صف طولانی مسئولیت های انجام نشده؛ نهاد به کجا می رود؟

 

لیزنا، سارا طباطبایی قمشه، دانش آموخته رشته کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه فردوسی مشهد: نهاد کتابخانه های عمومی کشور، بنا دارد به طراحی یک نظام رده بندی تازه دست زند. فراخوانی به همین منظور در سایت سازمان مربوطه قرار گرفته است. چارچوب این سفارش نامه، در این نشانی اینترنتی قابل دسترسی می باشد.

به زعم نگارنده، آنچه شاکله ی این طرح را تشکیل می دهد چیزی خارج از جریانی نیست که این روزها دامان بسیاری از نهادهای دولتی و غیر دولتی را گرفته است. پیشی گرفتن در شعار زدگی های اسلام نما. وزارت علوم، یکی از اولین نهادهای علمی کشور است که زیر نظر شورای انقلاب فرهنگی قصد دارد به اسلامی کردن علوم انسانی ای دست یابد که در اساس، بر مبنای تفکرات غربی پی ریزی شده است. تفکیک جنسیتی دانشگاه ها نیز که از دیگر محصولات این اتاق فکر است، از آبشخور این سیاست ها ریشه می گیرد.

سفارش نامه ی فوق، در 11 بند به ذکر ویژگی های نهاد می پردازد که در هیچ یک از آن موارد اسلامی بودن بستر کتابخانه ها به عنوان یک اصل بر شمرده نمی شود. به این معنا که کتابخانه را نهادی بر می شمارد که تکثر اندیشه، ستون مهمی به شمار می آید. و البته جز این نیز از یک کتابخانه ی عمومی انتظار نمی رود.

اما اینک که فقدان این امر به گمان آقایان باید به نحوی حل و فصل گردد، منویات محو شده ی اسلامی که به زعم ایشان در روح کتابخانه ها سرگردان است، بایسته است در نظام جدید کتابخانه ای به عنوان بن مایه، خودنمایی کند.

کارشناسی نبودن این طرح زمانی خود را عیان می کند که در مفروضات طرح، نظام دیویی را به لحاظ کردن نظرگاه های غیر دینی در روابط میان سلسله مراتب  متهم می نمایند. غافل از این که به همین دلیل است که این نظام توانسته است با روح رانگاناتانی کتابخانه ها، در هم آمیزد. کتابخانه جایی ست که افراد جامعه فارغ از جنسیت و رنگ و مذهب، می توانند برای خواسته هایی که شاید در محیط اجتماعی نادیده گرفته شده است، به پاسخی التیام بخش دست یابند.

سفارش دهندگان طرح بیم آن دارند که در دراز مدت نتایج سوء این نظام، گریبان استفاده کنندگان از کتابخانه ها را بگیرد. غافل از آن که آنچه در کوتاه مدت نیز به رنج در کتابخانه های عمومی کشور شاهد آن بوده ایم، لحاظ نکردن اصولی بوده است که اساس یک کتابخانه ی عمومی بر آن پایه ریزی شده است.

به راستی آیا این نهاد می تواند مدعی باشد که تمام اهداف سازمان معظم خود را به درستی به انجام رسانیده است که این یک مهم از قلم افتاده است؟ آیا میزان دانایی های قشر کم بضاعت جامعه به آن سطح رسیده است که شاهد کاهش بزه هایی باشیم که از عدم آگاهی های ساده ای ریشه گرفته است که می شد با چند جلسه ی آموزشی و مشاوره در کتابخانه عمومی محله به سادگی مانع از آن شد؟ آیا پایین بودن نرخ مطالعه در این سال ها، مسئولان دلسوز و متفکر این نهاد را به این فکر نینداخته است که فراخوان هایی برای حل این معضل بزرگ می تواند به همسویی و چاره اندیشی متخصصان امر، منجر گردد؟

آیا خروجی فارغ التحصیلان کتابداری، با میزان استخدام هایی که از اصول درست و علمی بهره مند نیستند، بزرگان این نهاد غیر دولتی (!) را به یافتن راهکار سوق نمی دهد؟

آیا اختلافات قومیتی، خودسوزی دختران در غرب کشور، بالا رفتن نرخ طلاق و هزاران معضل اجتماعی دیگر، که محصول کم دانی افراد جامعه است، به نهاد این اجازه را می دهد که مدعی باشد کتابخانه های ایران در چشم انداز 1404 در میان 15 کشور جهان جای خواهند داشت؟

آیا فیلترینگ بعضا سیاسی اینترنت با شعار دسترسی آسان و عادلانه ی ایرانیان به اطلاعات، منافاتی ندارد؟

آیا دعوای تغییر نام رشته ی کتابداری با " ارتقای منزلت کتابداران در جامعه " به اصطکاک منجر نمی شود؟ و آیا مسئولانی از این نهاد تا به امروز در یک تربیون مستقل به پاسخ های بی جواب کتابداران و فارغ التحصیلان بیکار به صورت دلسوزانه گوش فرا داده اند؟

هزاران پرسش دیگر نیز می توانست به این فهرست افزوده گردد. نهاد کتابخانه های عمومی سفارش خود را می دهد. سیل بی شماری از کتابداران نیز به این خواسته، لبیک می گویند. اما در این میان چه کسی به هزاران کتابخانه ی نداشته در شهرستان ها و روستاهایی خواهد اندیشید که می توانست خارج از این دایره ی سیاست زدگی، کلنگ بخورد، افتتاح شود، قفسه هایش از کتاب هایی لبریز گردد که شوق دانستگی را آرامشی باشد و رنج نادانی را پایان؟