کد خبر: 11442
تاریخ انتشار: دوشنبه, 14 اسفند 1391 - 17:36

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گاهی دور گاهی نزدیک

دو فیلم با یک بلیط:ستایش من از آن توست / با توام کتابدار مغرور و مهربان

  مجید صمیمی‌نژاد

 

 

لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک: 39)، مجید صمیمی‌نژاد، معاون کتابخانه مرکزی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران: قبل التحریر - بانوی محترمی را می‌شناسم، که از دانشجویان فعال مقطع دکترا در پردیس کشاورزی دانشگاه تهران هستند و زیاد به کتابخانه سر می زنند. چنان به حرفه ما علاقه‌مندند که مدت‌هاست عضو گروه بحث کتابداری شده‌اند. یعنی بودند. چند روز پیش از ایشان پرسیدم تازگی‌ها به گروه بحث سر زده‌اید؟ با تأسف سری تکان داد که: "نه، دیگر رغبتی ندارم. من فکر می‌کردم این تنگ‌نظری‌ها و بداخلاقی‌های علمی و منم منم گفتن‌ها در هر رشته علمی مرسوم باشد، دیگر به ساحت حرفه شما نباید راهی داشته باشد. در گروه بحث رشته شما که باید مشوق سخاوت علمی و مدعی جریان آزاد اطلاعات باشد، اخیراً کمتر مطالب علمی و بعضاً مطالب افرادی دیده می‌شود که خودستایانه خود را به رخ دیگران می‌کشند یا بی‌رحمانه مدعی را فرو می‌کوبند". این حرف خانم دکتر (با پوزش از آقای علی‌محمدی) بدجوری روی دلم سنگینی می‌کرد، تا رسید به جنجال انتخاب چهره سال، و حاصلش شد مطلب اول.

درباره مطلب دوم باید بگویم، مدتی قبل، یادداشتی برای دل خودم نوشتم در باب به پایان آمدن دفتر سال 1391 و احساسم نسبت به اهل حرفه. یادداشت را گذاشتم گوشه دسکتاپ شلوغم. با خودم می‌گفتم لابد چیز لوس و خنک و بی‌مزه‌ای است و شاید این همه رومانس بودن برای دیگری مفهوم نباشد، پس بهتر است بین خودم و دلم بماند، اما این روزها و با دیدن این همه دم‌سردی‌ها و سرهای در گریبان، بدجوری خاطرخواه انتشارش شده‌ام.

زیاده جسارت است

  1. ستایش من از آن توست:

درد دلی با منتخبان و انتخاب‌کنندگان چهره سال "علم اطلاعات و دانش شناسی"

من اینجام. چون دلم سخت گرفته از بی‌مهری‌ها و بداخلاقی‌های  بعضی از دوستان. انگار سریال بگم بگم بزرگان که دارد به قسمت‌های پایانی نزدیک می‌شود، به همه مزه داده و همین است که هر جا پا می‌گذاری و از هر جا که می‌گذری، ورژن‌های تازه‌تری از آن را مشاهده می‌کنی. از جناب رئیسی که گلایه زیردستش را با موبایل ضبط کرده در مورد همکار گریزپایش تا به وقت ضرورت به قول خودش رو به رو کند تا شوهر نادانی که بعد از جدایی از همسرش نمی‌دانم به چه دلیلی عکس‌ها و فیلم‌های ... بگذریم ...

خوب کلاهمان را بندازیم بالاتر؛ انگار ویروس پرخاش و مدرک روکنی به سلامتی وارد بدنه حرفه ما هم شده. قرار نیست که با کسی رودربایستی داشته باشیم، بند اول را خود لیزنا به آب داد که یک دفعه و بی مقدمه آخر سالی فستیوال چهره سال را اعلان کرد. راستی از دوستان باید پرسید که شما که یادداشت سردبیر محترم، جناب آقای عمرانی، صلح را در شورا آموختم، را می گذارید اول صفحه به عنوان یادداشت هفته و لابد گله‌های ایشان مبنی بر ترویج فرهنگ ویرانگر رقابت در رسانه‌ها به نوعی مورد توافق لیزناست، چطور می‌شود یک دفعه مسابقه کی از همه بهترتره راه می‌اندازید؟ شما عزیزان لیزنا که این همه جانانه تلاش دارید برای معرفی حرفه، و شنیده شدن صدای همه کتابداران، در این اوضاع غم‌انگیز که رشته ما چند عدد، آقابالاسر و دایه دلسوزتر از مادر پیدا کرده که برای ما تعیین تکلیف کنند و در باب وسعت علمی رشته و میزان بهره هوشی کتابداران، افاضات نمایند و تیغ برداشته پست کتابدار را از مدارس حذف کنند، چرا به جای تلاش در ایجاد حس همدلی و هم افزایی باید دنبال اول دوم سوم باشید؟

از اساتید محترمی که دوستدارانشان، آنها را افضل و اعلم تشخیص دادند، خاکسارانه پرسشی دارم:

چقدر به این چهره سال شدن اهمیت می‌دهند و چقدر دلشان غنج رفته برای رفتن به میان چهار نفر برتر؟

بعید می‌دانم این بزرگوران، اگر ذره‌ای نیازمند سوت و کف دیگران بودند، این همه محبوبیت و اعتبار به کف می‌آوردند. اما آدم وقتی برخی واکنش‌ها از سایرین را می‌بیند، ناخودآگاه یاد خیلی از این "کی بهتره"‌های رسانه ملی می‌افتد، نظیر محبوب‌ترین تیم، زیباترین گل لیگ برتر، و ... . و آیا ادبیات برخی از دوستان باید در حد همان تماشاگر ترمز بریده‌ای باشد که همه را به دروغگویی متهم می‌کند و وجود تقلب را دلیل اصلی در انتخاب نشدن تیم محبوبش می‌داند؟

چقدر دردناک است که دو کتابدار محترم سر ادعای پاک شدن آراء از مسابقه چهره سال، به هم فحاشی کنند آن هم در گروه‌های بحث، جلوی این همه اساتید، دانشجویان تازه وارد، و حتی افراد بیرون رشته. کار را آنقدر بالا ببرند که عقاید شخصی و سیاسی هم را زیر و رو کنند و یا همدیگر را مضحک بنامند. شاید تنها حسن این فراخوان همین بود که خودمان را محک بزنیم که چقدر در درونمان از لذت کتابدار بودن محظوظ می‌شویم و تا چه مقیاسی از سوت و کف و تأیید دیگران؟

بچه‌ها ما چقدر به کتابدار بودنمان افتخار می‌کنیم؟ چقدر خودمان در تنهایی برای خودمان به خاطر کتابدار بودنمان و آوردن لبخند رضایت بر لب یک مراجعه کننده مستأصل کف زده‌ایم؟ راستی کتابدار باید از چه چیزی ذوق کند؟ از تغییر اسم رشته‌اش؟ از میزان حقوق ماهیانه‌اش؟ از میزان مقالات منتشره‌اش در نشریات داخله و خارجه؟ از مرتبه علمی‌اش؟ از تربیت نسلی جدید از کتابداران خلاق؟ از نشان دادن راه و چاه یک جستجوی درست و درمان به دانشجوی هاج و واجی که در کار توجیه اصالت موضوع پروپوزالش وامانده و از سر حادثه به کتابخانه پناه آورده؟ از تغییر دادن نگرش اشتباه دیگران نسبت به حرفه‌اش؟ از اف آر بی آر که می‌رود با ارائه چارچوبی زیبا، رویای کتابداران را برای رسیدن به مرتبط‌ترین نتایج بازیابی شده صرف نظر از قالب و عنوان و خوانش را به واقعیت تبدیل کند؟

به زعم من، چهره سال علم اطلاعات و دانش‌شناسی، تو هستی، کتابدار نازنین و مغروری که به کاری که می‌کنی ایمان داری. چشم و گوشت را به روی نصیحت خرس خاله‌ها و زخم زبان بیکاره‌ها بسته‌ای. تویی که سرت را پایین انداخته‌ای، کار خودت را می‌کنی، در سرت رویایی بلند داری که تو را از این پایین نشینی‌ها معذور می‌دارد. تویی که در لباس یک کتابدار متخصص، یک دانشجوی کنجکاو، و یا یک استاد فرهیخته، دغدغه اول و آخرت، بلندی نام  حرفه‌ات است و  ارائه خدمات به جامعه‌ای که سخت به تو  نیازمند است و  چندان نیازمند که گاه حضور و وضوحت را حس نمی‌کند. آری، ستایش من از آن توست.

2. با توام کتابدار مغرور و مهربان

یک سال دیگر هم از عمرمان گذشت. یک سال کامل‌تر شدیم؛ یک سال پخته‌تر؛ گاهی از لطافت باران کامیاب شدیم و گاه طوفان ناملایمات شاخه‌هایمان را سخت تکاند. تکاند تا سستی‌ها و کژی‌هایمان را با خود ببرد. تکاند تا به استواری خودمان ایمان بیاوریم. من اینجا در ایستگاه آخر سال 91، پر از شور و عشقم و سپاس‌گزار از خدایی که همه چیز من است. سپاس‌گزار که مرا کتابدار آفرید؛ سپاس‌گزار که با تو هم‌رشته شدم و همکار و همفکر و هم‌درد و این هم- ها چه لرزش شیرینی بر دلم می‌اندازد.

با تو خندیدم امسال به شوخی سیزده لیزنا با اسم رشته. چه بود آن اسم پر طمطراق: مهندسی ناوبری اطلاعات. با تو اخم کردم در سال نود به بی‌مهری کسی که متولی کتابخانه‌های عمومی است و  در مورد وسعت علمی رشته دوست داشتنی امان پیش‌داوری می‌کند. با تو همچنان اندوهگین ماندم از حذف پست کتابدار از مدارس و سپردن کتابخانه‌هایش به امان خدا در دو سال قبل. با تو رنجیدم از پاسخ همان متولی‌ای که در برابر شکوه‌یِ کتابداران کتابخانه‌های عمومی خراسان از سطح پایین دستمزد، نیشخندی زده بود که: خوب اگر شما هم سطح هوشتان بالا بود، مهندس می‌شدین و حقوق بهتری می‌گرفتین. با تو بغض کردم به مناسبت رفتن برخی از دوستان و عزیزانمان به دیار باقی.

با تو اما دلگرم شدم به یادداشت به موقع و خردمندانه استاد عزیز، دکتر فتاحی، در خصوص عمق و گستره علمی رشته امان. با تو مبهوت، خوشحال، پر از پرسش، یا گله‌مند شدم از تغییر نام رشته. مقوله‌ای که سال‌ها سرش جر و منجر داشتیم.

من در این روزهای با تو بودن؛ درکنار تو بودن؛ و تو را دیدن، بسیار چیزها آموختم از تو در لیزنا، گروه بحث دانشگاه فردوسی، وبلاگ گروهی کتابداران، و همه همایش‌هایی که با تو در آن شرکت جستم.

ای کتابدار مهربان و مغرور، در این روزهای واپسین سال 1391، برای فردایت صمیمانه‌ترین نیایش‌ها را می‌کنم. می‌خواستم بدانی که من از جنس توام. با تو می‌خندم، با تو می‌گریم و با تو به پیش می‌روم ... . و این تازه اول عشق است.

برچسب ها :
کتابدار
|
Iran
|
1391/12/17 - 10:13
0
0
با سلام و تشکر
من دانشجوی ترم ششم هستم یه ترم دیگه لیسانس می گیرم و امیدی برای به کار گیری آموخته های این چهار سال را ندارم نه کتابخانه مدارس نه کتابخانه عمومی برای کشور ما تنهای چیزی که مهم نیست همین کتابخانه است پارتی داشته باشی سرکاری،نداشته باشی مثل من بدبخت روستایی خانه نشینی.... این هم درد دل من دانشجوی کتابداری
آقای صمیمی نژاد تشکر میکنم از شما به خاطر مطالب خوبتان
پرديس
|
Iran
|
1391/12/16 - 10:40
0
0
باسلام و ادب
اي كاش شما درون مجموعه كاريتان را نيز مثل مجموعه هاي بالا ميديديد؟؟؟؟؟
الهام بادینلو
|
Iran
|
1391/12/15 - 20:02
0
0
متشکرم
نرگس خاني
|
Iran
|
1391/12/15 - 09:05
0
0
جناب آقاي صميمي نژاد
با سلام و عرض ادب
از شما سپاسگزارم براي مطلبي كه بسيار شيوا نوشته ايد. من هم معتقدم همواره بايد با قافله دلسوز كتابداري اين مرز و بوم، همدل و همراه بود.
با تشكر و سپاس مجدد
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: