کد خبر: 44514
تاریخ انتشار: یکشنبه, 02 آبان 1400 - 10:17

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 12:

پرسش از پرسش هم بخشی مهم از پژوهش است

منبع : لیزنا
حمید محسنی
پرسش از پرسش هم بخشی مهم از پژوهش است

یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌های هر محقق، بدون شک کم و کیف پرسش‌هایی است که دارد؛ بر همین اساس پیش از هر چیزی باید مطمئن شود که پرسش درستی را مطرح کرده است.

تری ایگلتون در کتاب "معنای زندگی" اول از همه این پرسش را مطرح می‌کند که آیا پرسش از معنای زندگی، پرسش درستی است یا خیر. آیا اصلا می‌توان پرسشی به گستردگی معنای زندگی را پرسشی درست و پژوهشی تلقی کرد؟ وی پرسش خود را با پرسش پایان‌نامۀ فوق‌دکترای دانشجویی از دانشگاه کمبریج مقایسه می‌کند که به نظر بیش از حد فروتنانه جلوه می‌کند: برخی ویژگی‌های تناسلی نوعی پشۀ ماده. (ص. 11).

انتقاد دانشمندان بزرگ جهان از اریک کندل جوان و تازه‌کار این بود که برای طراحی راهبرد پژوهشی و پرسش‌های خود دربارۀ یادگیری از نوعی حلزون دریایی به نام آپلیزیا استفاده کرد که مغز آن در مقایسه با صدها میلیارد نورون انسان تنها 20 هزار نورون در 9 گره عصبی برای مبادلۀ پیام و یادگیری دارد! آنها پیشنهاد می‌کردند که وی باید حداقل مغز خوک، گربه و سایر حیواناتی را مطالعه کند که به انسان نزدیک‌ترند و پیچیدگی بیشتری دارند. اما کندل معتقد بود اگر بتواند پرسش خود را محدود به جریان انتقال پیام بین حتا دو نورون از هر موجود زنده‌ای کند نتایج آن را می‌توان به دیگر موجودات از جمله انسان‌ها تعمیم داد. منطق وی این بود که ساز و کار مولکولی همۀ سلول‌ها، از آغازیان و موجودات تک‌سلولی تا موجودات چندسلولی و پرسلولی مثل انسان تقریبا یکسان است. و درست هم پیش‌بینی کرده بود.

نتایج چند دهه پژوهش وی بر روی همین نوع حلزون، کشف چندین دارو برای مبارزه با فراموشی و تقویت حافظه، جایزۀ نوبل، همکاری با شرکت‌های داروسازی، تاسیس چند شرکت دارویی با درآمدهای میلیاردی و سایر یافته‌ها بود. وی جایزۀ نوبل خود را بر گردن حلزون آپلیزیا آویخت که بخشی از زندگی‌اش در آزمایشگاه و حتا خانواده شده بود!

کندل بخشی از یافته‌هایش دربارۀ جنبه‌های مولکولی یادگیری را به زبانی ساده و همراه با نقل خاطرات علمی و خانوادگی در کتابی به نام "در جستجوی حافظه" مستند کرده است که درس‌های خوبی برای آشنایی با زندگی علمی و حرفه‌ای یک محقق، و مطالعه و پژوهش کردن دربارۀ هر چیزی دارد

نحوۀ طراحی پرسش، نقد و بررسی پیشینه‌ها و استفاده از آنها در طرح پرسش و فرضیه‌سازی، نقد خطاهای راهبردی و پژوهشی و پرسش‌های نادرست از جمله درس‌های آموختنی این اثر است.

ویتگنشتاین وظیفۀ فیلسوف را بیشتر منحل کردن پرسش‌هایی می‌داند که اغلب محصول بازی‌های زبانی هستند (نقل در: ایگلتون، ص. 17).

کاملا روشن است که پرسشی ابلهانه چه نوع پاسخی در پی دارد. واقعیت‌ها بر اساس نوع پرسشی که از آنها می‌کنیم به ما پاسخ می‌دهند و دست‌کم یکی از پاسخ‌های ممکن را به صورت ضمنی با خود دارند؛ آنها ما را به سمت محدوده‌های معینی هدایت می‌کنند و جایی را که باید به دنبال راه حل بگردیم را نشان‌مان می‌دهند. ... همواره پرسش‌هایی تا ابد بدون پاسخ خواهند ماند؛ زیرا احتمالا هیچ‌گاه راه حلی برایشان پیدا نخواهیم کرد؛ پرسش‌های دیگری نیز وجود دارند که ما پاسخ آنها را نمی‌دانیم، چون به واقع پاسخی برایشان وجود ندارد.

ایگلتون به برخی از مسائل و پرسش‌های اخلاقی اشاره می‌کند که برای آنها راه حلی متصور نیست. .... موقعیت‌هایی وجود دارد که از دل آنها فقط با دستان آلوده می‌توان بیرون آمد. هر قانون اخلاقی چنان چه تحت فشار شدید قرار گیرد از درزهایش شروع به پاره شدن می‌کند (ص. 20-23).

ایگلتون برخی از پرسش‌ها را دربارۀ معنای زندگی مطرح کرد که به تعداد آدم‌ها ممکن است پاسخ داشته باشد! اما راه و روش وی و سایر فیلسوفان برای ارزیابی منطقی پرسش‌ها و پاسخ‌ها جالب توجه و درس‌آموز است. زاویه دید، دخالت پژوهش‌گر و زمان‌مکان در پژوهش‌های علمی اشاره به این دارد که آلودگی، ابهام، عدم قطعیت، و پرسش از پرسش، و پرسش دربارۀ پاسخ‌ آنها باید بخشی مهم از کار هر پژوهشگر باشد. به همین دلیل بهتر است قبل از هر چیز این پرسش‌ها دربارۀ خود پرسش، پیشینه‌های علمی و فنی، و سپس برخی از پاسخ‌های احتمالی تازه مطرح شود. به نظرم یکی از مهم‌ترین توانایی‌های هر محقق باید به همین بخش از کار مربوط باشد. توصیه می‌شود برخی از نقدهای فلاسفه بر آثار علمی، افشای بازی‌های زبانی، منحل کردن پرسش‌ها، و نیز روش‌های استدلال کردن مطالعه شود. در بخش "اهمیت نقد دیگران" به بخش‌هایی از نقد جان سرل بر پژوهش‌ها و دیدگاه‌های چند دانشمند بزرگ اشاره شد که تکرار نمی‌شود. اما توصیه می‌شود کتاب "راز آگاهی" از جان سرل و برخی دیگر از آثار نقد و بررسی با همین دیدگاه مطالعه شود.

 پرسش‌ها را با رویکردهای گوناگون می‌توان به چالش کشید تا از سلامت و درستی آن مطمئن شویم: هر پرسش در بافتی بزرگ‌تر قرار دارد که توصیف‌کنندۀ چند و چون مساله و برخی از راه و روش‌ها، ابزارها و حتا گاه پاسخ کلی و فرضی است. مطالعه و کنکاش محقق برای توصیف بافت کلی و جزئی، مسالۀ اصلی، اهداف و خواسته‌ها، کاربردهای احتمالی، روشن کردن ابزارها و راه و روش‌های اطلاع‌یابی، تعیین راهبردها و روش پژوهش، تعیین گام‌های کوچک و بزرگ نیز بر محور پرسش و پاسخ‌های احتمالی آن خواهد بود. بسیاری از مراحل و کارهای فوق به شکل پرسش در ذهن محقق جریان دارد و او به هنگام نگارش و نویسندگی آنها را مدون می‌کند تا ساختار نهایی آن مشخص شود. در فرایند مطالعه و پژوهش فرضیه‌های متعددی به ذهنش می‌آید که ابزاری برای آزمایش و هدایت پژوهش خواهد بود. در غیر این صورت بیشتر مطالعات، تفننی و ذوقی خواهد بود. البته مطالعۀ ذوقی و تفننی را هم می‌توان با طرح پرسش آغاز کرد و یا اصلا هر چیزی را به پرسش یا پرسش‌هایی خاص تبدیل کرد. خود فرضیه هم مانند یک پرسش باید آزمایش شود.

روشن کردن درستی پرسش و جنبه‌های گوناگون آن به‌اندازه خود پرسش اهمیت دارد و نتایج آن می‌تواند به یک مقالۀ جالب تبدیل شود. پیشینۀ پژوهش در واقع پاسخ دیگران به یک پرسش از جنبه‌های متعدد است. و البته در همین بخش خود محقق و نگاه انتقادی و پرسش‌دار او هم می‌تواند حضور داشته باشد. وی در این قسمت علاوه بر مطالعه منابع دیگران و تدوین پرسش‌های دقیق، به تدریج شکاف‌ها را پیدا و معرفی می‌کند. برخی از این شکاف‌ها و پرسش‌های مرتبط با آنها را برای معرفی به دیگران و پژوهش‌های آیندۀ خود و آنها طرح می‌کند و برخی دیگر را برای پژوهش خود در نظر می‌گیرد. در واقع، مطالعۀ پیشینۀ پژوهش ابزار، روش و فرصتی برای مطالعۀ چند و چون نگاه و یافته‌های دیگران به مساله، جلوگیری از تکرار کارها، استفاده از راه و روش‌های دیگران، ابزارها و فنون مورد استفادۀ آنها و به طور خاص‌تر تعریف درست‌تر و دقیق‌تر مسائل و پرسش‌های خاصی است که خود محقق می‌خواهد به آنها پاسخ دهد. 

همین پرسش‌ها گاهی می‌تواند سال‌های سال او و دیگران را درگیر خود کند و پرسش از پس پرسش ادامه یابد. بالطبع اگر قرار باشد به همۀ این پرسش‌ها بدون یک روش و ساختار دقیق پاسخ دهد ممکن است اصل مساله و پرسش نخست تحت‌الشعاع پرسش‌های فرعی قرار گیرد و جمع‌بندی و تحلیل نهایی دشوار شود. بهترین رویکرد در این زمینه این است که پرسش‌های اضافه و فرعی مرتبط با مساله یا مشکل اصلی، جرقه‌های ذهنی و فرضیه‌های احتمالی آنها در جایی جداگانه و برای پژوهش‌های آینده یادداشت شود. بدین ترتیب برای پرسش اصلی و منطق و فرایند پاسخ به آنها اختلالی ایجاد نخواهد شد. اغلب طرح برخی از پرسش‌های فرعی و فرضیه‌های مرتبط با آنها برای محققان دیگر و حتا خودش بسیار مفید است و موجب غنای مقاله برای استفادۀ دیگران خواهد شد. حتا موجب آگاهی خواننده از این مطلب نیز خواهد شد که محقق نسبت به این پرسش‌های فرعی و مرتبط با پرسش و مسالۀ اصلی آگاهی داشته است و آگاهانه نیز وارد پاسخ به آنها نشده است. به عبارت دیگر، محقق پس از طرح مسالۀ اصلی و پرسش‌های جنبی مرتبط با آنها تلاش می‌کند پرسش‌های انتخابی و اهداف و دلایل خود دربارۀ آن مطالعۀ خاص را ذکر کند.