ما و نسل جوان حرفه: هر یک در کجا ایستاده ایم؟

لیزنا، رحمت الله فتاحی،معلم علم اطلاعات و دانش شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد: در این نوشته کوتاه، تلاش کرده ام تا به یکی از مسائل کلان جامعه خود بپردازم. تلاش کرده ام از دیدگاهی کلی، وضعیت این مسئله را تحلیل و راه حلی برای آن ارائه دهم. انتظار دارم که بازخوردهای شما بتواند به درک واقع بینانه مسئله و یافتن راههای برون رفت کمک کند.

از آغاز فعالیت حرفه کتابداری و اطلاع رسانی (به مفهوم نوین آن) حدود پنج دهه می گذرد. هرچند که بیشتر کتابداران نسل اول (آنانی که از میانه دهه 1340 آغاز کردند، همچمون دکتر هوشنگ ابرامی، دکتر ناصر شریفی، دکتر حسین دانشی، پوری سلطانی، ایرج افشار، توران میرهادی، ....) درگذشته اند اما خوشبختانه تعداد اندکی از آنها همچنان در قید حیات هستند و حرفه همچنان با آنها در ارتباط است و از وجود آنها به خوبی بهره می برد. بازهم خوشبختانه، نسل دوم (آنانی که از اوایل دهه 1350 آغاز کردند) توانسته است ارتباط نسلهای پسین و جوان را با کتابداران نسل اول برقرار کند. در طول یک دهه گذشته، مراسم گوناگونی برای بزرگداشت کتابداران نسل اول، چه زمانی که در قید حیات بودند و چه پس از درگذشت آنها، برگزار شده است. برگزاری این مراسم، حتی برای کتابداران درگذشته نسل دوم (همچون دکتر حری و دکتر آزاد) و همچنین، حضور آنها در همایشها و میزگردهای حرفه ای، توانسته است ویژگیهای شخصیتی و حرفه ای و اجتماعی آنها را برای نسل جوان روشن و بازگو کند.

این اتفاق نظر در حرفه وجود دارد که کتابداران نسلهای اولیه از ویژگیهای بارزی مانند باور و پافشاری بر اصول حرفه ای، تلاش ایثارگرانه برای پیشبرد حرفه در سطح ملی، دوری از مالجویی و منافع فردی، تعامل بدون شائبه با نسل جوان، خلق آثار بنیادی، تاثیرگذاری بر حرفه، و مواردی از این دست برخوردار بودند. این ویژگیها نشان می دهد که آنها نسل فرهیخته ای بودند که تلاش بسیاری برای پیشرفت حرفه و سلامت فضای آن انجام دادند و انتظارشان آن بود که نسل جوان نیز همان راه اصولی را برود.

با وجود این تمایل در کتابداران نسل های اولیه، اما شرایط کلی حرفه در سالهای اخیر به گونه دیگری پیش رفته است. این شرایط، که تا اندازه زیاد تحت تاثیر روند حاکم بر جامعه دانشگاهی ایران بویژه در دو دهه گذشته بوده است، موجب آن شده که نسل جوان نسبت به آینده خود ناامید شود. نتیجه آنکه انگیزه لازم برای قدم گذاشتن در مسیری که کتابداران نسلهای اولیه ترسیم کردند در آنها شکل نگیرد. اگرچه، تعداد اندکی از کتابداران نسل جوان تلاش کرده و می کنند تا از پویایی و اثربخشی برخوردار باشند و میراث گذشتگان خود را پاس بدارند، اما می شود ناامیدی، بی تفاوتی، و بی انگیزگی را در بسیاری از دانشجویان و کتابداران جوان مشاهده کرد. دراینجا تاکید می کنم که نمی خواهم این نسل جوان را محکوم کنم و آن را مقصر وضعیت موجود بدانم. برعکس؛ وضعیت اقتصادی و مدیریتی کنونی در سطح کشور و نیز در حرفه، شرایطی را بر آنها تحمیل کرده است که آنها در حال حاضر نمی توانند آینده روشن و امیدوارکننده ای را در برابر خود و زندگی آینده خود ببینند.

شوربختانه، همین وضعیت موجب آن شده که مدرسان کتابداری در گروه های آموزشی، یعنی اعضای هیئت علمی نیز کم انگیزه و نسبت به آینده ناامید شوند. آنها می دانند که شرایط لازم و کافی برای استخدام دانش آموختگان آینده (یعنی دانشجویان کنونی) وجود ندارد. آنها در برابر پرسشهای بی‌شمار دانشجویان جوان، پاسخ قانع کننده ای ندارند، آنها می دانند دلایل قانع کننده برای ایجاد انگیزه در نسل جوان ندارند. به همین دلیل، فاصله ای فکری و عاطفی بین مدرسان و دانشجویان به وجود آمده است که تعامل حرفه ای میان آنها را دشوار کرده است. اگر مدرسان و کتابداران نسلهای اولیه از تلاش بی وقفه، ایثار، پافشاری بر اصول حرفه ای، و مواردی از این دست برای دانشجویان صحبت کنند، می توان انتظار داشت که این صحبتها بی‌تاثیر یا کم‌تاثیر باشد. این نسل جوان، شوربختانه، نسل کم شانسی است. پیشتر در سرمقاله ای به این کم شانسی آنها در مقایسه با خوش شانسی نسلهای اولیه اشاره کرده ام.[1]

اکنون ما و نسلهای جدید حرفه در برابر یک پرسش بزرگ و بنیادی قرار گرفته ایم: چه باید کرد؟ برای پاسخ به این پرسش، نیازمند صرف زمان و تحلیلهای همه جانبه و ژرف هستیم. نمی توان به آسانی، نسل جوان را متقاعد کرد که مانند ما تلاش کنند اما توقعی نسبت به یک آینده روشن در برابر خود نداشته باشند. پاسخ کلی من این است: با وجود این وضعیت ناامیدکننده، کتابداران نسل جوان باید انگیزه، دانش و مهارتهای لازم برای کارآفرینی مستقل یا کارآفرینی گروهی، با وجود همه مشکلات و کاستی ها را فراگیرند. این تنها راه است. آنها می توانند نیازهای اقشار گوناگون و بویژه حرفه های مختلف را در ارتباط با مدیریت اطلاعات و دانش شناسایی کنند و خود را برای پاسخ حرفه ای به آنها آماده سازند.

از سوی دیگر، ای کاش سازمانهای بزرگ و کشوری مانند آموزش و پرورش و وزارتخانه های مختلف و همچنین، بخشهای تجاری و اقتصادی به این درک واقع بینانه برسند که موفقیت آنها و در نتیجه، توسعه کشور در گرو مدیریت داده، اطلاعات و دانش است و برای این منظور آنها نیاز به کتابداران متخصص دارند. باید آنها را قانع کنیم که این کالاهای ارزشمند (داده، اطلاعات و دانش) عناصر استراتژیک در همه عرصه ها هستند و تنها با بهره گیری از متخصصان می توان آنها را مدیریت و بهره برداری کرد. شرایط کنونی کشور اما امکان این وضعیت را نمی دهد. همه مدیران با محدودیتهای اقتصادی و استخدامی روبرویند و تلاش می کنند از دانش آموختگان متخصص بهره نبرند زیرا مجوز و نیز توان مالی مناسب را ندارد. این درحالی است که به خوبی شاهد آنیم که در همه سازمانها و اداره ها، افراد دیگری از جمله خدمتگزاران فضای سبز و نیز خدمتگزاران امور نظافت به تعداد کافی به کار گرفته می شوند! این ذهنیت نادرست مدیران است که در مقایسه با به کارگیری دانش آموختگان رشته برای مدیریت داده، اطلاعات و دانش، جایگاه موجه‌تری برای به کارگیری نیروهای خدماتی قائلند. همه بیاد داریم که در سال 1390، وزیر آموزش و پرورش وقت، پست کتابدار را از مجموعه دبیرستانها و مدرسه ها حذف کرد؛ این درحالی بود که همه این آموزشگاهها باید دبیر ورزش و مبی پرورشی داشته باشند!

با وجود این وضعیت، همه تلاش کتابداران نسلهای اولیه و نیز مدرسان کتابداری باید بر توانمندسازی دانشجویان در کارآفرینی و راه اندازی مشاغلی در ارتباط با نیازهای جدید جامعه و سازمانهای اداری و تجاری باشد. به موازات همین تلاش، انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران و شاخه های استانی آن و همچنین، اتحادیه دانشجویی انجمنهای کتابداری و اطلاع رسانی (ادکا) باید برنامه ها و تلاشهای خود را بر کارآفرینی متمرکز کنند. من به عنوان یکی از کتابداران نسل دوم یا سوم، هرچند تلاش کرده ام تا با فعالیتهای آموزشی، پژوهشی، و حرفه ای خود به پویایی حرفه و ایجاد انگیزه در نسل جوان کمک کنم اما از این بابت که نمی توانم در این شرایط در برطرف کردن مشکلات کنونی و یافتن راه حل کلان، بویژه در ارتباط با سیاستهای دولت، تاثیرگذار باشم شرمنده ام. این سخنی است که شانزده سال پیش نیز، که شرایط آن روزها به دشواری شرایط کنونی نبود، مطرح کرده بودم.[2]

برخی از زمینه هایی که می توان برای کارآفرینی و اشتغال مورد توجه قرار داد اینهاست:

-        راه اندازی کسب و کارهای داده محور

-        مدیریت اقتصادی اطلاعات در سازمانهای کوچک و بزرگ

-        مدیریت دانش در سازمانهای کوچک و بزرگ

-        طراحی پایگاههای اطلاعاتی برای سازمانهای کوچک و بزرگ

-        توانمندسازی جامعه در کسب سواد اطلاعاتی و سواد پژوهشی

-        کتابدرمانی و قصه درمانی برای بخشهای جوان جامعه

اکنون که در زمان بسیار دشوار و حساسی زندگی می کنیم، باید بدانیم:

- هر یک از ما در کجا ایستاده ایم؟ چه می کنیم، و چه مسئولیتهایی در برابر نسل جوان داریم؟

- آیا با ادامه روند کنونی می توانیم از کمرنگ شدن جایگاه حرفه خود جلوگیری کنیم؟

- چه افقهای نوینی را می توانیم برای آینده حرفه و بهره گیری از کتابداران نسل جدید ترسیم کنیم؟

بیائیم به جای واگرایی و از دست دادن فرصتها، به همگرایی بیندیشیم تا بتوانیم فرصتها و ارزشهای مشترکی را برای خود و حرفه خلق کنیم. برای موفق شدن، تنها همین راه پیش روی ماست. در این شرایط و به منظور ایجاد انگیزه در نسل جوان، باید بر ارزشهای بنیادی حرفه (از جمله ارزشهای فلسفی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و تخصصی) تاکید کنیم. این ارزشها روز به روز از اهمیت بیشتری برخوردار می شوند. نباید آنها را فراموش کرد.[3]

 

 فتاحی، رحمت الله. «ما و نسل جوان حرفه: هر یک در کجا ایستاده ایم؟». سخن هفته لیزنا، شماره ۴43، ۲7 خرداد ۱۳۹۸

 



[1]  رحمت الله فتاحی. "نسل خوش شانش، نسل بد شانس". لیزنا، گاهی دور، گاهی نزدیک. شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۱. پیشنهاد می کنم این مقاله کوتاه را بخوانید تا با پیشینه شکل گیری این وضعیت جدید آشنا شوید، بویژه پیشنهاد می کنم بازخوردهای خوانندگان لیزنا در رابطه با این مقاله را مرور کنید تا دیدگاههای نسل جوان را پی ببرید.

[2]  رحمت الله فتاحی. "به عنوان یک عضو هیئت علمی، شرمنده ام". خبرنامه انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران، دوره 2، شماره 7، بهمن و اسفند 1382.

[3] در زمینه آشنایی با ارزشهای حرفه می توانید به کتاب زیر مراجعه کنید:

رحمت الله فتاحی. ارزشها و جذابیتهای کتابداری و اطلاع رسانی:  بازشناسی مبانی کتاب، کتابخانه و کتابداری در عصر جدید. تهران: نشر کتابدار، 1388