لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: این سوال را بارها پرسیده ام. از استادان، از مدیر گروهها و حتی از دانشجویان. هر که دانشجو شد لزوما باید احساس کند که کار تمام است و مدرکش را دیر یا زود می دهند؟ هرگز جوابی صریح بویژه از دو گروه اول یعنی مدیر گروهها و استادان نگرفته ام. تا چند سال پیش که اصلا پاسخ نمی دادند و سر تکان می دادند و اکثریتی در محافظه کاری و ملاحظه کاری صرف سکوت می کردند. ولی این یکی دو سال چون دیگه خیلی شور شده، گاهی می بینم که برخی از آنان زبان به گلایه می گشایند. گاهی هم جوابهایی از استادان یا مدیر گروهها گرفته ام که برخی از آنها تکان دهنده بوده است. مانند:
- یعنی چی؟ یعنی این دانشجو که قبول شده، مثلا فارغ التحصیل نشود؟ چطوری؟
- نمی توانیم فارغ التحصیلشان نکنیم؟ می دانی چقدر پول داده اند؟
- دانشگاه از ما می خواهد فارغ التحصیلشان کنیم
- برو بابا ما داریم در جلسات دفاع بحث می کنیم که نمره 19.75 بهش بدیم یا 19.9 توام دلت خوشه خوشه.
- اولین باری که رفتم جلسه دفاع و با تعارفات مرسوم پرسیدم سطح نمرات چطوری است و گفتند 2 نمره مال مقاله و نمره اصلی بین 17 تا 18 و رسما هم تهدید شدم که اگر به دانشجوی من کمتر از این بدهی، به دانشجوی تو کمتر می دهم. اینکه دانشجوی من واقعا کار جدی کرده و با "بِبُر بچسبون" آن دانشجوی دیگر متفاوت است، گوش شنوایی ندارد.
- راستش اوایل خیلی جدی می گرفتم ولی جو همینه، یا باید با همه بجنگی یا نمره بدی که طرف بره دیگه نبینیش، اینجوری همه راضی ترند.
- جدی فکر کردی می تونی جلوی این کار ها را بگیری؟ این الآن تبدیل به یک روال شده، کسی هم ناراحت نیست.
خدای من،
وای بر من،
به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟ (نیما یوشیج)
اگر نیما زنده بود و این وضع و حال آموزش عالی ایران را می دید چه می کرد؟ باز هم دنبال آویختن قبای ژنده خود بود؟ یا دنبال سنگی می گشت که سر خود را بر آن بکوبد و مثلا می سرود:
وای بر من
به کجای سنگ این صخره بکوبم من ملاج خسته خود را؟
واقعا هنوز باید محافظه کاری کرد؟ هنوز مجبور هستید دانشجویی را که سازمان سنجش و دانشگاهتان به شما تحمیل می کند، مدرکش را امضا کنید؟ و به قول دوستمان نمره 19.75 هم بدهید؟ واقعا حاضرید با امضای شما به کسی که لیاقت ندارد مدرک داده شود؟ واقعا نگاهی به قبولیهای امسال انداخته اید. من قبولیهایی را که اطراف خودم بوده رصد کردم دو نمونه مشخص را برایتان می گویم:
1- تعدادی از کسانی که امسال پذیرفته شده اند، کارنامه کنکور کارشناسی ارشدشان را دیده ام، ضرایبشان همه منفی بود. یکی از کارنامه ها جمعا 7% منفی بود و یکی 12% . سال گذشته دانشگاه آزاد هم اینها را نگرفت و پائین ترین قبولیهای پارسال نزدیک به 25% مثبت زده بودند، ولی امسال با ضرایب کاملا منفی قبول شده اند. علتش چه بوده؟ فقط پول؟ یک زمانی اوریانا فالاچی کتابی نوشت با عنوان زندگی جنگ و دیگر هیچ. حالا باید کتاب زندگی، پول و دیگر هیچ را برای دانشجویی که همه پولش را داده و تبدیل شده به عریانا فناچی بنویسند. لابد خبر دارید، امسال دانشگاههای دولتی با دوره های شبانه و پردیسهایشان سهم دانشگاههای آزاد و پیام نور را درو کرده اند و بالاخره دانشگاه های غیر دولتی هم باید بچرخند، نتیجه اینکه در را باز کرده اند و اصلا به نمره قبولی کاری ندارند و هر کسی که تقاضای ورود به دوره کارشناسی ارشد داشته و در کنکور حاضر بوده پذیرفته اند. آقای برادران دانشجو این بی تفاوتی نسبت به آینده ایران، کشور عزیزمان نیست؟
2- کسانی را می شناسم که امسال دانشجوی دکتری شده اند ولی شایستگی دریافت مدرک کارشناسی ارشد را هم ندارند. با استناد به بخشنامه های عجیب و غریب با امتیازات کارمندی و با امتیازاتی مانند دانشجویان باد محور، و باران محور و پارتی محور و برخی امتیازات که که جرأت نمی کنم اسم ببرم، و با چاشنی گریه و التماس وارد دوره دکتری شده اند. کسانی که پایان نامه ارشدشان در کارگاههایی که تلفنها و آدرسشان بر پیاده روهای خیابان انقلاب نقش بسته سرهم بندی شده و طرف حتی یک تحقیق جدی در عمرش نداشته و حالا بر صندلی دوره ای کاملا تحقیقاتی نشسته است.
چه راه حلی پیشنهاد می کنید؟ چکار کنیم؟ موافقید چشم بر هم بگذارم و بگویم همه این بی تدبیری در حد فاجعه تقصیر نظام آموزش عالی از هم پاشیده شده توسط سیاسیونی است که آموزش عالی را به سخره گرفته اند و گروهها و استادان هیچ موافقتی با این گونه دانشجو گرفتن ندارند؟ و همه این قبیل دانشجویان به استادان و مدیران گروه و مهمتر از اینها به دانشجویانی که با یک عمر تلاش به این مقطع رسیده اند و حالا باید کنار دست اینان بنشینند تحمیل شده اند، با این وضعیت وظیفه وجدانی شما چیست؟ آیا وظیفه شما این است که هر دانشجویی برایتان ارسال می شود شما هم آنها را بدون فهمیدن اینکه کجا آمده اند، بدون تحویل یک پایان نامه جدی دکتری و بدون داشتن صلاحیت فارغ التحصیل کنید؟ با دانشجویی که نمی تواند یک مقاله صحیح (نمی گویم عالی) جمع کند و جز سرقت ادبی و ببر و بچسبان چیزی یاد نگرفته چه باید کرد؟ چگونه همه فارغ التحصیل می شوند؟ با گریه پیش استاد و رئیس گروه؟ یا با آوردن نامه از فاقدان صلاحیت و صاحبان قدرت؟ نظرتان را بگوئید:
1- همه اینها باید فارغ التحصیل شوند، چون پول داده اند؟
2- همه اینها باید فارغ التحصیل شوند، چون سفارش شده اند؟
3- همه اینها باید فارغ التحصیل شوند، چون گناه دارند و گریه بلدند؟
4- همه اینها باید فارغ التحصیل شوند، چون پول می دهند؟
5- همه اینها باید فارغ التحصیل شوند، چون خیلی بچه های خوبی هستند!!!!!!!؟
6- همه اینها باید فارغ التحصیل شوند، چون وابسته به جناحی، گروهی، فرقه ای، دار و دسته ای چیزی هستند؟
7- همه اینها باید فارغ التحصیل شوند، چون صندلی ریاستشان خالی مانده و منتظر ایشان است؟
8- همه اینها باید فارغ التحصیل بشوند، چون برای بازنشستگیشان می خواهند تبدیل به هیأت علمی بشوند و حقوقشان بالاتر برود؟
یا:
9- فقط آنهایی که تلاش می کنند و شایستگی گرفتن مدرک دارند باید فارغ التحصیل شوند و بقیه مدرک نباید بگیرند؟
10- یا نظر دیگری دارید؟
می دانید که این دانشجویی که دارید بدون صلاحیت و شایستگی فارغ التحصیل می کنید، بویژه در دوره های دکتری، فردا قرار است کنار دست خود شما به دانشجویان فردا درس بدهند؟ وای برمن، وجدان شما از این کار آسوده خواهد بود؟
می دانید که این دانشجویی که دارید بدون صلاحیت و شایستگی فارغ التحصیل می کنید، که باید آبروی خودتان باشد، خیلی عذر می خواهم باعث بی آبروئی خودتان خواهد شد؟
استادان گرامی و عزیز من، می دانید و خبر دارید که همه این فاجعه را به پای شما نوشته اند و می نویسند؟
می دانید شاهدان زیادی دارم که می توانند شهادت دهند که دانشجویان با التماس به کتابخانه ها مراجعه می کنند که بیائیم کارآموزی کنیم و مجانی برای شما کار کنیم چون استادان چیزی به ما یاد نداده اند؟ واقعا شما از اینکه همه تقصیر را متوجه شما بدانند راضی هستید؟ می دانید هیچکس جز معدودی امثال من نمی گویند سیاسیون این بلا را سر دانشگاهها آورده اند.
استادان گرامی و عزیز من، چرا در برابر این انتظارات نامعقول هیچ حرکتی نمی کنید؟ چرا از حق خودتان استفاده نمی کنید؟ هر درسی و هر پایان نامه ای با تشخیص شما باید نمره قبولی بگیرد و قبول شود؟ این کار از حقوق استاد است و دانشگاه نباید این را به استادان تحمیل کند که این دانشجو باید فارغ التحصیل شود، حتی اگر کوچکترین شایستگی ندارد.
استادان گرامی و عزیز من، می دانید شاهدانی دارم که چنین اظهار کرده اند که: کتابخانه ها می گویند فوق لیسانس فلان دانشگاه را استخدام کرده ایم؛ هیچ بلد نیست؟ معلوم نیست این جزوه کهنه ها را کی کنار می گذارند؟ واقعا راضی هستید که اینها دارد به نام شما تمام می شود؟
به من نگوئید نمی توانید. من بیش از سی و پنج سال در محیط آموزش عالی کار و زندگی کرده ام، در قلب دانشگاه تهران و حقوق استادان را می دانم. اگر استادان در این مورد جدی بگیرند، این نظام ظلم برچیده می شود. قطعا اعتقاد دارم این نظامِ ظلم است.
چرا که دارد عده ای بیسواد و بی انگیزه را متوقع تر از قبل و با مدرکی تحقیقاتی وارد جامعه می کند و این ظلم به مردم است.
چرا که چنین فارغ التحصیلانی نه تنها مثمر ثمر و منشاء اثری مثبت برای کشور نیستند، بلکه با اشغال فضاهایی که باید نخبه های کشور آنها را اشغال کنند، باعث سرخوردگی نخبه ها و فرار آنها و یا بی انگیزگی آنها می شوند. این ظلم به همه نخبگان کشور است.
چرا که دارد عده ای بیسواد و بی انگیزه را سر کلاسهای درس می فرستد و طفلهای معصوم دانشجویان تازه وارد باید سر کلاس بی محتوای اینان بنشینند. دانشجویان تازه وارد وقتی می بیند که دانشگاه این آدم را سر کلاس می فرستد، فکر می کند واقعا استاد استاد که می گویند همین موجود است و اینگونه به دانشجویان هم ظلم می شود.
چرا که با این مدرک به او اجازه می دهید در کارهایی که هیچ از آن نمی داند ورود پیدا کند. به عنوان مشاور دعوت شود و مشاوره های غلط بدهد و کارها را با شکست روبرو کند. هزینه های این بی ایمانیها باید از جیب یکایک مردم این آب و خاک پرداخته شود.
چرا که به کسانیکه واقعا لیافت دارند ظلم مظاعف می شود. مدرکی که فقط حق آنها است دارد به هر بی سواد و هر بی انگیزه ای داده می شود. به همان ترتیبی که خودشان را به این صندلی رسانده اند و جای دانشجویی شایسته را گرفته اند، بعد از این هم با این مدرک نفیس می توانند در بازار کار و با استفاده از همین دلایلشان و گریه هایشان و پارتی هایشان، جای فارغ التحصیلان شایسته دکتری را هم بگیرند و مملکت را از وجود نخبگان بی بهره کنند.
شما را به آنچه ایمان دارید قسم می دهم، اگر دانشجویی لیاقت گرفتن مدرک ارشد یا دکتری را ندارد، با او بر اساس قوانین واقعی و وجدانی آموزش و آموزگاری رفتار کنید و به بهانه های مختلف به او نمرات دروغین ندهید و او را با توقعی بیش از پیش به جان مردم نیندازید. به فرزندتان فکر کنید که باید زیر دست چنین شبه معلمهایی بنشیند و به مردمتان فکر کنید که باید هزینه خود بزرگ بینی کوتوله ها را از جیبشان بپردازند.
عمرانی، ابراهیم. «هر که دانشجو شد لزوما توانایی گرفتن مدرک را هم دارد؟؟؟؟؟». سخن هفته شماره 154. 6 آبان 1392.