کس عیار زر خالص نشناسد چو محک: پیشنهاد سالی برای همطرازخوانی کتابخانه‌ها

 

 

لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: باید محکی باشد، و الا هر زردی را باید قبول کنیم که طلا است. می گوید آخر محک هم که می گذاریم باز هم نسبی است؛ مثلا معیار ترشی چیست؟ چون نشنیده ام که هیچ بقالی بگوید که ماست من ترش است، طعم ترشی پیش من و تو خیلی با هم فرق می کند. می گویم عزیز من اشتباهت همینجا است. معیار ترشی می تواند قراردادی باشد بین ما. ترش، ترش است و این من و تو هستیم که ترشی بیشتر یا ترشی کمتری دوست داریم. اما در دوره حاضر می توان از معیارهای کمی استفاده کرد و بعد به کمک کمیت ها و افزودن چند تا معیار کیفی، و پذیرفتن درصد مورد توافقی خطا، ارزشیابی کرد. همین مثال ترشی را می گویم،  ترشی را می توان با معیاری چون میزان اسیدیته سنجید و بعد نشست فکر کرد که با این عدد چه می شود کرد.

خوب من طبعم جوری است که غذای ترش بیشتر دوست دارم و تو بالعکس غذای شیرین. غذایی که شیرینی کافی نداشته باشد برای تو ترش است و غذایی که ترشی کافی نداشته باشد برای من شیرین است. خوب عدد اسیدیته را جایی تنظیم می کنیم که بینابین باشد و از آن عدد بالاتر را می گوئیم شیرین و از آن کمتر را می گوئیم ترش یا می رویم و دلفی اش می کنیم و با خیلی ترش، ترش، میخوش، شیرین و خیلی شیرین میزان های عددی مختلف می سازیم. همین کار را با طلا هم کرده اند. طلای 14 عیار می خواهی یا 18 یا طلای 20 یزد. آدم ها می توانند دور هم بنشینند و روی معیارها به توافق برسند و برای هر ارزشی معیاری بگذارند و هر کالا یا خدمتی را ارزشیابی کنند که کار بدون ارزشیابی به هیچوجه امکان بقاء و رشد ندارد. حالا ممکن است اندکی اختلاف یا اشتباه هم داشته باشیم؛ که تا یک جایی قابل گذشت است.

در کتابداری دانشگاه تهران، ما تجربه بسیار خوبی را برای معیاریابی و معیارگذاری پشت سر گذاشتیم که من آن را به دو دوره تقسیم می کنم؛ دوره دوازده ساله 1375 تا 1386 و دوره بعد از آن. من در اینجا از تجربه دوازده ساله اول حرف می زنم و دوره سه ساله بعدی را به مدیران بعدی واگذار می کنم. تأسیس شورای کتابخانه های دانشگاه در این سال (1375) تصویب، و کمیته ای برای ارزیابی کتابخانه ها تحت عنوان کمیته کتابخانه نمونه تشکیل گردید. هدف اولیه ارزیابی که مورد توافق شورا و رئیس آن یعنی معاون پژوهشی وقت دانشگاه قرار گرفت، حرکت دادن کتابخانه ها به سوی ماشینی شدن بود. ویرایش پیش نویس استاندارد کتابخانه های دانشگاهی ایران را در دست داشتیم. استاندارد انجمن کتابخانه های دانشگاهی و پژوهشی امریکا را هم گرفتیم و معجونی درست کردیم به نام پرسشنامه و فرستادیم به کتابخانه ها. بازتاب ها آمد. سال بعد آن را ارتقاء دادیم و ارزیابی سالانه را انجام دادیم و همینطور هر سال کارمان را بهتر می کردیم (البته به نظر خودمان، به نظر بعضی دوستان هم نه. می گفتند کتابخانه ها در بودجه اضافه کارشان مانده اند و شما از نرم افزار با ما صحبت می کنید و استانداردهای نوین سازماندهی اطلاعات). سال اول در پرسشنامه آمده بود آیا کامپیوتر دارید و امتیاز داشت. سال بعد این سؤال آمده بود ولی دیگر امتیازی نداشت. امتیاز امسال متعلق به نحوه استفاده از کامپیوتر بود که در کدام کارها استفاده می کنید و سال بعد از نرم افزارها و سال بعد از شبکه پرسیدیم. هر سال هم یکی دو تا سؤال در پرسشنامه بود که می دانستیم و مطمئن بودیم که کسی ندارد. خود ما هم در کتاب ها و مقاله های جدید خوانده بودیم و بسیاری از همکاران حتی به گوششان نخورده بود و زنگ می زدند که "آخه این لامصب که گفته اید چی هست؟" مثلاً در سال 1378 ارسال اطلاعات فهرست ها روی شبکه، سؤال عجیبی بود که ابتدا صدای اعتراض را بلند کرد ولی بعد تبدیل شد به برنامه هدف سال بعد کتابخانه ها.

نکات فراوانی در این ارزشیابی ها به دست آوردیم:

1-       شناخت استانداردها: همکاران با استانداردهای مختلف از مجموعه سازی و سازماندهی تا نیروی انسانی و تجهیزات و خدمات آشنا می شدند و تلاش برای رسیدن به حداقل امکانات آغاز می شد.

2-       شناخت از کتابخانه های همجوار: از یکدیگر و کار و فعالیت یکدیگر آگاه می شدیم و خودمان را در رسیدن به برخی خواسته ها مصمم تر می دیدیم. چون اگر دوستان من با همین وضعیت بودجه و نیروی انسانی توانسته اند، پس ما هم باید بتوانیم.

3-       همکاری های بین کتابخانه ای: رقابت سالم و زیبایی بود. همکاری های بین کتابخانه ای افزایش یافت و به مدد شناخت از یکدیگر توانستیم از کمک های کتابخانه های دیگر بهره ببریم.

4-       مدیریت های بالا دستی را درگیر کنیم: سال اول و دوم کمی بی سر و صدا گذشت. ولی بعد از آن مدیریت های دانشکده ها و پژوهشکده ها درگیر شدند و مواردی بود که برای این کار هدف گذاری و سرمایه گذاری کردند. برای مثال، در یک دوره سه ساله خود را به وضعیت مطلوب رساندند.

5-       تبلیغ خوبی برای کتابخانه ها: تنها جایی بود که کتابخانه ها مطرح شدند. معمولاً در هفته پژوهش و همراه با استاد نمونه و پژوهش نمونه و کتاب نمونه و مجله نمونه، کتابخانه نمونه هم اعلام می شد و مدیران دانشگاهی این شاخص را هم در شاخص های ارتقاء مجموعه خود می دیدند.

6-       امکان سرمایه گذاری های گروهی بالا می رفت: در سال اول فقط دو کتابخانه فنی و دامپزشکی نرم افزار داشتند و در سال بعد اقتصاد، علوم و مدیریت هم صاحب نرم افزار شدند. برای سال بعد کمیته نرم افزار تشکیل شد تا فکری یکپارچه برای همه دانشگاه بکند.

7-       معیارها سال به سال بومی تر شد: معیارها سال اول همان گونه که گفتم ملغمه ای بود از معیارهای داخلی و بیرونی و اشکالات خود را هر سال نسبت به سال پیش نشان می داد. باز نگری هر ساله معیارها در واقع کمیته ای دائمی می طلبید که بتواند خود را برای سال بعد به روز کند و پرسشنامه را هر سال تازه کند. این کاربا همه مشکلاتش با کمی تأخیر ولی به هر حال انجام شد.

8-       نحوه محاسبه و کمی کردن امتیازها: این نیز از مواردی بود که هر چه جلوتر می آمدیم خودش را بیشتر به ما نشان می داد و باز هر سال نیاز بود که اشکالات قبلی بررسی گردد و شیوه محاسبه و کمی کردن استانداردها تغییر داده شود. این مهم در برخی سال ها خیلی پیچیده شده بود و بررسی پرسشنامه ها و محاسبه امتیازات چیزی در حدود 150 نفر ساعت کار می برد. البته محاسبه ها در جلسات عمومی کمیته و با همکاری اعضاء انجام می پذیرفت. در اینجا هم باید حواسمان می بود که محاسبات کمی به کیفیات لطمه کمتری بزند (نمی توان انتظار داشت که کمیت ها بتوانند به طور کامل کیفیت ها را نشان دهند).

9-       تغییر شیوه ارزیابی: یادمان باشد که این ارزیابی، ارزیابی کاملاً مدیریتی است؛ و نه ارزیابی فردی. ما در اینجا کتابداران را ارزشیابی نمی کنیم؛ کتابخانه ها هستند که ارزشیابی می شوند. چرا که حرکت رو به جلوی کتابخانه ها در گرو سرمایه گذاری و ارتقاء منابع مالی و انسانی است؛ و کلید هر دوی اینها در دست مدیران بالا دستی ما است. برای گرفتن  بودجه و نیروی انسانی مناسب باید مدیران توجیه شوند و در اولویت ها گذاشته شود.

برخی از زحمتکش ترین کتابداران ما (که تعداشان اندک بود) به علت بی توجهی و کم توجهی مدیریت ها، که نمی توانستند یا نمی خواستند سرمایه گذاری کافی برای تجهیزات، منابع علمی و نیروی انسانی انجام دهند، در این رقابت با مشکل روبرو بودند. یکی دو نفری به اعتراض پرسشنامه را پر نمی کردند و خود را کنار می کشیدند و حتی به مدد بخشنامه و تهدیدهای اداری نمی توانستیم عکس العمل جدی از آنها بگیریم. یکی دو نفر هم در سوی دیگر راه با نمک تری انتخاب می کردند و پرسشنامه ای پر و پیمان پر می کردند که کمی از واقعیات کتابخانه شان فاصله داشت. با نحوه محاسبه آشنا شده بودند و با اینکه برای اعلام نهایی کمیته هر سال به بازدید از کتابخانه های پر امتیاز اهتمام می ورزید، باز مشکلاتی وجود داشت. چرا که ارزیابی فقط با پرسشنامه هایی که کتابداران تکمیل می کردند انجام می شد؛ و کاربران کتابخانه ها که جامعه هدف بودند، نادیده گرفته می شدند. حال آنکه آنها بودند که می توانستند ادعایی را رد یا اثبات کنند.

سال 1385 به فکرمان رسید که ارزشیابی را به دو بخش تقسیم کنیم. یک بخش بر اساس استانداردها و بخشی هم بر اساس نظرات کاربران. لیبکوال را گرفتیم دست و کارهایی را شروع کردیم و فکر کرده بودیم که از ترکیب این دو حتماً مشکلات قبلی و محدود شدن به پرسشنامه هایی که در واقع ادعای کتابداران است را نداشته باشیم. با استاندارد کتابخانه های دانشگاهی از متولیان نظر می گیریم و با لیبکوال نتایجش را ارزیابی می کنیم؛ که البته با تغییر مدیریت ها در کتابخانه شیوه ارزیابی به کل تغییر کرد و همکاران عزیزی که در این چهار سال در کمیته حضور دارند باید تجربیات خود را بنویسند تا ببینیم چه کارهای تازه ای انجام شده است.

10-   ارزیابی های دیگر به موازات ارزیابی کتابخانه ها: ارزیابی دیگری که بارها مورد تأکید قرار گرفت ولی هرگز به مرحله اجرا نرسید ارزیابی کتابدار نمونه در کنار ارزیابی کتابخانه نمونه است. برای این ارزیابی نیز باید گروه های همطراز تشکیل داد و از هر دسته و گروهی و در هر گروه از هر سطحی کتابدارانی که تلاش بیشتری می کنند و تجربه های بیشتری برای کتابداری ایران خلق می کنند را مورد شناسایی و تشویق قرار داد؛ که مسلماً مکملی خواهد بود برای ارزیابی کتابخانه ها.

اما اتفاقی که در جهان افتاده و ویرایش 2011 استاندارد کتابخانه های دانشگاهی انجمن کتابداران آمریکا نشان دهنده آن است، ترکیب این دو، در استاندارد جدید این انجمن است. این استاندارد که دیگر در سطح دروندادها و بروندادها متوقف نشده و به برآیندها نیز پرداخته است، در همه اجزاء استاندارد اعم از نیروی انسانی و تجهیزات تا مجموعه سازی، سازماندهی و اشاعه، بر نظر کاربر تکیه دارد و این همان چیزی است که ما در تجربه ایرانی خودمان هم به آن رسیده بودیم و فکر می کردیم که با افزودن لیبکوال به استاندارد از دو سو به برآیندی مطمئن تر خواهیم رسید.

ویرایش کمیسیون نظام اطلاع رسانی علوم، تحقیقات و فناوری از استاندارد کتابخانه های دانشگاهی ایران آماده چاپ است و منتظر اولین جلسه کمیسیون در سال جدید است تا پیوست های آن مورد بررسی نهایی قرار گیرد. به هر حال، یا با پیوست ها و یا بدون آنها به زودی منتشر خواهد شد. از همین جا کتابخانه های همطراز با اهداف و ابعاد و خدماتی نزدیک به هم را دعوت می کنیم تا گروه های همطراز تشکیل داده و به ارزیابی خود بپردازند. می گویم به ارزیابی خود، چرا که هدف این استانداردها خود-ارزیابی و یافتن نقاط ضعف و قوت و آشنایی با فعالیت های سایرکتابخانه ها است. مثلاً می توانیم کتابخانه های تخصصی حوزه علوم انسانی و هنر را در یک گروه همطراز با هم ارزیابی و مقایسه کنیم و کتابخانه های حوزه صنعتی-مهندسی را با هم. با این کار به نقاط ضعف و قوت خود واقف شویم و به ده فرمان گونه بالا تجربه های تازه تری بیافزائیم.

بیائید دوستان، سال 1391 را تبدیل به سالی برای ارزیابی های مختلف در گوشه و کنار کتابداری و اطلاع رسانی ایران کنیم. هیچ کس بهتر از خود ما نمی تواند ما را  نقد و ارزیابی کند. هر جامعه ای بدون ارزیابی و نقد تبدیل به مردابی ساکن خواهد شد که پس از مدتی کسی جرأت نمی کند حتی برای خشک کردن مرداب (که به طور معمول محیطی خواهد شد برای رشد باکتری ها و میکروب ها) تکانی به آن بدهد؛ که از قدیم گفته اند آب گندیده را اگر تکانش بدهید، بویش بیشتر بلند می شود. بیائید دست به دست هم بدهیم و مجاری آب ها را باز نگهداریم تا آب همیشه جریان داشته باشد و جاری و زلال بماند. همچون آینه که هر لحظه بتوانیم خود را و عملکرد خود را در آن ببینیم و به کاستی های خود واقف باشیم. نگذاریم این آینه رنگ زنگار و کدورت بگیرد و این آب تبدیل به مانداب شود. آستانه انتقادپذیری خود را بالاتر و بالاتر ببریم و از نقد و ارزیابی روی برنگردانیم، اگر می خواهیم که جاری و زنده باشیم.

سال نو مبارک. با آرزوی سالی پر برکت برای کتابداری و اطلاع رسانی ایران.

عمرانی، ابراهیم. «کس عیار زر خالص نشناسد چو محک: پیشنهاد سالی برای همطرازخوانی کتابخانه‌ها». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 72. 14 فروردین 1391.