لطفا ساعت کاری کتابخانه را کم کنید!!!

 

لیزنا، محمدرضا بدیع زادگان، مسئول اداره كتابخانه هاي عمومي شهرستان كاشمر:

از همان اولین دروسی که در دوره کارشناسی رشته کتابداری می خواندیم, مستمرا این نکته مطرح می شد که کتابخانه و خدمات کتابخانه ای باید عضومحور باشد. منابع براساس نیاز مراجعه کننده گزینش شود, دسترسی کتابخانه برای اعضا بسیار مهم است, نیاز مراجعه کننده را با مصاحبه مرجع تشخیص و او را به بهترین جواب رهنمون سازید. در مقاله ای بسیار شیوا از استاد عمرانی با عنوان "مشتری در دو سوی ما قرار دارد" که سعی کردم برای اکثر دوستان کتابدارم بفرستم, دوباره بر این نکته تاکید شد که اگر من در کتابخانه ای مشغول به فعالیتم و حقوق می گیرم به خاطر مراجعه کنندگان است پس لطفی در حق آنها نمی کنم بلکه آنها هستند که باید از من بازخواست کنند. همه این موارد نشان می دهد که تاکید بر محوریت مراجعه کننده در خدمات کتابخانه ای, از اصلی ترین اصول در رشته و شغل ما کتابداران است که احساس می کنم حداقل به صورت نظری همه ما این مساله را تایید می کنیم. اما آنچه که باعث شد دست به قلم برده و این مطلب را بنویسم سوالی بود که مدت ها ذهنم را به خود مشغول کرده بود, اینکه وقتی ما این اصل را پذیرفته ایم پس چرا در اکثر برنامه ها و بخشنامه هایی که برای کتابخانه ها صادر می شود و درخواست هایی که ما از سازمان مادر خود داریم این اصل مغفول می ماند؟ البته در همین ابتدا بگویم که ممکن است برداشت من اشتباه باشد, ولی امیدوارم حداقل این سوال در ذهن ما بوجود بیاید که عضو کتابخانه در کجای تصمیمات مربوط به کتابخانه من قرار دارد؟ از طرفی به نظرم به عنوان یک فرد شاغل در نهاد کتابخانه های عمومی, جواب این سوال تاثیر بسیار زیادی در آینده این نهاد خواهد گذاشت. می دانم که خیلی از مواردی که در این نوشته مطرح می کنم با مخالفت و سرزنش های همکارانم مواجه خواهد شد, ولی این سوالی است که باید از خود بپرسیم: آینده نهاد کتابخانه ها مهمتر است یا وضعیت فعلی و آسایش شغلی که من دارم؟

 

امروزه رقابت, اصلی غیرقابل انکار در تمامی زمینه هاست. هرجا این رقابت شکل گرفته و از آن بهره برداری درست شده است باعث رشد و پیشرفت سازمان ها و خدمات آنها شده است. به نظر می رسد نهاد کتابخانه های عمومی نیز از این قاعده مستثنی نیست و در ارائه خدمات کتابخانه ای دارای رقیبانی است. البته ممکن است رقابت در دنیای فرهنگی به آن صورتی که در دنیای اقتصاد مطرح است نباشد, ولی هرجا صحبت از مشتری و عضو می شود خواسته یا ناخواسته بحث رقابت پیش می آید. برای اکثر دولت ها ثمربخش بودن سازمان های تحت نظرشان که از بودجه دولتی برخوردار هستند مهم است. اینکه سازمانی از بودجه ای مشخص استفاده می کند ولی نمی تواند به اندازه کافی ثمربخش باشد اگر در ابتدا نظر مدیران ارشد دولتی را به خود جلب نکند, باگذر زمان و تشدید مشکلات اقتصادی مطمئنا دولت ها به سمت ارزیابی کارایی و اثربخشی سازمان ها رفته و در بقا یا تغییر آنها خواهند اندیشید. متاسفانه در بعضی موارد هم درحال حاضر هیچ رقابتی وجود ندارد و یا نگذاشته اند که این رقابت بوجود بیاید, به عنوان مثال در صنعت خودرو, که این مساله تاثیر منفی بر کیفیت خدمات سازمان های انحصاری داشته است ولی همه ما می دانیم بالاخره قفل انحصارطلبی این سازمان ها شکسته خواهد شد و با گسترش روزافزون فضاهای رسانه ای این سازمان ها هم مجبور به پاسخگویی و پذیرفتن رقابت می باشند.

 

همانگونه که قبلا اشاره شد در حوزه فرهنگی این رقابت شاید کمتر مورد توجه قرارگیرد ولی بویژه زمانی که قراراست بودجه یک سازمان از درآمد سازمانی دیگر تامین شود, این مساله در حوزه فرهنگ نیز خود را نمایان خواهد کرد. امروزه در کشور ما نهادها و سازمان های مختلفی در کنار نهاد کتابخانه های عمومی وارد حوزه مدیریت کتابخانه های عمومی شده اند. ممکن است در بعضی از شهرهای کشور این انحصاریت مدیریت کتابخانه ها در دست نهاد باشد ولی در بسیاری از شهرها و بخصوص شهرهای بزرگتر اینگونه نیست و سازمان های مختلف از جمله شهرداری ها نیز این وظیفه را برای خود قائل شده اند که وارد حوزه تاسیس و اداره کتابخانه های عمومی شوند. حال این سوال مطرح می شود که کتابخانه های تحت نظر نهاد با تعداد بالایی نیروی ستادی و اداری و بودجه ای که در اختیار دارد در مقابل این سازمان ها در کجای رقابت قراردارد؟ و آیا اساسا برنامه ای برای عقب نماندن از این رقابت دارد؟ در بسیاری مواقع این رقابت از طرف همکاران من انکار می شود ولی اگر نیم نگاهی به اظهار نظرهای برخی مدیران شهرداری ها در رسانه ها بیندازیم به وجود این قضیه ایمان پیدا می کنیم.

 

بعد از تصویب ماده ۶۴ قانون تاسیس نهاد کتابخانه ها و برداشت مبالغ نیم درصد از طرف خزانه داری کل کشور, در بسیاری از اظهارنظرهای مدیران شهری مطرح شد که اگر مدیریت کتابخانه های عمومی را به خودمان واگذار کنند با مبلغی بسیار کمتر کارایی بسیار بیشتری را خواهیم داشت. همین اظهارنظرها کافی است که به عنوان یک کتابدار این سوال را از خود مطرح کنیم که چنانچه با وجود کتابخانه های سازمان های دیگر در شهر من, کتابخانه ما تعطیل شود چقدر باعث ایجاد نارضایتی و اعتراض خواهد شد و اگر کتابخانه سازمان دیگر در شهر من تعطیل شود این نارضایتی به چه میزان خواهد بود؟ اگر روزگاری دولت ها به این نتیجه برسند که باتوجه به کارایی بیشتر کتابخانه های تحت نظر سازمان های دیگر مانند شهرداری, کتابخانه های نهاد را نیز به این سازمان ها واگذار نمایند چه تاثیری در آینده شغلی ما خواهد گذاشت؟ با دقت در خبری که در تاریخ ۲۱ فروردین سال جاری در پورتال نهاد درج شده است با عنوان" مواجهه کتابخانه‌های انگلستان با بزرگترین بحران تاریخی خود"  اهمیت این موضوع بیشتر نمایان می شود.

 

در اینجا نمونه ای برای روشن تر شدن این موضوع بیان می کنم؛ آستان قدس رضوی یکی از سازمان هایی است که سعی در ایجاد کتابخانه های عمومی در برخی مناطق کشور از استان خراسان رضوی گرفته تا یزد و کرمان و... نموده است. با مقایسه ای اجمالی می توان نسبت عضویت شهروندان در یک شهر را در کتابخانه های نهادی و این کتابخانه ها بدست آورد. در برخی حالات یک کتابخانه آستان قدس به اندازه چندبرابر کتابخانه های نهاد در همان شهر عضویت و مراجعه کننده دارد. شاید این ایراد وارد شود که مقایسه کتابخانه های کم بضاعت نهاد در برابر این کتابخانه ها کار درستی نباشد ولی اگر تمایل به ادامه حیات در مقابل این کتابخانه ها را داشته باشیم حداقل باید تا حدی به رقابت نیز بیندیشیم, وگرنه بعد از مدتی کتابخانه من با چند نفر مراجعه روزانه در برابر چند ده نفر مراجعه به آن کتابخانه ها چه جایگاهی برای بقا خواهد داشت؟ مثالی دیگر مربوط به خدمات, تعطیلی ها و ساعت کاری کتابخانه های شهرداری تهران در برابر کتابخانه های نهاد می باشد. وقتی در فاصله نزدیکی از یک کتابخانه نهادی, کتابخانه شهرداری با امکانات و منابع بیشتر, ساعت کاری تا نیمه شب به جای ساعت ۷ بعدازظهر, تعطیلات بسیار کمتر و ... باشد چه توجیهی برای استفاده مراجعه کننده از کتابخانه های نهاد در برابر این کتابخانه ها می توان آورد؟ تعطیل کردن کتابخانه های نهاد در ایامی که کتابخانه های دیگر در حال خدمت دهی می باشند, کم کردن ساعت کاری, تامین قطره ای منابع کتابخانه ای, کتابدار محور شدن و ... در این زمینه چه تاثیری خواهد گذاشت؟ چرا برخی از همکاران من هنوز هم به دنبال تعطیلی های بیشتر و ساعت کاری کمتر هستند در حالی که ممکن است این مساله در آینده شغلی آنها تاثیرگذار باشد؟ و آیا اصلا  مراجعه کننده محور بودن کتابخانه ها که در ابتدای نوشته به آن اشاره کردم مهمتر است یا اینکه مدام درخواست کنم : لطفا ساعت کاری کتابخانه ها را کم کنید؟ آیا حال که مدیریت جدید نهاد کتابخانه ها تمام سعی و تلاش خود را برای بهبود وضعیت معیشتی  ما کتابداران صرف می کند این انتظار از ما نمی رود که در پاسخ به این تلاش ها, به جای دستیابی به آسایش بیشتر کاری, به دنبال تحقق رسالت اصلی کتابخانه ها, یعنی خدمت به مراجعه کننده باشیم؟ کافی است نگاهی به نوع کامنت هایی که در هریک از خبرهای لیزنا گذاشته می شود دقت کنید, چند مورد می توان یافت که کتابدار درخواست کند لطفا ساعت کاری را کم نکنید که مراجعه کنندگان اعتراض دارند!!!

 

فریدریش نیچه معتقد است انسان به قدری خودخواه است که حتی دوست داشتن و عشق ورزیدنش بخاطر نیازهای درونی خود اوست و چنانچه فرض را بر این اصل بگذاریم بازهم  به عنوان یک کتابدار نهادی موظفیم برای آینده شغلی خودمان هم که شده است به این موضوعات توجه کنیم و در میدان رقابت با سازمان های دیگر عقب نمانیم.

 

بدیع زادگان، محمدرضا. لطفا ساعت کاری کتابخانه را کم کنید!!!. سخن هفته لیزنا، شماره ۲۹۲. ۷ تیر ۱۳۹۵.