کد خبر: 17590
تاریخ انتشار: شنبه, 15 آذر 1393 - 10:22

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گاهی دور گاهی نزدیک

آسمان آیا این امانت ها را باز پس خواهد داد؟

 پریسا پاسیار
آسمان آیا این امانت ها را باز پس خواهد داد؟

 

لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک 107پریسا پاسیار، کارشناس وب سایت، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران: کار تمام شده است. نشسته اند به گپ و گفت های لحظه های سبکی و برای چندمین بار به موسیقی گوش می دهند. این بار اما نه برای دقت در رفع کاستی ها، که تنها برای لذت از نتیجه ای که حاصل آمده است. در میان رفع خستگی ها از شجریان پدر که برای نظر نهایی درباره هارمونی نواها به گروه پیوسته است، می پرسند "استناد به این کار چگونه است؟ آیا می توان گفت که این نواها همان هایی است که عبدالقادر نواخته است؟" او  ضمن آنکه نفس کار را بسیار ارزشمند می داند، پس از مکثی کوتاه پاسخ منفی می دهد. همان طور که  سکوتش را تماشا می کنم، در دل شعر شفیعی کدکنی را زمزمه می کنم:

 

"آن صداها به کجا رفت؟

صداهای بلند

گریه ها، قهقهه ها..."

 

و حس می کنم تمام تلاش محمدرضا درویشی و گروهش در شش سال کار مدام، یافتن پاسخی برای همین سئوال است. یک جریان موسیقی از اوایل دوره صفویه، به دلیل رنسانس فرهنگی در ایران گم شده و در این میان مکتب عبدالقادر مراغه ای که از مهمترین نظریه پردازان موسیقی ایران پس از فارابی است، به فراموشی سپرده شده است. تحولات دوره صفوی بر مینیاتور، نقاشی، معماری، شهرسازی و خط نیز اثر گذاشته است اما درباره موسیقی از آن جهت که امکان انتقال نواها جز از طریق نت های ابجدی فراهم نبوده، هیچ ایده ای وجود ندارد که آنچه گوش ها را می نواخت، چه حس و حالی را منتقل می کرد، به طوری که نگار بوبان یکی از نوازندگان گروه معتقد است که گویی نوشته ای به خط میخی را با آوانگاری فارسی به دستت بدهند اما اصلا ندانی چه صدایی باید از آن دربیاید. چون حافظه ات اصلا به این صداها آشنا نیست. برای همین است که وقتی پس از بارها نواختن نت ها بالاخره راز سکوت میان ردیف ها را می فهمد و از حس تعلیق و بی زمانی و بی مکانی که او را با خود می برد، صحبت می کند، درویشی بر مهم بودن این کشف تاکید می کند.

 

برای ما شاید عبدالقادر نام آشنایی نباشد، اما همین که بدانیم فرهاد فخرالدینی موسیقی سریال امام علی (ع) را از الحان او برگرفته است، قضاوت آسان تر می شود. او شاعر، خوش نویس، خواننده، نوازنده بربط یا عود و از سرشناس ترین موسیقی دانان نظریه پرداز ایرانی است که در نیمه دوم قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری زیسته است. زندگی پرفراز و نشیب مراغی در تبریز، بغداد، دمشق، سمرقند، آسیای صغیر و هرات گذشته است. مکتب او از زمانی که به دربار آل جلایر در تبریز فراخوانده شد، به حوزه‌ی فرهنگی تبریز و اردبیل انتقال یافت و زمانی که تیمور پایتخت خود را سمرقند قرار داد و بهترین هنرمندان زمان از جمله عبدالقادر را به دربار خود خواست، این مکتب به سمرقند منتقل شد و زمانی که شاهرخ پسر تیمور در هرات مستقر شد، عبدالقادر به دربار هرات خوانده شد و بدین ترتیب این مکتب از غرب به شرق ایران منتقل شد. پس از آن وقتی به آسیای صغیر رفت و کتاب "مقاصدالحان" خود را به پادشاه عثمانی تقدیم کرد، جایگاه ویژه ای نزد ترکان عثمانی یافت. براساس برخی روایت ها دو پسر عبدالقادر به دربار عثمانی پناهنده شدند و این رپرتوار و سبک پدر را به عثمانی منتقل کردند. خوانندگان عثمانی آن را نسل به نسل اجرا کرده و به این ترتیب مکتب عبدالقادر بر موسیقی کلاسیک ترکیه چنان تاثیری گذاشت که از او با عنوان "نیای بزرگ" یاد می کنند و شخصیت او را بسیار فراتر از نوازنده، آهنگساز و نظریه پرداز مورد احترام قرار می دهند. درویشی در جستجوی ردپای عبدالقادر با بسیاری از موسیقی دانان کلاسیک ترکیه به گفتگو نشسته است.  در بخشی از این گفتگوها یکی از اساتید از تداوم نغمه ها و کشش موسیقیایی آن ها در هر نسل می گوید و اینکه نواها در میان مردم تا مقطع زمانی مشخصی دوام می آورند و به تدریج در لایه های مختلف تاریخ کمرنگ می شوند و جای خود را به نواهای دیگر می دهند. او معتقد است روشنایی موسیقی عبدالقادر به اندازه ای است که از تمام این لایه ها گذشته و هنوز  می توان پرتو نور آن را حس کرد. برای همین است که برخی آهنگ های او هنوز در ترکیه متداول است.

 

یکی دیگر از موسیقی دانان ترکیه پس از توضیحات مفصل اشاره می کند که "شما دیر رسیده اید، ما عبدالقادر را تمام کرده ایم و شما تازه می خواهید شروع کنید". اما درویشی که پیشرفت دانش را پلکانی می داند، از اینکه کسی سنگ اول را گذاشته است، ناراحت نیست و سعی دارد خشت های دیگر این بنا را کامل کند و به همین دلیل تصمیمی از ته دل گرفته است که شش سال از زمان و تمرکز گروهش را به نواختن تصانیفی معطوف کند که منسوب به عبدالقادر مراغی در شش قرن پیش است.  مستند "شش قرن و شش سال" مجتبی میرطهماسب که پرده سینماهای تهران در پاییز 93 شاهد اکران آن در گروه هنر و تجربه است، روایت سایه به سایه همت و تلاش گروهی است که دورها را به نزدیک ها متصل می کنند.

 

اما واقعا چرا درویشی دیر رسیده است؟ در همین پروژه شش ساله (1384-1390) او زمان زیادی را صرف بازیابی متون کرده است. مروری بر کتاب کتابخانه و کتابداری مرحوم مزینانی نشان می دهد که ظهور تیمور با مکتب ادبی و هنری هرات همراه بوده است. عصر تیموریان دوران طلایی نسخه نویسی، تذهیب، تشعیر و دیگر تزیینات کتاب بوده و به طبع آن کتابخانه های بزرگی در این دوره تاسیس شده است. کتابخانه بایسنقر میرزا، کتابخانه سلطان حسین میرزا بایقرا، کتابخانه امیرعلیشیر نوایی (فانی)، کتابخانه مدرسه، مسجد و خانقاه گوهرشاد و کتابخانه الغ بیگ در سمرقند از آن جمله اند. با چنین پیشینه ای انتظار داریم که درویشی برای یافتن نسخه های عبدالقادر رنج زیادی متحمل نشود اما واقعیت این است که از رساله های عبدالقادر تنها نسخه "مقاصد الالحان" که شرح تصنیف ها و آهنگ های اوست، در ایران و در کتابخانه ملک نگهداری می شود. نسخه هایی از رساله "جامع الالحان" که مباحث نظری موسیقی را دربردارد، در موجودی کتابخانه نور عثمانی استانبول و کتابخانه بادلیان دانشگاه آکسفورد قرار دارند. البته به همت برخی نهادها از جلمه فرهنگستان هنر ایران تصویر این نسخه ها به صورت کتاب منتشر شده و در اختیار قرار گرفته اند. اما "کنز الالحان" که مجموعه آهنگ های موسیقی و نمونه کامل ساخته های عبدالقادر با خط و علائمی است که برای ثبت آهنگ هایش از آن استفاده می کرده، تا کنون یافت نشده است و موسیقی دانان در حسرت آن تلاش می کنند تا از آثار باقی مانده به جزئیات دست یابند. درویشی در جستجوی این تصنیف ها تا ترکیه می رود و سعی می کند مجموعه ای را که "رئوف یکتا" در دوره آتاتورک گردآورده، به دست آورد. رئوف یکتا سرپرستی شورایی را برعهده داشت که رپرتوار موسیقی دوره عثمانی را ثبت و آنچه را نسل به نسل و سینه به سینه حفظ شده بود، در قالب تاریخ شفاهی ضبط می کرد.  در این  میان 32  اثر عبدالقادر را از طریق کسانی که این موسیقی را می شناختند و می نواختند، گردآوری کرد. مجموعه های رئوف یکتا به صورت چاپ سنگی در تیراژ محدود منتشر شد و تنها در اختیار برخی مجموعه داران و کتابخانه های مهم دنیا قرار گرفت. درویشی موفق می شود بخشی از تصانیف را در دو نسخه ناقص از یکی از حراجی های استانبول با قیمت نه چندان ارزان تهیه کند و با مراجعه به کتابخانه کنسرواتور موسیقی استانبول و کتابخانه مرکز فرهنگی آتاتورک در نهایت 24 تصنیف منسوب به عبدالقادر را بیابد.

 

اینکه درویشی حتی مدعی نیست که این آثار همان هایی است که در دوره عبدالقادر نواخته شده است، از منظر پژوهش جای تقدیر دارد اما از نظر من همه این ها افسوسی بزرگ برای فرایند کار کتابخانه ای در طول تاریخ است. "کنزالالحان" کی و کجا در هزارتوی تاریخ دفن شد که کتابخانه ها با خبر نشدند؟ گذشته از آن چرا با این همه ادعا در کتابداری امروز و ظهور استانداردهای گوناگون سازماندهی، هنوز فهرستگانی یکپارچه به وجود نیامده است تا تنها به یکی از اصول رانگاناتان که "صرفه جویی در وقت" است، پایبند باشیم؟ در روزگاری که هر سازمان علم کتابخانه دیجیتال خودش را بالا برده است و نسخه های قفسه هایش را راهی بخش اسکن می کند و هر روز با عددهای عجیب و غریب سعی دارد که پرچم رقمی سازی را بالا نگه دارد، انباره های دیجیتال ما تا چه اندازه به پژوهشگرانی که در صدد یافتن نسخه های خطی هستند، کمک می کنند؟ حتی اگر مخاطبان این نسخه ها کار با دنیای دیجیتال را بلد باشند، فرایند بازیابی در این انباره ها تا چه اندازه دقیق و یکپارچه است؟ چگونه است که امثال درویشی حتی از مجموعه آثاری که ممکن است تنها رگه هایی از اصل اثر را در خود داشته باشد، نمی گذرند و نمی گذارند که چال شوند و  با نواختن آنها سعی در احیای آن دارند، اما کتابخانه ها که ماهیتا "ارگانیسمی پویا و زنده" محسوب می شوند، برای تنفس آثار ارزشمند دچار کرختی اند؟

 

خبر خوب اینکه درویشی دیر نرسیده است. حاصل تلاش ها و پژوهش های او و گروهش تنها آلبوم "شوق نامه" نیست. حتی کتابی که شامل مجموعه این 24 تصنیف است، در قبال اتفاقی که نتیجه زحمات اوست، دستاورد زیادی نیست. ثمره این عاشقی ثبت جهانی "عبدالقادر غیبی حافظ مراغی" در مقام موسیقی دان ایرانی در سال 2014 است. اسناد و مدارک ارسالی او به یونسکو به اندازه ای فراگیر است که این موسیقی دان منحصرا به نام ایران (و نه مشترک با ترکیه و افغانستان) ثبت جهانی شده است. با همه این احوال کافی است نام "عبدالقادر" را به شیوه های گوناگون در فهرست منابع کتابخانه ملی جستجو کنیم تا ببینیم که با وجود سیستم مدیریت مستند نام ها در نرم افزار، برای یافتن آثار مرتبط با او تحت نام های گوناگونی که در این نوشتار یاد شد، از "عبدالقادر مراغه ای" گرفته تا "عبدالقادر مراغی" و "عبدالقادر غیبی حافظ مراغی" چه نتایج جستجوی متنوعی در اختیار قرار می گیرد. البته برای اهالی موسیقی که همواره دستانی معجزه گر داشته اند، انتظار زیادی نیست هنگامی که دست به کیبورد می شوند، سیستم های کتابخانه ای ما را هم بنوازند و با همان حال شهودی آنچه را می خواهند، در انبارهای صفر و یک ما بیابند و چه خوب که خبر ندارند ما در درس هایمان از "هر کتابی خواننده اش" و "هر خواننده ای کتابش" چه سخن ها گفته ایم و چه مقاله ها نوشته ایم. فقط بهتر است خواهش کنیم که در صفحه کمیته حافظه جهانی کتابخانه ملی به دنبال نام عبدالقادر و اسناد مرتبط با آن در آثار ثبت شده در یونسکو نباشند و البته عنوان "شوق نامه" را نه در فهرست کتاب ها برای یافتن مجموعه آن 24 تصنیف، و نه در فهرست منابع دیداری و شنیداری برای استفاده از آلبوم موسیقی، در کادر جستجو وارد نکنند. در چنین شرایطی انتظار حفظ و نگهداری فیلم مستند میرطهماسب  در آرشیو ملی کلا منتفی است. شصت سال بعد ما هم برای یافتن حاصل کار آنها مانند برخی موسیقی دانان ترکیه که برای یافتن "کنزالالحان" دست به احضار روح زده اند،  می خواهیم که آن امانت ها را آسمان پس بدهد.

 

برای مطالعه بیشتر:

این کار مرا به درون خود کشید

بازخوانی تصنیف های تاریخی

تشنه ای با یک قاشق آب

روایت مجسم پایداری هنر و هنرمند

ستاره ای نهفته در آسمان ابری

غفلت کنیم چیزهای زیادی زیر خاک می روند

فراموش شدگان



* عنوان برگرفته از شعر "بار امانت" محمدرضا شفیعی کدکنی است.

 

 

 

برچسب ها :
معصومه اکبری
|
Germany
|
1393/09/23 - 20:17
1
1
عالی و بسیار خواندنی بود.
جمالی
|
Iran
|
1393/09/17 - 20:22
0
3
خواندنی بود.
یاشار
|
Iran
|
1393/09/17 - 15:04
0
1
لبخند.
نوشته ی مهمی بود.
متينه معين
|
Iran
|
1393/09/16 - 09:36
1
2
در يك كلام عالي بود خانم پاسيار. مسلما با اين اوصاف در آينده قوانين احضار روح، خيلي بيشتر از قوانين رانگاناتان به درد خواهد خورد. آن آرشيو ملي هنري و ادبي عظيم نابود شده مان راروزي خود مردگان خالق آثار، زبان شكوه و عتاب بازخواهند كرد و داد خود خواهند ستاند.
اسماعیل فتحی
|
Iran
|
1393/09/16 - 07:51
0
1
باسلام
ازمطالبتان لذت بردیم ولی کتابدار امروزی مثل کتابدار قدیم نیست درواقع همه جور شناس است می تونه بعنوان عالی ترین مشاور فرهنگی عمل بکند و جامعه فرهنگی را از آن چیزی که می لنگد نجات دهد.
حسین افتخاری
|
Iran
|
1393/09/15 - 11:04
0
2
سلام
عالی بود
خیلی از ما کتابدارها این پنج قانون رانگاناتان را خوب حفظ کرده ایم، بعضی هامان شاید ساده ببینیمش و حتی باهاش شوخی کنیم، ولی ما در عمل کردن به چیزهایی که آموخته ایم بدجوری می لنگیم
پاسخ ها
پیروز ابراهیمی
| Iran |
1393/09/15 - 15:44
با نظرت موافقم حسین جان واقعا درسته
پیروز ابراهیمی
|
Iran
|
1393/09/15 - 10:50
0
3
سلام و درود

خانم پاسیار مطالب خوبی نوشته اید از خوب روزگار من شش سال کتابدار و دبیر در هنرستان موسیقی پسران و دانشکده موسیقی بودم ارتباطی با موسیقی و نوازندگی تار و سه تار دوستان و بزرگوارنی چون نگار بوبان هنوز قطع نشده است هنرمندانی که آرشیو آنها در هنرستان موسیقی و کتابخانه موسیقار نابوده شده است از حسین سرشار تا خالقی و نت های دست نوشته ایشان . حیف حیف که مدیران توجهی به این هنرستان نداشتند . با افتخار خوشحالم قبل از انقلاب کتابدار آقای صبحی مهتدی بوده تا من ...
سپاسگزارم
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: