کد خبر: 45000
تاریخ انتشار: یکشنبه, 12 دی 1400 - 11:00

داخلی

»

برگ سپید

کتابخانه نیمه شب، یک کتابخانه، بی‌نهایت زندگی

منبع : لیزنا
لیلی بنی‌هاشمی
کتابخانه نیمه شب، یک کتابخانه، بی‌نهایت زندگی

چند نفر از ما آدم‌های معمولی دوست داریم صفحه ویکی‌پدیای خودمان را داشته باشیم؟ داشتن مدیر برنامه؟ برنامه سخنرانی در جلسات مختلف برای چندین هزار نفر مخاطب؟ توجه ویژه رسانه‌ها به تمام روابط شخصی‌مان؟ خانه‌ای در لوس‌آنجلس؟ سفر به برزیل، پرو، استرالیا و شاید حتی قطب شمال؟ رویارویی با خرس قطبی گرسنه را که حتماً نمی‌خواهیم. اما شاید داشتن یک همسر مهربان و دختر بچه‌ای شیرین که کابوس شبانه او را گریان به تخت پدر و مادر کشانده تنها چیزهایی باشد که ما را به زندگی دلبسته کند، و یا شاید فقط آنکه بدانیم برادرمان هنوز ما را دوست دارد و در زندگی خود شاد و سالم است.

کدام از این‌ها، زندگی واقعی خود ما است؟ یا وقتی فقط نوجوانی خام و ترسیده در سن چهارده، پانزده سالگی بودیم، دوست داشتیم کدام زندگی را داشته باشیم؟ اگر حق انتخاب داشتیم، کدام را انتخاب می‌کردیم؟ آیا انتخاب‌های ما، راهی است برای رسیدن به رویای ما یا برآورده کردن رویای دیگران؟ پدر؟ مادر؟ برادر؟ دوست؟ پس رویای خودمان چه؟ رویای ما واقعاً کدام یک از این رویاها است و راه زندگی ما کدام است؟

گاهی در زمان‌های سخت، ایام تنهایی و یا پرغصه‌ترین لحظات، سر و کله فرشته نگهبانی در خواب و رویا، یا در بیداری و هوشیاری پیدا می‌شود. این شخص معمولاً کسی است که بیشترین شناخت را از عمق وجود ما دارد، کسی که ما را بهتر از خودمان می‌شناسد و همان کسی است که روزی به ما باور داشته است، همان باوری که الان از خود نداریم. این باور می‌تواند نیروی محرکه ما برای کشف خواسته و انگیزه‌ای باشد که در اعماق ضمیر ناخودآگاه پنهان شده و خود را از چشم ما مخفی کرده است. آیا این که فرشته نگهبان قهرمان داستان، یک کتابدار است تصادفی است؟ کتابداری شیفته شطرنج؟ آیا زندگی سراسر یک بازی شطرنج نیست؟ یک بازی پر از حرکاتی که پیامدهای پی‌در پی به دنبال خود دارند؟ چه کسی بهتر بازی می‌کند؟ آیا همان کسی نیست که بهترین انتخاب را در بهترین زمان می‌کند یا کسی که همیشه در حسرت حرکتی است که در زمان مناسب نکرده است؟

داستان سراسر پر از گریزی است به گذشته، درک زمان حال و پرش‌هایی به آینده، آینده‌ای که نیامده و نخواهد آمد (شاید می‌توانست چنین آینده‌ای باشد اگر ...). شاید مهم‌ترین بخش از نتیجه‌گیری داستان رسیدن به بخشش است. بخشش کسانی که ما را به وجود آورده، با ما زیسته، و یا رها کرده‌اند. همین طور رویارویی با خود و آرزوهای باطنی، این که تا چه اندازه واقعی و قابل اعتنا بودند و یا به چه میزان به آن‌ها اعتبار بخشیده‌ایم (شاید اندکی بیش از آنچه ارزش داشتند).

درباره نویسنده

مت هیگ[1] (متولد 1975) نویسنده انگلیسی، ما را در کتابخانه‌ای رها می‌کند که هر یک از ما در کتاب‌های آن و در دنیاهایی موازی زندگی می‌کنیم تا فکر کنیم انتخاب‌های متفاوت در زندگی هر یک از ما، سبب چه اتفاقات دیگری در زندگی می‌شود. بر روی اطرافیانمان چه تاثیری می‌گذارد، کدام از این همه من، من واقعی است؟ می‌خواهیم کدام یک از این«من»‌ها باشیم؟ کدام کتاب، زندگی ما است؟ از کدام «من» فراری هستیم و چرا؟ و این که خبر نداریم وزن حسرت‌های زندگی هر یک از ما چقدر زیاد است و شاید این کتاب سنگین‌‌ترین کتاب زندگی‌مان باشد. کتابی که نوشته‌ایم بدون آن که حتی یک کلمه نوشته باشیم.

مت هیگ متولد شفیلد انگلستان نویسنده داستان‌های تخیلی، غیرتخیلی و انگیزشی برای کودکان و بزرگسالان است. جدیدترین کتاب او با نام «کتاب آسایش[2]» شامل جملات فلسفی، نقل قول، و افکارش در نیمه اول سال 2021 منتشر شده است. اولین کتاب او در سال 2002 به چاپ رسیده است اما در سال 2015 کتاب «دلایل زنده ماندن[3]» او نزدیک به یک سال در فهرست ده کتاب پرفروش سال کشور انگلستان باقی ماند، کتابی است واقعی از دوران افسردگی مت هیگ در سن 24 سالگی و این که چگونه با این پدیده مواجه شد و بر آن فائق آمد. موفقیت این کتاب غیرمنتظره بود، اما با باز کردن بحث در مورد سلامت روان مردان، سبب شد باب جدیدی در این زمینه باز شود به طوری که حتی شاهزاده ویلیام و هری نیز کمپینی برایش برپا کردند و به بیان خاطرات دردناک خود پس از مرگ مادرشان پرنسس دایانا پرداختند.

به نقل از مجله ایندپندنت[4] هیگ یکی از الهام‌بخش‌ترین نویسندگان محبوب در مورد سلامت روان در عصر ما است. مت هیگ نویسنده‌ای است که دغدغه شناخت انسان و بیان واقعی درونی‌ترین احساسات را دارد و در این راه به نوشتن و برگزاری سمینارهای انگیزشی می‌پردازد. هیگ قاطعانه معتقد است که «یکی از کاربردهای هنر این است که ما را عاقل نگه می‌دارد» و «خواندن راهی است که از خود بیرون برویم». او می‌گوید: «فکر می‌کنم کتاب‌ها می‌توانند ما را نجات دهند و فکر می‌کنم آنها به نوعی مرا نجات دادند». «همدلی فقط برای شخصی که با او همدلی می کنید خوب نیست. برای خودتان هم خوب است زیرا راهی برای دستیابی به دیدگاهی نسبت به زندگی خودتان است. شما تنها کسی نیستید که در این دنیا مهم است و کتاب‌ها راه بسیار خوبی برای آموزش این موضوع به ما هستند.».

درباره کتاب

این کتاب که برنده جایزه گودریدز[5] 2020 است، کتابداری را به ما نشان می‌دهد که با مراجعه‌کننده شطرنج بازی می‌کند. کسی که تلاش می‌کند به ما بیاموزد «گاهی تنها راه یادگرفتن، زندگی کردن است». کتابداری که به ما یادآوری می‌کند «تا وقتی هنوز کتابی در قفسه هست، گیر نیفتاده‌ایم چون هر کتابی، راهی احتمالی برای فرار پیش روی ما قرار می‌دهد» و کتابخانه‌ای که به اندازه کلیسا حرمت دارد و وقتی وارد آن می‌شویم به خاطر خود مکان ساکت هستیم نه به خاطر آدم‌های اطراف.

بخشی از کتاب

پشت جلد کتاب نوشته شده است:

او گفت: «میان زندگی و مرگ یک کتابخانه است. درون آن کتابخانه قفسه‌ها تا بی‌نهایت ادامه ‌دارند. هر کتاب فرصتی است برای تجربه یکی از زندگی‌هایی که می‌توانستی داشته باشی. تا ببینی اگر انتخاب‌ دیگری می‌کردی، زندگی‌ات چگونه می‌شد... اگر شانسی برای جبران اشتباهاتت داشتی، چه چیزی را تغییر می‌دادی؟»

سخن آخر

شایان ذکر است با آن که نقدهای نوشته شده در سایت گودریدز عمدتاً از رتبه بالایی برخوردار نیستند، کتاب از اقبال خوبی در فروش برخوردار است. کتاب غیرداستانی دلایل زنده ماندن، به مدت 46 هفته در فهرست 10 کتاب برتر انگلیس بود. همچنین او رمان پرفروش دیگری به نام پدر کریسمس و من[6]، دارد که فیلمی از آن در دست تهیه است.

مشخصات کتاب

هیگ، مت. کتابخانه نیمه شب، یک کتابخانه، بی‌نهایت زندگی. مترجم محمد صالح نورانی‌زاده. تهران: انتشارات کتاب کوله پشتی، 1400.

منابع

آدرس به لینک

آدرس به لینک

درباره نویسنده متن

لیلی بنی‌هاشمی، دانشجو دکتری علم اطلاعات و دانش‌شناسی -بازیابی اطلاعات و دانش دانشگاه الزهرا

-----------------------------------------------

[1] Matt Haig

[2] The Comfort Book

[3]  Reasons to Stay Alive

[4] Independent

[5] Goodreads

[6] Father Christmas and Me

برچسب ها :