کد خبر: 41116
تاریخ انتشار: دوشنبه, 14 بهمن 1398 - 04:56

داخلی

»

گاهی دور، گاهی نزدیک

عالمان جزوه‌ای یا جزوه‌دانان حرفه‌ای!؟: اندر مصائب مطالعه و کتابخوانی

منبع : لیزنا
عیسی زارعی
عالمان جزوه‌ای یا جزوه‌دانان حرفه‌ای!؟: اندر مصائب مطالعه و کتابخوانی

(لیزنا، گاهی دور/ گاهی نزدیک: 260):عیسی زارعی، دکتری اطلاعات و دانش‌شناسی، پژوهشگر:

 پرده اول

تا سر کلاس حاضر می‌شود، از استاد منبع امتحانی طلب می‌کند. منظورش همان جزوه است. می‌گوید: «استاد! تمام جزوه‌های سالهای پیش شما را گیر آورده‌ام، همه را دارم، واو به واو، کلمه به کلمه و سطر به سطر، علامت‌زده و زیر سطور مهم‌اش خط کشیده و بعضی جاهاش رو پررنگ کرده و... حتی چند باری هم پاکنویس‌اش کرده‌ام، از ورقی به ورق دیگر، تازه به تازه نو به نو!» و ادامه می‌دهد: «استاد! اگر چیز جدیدی دارید که من از شما بگیرم، و گرنه همان‌ها را برای ‌امتحان بخوانیم دیگه!؟». خلاصه این دانشجوی زرنگ ما، اگر از استاد بشنود که منبع همان است، گل از گل‌اش می‌شکفد و در پوست مبارک خویش نمی‌گنجد، چرا که به آمال و آرزو و هدف غایی و نهایی‌اش که همانا کسب نمره عالی است، دست یافته و احتمالاً به بلندای رفیع موفقیت و بهروزی، که همانا کسب رتبه شاگرد اولی در کلاس است، نائل خواهد شد!

پیش از این البته راحت‌تر بود، چرا که کمتر مقاله پَقاله و علمی‌پژوهشی و آی‌اس‌آی و این کوفت و زهرمارهای مدرن باب شده بود. جزوه‌اش را واو به واو حفظ می‌کرد و نمره را در بالاترین حد ممکن می‌گرفت و سرخوشانه و شادمانه مدارج علمی و پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری طی می‌کرد. حالا کمی کارش سخت‌تر شده است، در کنار جزوه‌خوانی و جزوه‌دانی، باید فرایند بردار و بچسبان (همان کپی‌پیست خودمان) را هم تقبل نماید. چرا که در کنار نمره بالا، مقاله و آثار چاپ شده نیز ملاک کسب جایگاه‌های علمی و اجرایی قرار گرفته است. پس اول باید اساتید ذی‌نفوذ را کشف نماید، بعد ارتباطکی نزدیک و سپس یادگیری شیوه‌ها و ترفندهای «بردار و بچسبان» را با زیرکی فرابگیرد و بعد سریع دست به کار شود: بردار، بچسبان؛ بردار، بچسبان...

چنانکه افتد و دانید، این شخصیت فرضی ما مختصاتی دارد: مطالعه‌اش تنها در حوزه تخصصی است، آن‌هم فقط در محدوده محدود منابعی که استاد مشخص و معین می‌کند؛ مطالعه‌ای کاملا درسی! نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر! خلاصه عالِمی کاملا جزوه‌ای است و مطالعه فراتر از آن را وقت تلف کردن می‌داند. از شعر و ادب و موسیقی و هنر - نه کل جهان که همین مرز و بوم خودمان - کمترین اطلاعی ندارد، شاید اصلا حافظ و سعدی و فردوسی را از هم بازنشناسد. شاید هم حافظ را با شجریان اشتباه بگیرد، آخه چندباری اشعار حافظ را از زبان شجریان -داخل اتوبوس یا تاکسی، البته در اوان جوانی- شنیده است! رمان مورد علاقه، موسیقی مورد علاقه، فیلم مورد علاقه و نویسنده مورد علاقه و هزلیاتی از این دست، ندارد یا به خاطر مبارک نمی‌آورد. تَک بُعدی است، یک بُعد واضح و مبرهن! بازنمون و تجسمی عینی از جزوه اساتید! هر سمت و سو و قبله‌گاه و موضعی که جزوه‌ها دارند، حضرت ایشان نیز داراست؛ جزوه‌دانی تمام‌عیار!

پرده دوم

از مرحوم آيت‌الله بروجردي نقل شده است: «يك‌شب درباره يكي از مسائل علم اصول فكر مي­كردم و مي­نوشتم چنان سرگرم مطالعه و فكر و نوشتن بودم كه رنج بي‌خوابي را ملتفت نبودم. يك‌مرتبه صداي مؤذن به گوشم رسيد. متوجه شدم كه از آغاز تا پايان شب سرگرم كار بوده‌ام» (سبحانی، 1380: 20). علامه طباطبایی، درباره اهتمام خویش به مطالعه و تحقیق می‌گوید: «در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت می­کردم و باقی را به مطالعه می‌پرداختم. بسیار می‌شد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‌گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می‌کردم و اگر اشکالی پیش می‌آمد، با هر خودکشی بود، حل می‌کردم و وقتی به درس حضور می‌یافتم، از آنچه استاد می‌گفت، قبلاً روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس، پیش استاد نبردم» (همان: 535). محمدعلی حزین لاهیجی-از شاعران بزرگ ایرانی- اشتیاق خویش به مطالعه را چنین شرح می­دهد: «اشتیاق به مباحثه و مطالعه، آن چنان مرا بی قرار کرده بود که به لذت‌های دیگر توجه نداشتم و در بسیاری از شب‌ها به خاطر مطالعه بیدار می‌ماندم. والدینم دلشان به رحم می‌آمد و مرا نصیحت و التماس می‌کردند که کمی استراحت کنم، ولی فایده ای نداشت. اگر در حین مطالعه با مشکلی روبه رو می‌شدم، از پدرم می‌پرسیدم. بسیاری کتاب‌ها را در فنون و موضوعات مختلف مطالعه کردم» (پژوم، 1376: 173).

جاحظ -ادیب و دانشمند معروف جهان اسلام–شیفته مطالعه بود و وقتی کتابی به دست می‌آورد، تا تمام آن را نمی خواند، آن را کنار نمی گذاشت. علاقة شدید وی به کتاب و علم آموزی به اندازه ای بود که از برخی وَرّاقان (کتابفروشان) دکان اجاره می‌کرد و شب تا صبح در آنجا به مطالعه می‌پرداخت.  دانشمند بزرگ ایرانی، شیخ الرئیس ابوعلی سینا، از پشت کار و علاقه خود به مطالعه و تحقیق می‌نویسد: «من به مطالعه و تحصیل در طبیعیات و الهیات مشغول بودم و به مطالعه آن کمر بستم و روز به روز درهای علم و معرفت به رویم گشاده می‌شد. بعد از این دو علم، به سراغ علم طب رفتم و کتاب‌ها و نوشته‌های زیادی در این خصوص مطالعه کردم و فهمیدم که این علم از علوم دیگر مشکل تر نیست و بعد از مدت کوتاهی، در آن تبحر یافتم. به گونه ای که اطبای مشهور آن زمان نزد من این علم را می‌آموختند. در همین زمان به مطالعه کتب فقه نیز می‌پرداختم. در این هنگام 16 ساله بودم. یک سال و نیم باز به مطالعه منطق و فلسفه پرداختم و در تمام این مدت، شب و روز مشغول مطالعه بودم. شب تا صبح بیدار بودم و روز تا شب نمی آسودم و جز فراگرفتن آن علوم، به کار دیگری نمی پرداختم. شب چراغ را روشن می-کردم و به خواندن کتاب و نوشتن موضوعات ادامه می‌دادم تا آن جا که خواب غلبه می‌کرد یا ضعف و کوفتگی مرا از پا در می‌آورد. در آن وقت، مقداری نوشیدنی و شربت می‌خوردم تا نیروی تازه به دست آورم و به خواندن کتاب ادامه می‌دادم. در علوم الهی نیز مطالعه داشتم. کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خواندم، ولی چیزی نفهمیدم تا اینکه روزی از یک دوره گرد، کتاب اغراض مابعدالطبیعه فارابی را خریدم و خواندم و منظور آن را فهمیدم.» (همان: 39-40).

عالم بزرگ، محدث قمی، تألیفات فراوانی دارد. ارزشمندترین تألیف ایشان، سفینه البحار است که نگارش و گردآوری آن 35 سال طول کشیده است. خود وی گفته است: «برای تألیف سفینه البحار، دو بار بحارالانوار را از اول تا آخر مطالعه کردم»! وی حتی یک بار به مدت هفت سال شب و روز مشغول مطالعه آن بود و از کثرت مطالعه و خم شدن بر روی زمین، چنان تنگی نفس بر او عارض گشت که گاهی قادر نبود کتابی را از روی زمین بردارد (حسینی، 1385: 87). همچنین نقل کرده‌اند این عالم بزرگوار به مطالعه علاقه بسیار زیادی داشت. هرگاه با دوستانش که از علما بودند به باغی در اطراف مشهد می‌رفتند، همین که صرف غذا به پایان می‌رسید، به گوشه ای خلوت می‌رفت و مشغول مطالعه می‌شد. برخی از تألیفاتش، یادگار همین اوقات و لحظات و سفرهای کوتاه وی بوده است (همان: 5).

درباره پزشک و دانشمند بلندآوازه ايراني، زکرياي رازي، نوشته‌اند که وي از شدت علاقه‌مندي به مطالعه، چراغ خود را در چراغ‌داني بر سطح ديوار مي‌نهاد، سپس کتاب را بالا مي‌آورد و در کنار چراغ بر ديوار تکيه مي‌داد تا اگر در حال مطالعه، خواب او را درربود و کتاب از دستش افتاد، بيدار شود و به مطالعه ادامه دهد (لامعی، 1382: 54 ). بهاءالدین خرمشاهی نقل می‌کند: غالبا کتابها را شبها در زیر نور چراغ لامپا و چراغ گردسوز و بعدها زیر نور کمرنگ چراغ برقی یعنی لامپهای امروزی می‌خواندم... گاه می‌شد که تا صبح و روشن شدن هوا مشغول خواندن بودم (خرمشاهی، 1377: 98).

پرده سوم

بزرگان علم و ادب و اندیشه در طول عمر گرانبهای خویش همواره با مطالعه و کتابخوانی مشهور بوده‌اند و راز بزرگ بودن و بزرگ زیستن آنها در همین رفتار ارزشمند بوده است. اینک اما، ما را چه شده است؟ تیراژ کتاب در کشورِ داعیه‌دار تمدن کهن، به کمتر از هزار نسخه اُفت کرده است. نسل آینده‌ای که سازندگان بنا و زیربنای این مملکت خواهند بود، با چه آذوقه و اندوخته‌ی دانشی و معرفتی به چنین ساخت و سازی دست خواهند زد؟ پایه‌ها و ستو‌ن‌های فرهنگی و اقتصادی زادگاه‌ و قرارگاه ما با چه توشه و خوشه‌ای رنگ ‌آبادی به خود خواهد دید؟ فرزندان و آیندگان ما با این بضاعت اندکِ آگاهی، در میانه این رقابت نفس‌گیر و قطار بی‌توقف پیشرفت و توسعه که در میان دول و ملل دوست و دشمن به راه‌ افتاده است، چه جای و جایگاهی خواهند داشت؟ جوانان برومند ما، بی‌مطالعه و بی‌کتاب و بی‌دود چراغ، چگونه عبرت خواهند گرفت از خطاهای گذشتگان خویش؟ با چه زبانی باید فریاد کشید این «درد مشترک» را که چون موریانه به جان هویت و فرهنگ دیرپای ما افتاده است؟ این فاصله عظیم که در فضای مؤانست با کتاب و مطالعه، مابین «آنچه که هست» و «آنچه که باید باشد»، افتاده است، چگونه پُر شدنی است؟

منابع

پژوم، جعفر (1376)، چراغ تجربه: سرگذشت جمعي از مشاهير به قلم خودشان، تهران: نشر ثالث.

حسيني، نعمت‌الله (1385). مردان علم در میدان عمل. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

خرمشاهي، بهاءالدين (1377). فرار از فلسفه: زندگينامه خود نوشت فرهنگي. تهران: نشر جامي.

سبحاني، جعفر (1380). رمز پيروزي مردان بزرگ، ق‍م‌، ن‍س‍ل‌ ج‍وان‌‏.

لامعي‌، شعبان‌علي (1382)‌. ح‍ک‍اي‍ت‌ه‍اي‌ ف‍ره‍ن‍گ‍ي‌: ک‍ت‍اب‌، ن‍وي‍س‍ن‍دگ‍ي‌، ن‍م‍ون‍ه‌ه‍اي‌ ش‍ع‍ر م‍ع‍اص‍ر، ت‍ه‍ران، رام‍ن‍د.