سوال استاد: جستجوی آثار افراد از طریق نام/ پاسخ از زاویه‌ای غیر فنی

  لیزنا، ابراهیم عمرانی، سردبیر: این نوشته را هفته پیش، چهارشنبه  نوشتم و هنوز یادداشت دکتر سعید اسدی را که شنبه به گرووه بحث آمد، ندیده بودم و با اینهمه فکر می‌کنم لازم است از زاویه‌ای دیگر که در صحبت دکتر اسدی هم اشاره ای به آن شده نیز مساله مطرح شود، ‌و آن هم مساله شرکتهای نرم افزاری که برای کتابخانه‌های ایران برنامه نوشته‌اند و نحوه  برخوردشان با کتابداران و کتابخانه‌ها در بیش از سی سال گذشته است. اغلب مشارکت کنندگان در گروه بحث، به فوریت وارد بحث فنی شده و به دکتر فتاحی پاسخ داده‌اند که به نظر من همه‌ی جواب نیست. بحثهای فنی راه حلهای فنی دارد و اگر سود شرکت در آن باشد، حتما انجام‌ می‌دهند، حال یا خودشان سرمایه‌گذاری می‌کنند و برنامه‌ی نوینی مبتنی بر وب معنایی می‌نویسند و همه نرم افزارهای نسل قبل را فراموش می‌کنند، یا پشتیبانی پیدا می‌کنند و با بودجه ایشان نرم‌افزار را ارتقاء می‌دهند یا راهی ندارند و همینطور کجدار و مریز ادامه می‌دهند. ولی سلوک و رفتار عام شرکتها، چیزی نیست که دست کم من بتوانم ارتقائش بدهم، با صدتا مقاله و یادداشت مانند این هم نمی توانم. ‌چون سلوک شرکت مبنایش سود است و اگر سود نباشد، شرکتی نیست که بخواهد پاسخگو باشد و امین، یا به عکس غیر پاسخگو. ولی نکته مهم همینجا است، و اشاره دکتر اسدی کاملا درست است : "بهترین مرجع برای پاسخ به  پرسش آقای دکتر فتاحی، قاعدتا شرکت های نرم افزاری مانند نوسا و پارس آذرخش هستند که می توانند با شواهدی نشان دهند که برای این موارد چه چاره ای اندیشیده اند؟" بله دکتر اسدی درست می‌فرمایند.   

 دکتر فتاحی سوالی طرح کردند : در زمینه جستجوی آثار افراد از طریق نام  آنها د رفهرستهای رایانه ای، یک مشکل عمده و جدی که از 30 سال پیش وجود داشته، هنوز هم وجود دارد.

 شکل نام نویسنده را چگونه باید در فیلد جستجوی پدیدآور وارد کرد تا آثار موجود وی در مجموعه کتابخانه به طور کامل بازیابی شود؟ بیشتر نرم افزارها به شکلی اولیه ای که نام فرد وارد شده حساس هستند و غیر از آن را بازیابی نمی کنند!

 و بعد از دریافت چند پاسخ نوشتند:

 درود و شادمانی بر همه

 از همه آنهایی که به این پرسش من بازخورد دادند سپاسگزارم

 همه می دانیم که مشکلات زیادی در نرم افزارها و در ارتباط با انواع قابلیتهای جستجو و بازیابی وجود دارد.

 تاکید من بر یکی از ساده ترین مسائل است که چرا همچنان حل نشده است: عدم هوشمندی نرم افزارها در جستجوی نامها با توجه به فاصله ها، نیم فاصله ها، غلطهای املایی، برابر گرفتن "ی" و "ء" در حرف آخر نامها (مثلا "میرزایی" و "میرزائی"، گذاشتن و یا نگذاشتن نشانه کاما بین نان خانوادگی و نام کوچک و .... است. چرا نباید مانند گوگل هوشمند بود؟

 برادر عزیزم، دکتر فتاحی گرامی،  اتفاقا باید مانند گوگل هوشمند بود، لیکن نرم افزارهای شناخته شده و خوب  ما،  از نرم افزار کاوش مهندس موذن که با فاکس پرو نوشته شده بود و اولین بار اواخر 1366 یا اوایل 1367در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران نصب شد (نرم افزار کاوش شرکت پیام مشرق جدیدتر و بعد از بیستون پیام مشرق و متاخر است)، تا همین امروز، با ترفندهای تجاری فروش می‌روند و بنابراین نیازی نمی‌بینند برای ارتقاء هزینه جدی داشته باشند. جنابعالی و بنده متاسفانه خیلی سابقه داریم. مرحله اول کار من نرم افزاری بود برای سفارشات خارجی در نیمه دوم دهه 1360 که دانشجویی زبده برای ما روی فاکس پرو نوشته بود. برخی مشکلات ما را کم کرد، ولی مشکل زیاد داشت. مرحله دوم شناخت اندک من با خود جنابعالی و دکتر دیانی عزیز و سرکار خانم  دکتر پریرخ گرامی در کلاس یک هفته‌ای آقای پورسرباز (خدایش قرین رحمت کند)، در مشهد، در سال 1367 شروع شد و اولین DBMS دسترسی باز را آموزش دیدیم و تقریبا همان سال بود که شرکتهایی با همان زیر ساخت وارد بازار شدند و نرم افزارهای بازار از یکی به سه تا افزایش یافت. و نوسا و پارس آذرخش شدند رقیب کاوشِ مهندس موذن.

 باید به عرض برسانم از هما ن ابتدا این مشکل را داشتیم و هنوز هم داریم که در بسیاری از موارد شرکتها پاسخگوی کتابداران نبوده و نیستند. نه اینکه توانش را نداشته باشند، بلکه از بالا به کتابداران نگاه می‌کنند. در محل یکی از همین شرکتهای شناخته شده، از بزرگواری که اول اسم کوچکش و. است با گوشهای خود شنیدم که کتابدارها همین هم که ما بهشان می‌دهیم از سرشان زیاد است. همین برنامه را نمی‌توانند از همه امکاناتش استفاده کنند، اونوقت تو هر بار می‌آی و این حرفها را می‌زنی؟

 استاد فتاحی بزرگوار، شما بفرمائید، چه پاسخی برای این گفته دارید؟ من چون زورم به دیگران نمی‌رسد، متاسفانه همیشه سوزن را به خودمان کتابداران می‌زنم. با اینکه در آن ساعت که قرص قمر کاملا در برج عقرب بود، حیرت زده آن فرد کم لطف را نگاهش می‌کردم و بسیار از حرفش دلخور شده بودم، ولی عصبانیت خودم را خوردم و تحمل کردم و از آن شرکت که بزرگترهایش با محبت مرا برجای می‌نشاندند بیرون آمدم. ولی همان روز هم می‌دیدم در این صحبت یک دنیا واقعیت خوابیده است. البته که من برای ایشان جوابی از سر تجربه با شرکتی مشابه داشتم، به زبان بی زبانی تلاش کردم که بگویم، شما از میان کتابداران با ده دوازده نفر که واقعا دل می‌سوزانند کار کنید، نه بیشتر، کاری را که شاید برخی شرکتهای رقیب شما کردند، همان ده دوازده کتابدار که دست کم رشته خودشان را بلد باشند و سواد و تجربه کافی داشته باشند، نرم‌افزار را در جهت نیاز جامعه خودشان ارتقاء می‌دهند و نیازی نیست با یکایک کتابداران درگیر شوی که به قول خودت ممکن است چیز هایی بخواهند که به کل غلط باشد. تجربه نشان داد که اگر دلسوزان با تجربه و باسواد مانند شادروان پوری سلطانی، استاد زهرا شادمان، شیرین تعاونی، ماندانا صدیق بهزادی، ..... (نسل جدید را می ترسم نام ببرم که کسی از قلم نیفتد) مشکلات شما را بگویند و رفع کنید، ‌خودشان به راحتی می‌توانند به کتابداران توضیح دهند و توجیه کنند که چرا چنین چیزی خواسته شده است. البته به شرطی که کتابدارانی انتخاب شوند که دنبال منافع بازار نباشند.

 خوب اولین سوزن به خودمان: از نرم افزار نویسان فعلا بگذرم، قسمت عمده مشکل را در دو دسته عنوان می‌ کنم. 1) همکاران کم دانش و کم تجربه خود ما که با بی‌تجربگی مطلق روبروی نرم افزار نشین نشستند و 2) همکاران سودجوی خود ما که برای اینکه پروژه بگیرند و کاسبی خود را چهار قران بیشتر ارتقاء دهند، می‌روند و خر بانک درست می‌کنند، که غیر علمی و صدمه زننده بوده و الآن می شود درباره صدمات آن به خوبی توضیح داد. عده‌ای هم که اندک دانش، ‌یا اندک تجربه‌ای دارند، در حاشیه این دو طیف باید دست و پا بزنند که شرکت بیا به حرف ما گوش کن و جستجوهایت را بهتر کن و به گروه هم بگوئیم که کارتان غیر علمی است و جالب است که برای برخی شرکتها، شراکت در همین کارها سودآور تر از آن بود که برنامه را قوت بخشند.

  نکته: من تقریبا با همه شرکتهای نرم افزارهای کتابخانه‌ای که در بازار فعالیت می‌کنند از قدیمیها و بزرگترها گرفته تا کوچکترها که نرم افزارهای کوچک تولید می‌کنند، نان و نمک خورده‌ام و سلام و علیک دارم، و مطمئنم هیچیک از  بحث من نمی‌رنجند و هر جا بیراهه رفته یا زیاده روی کرده باشم،‌ حتما تذکر می‌دهند و منتشر خواهیم کرد. و همینجا اعلام می‌کنم مخلص آقایان مهندس موذن، مهندس مجید جراح، مهندس حمید جراح، مهندس محمد زاده، ‌مهندس نجفی، مهندس حجتی، مهندس حسن باقری، مهندس هندسی،‌ مهندس فریوری، مهندس دهقان، مهندس پرویزی و جناب آقای محمدی که این آخری را تبلیغ کنم که نرم افزار پاسارگاد را ارئه می‌دهند هم هستم و سابقه همکاری من با همه این عزیزان قدیم است. با اینهمه دوست دارم برخی علل مشکلاتی که دکتر فتاحی را به سوال وا داشته، از این زاویه مرور کنم و همه کتابداران و همه شرکتها نیز شرکت کنند و هر جا غیر منصفانه است بر سر من فریاد بزنند. فریادشان منتشر می‌شود و اگر باز اصرار دارند از حالا عذرخواهی کنم. ولی مطالب زیر، همه تجربه مستقیم شخصی من است.   

 نکته: چون صحبت از بخشهایی است که بی مسئولیتهایی در آن گزارش می‌شود، شاید واژه "شرکتها" را در اینجا درست نیست جمع بیندم و مسلم است همه افراد یا شرکتها بی مسئولیت نیستند، لیکن، اینجا  با اسم جدا نمی‌کنم که خدای ناکرده بخواهم کسی را تخریب و برای دیگری تبلیغ باشم، ولی قطعا هر یک انتخاب خودشان را می‌دانند که  پاسخگوی جدی کتابداران کارآزموده ای چون دکتر شادمان، یا دکتر فتاحی، یا دکتر خسروی بوده‌اند یا فقط خواسته‌اند صدای مشتری معمول را بیندازند و کاری در همین حد انجام داده‌اند. و حالا  نمونه‌ هایی را می نویسم و باز هم سوزن به خودمان می‌زنم که اگر چنین اتفاقی افتاده، مسئولش فقط شرکت نیست،‌ همکاران خود ما هم کوتاهی کره‌اند که محکم نایستاده اند و کار مورد انتظار را نخواسته‌اند.

 اولین نمونه که سر خودم آمده و از همکاران هم زیاد شنیده‌ام: پاسخ شرکتها در بسیاری موارد به اعتراض کتابداران این است، کتابخانه دانشگاه "ث سه نقطه" به آن بزرگی ایراد از ما نمی‌گیرد اونوقت ‌شماها ایراد می‌گیرید؟ و با همین جملات کتابدار را مرعوب می‌کنند. در جائیکه همه مشکل دارند و خود شرکت هم می‌دانند ولی مشکل دانشگاه غ یا وزارت ج با کتابخانه م متفاوت است ولی مشکل وجود دارد، بله دانشگاه بزرگ غ هم مشکل دارد، وزارتی که برای کل مجموعه استانهایش این را خریده هم مشکل دارد ولی حریف شرکتها نیستند، چون هنوز می‌توانند با همین ترفندها و بدون رفع مشکل نرم‌افزارشان را بفروشند و حتی سالانه پشتیبانی و نگهداری هم بگیرند.  والا درست کردن و همسان کردن چند نام با نرم افزار لوسن و چند خط کُد مشکلی ندارد، یا ک و ی عربی، تا جائیکه می دانم، تقریبا همه شرکتها برای جستجو از لوسن آپاچی استفاده می‌کنند. باقیش می‌شود وقت گذاشتن و سعی و خطای شرکت. حالا سری که درد نمی‌کند چرا دستمال ببندیم؟ وقتی با همین هزینه‌ای که کرده‌ایم دارد فروش می‌رود، به چه دلیل باید دوباره هزینه کنیم؟ آیا اصلا جایی در دنیا مرسوم هست که به خواست یک یا دو کتابخانه، بیائیم هزینه کنیم و ویرایش جدید بدهیم؟  

 اما روزی که می‌آیند بفروشند، من اسم نمی‌برم، هر چه بگوئید می‌گویند داریم، و انجام می‌دهیم  ولی در عمل ندارند و بیشتر امیدوارند که در طول کار با کمک خودتان انجام شود که در بیشتر موارد نمی‌شود و همین همه برنامه ریزی شما را کاملا به باد فنا می‌دهد. محترمانه گفتم باید بگویم همه برنامه ریزی مرا به گند می‌کشد، البته آقای و. (در بالا یاد شده) لابد می‌گویند البته اگر کتابداران اهل برنامه‌ریزی باشند؟ و اگر مدیرانی که دقیق و پیگیر هستند،  از کتابدار پاسخ بخواهند، چه پاسخی دارید؟ قرار است داده‌های شما به سرعت تبدیل شود و کار شروع شود و فقط همین کار یک سال طول بکشد و در پایان باز قسمتی از داده‌های شما تبدیل به "ستانده!" شده‌اند و باید از اول آنها را وارد کنید. و در همه این مدت باید به مدیر خودتان بگوئید که مشکلی نیست و دارد حل می شود. می پرسید چرا؟ کمی جلوتر برایتان می‌گویم.   

 مدیر یکی از همین شرکتها که استاد نرم افزار هستند، و همیشه هم لبخند بر لب دارند، (دست کم برای همین باید خدا را شکر کنیم)، می‌فرمودند که ما کاملا وب بیس هستیم ولی در یک آزمایش ساده در سال 1384دیدیم که فقط سه فیلد وب بیس طراحی کرده‌اند و کل برنامه باید مثل بقیه در فاصله زمانی خاص مثلا از 12 شب تا 8 صبح فردا به روز رسانی شود. و وقتی به ایشان گفتیم که آزمایش کردیم و حرفتان درست از کار در نیامد، گفتند، حالا بیائید شروع کنیم با هم درستش می‌کنیم. می‌پرسم پس چرا به آن اسم به ما فروختید؟ چرا من باید به شما اطمینان کنم و از ابتدا و این بار با شما شروع کنم؟ از کجا بدانم این بار راست می‌گوئید؟ و البته امیدوارم در این تاریخ درست شده باشد.

 باز هم از تجربه شخصی خودم می‌گویم، با بزرگوارای از شرکتی دیگر موضوعی را در میان گذاشتیم که در صحبتهای اولیه پرسیده شده بود  این راه حل را دارید، و گفتند بله داریم و چون آن را نیافتم، تلفن کردم و پرسیدم. آنچنان جدی گفتند داریم که من فکر کردم اشتباه کرده ام اصلا پرسیده‌آم، ‌و شرمنده شدم، لیکن بعدا مطمئن شدم که همان روز در وقت نهار با دوستان دور میز کلی خندیده‌اند که به فلانی گفتیم داریم و حالا رفته سر کار تا بعد، و واقعا من دو سه ساعت دیگر هم وقت گذاشتم و سوگند می‌خورم که راست نگفته بودند و راه راست نرفته بودند؟ همه اش به خاطر پول؟ چرا؟ وقت ما کتابداران اینقدر بی‌ارزش است؟ این توهین نیست؟ اینرا که می‌گویم بعدا مطمئن شدم به ما کتابداران می‌خندند، اول تکرار این رفتارشان بود و دوم، برخی از نزدیکان شرکت  که با بنده هم نزدیک هستند گفته‌اند.

 این تجربه هنوز برایم تلخ است: روزی در سال 1384 یا 1385 موسسه ای از من خواستند در جلسه‌ای نرم افزاری شرکت کنم و در آنجا با مسئولین 20 کتابخانه آن موسسه روبرو شدم و در صدر میز هم دو نفر از یک شرکت نرم افزاری بودند که با هر دوی ایشان سابقه کار و آشنایی داشتم. آمده بودند که نر افزارشان را بفروشند. این 20 کتابخانه نرم افزار قبلی همان شرکت را داشتند و صحبت بر سر نرم افزار جدید بود. و محکمترین علتی که دیگران تشویق می‌شدند که بهتر است نرم افزار جدید ما خریداری شود، استاندارد دوبلین یا مودز بود که به تازگی پیاده سازی کرده بودند و از آزمایشها هم سربلند بیرون آمده بود. در برابر سوال یکی از مسئولین کتابخانه‌ها که داده های قبلی ما چه می‌شود؟ و آیا باید برای بهره بردن از استاندارد ، دوباره ورود اطلاعات کنیم؟ نماینده شرکت پاسخ دادند که نه، همه داده های شما کانورت می‌شود. و من سکوت کردم و با خودم گفتم چقدر محکم دروغ می‌گویند در جائیکه تناظر یک به چند است، ماشین چگونه باید بفهمد؟ چطور می توان با این صراحت دروغ گفت؟ البته آن روز چون احساس من این بود که مجموعه از قبل تصمیمش را گرفته سکوت کردم و البته دیگر بعد از آن هرگز نپذیرفتم به این جلسات بروم. بنابر این اگر قرار شد برای انتخاب نرم ‌افزار از کسی کمک بگیرید، آن شخص باید هم تجربه فهرستنویسی و هم تجربه نرم‌افزار داشته باشد و هم بتواند امین باشد. من امین نبودم.

 پشتیبانی، بخشی از وظایف است ولی در ایران پشتیبانی از موضع بالا است. فکر می‌کنند اگر دو کتابدار تازه فارغ التحصیل با دو دانشجوی نرم‌افزار یا  آی.تی.  استخدام کنند و با یک آموزش کوتاه بگذارندشان پای تلفن مساله حل است. و آن هم به این دلیل حل است که هر آنچه بخواهید می‌گویند چشم، بله داریم، حتما انجام می‌شود، و از این قبیل ناسلامتیها. لیکن این کوچکترها باید بروند و به بزرگترها بگویند. حال اگر بزرگتر فارغ التحصیل دانشگاه واقع در خیابان داشگاه صادق باشند، ‌تازه باید شروع کند به نوشتن چند خط برنامه تا ببیند چه می‌شود؟ و اگر شرکت در خیابان فرصت باشد، که دیگر کسی انتظاری از آنها ندارد. فقط یک شرکت را می‌شناسم که با شفافیت کامل می‌گوید ما همین پکیجی را که شما می‌بینید داریم و بس و هیچ  وعده‌ای‌حاضر نیستند بدهند. بارها به ایشان گفته‌ام که فلان کار را که از طریق فلان ماجول انجام می‌دهید،‌ همین را این طرف هم به من بدهید، می‌گویند بله حتما و دسترسی هم می‌دهند، ولی به جد به شما می‌گویند فعلا نمی‌توانیم بگوئیم داریم، چون این یک راه حل موقتی است و ویژگی این ویرایشِ ما نیست. باید در شرکت طرح شود و اگر موافقت کردند در ویرایش بعدی بطور رسمی وارد خدمات شرکت شود. می گویم به ما یونی‌کُد بدهید، می‌گویند ما ادعا نداریم که یونیکد داریم. می‌گویم این را که در اینطرف توی دیجیتال دارید،‌ من می‌توانم با یک لینک آن را در این طرف استفاده کنم. می‌گویند بله این کار را می‌توانید بکنید ولی ما در شرح خدماتمان نمی‌نویسیم که یونیکُد داریم. و تا جائیکه در بین کتابداران نزدیک خودم می‌بینم، ظاهرا  ایران با روش اول راحت‌تر است، چون دور از جان ایرانیهایی که ایران را عمیقا و واقعا دوست دارند، و چنین توهینی را از من انتظار ندارند، روش اولی به شوخی خیلی ایرانی‌تر است و ما هم می‌توانیم بر اساس وعده‌ها به مراجعانمان وعده بدهیم. به هر حال  چون می‌دانم بارها نرم افزار عوض کرده‌اید، به خوبی می‌دانید که دو تا این سوی بام هستند و دوتای دیگر آن سوی بام و دو سه تای دیگر هم در کناره ای از بام ایستاده‌آند.

 انتقادهایی به خودمان:

 و اما چند مشکل اصلی در این رابطه می‌شناسم که کتابداران ما با آن سر و کار دارند و دست و بال آنها را در برخورد با نرم افزارها بسته است و به نظرم از همین رخنه‌ها، سی سال است داریم گَزیده می‌شویم و اگر شرکتی اهل سوء استفاده وجود داشته باشد، می تواند از همین مشکلات ما استفاده کند و راه خودش را برود و بار خودش را ببندد. بالا هم عرض کردم، من چون زورم نمی‌رسد به نرم افزاریها اعتراض نمی‌کنم و فقط به خودمان یادآوری می‌کنم:

 1.      کتابداران کم تجربه و بی تفاوت: تاکیدم بیشتر بر بی تفاوتی ایشان است،  اهل تجربه نیستند، اهل چالش نیستند و هر چه به آنها بگویند می پذیرند و راضی هستند و در واقع دور از جانشان هر کار با کتابخانه آنها بشود، زیاد برایشان مهم نیست و به دنبال دردسر نیستند. من هم زیاد دنبال دردسر نیستم و در باره این گروه چیزی نمی گویم . و به کتابدارانی می‌پردازم که ممکن است تجربه کم داشته باشند،‌ ولی بی تفاوت نیستند و دلشان می‌خواهد که کارشان را به بهترین وجهی انجام دهند. (یا در جهت وجدان کاری، یا در جهت سود شخصی که این هر دو انگیزه حرکت هستند)

 2.      مدیران و وضعیت استخدام و ترس اخراج: کتابداران امروز،‌ در سال 2019 میلادی زندگی می کنند که کار در هیچ شغلی بدون رایانه و نرم افزار و سخت افزار ممکن نیست. بنابراین باید هر جور شده، برای کارهای کتابخانه هم نرم افزار  تهیه شود وگرنه کتابدار نمی تواند کارش را سازمان بخشد، و در نتیجه نشان دهد که چیزی بیش از متخصصان رشته‌های دیگر برای کتابخانه ها در چنته دارد. حال با اینهمه مسایل نوین که در علوم اطلاعات و دنیای داده داریم، مانند داده‌های بزرگ، داده‌های پیوندی، تحلیل داده‌ها، ماشین لرنینگ، داده کاوی،‌ داده‌آمایی، هوشمند سازی، و ....  که وارد مباحث رشته ما شده، هنوز کتابداران برای معرفی خودشان، مزیت رقابتی خود را همین فهرستنویسی و رده بندی معرفی می‌کنند که ما فهرستنویسی و انگلو امریکن بلدیم و رده بندی دیویی و LC‌ بلدیم، و الا ممکن است کارشان را از دست بدهند، و برای نشان دادن این مساله باید نرم افزاری داشته باشند که بتوانند فقط شماره‌ای، علامتی، چیزی پشت کتاب بچسبانند با یک عده حروف و اعداد عجیب و غریب، و دست کم یکی دو فیلد هم در نرم افزار ورود اطلاعات کرده باشند، که به رئیس بگویند، این است هنر ما، ‌در غیر اینصورت باز هم بی تفاوتی مدیران نسبت به کتابخانه بیشتر خودش را نشان می‌دهد. دوستانی که سال کذشته در نشست مدیریت داده‌های پژوهشی کنگره شرکت داشتند، مقدماتی به گوششان خورد، نشست فناوریهای نوین کنگره به دبیری دکتر مصطفی امینی را حضور داشتید؟ سه کنگره است که ایشان تلاش بسیاری کرده‌اند که بحث داده‌ها و ارزش آنها را به کتابداران بشناسانند، و شما هنوز فکر می‌کنید که مزیت رقابتی شما فهرستنویسی و رده بندی در این نرم‌افزارها است؟ نمی‌گویم سازماندهی کتابخانه لازم نیست، ولی مزیت رقابتی کتابداران تغییر کرده است، با کارهای جدید روبروی مدیران بنشینید و اینقدر به دنبال این نرم‌افزرها به صرف داشتن محیط ایزو نویسی نروید. مطمئن باشید بخشی از مشکل حل می‌شود. مطمئن باشید اخراج که نمی‌شوید هیچ، تشویق هم خواهید شد.

 3.      مدیران و بودجه: بارها نوشته اند، خیر، نالیده اند که مدیران کار ما را نمی‌فهمند. یکجا همین جا است، موسسات برای نرم افزارهای امور مالی و در دانشگاهها برای نرم‌افزار آموزش و تغذیه و خوابگاه، هیچ چون و چرایی نیست که باید پول خرج کنند، ولی برای نرم‌افزار کتابداری کتابدار باید برود و جان بکند و کلی گردن کج کند و صغرا و کبری بچیند که موافقت برای خرید بگیرد. وقتی که موافقت را می‌گیرد،‌ خودش را اسیر می‌کند‌ 1) در دست مدیران خودی، 2) در دست شرکتهای غیر خودی .

  1). در برابر مدیران خودی، هر ایرادی می‌خواهد به نرم افزار بگیرد،‌ با این جمله مدیر خودی روبرو می‌شود: خودت گفتی این نرم افزار را می‌خواهم و شما برای اینکه این حرف را نشنوی، ‌حتی آنجا که از شما سوال می‌شود، ‌اوضاع چطوره؟ می‌فرمائید که خوب است، برای اینکه شماتت نشوید.

 2) و در این شرایط اگر شرکتی اهل سوء‌استفاده باشد، که همچین بی هیچ هم نیست، حتما سوار گُرده شما خواهد شد و پائین هم نمی‌آید، چون می داند، شکایتی و جریمه‌ای در کار نیست. و می شوید بازیچه دست اینها.

 4.      از ماست که بر ماست: بخشی از مشکل هم برمی‌گردد به کسانی که قرار است برونسپاری بگیرند و باید کارشان را به سود برسانند، این افراد که این روزها و از فرط بیکاری در جامعه خیلی زیاد شده اند (و حق هم دارند) مانند من که پروژه‌های مختلفی داشته یا دارم، به دلیل ماهیت کارشان با شرکتهای نرم افزاری ارتباط بیشتری دارند و بطور طبیعی از یکدیگر کمک می‌گیرند. و در نتیجه بین این فرد یا شرکت فهرستنویس با شرکت نرم افزاری دوستی نزدیکی برقرار می‌شود که اگر دو طرف امین نباشند،‌ مشکل ایجاد می‌شود.

 صحبت من این است که هر دو گونه شرکت (فهرستنویس و نرم افزاری) برای رضای خدا کار نمی‌کنند،‌ و مسلما مسایل معیشتی و سود،‌ آنها را به این کار آورده و در بسیاری موارد این دو گروه می‌توانند بر هم تاثیر مثبت و بر کل مسایل نرم افزاری رشته ما تاثیر خوب بگذارند. ولی می توانند تاثیر منفی هم بگذارند. اگر  فرد یا شرکتی (گفتم این روزها دست خیلی زیاد است)، می خواهد در این رشته کار کند، و با بازار کار خوبی که نتیجه وضع اقتصادی کشور است روبرو نیست، طبیعی است که برای گرفتن کار دست به هر کاری بزند و برای اینکه کار را حتما بگیرد قیمت پائینی بدهد و بعد هم بگوید خوب هر قدر پول بدهند آش می‌خورند و از کمیت یا کیفیت کار تا رسیدن به سود مکفی بزند. در چنین شرایطی، کافیست که طرحی بریزد که داده‌های زیادی دم دستش باشد که فقط کپی و پیست کند، و اصلا برایش سیاست کتابخانه الف که بر اساس اهداف و کاربرانش تعیین می شود با کتابخانه ب تفاوت نمی‌کند، و ایشان می‌تواند از طریق یک خر بانک، داده‌های 100 کتابخانه را برای یک کتابخانه بیچاره بصورت ملغمه نا-درهمجوش استفاده کند و حتی یک بار هم ویرایش نکند. این کار یعنی ساخت خربانک، حتما و با کمک یک مجموعه نرم افزاری یا یکی از افراد یک مجموعه نرم‌افزاری امکان پذیر است و وقتی آن مجموعه می‌بیند که خود کتابدارها، ‌همین برایشان کفایت می‌کند و هیچ اعتراضی وجود ندارد! شما باشید، چه می‌کنید؟ سرمایه گذاری مجدد؟ لازم هست؟ و وقتی فرد یا شرکت می بیند که شما کسی را ندارید که بر کار نظارت کند و در پایان کار را با استاندارد سازماندهی تحویل بگیرد، ممکن است برای ارزانتر تمام کردن کار و بالابردن حاشیه سود دست به کارهایی بزند که خوب نیست. و همینجا است که شاعر بزرگ می فرماید "زی تیر نگه کرد و پر خویش بر آن دید گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست."   

 5.      کتابداران و آموزشهای دانشگاهی: همین دیروز بود که با چند تازه فارغ التحصیل تازه وارد، پروژه‌ای را شروع می‌کردیم، و همه اینها گفته بودند که کار فهرستنویسی و رده بندی کرده‌اند و به پروژه دعوت شدند و وقتی که شروع شد، دیدیم که در بهترین حالت همه در حد ایزونویسی در یک پروژه دیگر کار کرده اند و بس.

 بپذیریم که آموزش دانشگاهی ما در این حوزه ناقص است. برخی استادانی که دارند این درسها را در دانشگاههای کشور می‌دهند، تا به حال خودشان نه برای آزمایش خودشان، بصورت جدی، در نرم افزارهای مختلف ورود اطلاعات نکرده اند، ‌فهرستنویسی نکرده اند، و مشکلات هر یک از نرم افزارها و نقاط قوت آنها را نمی‌دانند. گرچه حتی اگر یکی هم زور زده و یاد گرفته باشد، در کشور عزیز من، اگر ایرادی از نرم افزار بگیرید با عتاب به شما می گویند که شما کتابدارید، از نرم افزار که چیزی حالیت نیست، پس چرا در این زمینه ها اظهار نظر می‌کنید، یا همان که در بالا گفتم، نرم افزار ما دارد مثل بلبل در پردیس مرکزی دانشگاه هاروارد چه‌چه می‌زند، شما عددی هستی که ایراد بگیری حالا یا بلد نیستی یا با ما دشمنی داری. نرم افزار همچون مشیت الهی است، که من امر می کنم پس بشو، من می نویسم تو برو اجرا کن و نه تنها پاسخگو نیستند، طلب هم دارند. بچه ها چه شناختی از نرم افزار ها در دانشگاهها پیدا می‌کنند؟ بجای فهرستنویسی، ایزو نویسی یاد می‌گیرند وخیلی هم خوشحال می‌شوند، چون بالاخره یک کار اجرایی قابل لمس انجام می‌دهند.

 و اما د ر مورد مشکلی که دکتر فتاحی طرح کرده اند، این کار واقعا از نظر فنی چیز خاصی نیست، به علاوه ما کتابدارها عادت کرده ایم که اگر نرم افزار نویسمان حوصله نداشته باشد این مسایل را در موتور جستجو و با چند خط کُد حل کند، بنشینیم و اینها را در پایگاههای مستند، درستشان کنیم که کار دستی بسیار سنگینی می‌برد ولی بارها درست کرده ایم. دست کم جاهایی که کتابداران ولقعا به فهرستشان متعهد هستند این کارها انجام‌ می‌شود. در این مورد خاص پیشنهاد می کنم از یک نفر  محقق رایانه‌ای که اسم نرم افزارهای کتابداری به گوشش نخورده، دعوت کنیم و جستجوی فارسی همه نرم افزارهای موجود را بسپریم دستش به عنوان یک کار تحقیقی که واقع بینانه و به دور از عینک کتابدارانی که اسم این شرکتها به گوششان خورده، ایندکس‌سازیهای نرم افزارها را که تقریبا همه با لوسن نوشته شده است را بررسی کند و روی انواع جستجوهای آنها و نتایجش تحقیق کند، به شرط آنکه بعد از آن شرکتها کمی وقت بگذارند و جستجوهای خود را تعمیر کنند و اگر بخشهایی هم هست که به علت برخی زیر ساختها یا مسایل فنی دیگر، قابل تبدیل و تبادل نیستند، بنشینیم و دستی حل کنیم که  یک بار برای همیشه این مساله را جمع کنیم. من نکات فنی را که دوستان در گروه بحث اشاره کردند، همه را خواندم ولی فکر می کنم، اول این طرفش را درست کنیم، نرم افزار نویسانی که من در این شرکتها سراغ دارم، تونایی حل مشکل طرح شده از سوی دکتر فتاحی را دارند.  ولی باید بخواهند و کتابدارانی که نرم افزار را بکار می‌گیرند نیز باید بخواهند که انجام دهند.

 

عمرانی، سید ابراهیم. (سوال استاد: جستجوی آثار افراد از طریق نام/  پاسخ از زاویه‌ای غیر فنی). سخن هفته لیزنا، شماره ۴50، 14 مرداد ۱۳۹۸.