عمومی شدن فرهنگ

 لیزنا، نصرت اله امیری خواه،کتابدار کتابخانه­‌های عمومی لرستان:در ابتدای این یادداشت، لازم می­دانم دو نکته را متذکر شوم:

 الف) فرهنگ در خلا شکل نمی­گیرید، بلکه در حوزه­های کوچک و بزرگ خانواده­ ها، گروه ­ها، قومیت ­ها، مذاهب، شهر­ها و ... نمود پیدا می­کند و متجلی می­شود، پس به نوبه خود یک امر عمومی است، اما عنوان یادداشت که عمومی­ شدن فرهنگ انتخاب شده است، تلاشی است برای بیان این مفهوم که به­ واسطه تغییرات بنیادین جوامع امروزی، امکان عاملیت فرهنگی بیشتری برای همه مردم فراهم شده است.

 ب) رویکرد این یادداشت توصیفی است و نه تجویزی.

فرهنگ یک امر ثابت و ایستا نیست، بلکه بالعکس امری پویا و مولد است، که در بستر­های مختلف اجتماعی امکان تحول و تطور می ­یابد. در تعبیری کلی فرهنگ به مثابه "شیوه زندگی" تعریف شده است. این تعبیر نشان­ دهنده این مهم است که فرهنگ در یک تعامل دو­سویه، هم متاثر از فرایند­های کلان اجتماعی است و هم به نوعی، بر این فرایند­ها تاثیر می­گذارد. یکی از فرایند­های کلان اجتماعی که ساختار­های جامعه را دستخوش تغییر بنیادین ساخت فرایند­ مدرنیته است. مدرنیته علاوه بر تغییر در ساختار کلان اجتماعی، با تغییر در ساختار عواطف و احساسات، در نگرش­ ها و بینش ­ها، سبب شده تا جامعه امروزی، جامعه­ ای متفاوت از گذشته خود باشد. این تفاوت یک تفاوت لفظی یا سطحی یا نوعی خوانش متفاوت نیست بلکه یک تحول مفهومی و بنیادین است. جامعه امروزین ما با مفاهیم جدیدی که به نوعی از دل مدرنیته بیرون آمده ­اند، مانند، تجاری­ شدن، کالائی­ شدن، مصرفی­ شدن، فراغتی­ شدن، زنانه ­شدن، عمومی شدن فرهنگ، شهری­ شدن، رسانه ­ای­ شدن و ... قابل توصیف و تفسیر شده است.

 یکی از مفاهیمی که امروزه کاربرد وسیعی دارد و بیانگر تغییرات در حوزه فرهنگ عمومی است، عمومی شدن یا عامه پسند شدن امر فرهنگی است. این تعبیر و تعابیر این چنینی، البته می تواند منشاء اختلاف نظر قرار گیرد و با اندکی مسامحه همانطور که در ابتدای یادداشت عنوان گردید، تحت عنوان عمومی شدن فرهنگ یا امر فرهنگی ارایه می شود.

 در هر سنت فرهنگی، بزرگان و فرهیختگان همواره به ­عنوان نماد فرهنگ فاخر و اصیل آن ملت یا قوم معرفی شده ­اند. در زمان و مکان­ های مختلف و در تاریخ همه کشور­ها و از جمله در ایران ما بزرگانی مانند حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی، نظامی­ گنجوی و... از جایگاه رفیعی برخور­دار بوده­ اند. به­ واسطه همین پذیرفته­ شدن و معیار­بودن این فرهیختگان، نظام تعلیماتی و آموزشی ما برای قرن­ ها در اختیار مروجان و معتقدان افکار این شعرای بزرگ بوده است. اندیشه­ های که همواره به­ عنوان فصل ­الخطاب و یا "شاهد مدعا" نفوذ بسیار گرمی در زندگانی مردم، نخبگان و سر­آمدان سپهر فرهنگی کشور داشته و دارد.

 اما در صد سال اخیر و همزمان با تجددطلبی جامعه ایرانی، تحولات اساسی رخ داده، که باعث شده است فرهنگ و تولید فرهنگ یا به معنای کلان آن تولید "معنا" در زندگی عموم افراد جامعه، دیگر به یک فرد یا افراد(گروه) خاصی "محدود" نشود. به ­عبارت­ دیگر رخداد­های سیاسی، آموزشی، اجتماعی، اقتصادی، طی صد ساله اخیر در کشور به­ وقوع پیوسته است که هر کدام به نحوی بر فرهنگ تاثیر مستقیم داشته است، و فرهنگ و کنش فرهنگی را دیگر محدود به تعداد یا طیفی از نخبگان در جامعه نمی ­گرداند، بلکه، این مردم هستند که در تمامی کنش های اجتماعی خود فرهنگ (به ­شکل عام آن) را تولید و باز­تولید می­کنند.

رشد شهر­نشینی، نیمه صنعتی­ شدن، توسعه صنعت چاپ روزنامه و مجلات و کتاب، فراگیر­شدن رادیو سپس تلوزیون و شبکه­ های ماهواره ­ای، ظهور اینترنت، گسترش تکنولوژی­ ها و ابزار(مانند موبایل)، گسترش فضا­های مجازی، توسعه شبکه­ های اجتماعی، گسترش دانشگاه­ ها و مراکز آموزش عالی، و علی ­الخصوص افزایش نرخ ­سواد در کشور (صد سال پیش افراد با سواد، کمتر از 10/0 جامعه را تشکیل می­دادند و در حال حاضر میانگین کشوری بیش از 87/0 است)، سبب افزایش توانش یا توانمندی­ های افراد شده است و همین امر امکان بهره­ مندی افراد از فرهنگ را بیش از پیش فراهم کرده است. به­ عبارت دیگر نتیجه این فرآیند­های توسعه ­ایی در دسترس قرار گرفتن فرهنگ برای عموم افراد جامعه از کارگر و کشاورز و روستای و شهری گرفته، تا دانشجو و بی­سواد، مهندس و دکتر و زنان خانه ­دار و ... است. افراد با توجه به (بضاعت) سرمایه ­های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود به تولید و باز­تولید فرهنگ در جامعه می‌پردازند. همین امکان تولید فرهنگ توسط عامه مردم (امروزه هر فرد با گوشی همراهی که در دست دارد دارد یک رسانه به معنای کلان آن را در اختیار دارد) تمرکز(و انحصار) فرهنگی را از بین برده و تنوع و تکثر در حوزه­ های فرهنگی را جایگزین آن ساخته است. فرآیندی که به معنای درگیر­شدن روزمره مردم با امر فرهنگی است. فرآیندی که به معنای عمومی شدن امر فرهنگی است.

 این چرخش فرهنگی، زیبا­شناختی جامعه را تغییر داده است، در گذشته شاید نظرات یک طیف از نخبگان یا ریش­ سفیدان در خصوص یک امر فرهنگی مانند ازدواج، تحصیل، کار، ادب و غیره، یا یک محصول فرهنگی مانند شاهنامه ­فردوسی، گلستان­ سعدی، دیوان­ حافظ و... باعث تایید و ترویج آن امر یا محصول فرهنگی می­شد، اما امروزه وقتی از کتاب هری­ پاتر میلیون­ها نسخه ترجمه و به­ فروش می­رسد، یا فلان فیلم سینمایی در ایران یا نقاط دیگر دنیا به فروش بالایی می­رسد، یا یک پست در اینستاگرام، لایک می­گیرد و فلان توئیت در تویتر چند­بار ری­توئیت (و ترند) می­شود و فلان فایل در تلگرام چند بار بازدید خورده (و فوروارد شده )است، نشان ­دهنده اهمیت آن مطلب یا آن موضوع فرهنگی می­شود. دیگر در اینجا فقط نخبگان، معیار و متر نیستند! بلکه مردم هم مهم شده ­اند!. چرخشی زیبایی شناختی رخ داده است، چرخشی که عامه­ مردم آن را به­ وجود آورده و به آن هویت داده ­اند. روندی که سبب شده که حتی نخبگان هم این نگاه عامه به فرهنگ را بپذیرند و قبول کنند که اگر یک کتاب یا یک فیلم در زندگی روزمره، یا یک پست یا لایک در فضا­های مجازی مورد استقبال قرار می­گیرد، دارای ارزش­های زیبا­یی شناختی خاص است. امری که نشانگر از بین رفتن اقتدار و انحصار پیشین نخبگان(فرهنگی) جامعه است. دیگر عامه مردم، منفعل یا سوژه، رسانه­ ها و دستگاه­های گوناگون نیستند، بلکه با توانمندی بدست آمده اکنون خود نیز، بر دستگاه­ ها و رسانه ­ها تاثیر می­گذارند و یک عامل فرهنگی هستند. عامل فرهنگی که از ارزش ­های زیباشناختی جمعی و حتی فردی خود با بازنمایی­ های یا عدم باز­نمائی ازآن دفاع می­ کند.

 در گذشته نخبگان با زبان و ادبیات خاص خود متنی را (در حوزه­های عمومی دانش) گردآوری و تالیف می­کردند، و توجهی به سطح سواد جامعه مخاطب خود نداشتند! امروزه اما در این چرخش فرهنگی، نخبگان برای دست یافتن به مخاطب (و به ­تعبیر بوردیوئی، برای بقا سلطه خود!!) برای عامه می ­نویسند، برای عامه سخن می­ گویند و برای عامه هم نقد و تحلیل ارایه می­دهند؛ امری که تا پیش از این همواره بالعکس بود.

امیری خواه، نصرت اله «عمومی شدن فرهنگ».  سخن هفته لیزنا، شماره ۴28 ، ۲9 بهمن ۱۳۹۷.