کد خبر: 11441
تاریخ انتشار: دوشنبه, 14 اسفند 1391 - 13:29

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گاهی دور گاهی نزدیک

شور زندگی؛ شور فرزند پروری

سید کاظم حافظیان رضوی

لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک: 38)، سید کاظم حافظیان رضوی، پژوهشگر: خانم توران میرهادی از جمله افرادی است که مطالعه آموزش و پرورش ایران در دوران معاصر بدون شناخت و حضور وی در شیوه مدرسه‌داری (بخوانید مدیریت آموزش و پرورش نوین) بدون شک، نقصان خواهد داشت. اگر دغدغه چنین شناختی را دارید و اهل مداقه هستید، شما را به کتابچه‌ای که به مناسبت مقام وی از طرف انجمن آثار و مفاخر فرهنگی انتشار یافته است، ارجاع می‌دهم.

به لطف دوست عزیزی – که من خود این الطاف را تبلوری از عنایات الهی می‌دانم که دوستانی دارم که یا به من کتاب می‌دهند یا کتاب خوب معرفی می‌کنند – کتاب "مادر و پنجاه سال زندگی در ایران[1]" را دریافت کردم. به دلیل اینکه اکنون نیک می‌دانم و این باور را دارم که ممکن است امروز باشم و فردا نباشم، از فرصت شب‌های مبارک رمضان استفاده کردم و کتاب را تا صبح تمام کردم (چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی) یعنی راستش را بخواهید نتوانستم زمین بگذارم – نه سر را و نه کتاب را – دلیل نخستین برای چنین شوقی، اعتقاد به صداقت خانم میرهادی در بیان مطالب و خاطرات است که در طول زمان برایم به اثبات رسیده است. نقش این فرهنگی بانو در تربیت افراد لایق و شایق پنجاه سال اخیر ایران (1330 خ . به بعد) و اگر دقیق‌تر مدعی شوم، جهان، بسیار قابل ملاحظه و مداقه است.

علی‌ایحال قرار نیست و بنا ندارم درباره ایشان در این مقال بنویسم. بلکه می‌خواهم کتاب را معرفی کنم و تأکید دارم این کتاب برای همه آنها که دل در گرو تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک – ایران زمین- دارند، خواندنی و آموختنی است.

نخست باید بنویسم، اگر توران میرهادی را نشناسیم و این کتاب را بخوانیم، بیشتر به یک رمان شبیه است. زیرا آنقدر فضاها ساخته و پرداخته است که پنداری چیدمانی داستانی و پرداختی قصه‌وار در آن مد نظر بوده است. اما چون بیشتر به عمق این حیات پویا بنگری رفتار و کردار و زندگی مادری را می‌بینی که از سرزمین فرنگان به ایران آمده است و در ایران سال‌های 1300 تا 1349 خورشیدی باید به پرورش فرزندانی بپردازد که در معرض آسیب‌های اجتماعی فراوانی قرار دارند که شاید برای خود ایرانیان آن روز زیاد ملموس نبوده است.

او (مادر آلمانی) با مدیریت خاصی که باید گفت ریشه در گذشته و تا حدودی هم – به زعم بنده – ژن وی داشته به کارهایی کارستان دست زده است که امروز دخترش و دوستی علاقه‌مند وی، دست به مستندسازی شور زندگی وی می‌زنند و کتابی را در اختیار جامعه ایرانِ نیمه اول دهه 1380 خورشیدی قرار می‌دهند که ضرورت مطالعه آن را – که اتفاقاً این هر دو (نویسندگان) در کتابخوانی و کتاب‌پردازی با نقشی که در شورای کتاب کودک دارند - حداقل پدران و مادران جامعه احساس می کنند.

پشت جلد کتاب آمده است: در تجربه‌های زندگی، در شیوه‌های تربیتی نسل‌های گذشته همواره نکته‌های ناب و ارزنده‌ای می‌توان یافت. در این کتاب دختری که اکنون مادر بزرگ است و کهنسال، خاطرات پنجاه سال زندگی مادر آلمانی تبار خود را در ایران مرور می‌کند. او سعی دارد شمه‌ای از راهکارهای تربیتی گوناگون را با خواننده در میان بگذارد و از عشق، جوانی، پذیرش فرهنگی و نشیب و فرازهای یک زندگی بگوید ... .

کتاب را که باز می‌کنی و دریچه‌ای که به این باغ بسیار درخت می‌گشایی، آنقدر برگ، برگِ ظریف عارفانه، عاشقانه و روح‌نواز در آن می‌یابی که برای یادداشت‌برداری از آنها به این نتیجه می‌رسی که باید کل مطالب کتاب را یادداشت کنی، لذا ترجیح می دهی بهتر است کتاب را دوباره بخوانی و برخ مطالب آن را برای همیشه ملکه ذهن و آویزه گوش قرار دهی. مانند این گفتگو:

... ما خواهرها و برادرها وقتی به سن نوجوانی و جوانی رسیدیم و کارهای هنری مادر را دیدیم، از او پرسیدیم: "چرا کارت را ادامه ندادی؟ تو که مجسمه‌ساز ماهری بودی، چرا کار مجسمه‌سازی را رها کردی؟" و او در جواب به ما گفت که: "به جای مجسمه ساختن ، شما را ساختم ! ساختن شما خیلی سخت‌تر از ساختن مجسمه سنگی و گِلی بود ! شما موجودات زنده هستید. واکنش دارید. مجسمه سنگی که واکنش ندارد ! گِل در دست آدم شکل می‌گیرد و حرکت می‌کند، مهم این است که آدم بتواند موجود زنده را شکل بدهد و راه ببرد. این کار خیلی سخت است !".

کاش آنها که دست بر آتش آموزش و پرورش این مملکت دارند، این کتاب را بخوانند. کاش ما، مادر پدرهای امروز، که در لا به لای چرخ دنده‌های زندگی بی‌مهار بند گسسته چنان گیر کرده‌ایم که فقط فرصت دیدن برنامه‌های آستامینوفنی (مسکنی) را در زندگی و جمع خانواده پیدا می‌کنیم، عادت به مطالعه داشتیم و – صد البته – فرصت خواندن، و حداقل وقتی چنین کتابی معرفی می‌شود، آن را می‌خواندیم. و صد کاش و کاش دیگر ... .

اجازه بدهید باز هم درباره کتاب نکاتی را اشاره کنم. مطالعه تاریخ معاصر ایران آن هم از نوع تاریخ‌نویسی آن و تجزیه و تحلیل تاریخ‌دانان که بدون شک به نگاه و اغراض تاریخ‌نگار نیز بسیار ارتباط دارد، همیشه مطلوب همه نیست. اما در این کتاب که گاه بدون اینکه بخواهد گوشه چشمی به تاریخ معاصر دارد، خواننده با زندگی یک خانواده واقعی رو به رو می‌شود که این خانواده هم ناگزیر بوده است در نیمه اول قرن 14 خورشیدی در شهر تهران با همه ویژگی‌هایش زندگی کند. بدیهی است این خانواده و امثالهم هم در خیلی مواقع نمی‌توانسته است از آسیب‌های اجتماعی آن روزگار مصون بماند. اما از آنجا که زندگی است باید فقط ناگزیر و ناچار نباشد و با آن دست و پنجه نرم کند و این مهم است. یعنی چگونه دست و پنجه نرم کردن در یک خانواده ساکن پایتخت آن روزگار با مشکلات و مصائب – و البته – لذات قابل اشاره و این آن گوشه تاریخ است، آنگونه که بوده است و شاهد زنده دارد، یعنی توران میرهادی و خاطراتش.

گو اینکه محور کتاب بیشتر جایگاه و نقش مادر در خانواده میرهادی و بالاخص از نگاه توران میرهادی است، اما حضور پدر در جای جای کتاب احساس می‌شود. حتی اگر نامی از وی در میان نباشد.

اجازه بدهید پاسخ پدر را که همسر آلمانی تبار و کاتولیک مذهبش در اثر مراوده با وی و انتخاب حیات مشترک، مسلمان شده است (و اکنون در گورستان ظهیرالدوله آرمیده است) با همان تعبیر ابراهیمی‌اش که در کتاب مجید ذکر می‌شود یعنی تسلیم امر خدا شدن – در یک مورد که دختر یعنی توران خانم از وی سوال می‌کند، بخوانیم:

... سیزده چهارده ساله بودم که از پدر پرسیدم: "بابا، شما چرا به مراسم عاشورا نمی‌روید؟" او در جوابم گفت: "من برای کسی که زنده است گریه نمی‌کنم !". تعالیم انبیاء و اولیاء همیشه راهنمای من در زندگی بوده است. آنها از نظر من مقتدر و زنده هستند. دلیلی ندارد برایشان عزاداری کنم. من به آنها بسیار احترام می‌گذارم و آنها را والاتر از آن می‌دانم که به سوگشان بنشینم".

پدر در این خانواده در جایگاه ویژه خود قرار دارد و گفتار و سکناتش برای توران میرهادی و دیگر خواهرها و برادرها اثرگذار و به یاد ماندنی. در عین حال پدر مسئولیت فراهم کردن ملزومات و پشتوانه همه آنچه را دارد که مادر باید با مدیریت و تدبیر منزل راهبری کند و میرهادی‌ها آن شوند که باید.

از محتوای کتاب که بگذریم، شیوه تدوین و اینگونه خاطره‌نویسی یا خاطره‌گویی است که خود به جاذبه و کشش کتاب کمک می‌کند. پرسش‌های خانم سیمین ضرابی (مصاحبه‌گر و نویسنده همکار اثر) در شرایطی که باید در رابطه با هر موضوع طرح شود و شفافیت و صداقتی که در طرح پرسش‌ها ملاحظه می‌شود، آدمی را بر آن می‌دارد که یاد بگیرد "هر چه بیشتر کسی را دوست داری، سعی کن با او شفاف‌تر باشی و از سمّ مهلک رودربایستی در کشف حقایق دوری جویی. زلال باشی و بی غش درباره حیات".

از هفده فصل کتاب پانزده فصل به مادر تعلق دارد و دو فصل آخر به پدر. اما همانظور که اشاره شد، در تمام فصول حضور پدر برای خواننده بیدار احساس می شود.

متن کتاب از روانی و روایی ویژه‌ای برخوردار است که این روانی و زلالی به شفافیت و پاکی خود توران خانم میرهادی برمی‌گردد و می‌ماند.

عکس‌ها و تصاویر درخور و مناسب در پایان کتاب خواننده را کمک می‌کند که در فضای واقعی قرار گیرد و در نهایت باید از تدوین و تنظیم و فیزیک و صفحه‌آرایی و چاپ خوب و مناسب کتاب یادآور شد.

"مادر و پنجاه سال زندگی در ایران" کتابی درخور خواندن و یاد گرفتن برای نسلی از پدران و مادران است که تقریباً به یمن وجود و فراهم آمدن فناوری دیداری و شنیداری و رایانه‌ای و آموزش و پرورشی که مبتنی بر سطح است و نه عمق (مدرک است و نه فرهنگ) امروز در مقابل سوالی بزرگ قرار گرفته‌اند که جواب آن خواندن زندگی است و نه واماندن در آن.

 


[1] . مادر و پنجاه سال زندگی در ایران / کار مشترک توران میر هادی و سیمین ضرابی – تهران : نشر قطره ، 1383.

 

برچسب ها :
مهیار
|
Iran
|
1391/12/19 - 18:44
0
1
بسیار زیبا بود
مهرناز
|
Iran
|
1391/12/14 - 21:51
0
1
سلام آقای حافظیان
چقدر خوشحال شدم که اینجا حضورتون رو درک کردم
ممنون که اومدین(شاید هم بودید و من نفهمیدم)
کتاب توران خانم رو هم میخونم و هم معرقی میکنم
وای چقده ذوق زده ام از حضورتون
کله قند درسته تو ذلم آب شد
چقذر لطف و محبت و تعهد حرفه ای و شور و شعور شما برا ما لازمه
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: