کد خبر: 10239
تاریخ انتشار: چهارشنبه, 26 مهر 1391 - 20:33

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گاهی دور گاهی نزدیک

براي اويي كه امسال ماه مهرش بوي «علم اطلاعات و دانش‌شناسي» مي‌گيرد

  رضا بصیریان جهرمی

 

لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک: 19) رضا بصیریان جهرمی، دانشجوی دکترای علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز: نوستالژي‌هاي كودكانه هميشه ناب‌اند؛ چشم كه بر هم مي گذاري، پا دراز مي‌كنند به زواياي تاريك ذهن‌؛ و قلقلك مي‌دهند همه‌ي آن خاطرات خفته در ضمير ناخودآگاه را. نوستالژي‌هايي كه بوي گچ و تخته‌سياه و تخته‌پاك‌كن‌هاي ابريِ نمدار مي‌دهند؛ بوي "پي‌پي پينوكيو پدر ژپتو"، بوي بازيِ "زو"، بوي "گرگم به هوا"؛ بوي آبخوري‌ مدرسه‌هايي كه زنگ‌هاي تفريح صف مي‌كشيديم – البته اگر در صف ايستادن برايمان معنايي مي‌داشت!- براي خوردن جرعه‌اي آب از آن و سوت‌هاي ممتد ناظم مدرسه كه مبادا كلاس‌هايمان دير شود؛ بوي مداد و خودكارهايي كه اسم‌هايمان لوله شده بود زير گلويشان تا مبادا گم شوند در هياهوي آن همه كاغذ سياه كردن‌هاي خود و همشاگردي‌هايمان؛ بوي "همشاگردي سلام"، و بوي "باز آمد بوي ماه مدرسه"؛ نمي‌دانم چه حسي در اين ترانه‌ي آخري نهفته بود كه دلگيرم مي‌ساخت. حسّ تلخ گسست از بي‌خيالي‌هاي تابستان و سرخوشي‌ روزهاي بدون تكليفِ كلاسي و كار در خانه، و نقطه‌اي كه لاجرم مي‌خورد آخر شهريور و سرِ خطّي كه مي‌شد ماه مهر: بوي ماه مدرسه! حسّ گزنده‌اي كه مرتب نهيب‌ام مي‌زد: "دوباره بايد از نو شروع كني"، و مني كه مي‌دانستم چقدر سخت است دوباره دست به زانو زدن و برخاستن و آغازيدن راهي تازه را.

چقدر سخت بود! ... و هنوز هم سخت است: دست به زانو زدن و برخاستن و آغازيدن راهي تازه براي مني كه در هواي اين رشته تنفس مي‌كنم، براي تويي كه در هواي اين رشته براي خود – و به فراخور بضاعت‌ات- كلبه‌اي دست و پا نموده‌اي، حتي براي تويي كه هواي اين رشته حال‌ات را بهم مي‌زند؛ اما مانده‌اي به اميد ديدن فردايي بهتر كه نمي‌داني مي‌آيد يا نه. و سرانجام براي اويي كه بناست بوي ماه مهر امسال‌اش را – خواسته يا ناخواسته- گره بزند به اين هوا! با "خودم"، با "توي نخست"، و حتي با "توي دوم" سخني نيست! از آن رو كه گوش‌هاي‌مان به قدر كفايت- و حتي بيش از ظرفيت‌شان- پروار شده‌اند از شنيدن محاسن و معايب و مزايا و ضعف‌هاي رشته؛ كف كرديم از همه‌ي فحش‌دادن‌هاي‌مان- صواب يا ناصواب- به اين رشته، از همه‌ي تعريف و تمجيدكردن‌هاي‌مان – صحيح يا غلط-  از اين رشته، از همه‌ي نقدهاي‌مان – درست يا نادرست-  در باب اين رشته؛ مخاطب‌ام "اويي" است كه ماه مهر امسالش بوي اين رشته را مي‌گيرد و مي‌خواهم با او سخن بگويم:

اينجا همه چيز خاكستري است، مثل همه‌ي جاهاي ديگري كه فكرش را مي‌كني، درست مثل همه‌ي جاهاي ديگر؛ از سويي استادان و دانشجويانش يكدل‌اند و صميمي، عاشق و بي‌ادعا، فعال و پرتحرك، و در پي آن‌اند تا يادگاريِ جاودانه‌اي – در حد بضاعت-  از خود به جاي گذارند در مجال اندكِ حضورشان در رشته؛ و از ديگر سو نه صميمي‌اند و نه يكدل، بي‌حوصله و پرادعا، رخوت‌زده و ساكن، و در جستجوي مفرّي تا با كمترين تلاش برسند به قله‌ي ناكجاآباد مالي و شغلي! از يك‌سو درس‌ها و واحدهايي دارد جذاب و شيرين، و كاربردي و پويا؛ و از آن‌سو درس‌ها و واحدهايي دارد كسل‌كننده و فاقد جذابيت و كاربرد! از اين‌سو آنقدر حوزه‌هاي بكر و دست‌نخورده دارد كه سال‌ها پژوهش همه‌جانبه مي‌طلبد، و از ديگر سو آنقدر كارهاي تكراري كه با ديدن‌شان به اين مي‌انديشي كه انگار ده‌ها سال است اين رشته رنگ نوآوري و پيشرفت به خود نديده! تو اما همواره از خود بپرس: "اينجا چه مي‌خواهم، به دنبال چيستم و چه از دستم بر مي‌آيد؟!" اگر اشتباه آمده‌اي و به اين خطا ايمان داري، هر وقت دوربرگرداني ديدي راهت را كج كن و برگرد؛ ترديد هم نكن (ديگر آنقدرها هم مثل سال‌هاي نه چندان دور، رقابت‌هاي كنكور ميلي‌متري نيست! صندلي‌هاي خالي دانشگاه بيش از تعداد داوطلبان است!) و اما اگر ماندي، خود را ماندگار كن؛ و همواره ترازوي انصاف‌ات را به همراه داشته باش. نقّادي دائمي باش و آنجا كه قصور و نقصاني ديدي فرياد بزن – با صدايي بلند- اما ترازوي انصاف‌ات را از ياد مبر!

اينجا همه چيز خاكستري است، مثل همه‌ي جاهاي ديگري كه فكرش را مي‌كني، درست مثل همه‌ي جاهاي ديگر؛ از اين سو دانشجوياني كه علاقمندند و رشته را دوست مي‌دارند و همواره در دفاع تمام‌قد از آن پيشگام‌اند؛ و از آن سو دانشجوياني كه هيچ علاقه‌اي به اين رشته ندارند و پيوسته به اين مي‌انديشند كه تاوانِ كدامين گناه ناكرده‌شان بايد تحصيل در اين رشته باشد! از يك سو استاداني كه شيفته‌ي ياري‌رساني به دانشجويان‌اند و درِ اتاقشان پيوسته به روي آنان باز است، و از ديگر سو استاداني كه گويا منتي دارند بر سر دانشجويان‌شان براي حضور در كلاس و تدريس چند ساعته!

اينجا همه چيز خاكستري است. باور نكن سياه بودن‌اش را و باور نداشته باش سفيدي‌اش را. اينجا هستند كساني كه از اين سوي بام افتاده‌اند، آناني كه همواره نااميدند و هيچگاه بوي بهبود از شرايط مشام‌شان را نوازش نداده؛ و هستند كساني نيز كه از آن سوي بام‌افتادن را تجربه نموده‌اند، آناني كه كوچك‌ترين نقد و اِشكالي را اهانت به ساحت مقدس "علم اطلاعات" مي‌پندارند! اينجا هستند افرادي كه مدرك‌شان بالاست و سوادشان نازل؛ و هستند افرادي كه مدرك‌شان نازل است و سوادشان بالا!

اينجا همه چيز خاكستري است. تو اما همواره از خود بپرس: "من اينجا چه مي‌خواهم، به دنبال چيستم و چه از دستم بر مي‌آيد؟" پرسشي كه انسان‌هاي تأثيرگذار پيوسته از خود پرسيده‌اند. پرسشي كه در طول تاريخ محرّكي بوده براي از پا نايستادن و هماره در حركت بودن؛ پرسشي كه در واپسين نمونه‌اش "محمد بنا" از خود پرسيد و معجزه كرد! او كِشتي به گِل نشسته‌ي كُشتي فرنگي را دوباره به اقيانوس پرتلاطم ورزش – نه تنها ايران بلكه جهان- بازگرداند! او يك دهه عمر خود را، خانواده‌ي خود را، و حتي سرمايه‌هاي مادّي‌ خود را وقف احياي رشته‌اي كرد كه روزگاري گرفتن مدال در آن براي ايران چيزي از جنس "محال" بود! با اين همه "بنا" دست به زانو زد و برخاست و راهي تازه را آغاز نمود.  "بنا" با دستان خالي و با همراهي چند عاشقِ كُشتي فرنگي كاري كرد تا در بزرگ‌ترين رويداد ورزشي دنيا، جهان به احترام او، همكاران و شاگردانش كلاه از سر بردارند! "بنا" خرابه‌اي را آباد نمود كه همگان- موافقان و مخالفانش- انگشت حيرت به دهان بگيرند! (با اين حال نمي‌دانم قدرش را آنگونه كه شايسته‌ است خواهند دانست يا نه!)."بنا" به ما آموخت كه در تاريكي مطلق نيز مي‌توان بجاي لعن و نفرين فرستادن به اين و آن، شمعي روشن ساخت!

باور كن اينجا هم هنوز چراغي روشن است! چراغي كه دستاني دلسوز – طيّ ساليان سپري‌شده- آن را روشن نگاه داشته‌اند. اين چراغ بارها تا آستانه‌ي خاموشي رفته اما پايدار مانده است. قلب‌ها و چشماني منتظر همواره اين چراغ را روشن نگاه داشته‌اند تا با هر سختي و مشقتي، بدست نسل‌هاي آتي برسانندش. تويي كه امسال ماه مهرت بوي "علم اطلاعات و دانش‌شناسي" مي‌گيرد، "بنا"ي اين رشته باش. تو عزمت را جزم كن كه – با همه‌ي مشقات- "بنا"يي باشي تا در آينده‌اي نه چندان دور من و امثال من به احترام اراده، باور و دلسردنشدن‌ات كلاه از سربرداريم. تو "محال" را "ممكن" كن و به من بياموز چگونه دست به زانو زدن و برخاستن و آغازيدن راه تازه را.

برچسب ها :
gankhaki
|
Iran
|
1391/08/15 - 15:18
0
0
نوشته استاد عالی و بی نظیر بود امیدوارم قلم استادم همیشه جوهر داشته باشد
با آرزوی موفقیت واسه استادم

از طرف شاگردتت.
رهروانی
|
Iran
|
1391/08/07 - 23:08
0
0
خیلی عالی و تاثیر گذار بود.
واقعا ممنون
زهره زاهدی
|
Netherlands
|
1391/08/03 - 18:25
0
0
نگارشی پر تاثیر و بسیار زیبا
با تشکر
محمد
|
Iran
|
1391/08/03 - 15:40
0
0
والو درست خاطرم نیست ولی یَی هشتی توش بود
قربانت
نسرین
|
Iran
|
1391/08/02 - 14:46
0
0
سلام .متن بسیار زیبا یی بود.سپاسگذارم
آزاد پاکنژاد
|
Iran
|
1391/07/30 - 20:15
0
0
درود بر رضا بصیریان نازنین

حقا با صیقلِ قلمت، زنگارِ سست ارادگی را از نهادم رُفتی.

قلمت پاینده باد.
زهرا
|
Iran
|
1391/07/29 - 22:46
0
0
متن خیلی خیلی زیبایی بود.باتشکر از شما.
ثریا
|
Iran
|
1391/07/29 - 09:11
0
0
مرسی مرسی عالی بود
یاسمن صراطی
|
Iran
|
1391/07/29 - 08:50
0
1
این متن من را به یاد اولین روز ورود به دانشگاه انداخت. متنی که دانشجویان سال بالایی که البته سال دومی بودند نوشتند و مثل این متن بسیار زیبا و تاثیرگذار بود. امیداوارم "بوي علم اطلاعات و دانش‌شناسي" همواره رایحه ای دلنشین برای تمامی اساتید، دانشجویان و شاغلین در این حوزه باشد.
ايرج
|
Iran
|
1391/07/29 - 08:14
0
0
دوست عزيزي كه اولين بار است با تو آشنا مي‌شوم. سخنت را، خوب يا بد، جاي مناسبي مطرح نكرده‌اي: دانشجوي سال اوّلي كتابداري در ايران «ليزنا» نمي‌خواند!

ايرج فرجي
حایری
|
Iran
|
1391/07/28 - 21:17
0
1
آفرین به این قلم و نگارش زیبا!
علي
|
Iran
|
1391/07/27 - 19:29
0
0
آقاي بصيريان
به نظر من قياس مع الفارغ بود
موفق باشيد
محمد
|
Iran
|
1391/07/27 - 08:23
0
0
نوشته ات مثل همیشه زیبا و تاثیرگذار بود.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: