دارد؛ با این‌حال کمال‌الملک نشانه‌ای است از پدیدآمدن نوع جدیدی از تفکر و فرهنگ در ايران.

این مدرس هنر همچنین گفت: درباره مدرنیته و نفوذش در ایران از خیلی پیش‌تر از قرن 13 قمری می‌توان شواهدی آورد. اما پیش از ورود به این بحث‌ها یک نکته واضح است و آن این‌که مهم‌ترین تاثیر مدرنیته در ایران، این است که فرهنگ موجود مستقر را طوری درهم می‌کوبد که آن‌را دچار پراکندگی و انشقاق می‌کند.

آغداشلو بیان کرد: چرا وقتی درباره سیر تکامل نقاشی ایرانی صحبت می کنیم، دو مکتب زند و قاجار را نوع دیگری قضاوت می‌کنیم؟ چون اگرچه این مکاتب نیز به نوعی به فرهنگ غرب متصل هستند، ولی ضربه آن‌ها چندان شدید نیست که این پراکندگی را ایجاد کند. ولی در انقلاب مشروطیت و کمی پیش از آن، این ضربه وارد شد. در زمان ناصر‌الدین شاه ما اولین نشانه‌های این ضربه را می‌بینیم.

وی افزود: عدالتخواهی بخش سیاسی این ضربه است و تقاضای تاسيس مجلس شوراي ملي بخش دیگری از این ضربه. این انشقاق نکته بسیار مهمی در این بحث است؛ زیرا طوری پراکندگی ایجاد می‌کند که ناچار هنر سنتی به گوشه‌ای رانده می‌شود و احتیاج به محافظت پیدا می‌کند.

این مدرس تاریخ هنر گفت: پیش از آن نقاشان آن‌طور که باید نقاشی می‌کنند و از سوی نخبگان که مخاطبان نقاشی بودند، پذیرفته می‌شوند، زیرا در آن زمان نقاشی یعنی همین. ولی کمال‌الملک در بخشی قرار می‌گیرد که جزء پتک اصلی این ضربه است و این تکه‌ها را مجزا می‌کند. اگر نگارگری دوباره به وجود می‌آید، «سعی» می‌شود سلسله‌ای حفظ شود؛ زیرا باید حفظ شود و هویت گمشده‌ ما را محافظت کند.

وی ادامه داد: اما بخش دیگری که به کناری افتاده، بخشی است که نمایانگر واقعه‌ای است که اتفاق افتاده و مردم از آن راضی نیستند. درست است که نقاشی رسمی ایران،  از زمان احمدشاه تا زمان رضاشاه و حتی در دوره‌ای که من هنرجو بودم، نقاشی کمال‌الملک و شاگردان اوست؛ اما کمال‌الملک در این میان قصوری نکرده. او به بخشی تعلق یافته که آن بخش، خاري در گلو شده است.

آغداشلو اظهار داشت: پیش از کمال‌الملک نیز بسیاری به فرنگ رفتند و فرستادن هنرجو به آن سو سنت همیشه ما بوده است؛ چون ما بوده‌ایم که می‌خواسته‌ایم بیاموزیم. کمال‌الملک تنها در روند تکمیلی بدنه کار کرده است. بسیاری از نقاشان هم‌دوره او از روی عکس کار می‌کرده‌اند - برای نمونه مصورالممالک - و همه وفاداری خود را به عکاسی و واقع‌گرایی – که اساسا از جای دیگری آمده است - نشان می‌دهند. ولی کمال‌الملک به این دلیل بیش از اين دیگران متهم می‌شود چرا که موفق‌ترین آن‌هاست، و آیینه تمام‌نمایی است که ما دوست نداریم تصویر غربی شدن خود را در آن ببینیم.

وی تاکید کرد: ما به‌طور مداوم آیینه تابناکی را می‌شکنیم که دوران متغیری را در خود نشان می‌دهد که بعدها مورد غیظ قرارگرفت. همان‌طور که همگان می‌گویند ناصر‌الدین‌شاه نالایق بود. ما احساساتی هستیم و این احساساتی بودن، چیز شریفی است؛ ولی درباره کمال‌الملک این بحث به یک جفا تبدیل می‌شود. چه زیباست هر کسی گوشه‌ای از وی را که مظهر یک دوران، یک چالش و یک تحول  در سرزمين مان است را بررسی کند.

در پایان این مراسم، بخش‌هایی از فیلم «کمال‌الملک» علی حاتمی پخش شد و حاضران پس از پذیرایی، به بازدید از نمایشگاهچشم انداز  آثار کمال الملک  و نمايشگاه دايمي آثار او دعوت شدند.