معرفی کتاب رویای نیمه شب

درباره نویسنده

حجت السلام و المسلمین مظفر سالاری، متولد 1341 در یزد، نویسنده، محقق، مدرس و منتقد است. از آثار او در کارنامه نویسندگی‌اش می‌توان به "قصه‌های من و ننه آغا -درون مایه‌ها و دست‌مایه‌های نمایشی در قرآن- قایق راندن به اقیانوس" اشاره کرد. این کتاب را انتشارات کتابستان معرفت در 13دوره به چاپ رسانده است.

درباره کتاب

رویای نیمه شب یک اثر عاشقانه با زمینه‌ای بسیار خاص از مذهب است که حکایت از دلدادگی جوانی پاک‌سیرت از اهل سنت به دختری شیعه مذهب دارد که در راه وصال با موانع و اتفاقاتی تلخ و شیرین مواجه می‌شود. شخصیت محوری داستان پسری به نام هاشم است که پدر بزرگ او کفالت وی را برعهده دارد. ابو نعیم زرگر، تاجر بزرگ جواهرات در حله و سنی مذهب است. ابوراجح حمامی دوست پدربزرگ هاشم است که دختری به نام ریحانه دارد که از شیعیان مخلص و دانای اهل‌بیت(علیهم السلام) است. در این رمان شاهدیم که در هاشم علاقه‌ای به ریحانه ایجاد می‌شود و این موضوع پیش برنده داستان است. او می‌داند به خاطر شکافی که مذهب بین او و معشوقه‌اش به وجود آورده است، هرگز امکان رسیدن به ریحانه برایش وجود ندارد و از دو طرف با مخالفت مواجه خواهد شد، به همین خاطر جرأت ابراز عشق خود را ندارد.

در این بین حاکم حله که شخصی ناصبی است، سعی می‌کند با سرکوب شیعیان و ایجاد نفرت در بین طوائف سنی و شیعه نسبت به یکدیگر، جایگاه خود را محکم نماید؛ اما سعه صدر مردم حله تا حد زیادی از این فتنه جلوگیری می‌کند. تا آنکه در سیر دستگیری شیعیان نوبت به ابو راجح حمامی می‌رسد؛ ابو راجح در یک قدمی مرگ نجات می‌یابد، اما به خاطر شدت جراحات امیدی به زنده ماند او نمی‌رود؛ در این زمان اصلی‌ترین اتفاق داستان برای ابو راجح حمامی رخ می‌دهد؛ اتفاقی که باعث دگر گونی اعتقادی در حله می‌شود...

تحلیل کتاب

این کتاب به نوعی تلاش نویسنده برای پیوند هرچه بیشتر میان شیعه و سنی است، همین که این رمان توانسته به چاپ‌های متوالی برسد نشان می‌دهد که توانسته مخاطبان خود را راضی نگه دارد و نظر آن‌ها را جلب کند.

یکی از ویژگی‌های این اثر که برای من جالب توجه بود، آنجاست که با نگاهی به ادبیات پس از انقلاب، پی به این مسئله می‌بریم که ما در عرصه ادبیات دینی «جز چند نویسنده مانند مصطفی مستور» چندان با توفیق همراه نبوده‌ایم به گمان من رمان "رویای نیمه شب" موفق بوده زیرا هم دارای تعلیق است و هم فضاسازی و صحنه‌پردازی دارد. شاید برای نسل امروز حرف زدن درباره‌ی داستان‌های تاریخی واقعی و ماجرای مذهبی نسبت به نسل گذشته خیلی سخت‌تر باشد، به همین دلیل است ماجرای این کتاب به زبان مورد پسند جوان امروز می‌تواند نشانه‌ی توانایی و قدرت نویسنده در داستان‌نویسی باشد.

این رمان در گونه ادبیات دینی قرار می‌گیرد، هرچند از جنبه‌های مختلف می‌توان به آن نگاه کرد، اما به زعم من در گونه ادبیات دینی در یک قالب و فرم تازه آن را می‌توان قرار داد. ما پس از پیروزی انقلاب نوعی داستان خاص در حوزه ادبیات دینی داریم که اغلب روایتگر فضای تاریخی هستند و شاید در این نوع ادبیات کمتر شاهد فضای قصه‌گو باشیم.

یکی از اشتباهات نویسنده‌های دینی این است که در باورهای خود فرو می‌روند و جانبدارانه حرف خود را می‌زنند در صورتی‌که حرف ادبیات بی‌طرفی است و ما در این اثر شاهد حضور شش‌دانگ نویسنده در متن هستیم من در این رمان این احساس را داشتم و حضور نویسنده را در کار می‌بینم و اگر یک نویسنده سنی مذهب قرار بود این رمان را بنویسد آنوقت کارش چطور می‌شد؟ ما در این اثر شاهد نیستیم که طرف مقابل ریحانه هم وزن با او باشد و توانایی پاسخ دادن به اظهارات او را داشته باشد که این از نظر منطق عقلانی داستان درست نیست.

در این کتاب اصل محور پژوهش و تحقیق باید مورد اشاره قرار بگیرد نویسنده اگر پژوهش کافی داشته باشد می‌تواند فضاسازی کافی انجام دهد و بنظرم در این رمان نویسنده به اندازه کافی تحقیق نکرده و من به عنوان خواننده از فضای حله چیزی به ذهنم خطور نکرده است.

قسمتی از کتاب

«پسری سیاه پوست روبرویم ایستاده بود. صندوقچه چوبی در دست داشت با صدای ی نازک فریادی کشید و به عقب جست. امینه پشت سرش بود او هم برای چند لحظه وحشت کرد. خجالت زده در را باز کردم. با دستپاچگی غلاف را بیرون کشیدم. خنجر را در آن فرو بردم و روی دیوار سر کردم.

-مرا ببخشید! حوصله ام سر رفته بود برای همین ...

امینه گفت: شما هرگز نباید از یک خدمتکار یا یک برده سیاه معذرت‌خواهی کنید.

پسر سیاه پوست که دستاری از حریر ارغوانی به سر پیچیده بود، تعظیم کرد و سرش را پایین انداخت.

 -"جوهر" کرولال است و در کارها به شما کمک خواهد کرد.

گفتم: یک برده کرولال به چه درد من می‌خورد! این اتاق برای کاری که باید انجام دهد خیلی مجلل وبزرگ است وسایل لازم کجاست؟ هیچ چیز اینجا نیست. شاید محل کار من جای دیگری است.

امینه به جوهر اشاره کرد تا صندوقچه را روی یکی از طاقچه‌ها بگذارد بدون نگاه کردن به من گفت: این چیزها به من مربوط نیست وقتی بانویم قنواء آمدند از ایشان بپرسید .

جوهر، صندوقچه را ناشیانه روی طاقچه گذاشت و در انتظار دستور بعدی همانجا ایستاد. امینه با اشاره از او خواست در صندوقچه را باز کند. صندوقچه پر از زیورآلات و جواهرات گران بها بود.»

سخن پایانی

عشق و معجزه اصل اساسی این رمان است و مذهب مسئله محوری آن است.

 

مشخصات اثر:

رویای نیمه شب/ مظفر سالاری. قم: کتابستان معرفت،1394. (278 صفحه)

درباره نویسنده این متن:

ساسان محمدی نسب، متولد 1362 (رشت). کارشناسی ارشد رشته مدیریت اطلاعات، دانشگاه شهید بهشتی تهران. در حال حاضر در اداره کل کتابخانه‌های عمومی گیلان مشغول به‎کار هستم. علاقمند به کارهای فرهنگی، مذهبی و نگاه کردن به فیلم و سریال هستم.