صلح را در شورا آموختم: به پاس پنجاه سال تلاش شورای کتاب کودک

 

لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: صلح خود زندگی است و چیزی خارج از آن نیست و باید آن را در خودمان و محیط اطرافمان دنبال کنیم. صلح یعنی امنیت روانی ، یعنی اینکه فرزندت، دوستت، پدر، مادر و خانواده ات، و همسایه ات را همانطور که هستند بپذیری و به آنها احترام بگذاری. به توانائیهای آنها اعتماد کنی و از هر کس به اندازه توانائیش متوقع باشی، صلح یعنی اعتماد  به انسانها ، صلح یعنی دوست داشتن موجودات زنده و آنچه در زمین و آسمان وجود دارد، آنچه از آن به نعمت و برکت یاد می کنیم، صلح یعنی در کنار هم کار کردن، مشارکت کردن و حل مساله به کمک یکدیگر، صلح یعنی شاد زیستن و شادمانه خندیدن و شادی بخشیدن به همه از دور و نزدیک.

 

صلح به معنی نبود جنگ نیست. این تعبیر غلطی است از صلح که آن وقت شعارهای غلطی مثل جنگیدن برای صلح را به دنبال می آورد که توجیه گر حضور نظامیان برای دفاع از منافع معدودی آدمها خواهد شد که به خودشان اجازه می دهند تا به پستوی خانه های آدمهای دیگر پا بگذارند و سقف خانه ها را بر سر انسانها خراب کنند.

 

در برابر صلح مفهومی بزرگتر از جنگ قد علم می کند که همه جنگها نیز به خاطر آن است، و اگر خوب نگاه کنید، پیش قراول همه جنگها است، رقابت. رقابت یعنی روبروی هم قرار دادن آدمها. و بزرگترین رقابت در جهان رقابت در مصرف یا بهتر بگویم رقابت در ایجاد مصرف است. نظامی که بند نافش مصرف است می خواهد رقابت را در برابر مشارکت به یک اصل تبدیل کند که با در دست داشتن رسانه های جمعی در اینکار بسیار موفق هم دیده می شود. آنانکه محصولی برای تولید دارند نیاز به بازار دارند و باید هر روز بازارهای تازه تری برای خود بیافرینند و بهترین بازاریابهای دنیا ظاهرا نظامیان بوده اند که با هزینه صاحبان کالا به میدان می روند، و زمانیکه میدان را از رقیب پاکسازی کردند، آن زمان کسانیکه هزینه این لشکر کشی را پرداخت کرده اند به میدان می آیند تا خرمنهای جنگ افروزیشان را برداشت کنند. به جنگهای بزرگ جهانی نگاهی بیندازید، غیر از تقسیم مجدد جهان و تغییر نقشه جهان برای توسعه بازاهای تازه برای محصولات چه می بینید؟

 

پای کانالهای تلویزیونی نشسته اید ؟ برنامه های بزرگسالان و کودکان فرق نمی کند، همه رقابتی را تبلیغ می کنند که علت آن روشن نیست. از برنامه های کودک و نوجوان و مسابقاتی که هیچ بنیان علمی پشت آن نیست تا بیشترین فیلمهای نوجوانان که از همه چیز و همه کس و در همه کار رقابتی بی دلیل می سازند و نوجوانان را با واژه های برنده و بازنده رو در روی یکدیگر قرار می دهند و البته شما می فهمید که باید برنده باشید و الگوی شما رای برنده شدن، الگویی است که فیلم به شما می دهد. الگویی شبیه گنج قارون که بالاخره دختر صاحب کارخانه با کارگر کارخانه با هم عروسی می کنند و همه عاقبت به خیر و در حال کف زدن سالن سینما را ترک می کنند، حال آ نکه عرصه زندگی با پرده سینما تفاوت دارد.

 

به باور متفکرین بازار آفرین و مصرف آفرین، رقابت باید از کودکی در کودک نهادینه شود و برای اینکار هزینه های سرسام آوری مصرف می شود. فیلمهای ژانر مدرسه ای هالیوودی همه مبتنی بر ترویج رقابت و البته در قریب به اتفاق موارد رقابت همراه با خشونت است. و هیچ جا دلیلی برای این رقابتها نمی بینید یعنی اصلا دلیلی وجود ندارد که ببینید، و انتهای رقابت، رقابت بر سر مصرف است و اینجاست که پای نامها و نشانها یا به قول واژه جدید فارسی ! ! ! پای برندها به میان می آید. برندها تبلیغ مصرف هستند و اینکه کدامیک کدام کالا را مصرف می کنیم که در میدان رقابت با دیگران برتر جلوه می کنیم، رقابت برای مصرف نامها و نشانهای تجاری از اتومبیل و لباس و لوازم منزل تا پفک نمکی و عروسک برتر و حتی کلاس کنکور برتر . پس از آن و در ادامه برای به دست آوردن سهم بیشتری از  سود بازار مصرف دیگرانی وارد می شوند که جنگشان صفحه تلویزیون نیست، جنگشان کره و ویتنام و افغانستان و مالی و فلسطین و سوریه است و کشتن همه کودکانی که پفک نمکیهای آنان را می خرند یا نمی خرند. تاریخ زیاد به یاد دارد لاطائلاتی مانند نژاد برتر و هیتلر ، دین برتر و انکیزاسیون، ملت برتر، فرهنگ برتر، و واژه هایی که رقابت و مقایسه هایی را می سازند که هیچ دلیلی جز سود بیشتر برای عده ای کمتر در پس پرده آن نیست .

 

ترویج و نهادینه کردن رقابت در تضاد با زندگی و صلح و آرامش انسانها است و نقطه مقابل جنگها و رقابتها، مشارکت انسانی است.  مشارکت انسانی عامل صلح  پایدار است ، عامل شخصیت دادن به انسانها در هر سطحی  و هر ملیتی، و با هر زبانی و با هر فرهنگی و با هر رنگ پوستی و با هر جنسیتی است. مشارکت انسانی عامل اعتماد به انسانها در حد توانائیهای ایشان است و انسانها را در کنار هم می بیند نه در مقابل هم.

در ایران 50 سال پیش تعدادی  انسان که قلبشان برای صلح می تپید، گرد هم آمدند و مکتبی را بنیان گذاشتند که من آن را مدرسه صلح می شناسم، مدرسه مشارکت. مدرسه ای که دوستی و عشق و صلح را ترویج می کند. صلح با جامعه ، صلح با محیط زیست و در نتیجه صلح با خود. مشارکت خط اول رسیدن به صلح پایدار می تواند تلقی گردد. از روزی که شورا را شناختم، یعنی 35 سال پیش چیزی از شورا جز صلح و مشارکت ندیده و نشنیده ام. و اینک شاگردان مکتب شورا را می بینم در سازمانهای مشارکتی، در آموزشگاههای مشارکتی، و در برنامه های مشارکتی . شاگردان مکتب شورای کتاب کودک را می بینم  برای ترویج  دوست داشتن و عشق به جامعه ، به محیط زیست ، به خانواده ، به صلح.

 

شورای کتاب کودک انسانها را در کنار یکدیگر معنی می کند و نه در مقابل هم و همه این را در زندگی شوراوندان یا به قول استادم نوش آفرین انصاری شورائیها سالها است که دیده ام و تجربه کردم و شورائیها اثبات کرده اند که صلح را جستجو میکنند چون مشارکت را ترویج می کنند. تفکر مشارکتی که به یقین من مبنای تفکر انتقادی نیز هست، سر لوحه کار شورا و استاد بزرگ این مکتب توران میرهادی است که با زندگی خود مروج این تفکر بوده و هست. از رفتارش با اطرافین گرفته تا تجربیات مدرسه فرهاد  تا نحوه تولید فرهنگنامه. همه نشاندهنده یک چیز است: پنجاه سال تلاش برای مشارکت، پنجاه سال تلاش برای صلح.

 

عمرانی، ابراهیم.« صلح را در شورا آموختم: به پاس پنجاه سال تلاش شورای کتاب کودک».سخن هفته شماره 118. 30 بهمن 1391