منش استادی در عصر ما: کیان نظام آموزش عالی و اخلاق حرفه ای را پاس بداریم

لیزنا، رحمت الله فتاحی، معلم علم اطلاعات و دانش شناسی: عصر ما شاهد تحولات بسیار گسترده و شگرف در عرصه های گوناگون فناوری، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. این تحولات تاثیرات بزرگی بر همه جنبه های زندگی فردی، اجتماعی و حرفه ای گذارده به شکلی که در برخی زمینه قابل باور نیست. نوآوریها و اختراع های حوزه فناوری، زندگی تک تک ما را بشدت متحول کرده و موجب شده انسان قرن بیست و یکم انسانی متفاوت با قرن گذشته باشد. حرکت به سوی فضای تعاملی و همکاری های بین رشته ای نه تنها اجتناب ناپذیر بلکه رویکرد غالب در همه عرصه ها شده و تلاشهای فردی و بدون تعامل و همکاری با دیگران راه به جایی نمی برد. از سوی دیگر، امروزه اندیشه ها، فعالیتها، رفتارها، و نحوه تعامل ما به سادگی و در شبکه های مجازی و اجتماعی در دسترس دیگران و در بوته نقد قرار دارد. ما نیز دیگران را به همین ترتیب می بینیم و نقد می کنیم. نظام آموزش عالی هم فارغ از این فضا نیست.

حوزه آموزش، بویژه آموزش عالی نیز به دلایل گوناگون متحول شده و همین تحول باعث شده تا شرایط و الزامات جدیدی در ساختار و محتوا و رویکرد قلمرو آموزش جاری شود. یکی از این الزامات، اجبار تک تک افراد به قرارگرفتن در ساختار جدید و همساز شدن با آن است. آنچه در این قلمرو رخ داده است، میزان اهمیتی است که به پژوهش و تولید مقاله داده شده است. دانشگاهها، به شکل تحمیلی، در یک فضای رقابتی در رتبه بندی قرار گرفته اند و هر یک نهایت تلاش خود را به کار می برد تا در این رقابت مطرح شود و دارای رتبه قابل قبول باشد. در این فضا، موضوع آموزش که مهمترین دلیل وجود نظام آموزشی است کمرنگ شده و اهمیت کمتری به آن داده می‌شود. در اصل، آنچه که موضوع استخدام اعضای هیئت علمی است یعنی آموزش، در سایه قرار گرفته است و در مقابل، پژوهش و تولید مقاله از معیارهای اصلی (وتو کننده) در کسب ترفیع سالانه و ارتقاء مرتبه به شمار می آید.

در این شرایط، طبیعی است که چالشها، بداخلاقی ها و مسائل عمده ای در نظام آموزش عالی به وجود آمده که در دو یا سه دهه پیش روی نداده بود. اگر بخواهیم شرایط پیش آمده را تحلیل کنیم می توانیم سه عرصه آموزش، پژوهش و فعالیتهای حرفه ای را به عنوان بستر در نظر گیریم.

نخست آنکه، کیفیت و تاثیرگذاری آموزش افت کرده است. دلایل آنهم آشکار است: عضو هیئت علمی دریافته است که آموزش از اهمیت کمتری در ترفیع و ارتقای مرتبه برخوردار است و او اجبار ندارد راهها و رویکردهایی را پیش گیرد که منتهی به تاثیرگذاری عمیق بر دانشجویان و بالارفتن کیفیت شود. درمقابل، او ناچار است وقت بیشتری را برای تولید و انتشار مقاله اختصاص دهد زیرا باید در یک رقابت شدید شرکت کند. او باید تعداد بیشتری پایان نامه را، گاه بدون داشتن هرگونه تخصص در موضوعهای مربوطه، راهنمایی کند تا در نهایت به چاپ مقاله منتهی شود. در این راستا، گاه یک رقابت ناسالم و غیراخلاقی میان برخی اعضای هیئت علمی شکل می گیرد. بسیار دیده می شود که بخش بزرگی از اعضای هیئت علمی وقت خود را در اطاقهای دربسته و بدون ارتباط با دانشجویان صرف می کنند. به بیان دیگر، تعامل آموزشی که می تواند بر دانش و منش دانشجویان تاثیر بگذارد در حداقل آن رخ می دهد. از این بابت، بسیاری از دانشجویان گله مند هستند زیرا احساس می کنند که طی دوران تحصیل خود چیز ارزشمندی فرا نمی گیرند.

دوم آنکه، در عرصه پژوهش، فعالیتهایی رخ می دهد که از چند جنبه تاثیر منفی به دنبال دارند. بسیاری از پژوهش ها و بروندادهای آنها (مقاله های منتشره)، آنگونه که در گفته های همگانی بازتاب یافته است، ارتباط قابل توجیهی با نیازها و مسائل جاری ندارند و از کمتر سودمندی برای جامعه برخوردار هستند. همچنین، بسیار دیده شده که در این رقابت برای تولید و نشر مقاله، اخلاق پژوهش و نشر زیر سئوال می رود و مشکلات بزرگی در سطح ملی و جهانی به نام سرقت علمی پیش می آید، مسائلی که موجب تضعیف اعتبار نظام آموزش عالی ایران شده است. برای نمونه، سرقت یک مقاله علمی خارجی و انتشار آن از سوی سه استاد تمام رشته فلسفه از سه دانشگاه مستقر در تهران، یکی از بدترین رخدادها بود که اعتبار استادان و دانشگاههای مربوطه را بشدت زیر سئوال برد[1]. چنین بی اخلاقی ها و بداخلاقی ها در گذشته وجود نداشت اما اکنون و به دلیل اجبار اعضای هیئت علمی در کسب امتیازهای لازم در زمینه انتشار مقاله رخ داده و می دهد. نمونه دیگر در این زمینه، خرید و فروش مقاله و پایان نامه (و حتی مدرک دانشگاهی) به شکل آشکارا چه در دانشگاهها و چه در بازار آزاد است که موجب کاهش اعتبار نظام آموزش عالی در سطح جامعه شده است. این وضعیت حتی موجب تمسخر افراد عادی جامعه نسبت به نظام آموزش عالی شده است.

 سوم آنکه، به موازات فعالیتهای آموزشی و پژوهشی، تقریبا همه اعضای هیئت علمی دست اندرکار برخی فعالیتهای حرفه ای اند که جزئی از زندگی دانشگاهی به شمار می رود. برخی از این فعالیتها عبارتند از برگزاری همایشهای حرفه ای و تخصصی، سردبیری و یا عضویت در هیئت تحریریه مجله های علمی، عضویت در هیئت مدیره انجمنها، عضویت در انواع کمیته های کاری و شوراهای مشورتی، پذیرفتن پستهای اجرایی، راه اندازی و مدیریت شبکه های علمی جتماعی، راه اندازی و مدیریت شرکتهای دانش بنیان و .... این حوزه از فعالیتها نیز دچار برخی بداخلاقی ها، بدخواهی ها، حسادتها، و سوء استفاده ها شده است. شوربختانه، برخی از اعضای هیئت علمی تنها برای منافع شخصی دست اندرکار این فعالیتها و یا گرفتار بداخلاقی ها و حسادت ها می شوند و اخلاق حرفه ای را زیرپا می گذارند. رقابت به هر قیمتی و رسیدن به منافع شخصی با بداخلاقی ها موجب شده تا جوّ ناسالمی نیز در برخی موارد شکل گیرد که نتیجه آن از دست رفتن اعتبار دانشگاههاست. این شرایط باعث شده تا از فلسفه وجودی فعالیتهای حرفه ای که به منظور تعامل گروهی در راستای هم افزایی توانمندهای و دانش انجام می شود دور شویم.

 در مجموع، شرایط دشوار و ناامیدکننده ای در برخی موارد در دانشگاهها در سه عرصه یادشده به وجود آمده است. این وضعیت موجب زیرسئوال رفتن اعتبار همه ما به عنوان استادان دانشگاهها در جامعه شده است. دلیل اصلی این وضعیت، عدم توجه برخی اعضای هیئت علمی به "منش استادی" است. چنانچه عقلانی بیندیشیم، باید هرچه زودتر به فکر چاره باشیم. باید به این مسئله بیندیشیم که وزن منافع شخصی، در طولانی مدت، تا چه میزان برای ما اهمیت دارد؟ و آیا، اگر منافع گروهی و ملی را اصل قرار دهیم، آیا منافع فردی هم تحقق نخواهد یافت؟ آیا اگر خود را وارد عرصه رقابت های ناسالم کنیم، اعتبار علمی و حرفه ای خود را زیرسئوال نبرده ایم؟ باید به این واقعیت توجه کنیم که چشمهای جامعه بسته نیست بلکه افراد جامعه نیک تشخیص می دهند که چه کسانی و چگونه به ترویج سوء استفاده ها و بداخلاقی ها دست زده اند. دانشجویان، اگرچه در برابر ما اعضای هیئت علمی آشکارا دست به انتقاد نمی زنند اما در محافل خود، منش هر یک از ما را بدرستی ارزیابی می کنند.

در این شرایط، آنچه می تواند به بازسازی اعتبار نظام آموزش عالی و اعتبار اعضای هیئت علمی کمک کند، همانا توجه به منش استادی به عنوان یک اصل ضروری در زندگی دانشگاهی و در تعامل با دیگران است. منش استادی متکی به مجموعه ای از بینش های اصولی و رفتارهای متعالی است:

·        فلسفه و رسالت نظام آموزش عالی را سرلوحه اندیشه ها و فعالیتهای خود بدانیم،

·        وجود خود را وقف آموزش و تربیت درست و تاثیرگذار نسل نو کنیم،

·        منافع گروهیِ طولانی مدت را بر منافع فردیِ مقطعی ترجیح دهیم،

·        اصل وحدت و یکپارچکی را در مقابل رویکرد تفرقه و تفرقه افکنی محترم شمریم،

·        در تصمیم گیری های مرتبط با تعیین درسها و انتخاب استادان راهنما و مشاور پایان نامه ها و همچنین، داوری پایان نامه ها و مقاله ها غرض ورزی نکنیم،

·        در جلسات دفاع پایان نامه، غرض ورزانه تلاش نکنیم برای دانشجو و استاد راهنما استرس به وجود آوریم، بلکه برعکس، این جلسات را به فرصتهایی خوشایند برای یادگیری، یاددهی و ارج گذاری تبدیل نمائیم،

·        درارتباط با همکاران و دانشجویان، نقش خود را به عنوان یک فرد خیرخواه و تاثیرگذار ایفا کنیم،

·        به جای تضعیف شخصیت و اعتماد بنفس دانشجویان در کلاسهای درس، به آنها کمک کنیم تا این قابلیت را در خود ایجاد کنند،

·        اخلاق دانشگاهی و حرفه ای را در عمل محترم شمریم و در ترویج فضیلتهای اخلاقی تلاش کنیم،

·        در قضاوتهای خود عجولانه رفتار نکنیم زیرا امکان دارد شخصیت و جایگاه افراد را خدشه دار کنیم،

·        از انتقادهای سازنده و مثبت استقبال کنیم، این به سود همه ماست،

·        مطمئن باشیم و به دیگران اطمینان دهیم که رشد علمی و حرفه ای ما مبتنی بر تلاش مجدانه و  صادقانه خود ما بوده است،

·        به رشد علمی و حرفه ای همکاران مدد رسانیم،

·        کسب موفقیت آموزشی، علمی و اخلاقی دانشجویان را مهمترین وظیفه خود بدانیم،

·        به هیچ قیمتی دست به سوء استفاده های علمی و آموزشی و مالی نزنیم،

·        با سوء استفاده و سوء رفتارها در محیط کار مبارزه کنیم،

·        در مجموع، منش استادی حکم می کند که این ویژگیها و معیارها را در خود ایجاد کنیم و رشد دهیم: تلاش در راستای تحقق رسالت نظام آموزش عالی، تعامل مبتنی بر خیرخواهی، صداقت در فعالیتهای علمی و حرفه ای، نداشتن چشمداشت مادی و شهرت طلبانه در فعالیتها، و... این معیارها و ویژگیها نه تنها باید در همه اعضای هیئت علمی شکل گیرد بلکه بویژه باید در مورد آن دسته از آنانی که قرار است به مرتبه استاد تمامی برسند یک الزام بنیادی باشد. فردی که می خواهد استاد تمام شود باید از منش استادی برخوردار باشد. وجود کارنامه درخشان علمی و انتشار صدها مقاله بین المللی الزاما نمی تواند نشان دهنده منش استادی باشد.

سرانجام آنکه، باید به طور جدی به این مسئله مهم و حیاتی توجه کنیم که سرنوشت نظام آموزش عالی و هرآنچه به آن مربوط است، یعنی اعتبار دانشگاهها و اعتبار اعضای هیئت علمی و آینده کشور به رویکرد ما در تعامل سالم با هم و با جامعه بستگی دارد. منش استادی را خدشه دار نکنیم بلکه آن را به عنوان یک اصل و چارچوب فکری و رفتاری بپذیریم و ترویج نمائیم. فراموش نکنیم این وظیفه تک تک ماست. به همین منظور، نه تنها باید در این زمینه مطالعه کنیم بلکه ضروری است در کارگاههای آموزشی شرکت کنیم تا با معیارها و ابعاد تحقق منش استادی بیشتر آشنا شویم. الگوهای خوبی داریم که می توانیم از آنها پیروی کنیم: استادانی همچون دکتر شفیعی کدکنی، ایرج افشار، نوش آفرین انصاری،... منش این چنین افرادی در کلاسهای و در تعامل خود با دیگران، آنست که درس انسانیت، تعهد، مسئولیت پذیری، تلاش صادقانه، و احترام را به افراد آموزش می دهند.

در راستای ترویج منش استادی و بالابردن اعتبار رشته و حرفه خود، نه تنها فرد فرد اعضای هیئت علمی و گروه های آموزشی باید همکاری کنند بلکه انجمن حرفه ای ما یعنی انجمن کتابداری و اطلاع رسانی باید در این زمینه پیشقدم باشد.

 فتاحی،رحمت الله. «منش استادی در عصر ما: کیان نظام آموزش عالی و اخلاق حرفه ای را پاس بداریم». سخن هفته لیزنا، شماره 424، 1بهمن ۱۳۹۷.  

 

[1]  گزارش و بحثهای مرتبط با این مسئله در روزنامه ها و منابع زیر قابل دسترس است:

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3278547

http://tnews.ir/site/5c0653712235.html