کد خبر: 9147
تاریخ انتشار: شنبه, 03 تیر 1391 - 01:13

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گاهی دور گاهی نزدیک

کتاب‌های مصادره شده

دکتر محمدحسین دیانی

لیزنا (گاهی دور/گاهی نزدیک: 11)، دکتر محمد حسین دیانی، استاد گروه کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه فردوسی مشهد: شبی که قرار بود کودتای نوژه رخ دهد نیویورک را به قصد ایران ترک کردم. به دلیل بسته شدن فرودگاه های ایران بالاجبار یک شبانه روز در رُم (ایتالیا) ماندیم تا فرودگاه مهرآباد باز شد و روز 12 تیر 1359 به ایران وارد شدم. هیجدهم مرداد 1359 به اهواز رفتم و مدرک دکترای کتابداری خود از دانشگاه ایالتی راتگرز را برای شروع به کار تحویل کارگزینی دانشگاه شهید چمران دادم. روز اول مهر که فرزند پسرم درکلاس دوم دبستان واقع در دانشگاه شهید چمران حضور یافت، دیوار صوتی در شهر اهواز شکسته شد و تجاوز عراق به خوزستان برای همه آشکار شد. همه چیز به تعطیلی کشانده شد و خانواده ها به شهر و دیاری که می توانستند در امان باشند نقل مکان کردند.

در تابستان 1360 با معرفی دکتر رضا شعبانی که در آن زمان معاون مرکز نشر دانشگاهی بود برای تهیه مقدمات تشکیل یک کتابخانه اسلامی که قرار بود کتاب های مربوط به اسلام را به ده زبان دنیا در خود جای دهد، به وزارت ارشاد اسلامی در تهران معرفی شدم. تصمیم گرفته شده بود که کتاب های مصادره شده از خانه های وابستگان رژیم پهلوی هسته اصلی این کتابخانه را تشکیل دهد. با همراهی یکی دو نفر از کارکنان اداره ارشاد تهران به یکی از سالن های نمایشگاه بین المللی تهران رفتیم. در سالنی بزرگ همه نوع وسایل منزل به ویژه وسایل آشپزخانه وجود داشت، انواع بلورجات، ضروریات آشپزخانه، ... و کتاب. در چند مورد برای اینکه دیگی بزرگی صاف قرار گیرد، در زیرش چند جلد دایره المعارف بریتانیکا قرار داده بودند !!! چند روز طول کشید تا کتاب ها را از این سالن به مکانی دیگر که در خیابان فرشته قرار داشت و باشگاه نخست وزیری دوران قبل از انقلاب نامیده می شد انتقال دادند.

سال های تجربه کاری در کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران، مدتی کارورزی در کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سرپرستی کتابخانه دانشگاه شهید چمران اهواز، نیز بازدید از بخش شرقی کتابخانه دانشگاه پرینستون در نیوجرسی آمریکا، این فرصت را برایم پیش آورده بود که با بخش قابل توجهی از کتاب های قدیمی منتشر شده در ایران آشنا باشم.

تعداد کتاب های مصادره شد بسیار بود، به طوری که کل سطح سالن طبقه اول باشگاه نخست وزیری کوهی از کتاب روی هم ریخته شده بود. با مشاهده روزانه بخش هایی از کتاب های مصادره شده، متوجه شدم که بسیاری شان متفاوت از کتاب هایی هستند که تا آن زمان دیده بودم. همراه کتاب ها، آلبوم های عکس، کتاب های خطی، دست نوشته های افراد، گزارش های سازمان ها و برخی موارد دیگر نیز مصادره شده بود. مهمترین مجموعه ای که در بین کتاب های مصادره شده دیدم، مجموعه ای بسیار بزرگ از کتاب ها و نشریاتی بود که نویسندگان و ناشران آنها بهائیان بودند. در آن سال ها اینگونه نوشته ها فقط در اختیار پیروان آن مسلک قرار داده می شد و در مجامع یا مکان های عمومی اثری از آنها نبود. کتابی به طول تقریباً 100 و عرض 70 سانت با جلد فلزی که سر و صورت ناپلئون روی آن برجسته سازی شده بود و کتاب مأموریت برای وطنم نیز با همان شکل و اندازه در آن مجموعه وجود داشت. کتاب های نسخه خطی موجود در بین این کتاب ها همراه با صفحات موسیقی متفاوتی که مصادره شده بود، همگی با وانت به جایی که نمی دانم کجا بود برده شد. دست نوشته ها و گزارش های رسمی بسیاری از لای کتاب ها بیرون می آمد که برخی از آنها واقعاً تکان دهنده بود. مثلاً در گزارشی از بیرجند به وزارت کشور اعلام شده بود که فلان شخص با اکثریت 14 رأی برای مجلس سنا انتخاب شد.

در منابع تاریخی آمده است که پس از انقلاب فرانسه کتاب ها و دیگر آثار مضبوط از منازل بزرگان فرانسه در مکانی واحد به عنوان سرمایه مملکت گردآورده شدند و برای صورت برداری از آنها از ورق های بازی استفاده شد. ورق های بازی آن زمان قدری از ورق های بازی امروزی بزرگتر بود و فقط یک روی آن تصویر داشت. دستورالعملی نیز تهیه شد که مشخص می کرد چه اطلاعاتی از هر کتاب روی ورقه نوشته شود ( عناصر اولیه مورد توجه در فهرستبرگه های بعدی). این ورقه ها دسته می شدند، پائین ورقه ها سوراخ می شد و هر دسته را با نخی که از این سوراخ ها عبور می دادند، بهم می بستند. این مورد آغاز تهیه فهرست های برگه ای به جای فهرست های کتابی بود.

امیدوار بودم که کتاب های مصادره شده در دوران انقلاب ایران نیز به گونه ای مشابه مورد توجه باشند و می اندیشیدم که بهترین جا برای اینکه این آثار به عنوان ثروت ملی برای ملت ایران نگهداری و مورد استفاده قرار گیرد دانشگاه است و این مورد را طی نامه ای به وزیر علوم آن زمان اطلاع دادم.

هنوز مدتی از تفکیک کتاب های مصادره شده بر اساس ویژگی های مشترک در سالن های دیگری که در آن ساختمان قرار داشت نگذشته بود که وزیر ارشاد تغییر یافت و وزیر جدید علاقه ای به اجرای برنامه ای که وزیر قبلی در نظر داشت، نشان نداد. در همان زمان دانشگاه اهواز به مأموریت من در تهران خاتمه داد و با ضرب الاجل مرا به اهواز فرا خواندند. در اولین ملاقات خود با رئیس دانشگاه آن زمان آقای دکتر نادران که در دانشکده مهندسی تدریس می کرد. جمله ای شنیدم که انگیزه اصلی بیشترین تلاش های من در سر و سامان دادن به امور کتابداری و آموزش های کتابداری در سال های بعد شد. آقای نادران با کلامی ساده گفت "تا آموزش نبود (دوران انقلاب فرهنگی) به کار دیگری می پرداختیم. حال که آموزش شروع شده است هر مدرسی باید به سر کار خود برگردد." در ادامه گفت "کتابخانه های دانشگاه متعلق به شماست. این شما و این هم همه اختیاراتی که برای سر و سامان دادن به کتابخانه ها به آن نیاز دارید. شما را به سرپرستی کتابخانه مرکزی دانشگاه منصوب می کنم. بروید و هرچه باید بکنید انجام دهید." خوشبختانه این نوع اندیشه از همان زمان در دانشگاه شهید چمران رواج دارد و طی سی سال گذشته همواره مسئولیت کتابخانه مرکزی دانشگاه با کسانی بوده است که در رشته کتابداری در سطح بالا تحصیل کرده اند. پدیده ای که در هیچ دانشگاه دیگر ایران به وقوع نپیوسته است.

از آن زمان سی سال گذشته است و هنوز نفهمیده ام که آن سرمایه ملی که روزی آنها را از بین وسایل آشپزخانه بیرون کشیدیم، به کجا برده شد !

برچسب ها :
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: