کد خبر: 13690
تاریخ انتشار: چهارشنبه, 20 آذر 1392 - 06:24

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گاهی دور گاهی نزدیک

در جستجوی زمان از دست رفته: دبیرستان و کتابخانۀ حکیم نظامی قم

 مجید صمیمی‌نژاد

 

لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک: 66)، مجید صمیمی‌نژاد، معاون کتابخانه مرکزی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران:

 

 

صبح یک روز ابری آبان. جاده پر فراز و نشیب قم با یادگارهای هول انگیزش برای عبورکنندگان.

 

ما نیز پی یادگاری... اینجا کمی پیش‌تر... کرج... در کتابخانۀ مرکزی پردیس کشاورزی دانشگاه تهران،  سالنامه‌ای از پی شصت و شش سال تنهایی بر کتابداران آشکار می‌شود: سالنامۀ دبیرستان حکیم نظامی قم 27-1326با همۀ عکس‌های یادگاریش. برای آن که شیفتۀ تاریخ است و نه چسبیده به گذشته، این خود غنیمتی است برای واکاویدن دهۀ 20 شمسی؛ از آنچه بر مردمان وطن می‌گذشته پس از اشغال میهن توسط غمخواران بشریت در شهریور 1320.

                                                                                     

 

 

 

       

 

 

لابه‌لای اوراق گردآلود این سالنامه، گزارشی است از فعالیت یک‌ساله دبیرستانی که کوشیده سهمی داشته باشد در تربیت نوباوگانی با علم روز برای ساختن یک کشور. شگفتا که در سراسر سالنامه نشانی از جقّه مبارکه و عرض ادب و تملق به آستان فلان‌الدوله نیست. از شتابزدگی‌های مرسوم سازمان‌های دولتی در پرداختن اجباری دفتری خوش آب و رنگ و پر سروصدا از فعالیت‌های مدیریت محترم و انجام به موقع وظایف و نمودارهای ستونی فراز شده به اوج برای اثبات نهایت خدمت‌رسانی کارکنان و فعال بودن آن مؤسسه نیز خبری نیست.

 

سالنامه با تاریخچۀ دردآلودی از زحمات نیک‌مردانی آزادی‌خواه در گسترش تعلیم و تربیت نوین در شهر قم شروع می‌شود و بعد مقالاتی متنوع در سطح بسیار بالا از معلمان مدرسه، هریک به فراخور درسی که می‌دهند. معلمانی که اینک هرکدام، زنده یا درگذشته، از مشاهیر علم و فرهنگند. نظیر مرحوم علی اصغر فقیهی، ادیب و مورخ چیره‌دست، که در سال 1387 مورد تقدیر انحمن آثار و مفاخر فرهنگی قرار گرفته است.

 

 

 

 

در هرچه نشانی از آشنایی ببینی، برایت دوچندان گواراتر می‌شود و تو در آینۀ غبارگرفتۀ این یادگار 66 ساله، ناگاه با نام‌هایی روبه‌رو می‌شوی و عکس کودکانی که  این روزها یا نامی بلند دارند یا یادی رخشان:

 

عکس کودکی  پیش رویت هویدا می‌شود، «مظاهر مصفا» نام، مسئول انجمن مناظره دبیرستان. مظاهر مصفا؟! افکنده شدن جستجویی در دل و اندیشه و  ناگاه پرتاب شدن از پی 66 سال به اکنون: او دکتر مظاهر مصفا است. استاد به نام ادبیات دانشگاه تهران و شاعر معروف  و صاحب قصیده هیچ:

 

مردی ز شهر هرگزم از روزگار هیچ

جان از نتاج هرگز تن از تبار هیچ

 

 

 

جستجویی بیشتر و لذت تداعی‌های  پیاپی از یک خواندنی 66 ساله تا به امروز تو را به آنجا می‌رساند که  او همسر خانم دکتر «امیربانو کریمی» (دختر امیری فیروزکوهی، شاعر مشهور)، پدر علی مصفا هنرپیشۀ معروف و پدر همسر لیلا حاتمی هنرپیشه افتخار آفرین دیگر است.

 

صفحه‌ای دیگر و آَشنایی دیگر: «دکتر ابوالحسن فرهودی»، متخصص نام‌آور طبّ کودکان و بنیان‌گذار رشتۀ ایمونولوژی آلرژی. هم‌او که دوران طرح خود را در جوانی در همین دانشکدۀ کشاورزی کرج گذرانده است. تو مجذوب این دریافت‌ها، چشم می‌گردانی در عکس‌ها و صفحه‌های کتاب تا باز چه تداعی دلپذیری بر تو عارض شود:

 

مقاله‌ای از کتابدار کتابخانۀ دبیرستان، آقای «محمدعلی اجلال»، با همان تأکیدهای آشنا بر لزوم آموختن کودکان در خارج از کلاس درس و  پافشاری  بر قانع نکردن دانش‌آموزان صرفاً به مطالب کتاب‌های درسی.

 

 

 

چه نغز، هرجا که نشانی ازآشنایی ببینی که از تبار تو است و از حرفۀ تو، دوچندان از تنهایی به در می‌شوی. و چنین است که خواهشی برای بیشتر شناختن و شناساندن، تو را به شهر قم می‌کشاند:

 

... اینک قم ... بولوار معلم ... دبیرستان امام صادق(ع) (حکیم نظامی دیروز). برای تو که در یکی از کهن‌ترین مراکز دانشگاهی مشغول به کاری، دیدن درختان سر به فلک کشیدۀ دبیرستان و انبوه نوازش نسیم پاییز که از لابه‌لای حجمی هنوز سبز و بیش‌وکم زرد بر تو خوش‌آمد می‌گوید، چندان غریب نیست. رو به بنایی می‌ایستی که پس از گذران 75 سال همچنان برپای ایستاده و تو در یادبود جدیدتر دبیرستان در می‌یابی که حاصل هنر سیرو[1] و آندره گدار[2] معماران شهیر فرانسوی است.

 

تو و همسفرت به پی‌جویی سرنوشت کتابخانه دبیرستان آمده‌اید و معاون دبیرستان، ما را به طبقۀ فوقانی راهنمایی می‌کند و در عین‌حال از کتابخانۀ جدیدی که قرار است به‌زودی در محوطۀ دبیرستان ساخته شود سخن می‌گوید:

 

«قرار است به همّت و هزینۀ دکتر حرّی، کتابخانۀ جدیدی ساخته شود». من و همسفرم از شنیدن نام دکتر حرّی تعجب می‌کنیم و باهم از معاون می‌پرسیم: «کدام دکتر حرّی؟!» و ناظم خود متعجب از شگفتی ما می‌گوید:«دکتر عبّاس حرّی، از معلمان سابق این دبیرستان و بنیان‌گذار موسسۀ ملّی زبان. ایشان الآن به آمریکا مسافرت کرده‌اند». برای او توضیح می‌دهیم که نام دکتر عبّاس حرّی ، بانی بنای کتابخانه جدید دبیرستان، با نام یکی از برجسته‌ترین اساتید رشته کتابداری که به تازگی وفات یافته‌اند، تشابه کامل دارد و شگفتی ما به این سبب است.

 



 

کتابدار دبیرستان، آقای قاسمی، با همان خوشرویی و دلگشادگی کتابداران نیک ما را به درون سالن کتابخانه می‌برد:

 

 آرایۀ این سرسرای دراز، برگه‌دان‌هایی است در گوشه‌ای، میز و صندلی‌های قطار شده با تک و توکی دانش‌آموز در زنگ تفریح و قفسه‌های کتاب‌های کمک‌آموزشی  و کنکور در انتهای سالن: سپری برای بلای کنکور و به سلامت گذشتن از امتحانات پایان ترم. همۀ تلاش‌های یک کتابخانه دبیرستانی و به طریق اولی یک مدرسه، خلاصه شده در به سلامت عبور دادن دانش‌آموزان از سدّ پرهیبت کنکور و همین است که سیاهه‌ها می‌بینی از جدیدترین کتاب‌های سرخ و کبود و خیلی سبز خلاصۀ درس‌ها، و راهنمای حل مسائل و تست‌های فلان و بهمان ناشر. و خود دانش‌آموزان معترف به اینکه آنقدر درس دارند و امتحان و کلاس تقویتی که دیگر به خواندن کتاب نمی‌رسند! بالای برگه‌دان‌های کتابخانه تابلویی است که گوشزد می کند: «توقف بی‌جا مانع کسب است!»

 

 

لیک، ما به دنبال نشانی از کتابخانه پر رونق دیروزیم و کتابدار دبیرستان قفل در مخزن کتاب‌ها را به رویمان می‌گشاید: اینک، افسوس و دریغ! آری گاهی دریغ خوردن کمترین مجازات سر چرخاندن و به گذشته‌ها نگریستن است، در خویش فسردن از دیدن عمارتی رو به ویرانی، کتاب‌ها، همۀ دانشی که تو، اجلال، از آن دم زده‌ای که باید بیشتر شود و پربارتر، اینک واپس زده شده در پستوی کتابخانه با قفلی بر در، غوطه‌ور در خاک و غبار سالیان. کتاب‌هایی که بیشتر خطی و چاپ سنگی‌اند و تا حدودی چاپ کاهی مربوط به دهه سی و چهل و پنجاه و در قفسه‌های جدیدتر کتاب‌های وجین شده کمک آموزشی کهنه پاره. بر خلاف آشنا بودن مسئولان دبیرستان با بسیاری از اسامی دبیران و مدیران سابق، اجلال کتابدار را کسی نمی شناسد.. گویی در غبار زمان محو شده است: نقشی بازی کرده و رفته و دیگر هیچ!

 

 

 

 

 

در سالنامۀ سال تحصیلی 27-1326 دیده‌ای که شاگرد اول‌های هر رشته معدلشان یازده یا دوازده بوده است و چقدر در بادی امر برایت شگفت‌آور بوده که چرا اینان که امروز هریک نامی بلند در علوم و مهندسی و طب دارند، آنقدر درس‌نخوان بوده‌اند! اما اینک این نمرات لب مرز دیروز را کنایه‌ای می‌بینی به حال و روز نظام آموزشی امروز. گویا دانش‌آموزان دیروز به چیزی فراتر از نمرۀ 20و راه بردن به دانشگاه تهران می‌اندیشیده اند: «آموختن برای بیشتر دانستن یا آموختن برای زیستن».

 

خار خارِ پرسش‌هایی روانم را می‌خلد: می‌شود آیا این کتابخانه را نجات داد؟ بهره‌ای از فن‌آوری اطلاعات را دست کم به فهرست‌برگه‌ای آن بخشید؟ آن را مطابق با استانداردهای یک کتابخانه آموزشگاهی اداره نمود؟ می‌شود آیا گنجینۀ قدیمی کتابخانه  را از خطر نابودی و فراموشی رهانید؟

 

 

 

کاش کتابخانه‌ای که قرار است دکتر عبّاس حرّی و دکتر علی محسنی به یاری ویکتور دانیال، معمار و پژوهشگر، در دبیرستان از نو بنیاد کنند، تنها کوششی برای ساختن ویترین شیکی برای کتاب‌های کمک‌آموزشی نباشد. ای‌کاش همچون دبیرستان حکیم نظامی  که به پایمردی روحانی روشن‌رأیی به نام «آیت‌الله سیّدعلی‌اکبر برقعی» و به همت وزیر وقت معارف، «دکتر علی‌اصغر حکمت»، با هدف رهانیدن مردمان از جهل و بی‌خبری و ساختن آینده‌سازانی روشن‌بین پا گرفت، کتابخانۀ نوبنیاد آن نیز مجموعه‌ای مجهز به فن‌آوری‌های روز برای پرورش نسلی باشد که دارندۀ مهارت‌های سواد اطلاعاتی و عادت خواندن باشند. کتابخانه‌ای که در عصر فراموشی کتابخانه‌های آموزشگاهی، همچون سازمان مادر خود، رستاخیزی برای باز برپاشدن کتابخانه‌های اثرگذار در نظام آموزش و پرورش باشد.

 

غروب. در راه بازگشتیم. تپه ماهورهای جادۀ قم  زیر سایه‌های ابرها تن سبک می‌کنند از کردار عبوس روز، بستر سپید دریاچۀ حوض سلطان در تابش نور بی‌رمق خورشید، وهم‌آلودتر می‌نماید. چشم‌ها را می بندم و واپسین حرف قاسمی، کتابدار دبیرستان، را در ذهنم مرور می کنم: «تو را به خدا مارا یاری کنید با تخصص و تجربه‌تان»!

 


[1] Siroux

[2]. André Godard

 

برچسب ها :
خدابخشی
|
Iran
|
1393/11/27 - 13:05
0
0
من در همین مدرسه درس خواندم و بهترین دوره عمرم بود
سید کاظم حافظیان
|
Iran
|
1392/11/19 - 11:37
0
1
از توجه شما و ارائه مطالب بسیار سپاسگزارم . خاطرم هست یکبار از استاد عزیزم زنده یاد دکتر حری پرسیدم شما می دانید که یک عباس حری دیگر هم بعنوان معلم در فرهنک ایران هستند فرمودند بله و بسیار خوشحالم که ایشان هم معلم اند . یاد باد
احمدی
|
Iran
|
1392/10/02 - 12:26
0
1
تشابه اسمی زنده یاد دکتر حری جالب بود
مطلب قابل تأملی است و کنجکاوی شما در پیگیری مطلب سالنامه ای که اتفاقی یافتید قابل تقدیر.
موفق باشید
کتابدار آموزشگاه
|
Iran
|
1392/09/23 - 20:47
1
2
سلام
با خواندن مطلبتون کلی اشک ریختم
با تمام وجودم درکش کردم
چه حیف!!!
شریف
|
Iran
|
1392/09/23 - 17:08
1
1
سپاس از متن زیبا، سبک جالب و ریزبینی شما.
کتابدار معاصر
|
Iran
|
1392/09/22 - 12:22
0
3
سلام

مطلب جالب و در عین حال قابل تاملی بود.

قلم و اندیشه تان پربار.
سلام
|
Iran
|
1392/09/20 - 20:11
0
4
جالب بود
کتابدار ایرانی
|
Iran
|
1392/09/20 - 15:58
0
3
با سلام
خیلی خوب بود.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: