کد خبر: 19367
تاریخ انتشار: دوشنبه, 17 فروردين 1394 - 09:11

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

سرچشمه‌های سوءتفاهم در ارتباطات انسانی

دکتر یزدان منصوریان
سرچشمه‌های سوءتفاهم در ارتباطات انسانی

 

لیزنا، دکتر یزدان منصوریان، دانشیار دانشگاه خوارزمی: پروفسور اُسمو آنترو ویو (Osmo Antero Wiio) استاد فقید دانشگاه هلسینکی نظریهء جالبی در ارتباطات انسانی دارد. او که علاوه بر تدریس در دانشگاه، خبرنگار، نویسنده و عضو پارلمان فنلاند بود، در سال 2013 در سن 85 سالگی درگذشت و نظریهء خود را در قالب هفت گزارهء زیر به یادگار گذاشت:

 

  1. ارتباطات انسانی معمولاً با شکست مواجه می‌شود، مگر آنکه تصادفاً موفقیت‌آمیز باشد.
  2. اگر بتوان پیامی را به چند شکل تفسیر کرد، معمولاً به شکلی تعبیر می‌شود که بیشترین زیان را به بار ‌آورد.
  3. همیشه یک نفر پیدا می‌شود که بهتر از شما بداند منظورتان از پیامی که ارسال می‌کنید چیست.
  4. هر چه بیشتر با هم ارتباط داشته باشیم، این ارتباط با موفقیت کمتر و زمینهء سوءتفاهم بیشتر همراه است.
  5. در ارتباطات جمعی مهم نیست واقعیت چیست، مهم این است که واقعیت چگونه به نظر می‌رسند.
  6. اهمیت یک آیتم خبری با مجذور فاصلهء آن رابطه معکوس دارد.
  7. هر چه شرایطی که در آن قرار دارد مهمتر باشد؛ با احتمال بیشتری یک موضوع حیاتی را که دقیقه‌ای پیش به خاطر داشتید، از یاد ببرید.

 

ممکن است در نگاه نخست این گزاره‌ها بسیار بدبینانه به نظر برسند. اما با کمی دقت پیام نویسنده در هر گزاره آشکار خواهد شد. مثلاً در قانون اول که می‌گوید «ارتباطات انسانی معمولاً با شکست مواجه می‌شود، مگر آنکه تصادفاً موفقیت آمیز باشد» پروفسور ویو چهار جملهء تکمیلی نیز به شرح زیر افزوده است:

  1. اگر ارتباطی بتواند به شکست منجر شود، شکست خواهد خورد.
  2. اگر ارتباطی نتواند ناموفق باشد، به احتمال زیاد باز هم در نهایت نافرجام خواهد ماند.
  3. اگر ارتباطی بنا به خواست ما به نظر موفق برسد، هنوز در بخشی از آن سوءتفاهم وجود دارد.
  4. اگر شما از پیامتان خشنود و راضی باشید، باز هم آن ارتباط محکوم به شکست است.

 

شاید برایتان عجیب باشد ایشان که سال‌ها در دانشگاه ارتباطات تدریس کرده و رئیس گروه علوم ارتباطات نیز بوده، چرا تا این اندازه به ارتباطات انسانی بدبین است. به نظرم آنچه در این گزاره‌ها ارائه شده، بیش از آنکه برخاسته از بدبینی باشد، دلالت بر پیچیدگی فرایند ارتباطات دارد. اساساً در روابط بشری با پارادوکس‌ها یا تضادمندی‌های متعددی مواجه‌ایم. ارتباطات انسانی به رغم آنکه بسیار فراگیر و عادیست، اما به هیچ وجه ساده نیست. بلکه بسیار پیچیده است. عوامل بسیاری در این پیچیدگی دخالت دارند که حتی اشاره‌ای فهرست‌وار به آن‌ها در این یادداشت مختصر ممکن نیست. بنابراین، برای تبیین نظریهء ویو فقط به یکی از آن‌ها اشاره می‌کنم.

 

بخش مهمی از ناکامی ارتباطات انسانی را می‌توان از منظر معناشناسی توضیح داد. برای این منظور ابتدا باید بگوییم «معنا» چیست؟ آیا معنا در کلمه‌ها نهفته است؟ آیا زمانی که ما به فرهنگ لغات مراجعه می‌کنیم معنای کلمات را می‌یابیم؟ متاسفانه پاسخ منفی است. هیچ فرهنگ لغتی نمی‌تواند معنی کلمات را به ما بگوید. زیرا کلمه‌ها به تنهایی فاقد معنا هستند. بلکه معنا در بافت زندگی هر یک از ما و بر اساس تجربهء زیسته‌ای که داریم ساخته می‌شود. حتی پیام‌ها در درون خود معنا ندارند، بلکه این گیرندهء هر پیام است که بر اساس تجربهء زیسته و دانشی که در اختیار دارد از هر پیام معنایی می‌سازد. ممکن است برای برخی از افراد این معانی مشابه یا متفاوت باشد. هر چه تجربهء زیستهء دو نفر و جامعه و فرهنگی که در آن رشد کرده‌اند مشابه‌تر باشد، انتظار داریم آنان از پیام‌های یکسان معانی مشابه‌ای بسازند. هر چه این فاصله بیشتر باشد، معانی نیز متفاوت خواهد بود.

 

اجازه دهید با استناد به دو اثر آقای دکتر مهدی محسنیان راد – استاد گرانقدر جامعه‌شناسی و علوم ارتباطات - این موضوع را تبیین کنم. ایشان در دو کتاب ارزشمند «ارتباط شناسی» و «ارتباطات انسانی» با طرح سناریویی فرضی به تشریح «معنا» پرداخته‌اند. بر اساس این سناریو – که من در اینجا آن را کمی خلاصه و بازنویسی می‌کنم - پسر بچه‌ای را تصور کنید که در شهر متولد شده و در آپارتمانی همراه والدینش زندگی می‌کند. روزی همراه مادرش به خیابان رفته و برای نخستین بار جانور مفلوک و بیچاره‌ای را می‌بیند که در شهر سرگردان است. جانوری که هراسان، گرسنه و تنها به نظر می‌رسد. همه با نگاه و رفتارشان از او دوری می‌کنند. در چشم‌هایش ترس و وحشت موج می‌زند و نمی‌داند در شلوغی شهر به کجا پناه برد. از مادرش می‌پرسد آن چیست؟ در پاسخ می‌شنود که «سگ» است. کثیف است و هرگز نباید به او نزدیک شوی. پارس می‌کند و گاز می‌گیرد. آواره و ولگرد است. چه بسا هار هم باشد. در نتیجه این می‌شود نخستین تصویر «سگ» در ذهن پسربچهء شهری قصهء ما.

 

در همین زمان دختر بچه‌ای را تصور کنید که در روستا زندگی می‌کند. پدرش گله‌دار است. زمانی که گله را به صحرا می‌برد همراهش دو جانور قوی‌ هیکل و جسور می‌روند که پوستی سفید همراه با خال‌های قهوه دارند. مراقب گله و بسیار باهوشند. دختر بچه برای نخستین بار نام این دو نگهبان گله را از مادرش می‌پرسد و همان را می‌شنود که پسربچهء شهری شنیده بود. اما این بار سگی که وفادار است. باهوش و قدردان محبت آدم است. از گله محافظت می‌کند. مفید است. گرگ را فراری می‌دهد. یار و یاور خانواده است و خلاصه دوست‌داشتنی و مفید است.

 

 سال‌ها می‌گذرد و این دو کودک قصهء ما بزرگ می‌شوند، دانشگاه می‌روند و سرنوشت آن‌ها را به میرساند و ازدواج می‌کنند. چند ماهی از ازدواجشان نگذشته است که دزد به خانه‌ آنان دستبرد می‌زند و چند قلمی از وسائل خانه را می‌برد. هر دو نگران و نارحت از این رخداد مشغول گفتگو برای یافتن راهی برای محافظت بیشتر از خانه هستند. مرد جوان پیشنهاد می‌کند دور دیوار حیاط نرده‌ای فلزی نصب کنند. خانم جوان پیشنهاد دیگری دارد و می‌گوید یک سگ بیاوریم. برایش لانه‌ای در حیاط درست می‌کنیم تا محافظ خانه باشد. مرد جوان به محض شنیدن این پیشنهاد عصبانی می‌شود و می‌گوید همین مانده است که پای سگ به خانهء من باز شود. همسرش که از این واکنش شگفت‌زده شده میگوید مگر چه اشکالی دارد. برای نگهبانی خیلی هم خوب است. اما مرد با عصبانیت بیشتر این پیشنهاد را رد می‌کند و مشاجره شروع می‌شود که نتیجه آن خارج از بحث ماست.

 

همانطور که می‌بینید هر دو طرف این گفتگو از یک کلمهء واحد استفاده می‌کردند. اما معنی آن برای هر یک متفاوت است. برای مرد جوان جانوری به نام «سگ» به معنای ناپاکی، ولگردی و بیماری است. در حالی که برای زن جوان این کلمه به معنای وفاداری، نگهبانی، محبت و سودمندی است. به نظر شما اگر برای یافتن معنای سگ به فرهنگ لغات یا دائره المعارف مراجعه کنیم چه خواهیم یافت. احتمالاً در آنجا نوشته‌اند پستانداری گوشتخوار و پشمالوست که قرن‌هاست با آدمی زندگی می‌کند. آیا در این تعریف هیچ کمکی برای حل اختلاف نظر زوج جوان قصه ما وجود دارد؟

 

دکتر محسنیان راد سپس با استناد به دیوید برلو (1960) می‌نویسد: «کلمات در نهایت هیچ معنایی نمی‌دهند. بلکه معنی‌ها فقط در آدم‌ها هستند. معانی مسبب پاسخ‌ها می‌شوند. آنها چیزهایی شخصی هستند و درون ارگانیسم انسان‌اند. معنی‌ها آموخته می‌شوند. ... ما معنی‌ها را یاد می‌گیریم. بر آن‌ها می‌افزاییم. آن‌ها را نابود می‌کنیم، اما قادر به یافتنشان نیستیم. آن‌ها در ما هستند، نه در پیام. خوشبختانه ما معمولاً افرادی را می‌یابیم که معنی‌هایی مشابه معنی‌ها ما دارند و در نتیجه با آنها می‌توانیم ارتباط برقرار کنیم. آنانی که با یکدیگر تشابه معنی دارند می‌توانند ارتباط برقرار کنند و اگر فاقد این تشابه باشند قادر به ارتباط نیستند». (محسنیان راد، 1391، ص. 20).

 

حال با این توصیف عجیب نیست که ارتباطات انسانی تا این اندازه در معرض خطر سوءتفاهم باشند. ما با هم سخن می‌گوییم و از کلمه‌های یکسان استفاده می‌کنیم، اما معانی آن‌ها برایمان یکسان نیست. درست به همین دلیل است که روباه قصهء شازده کوچولو به او می‌گوید: کلمه‌ها سرچشمهء سوء تفاهمند. شلایرماخر – از پیشگامان علم تأویل و هرمنوتیک -  نیز با همین نگرش بر این باور است که هر متنی در معرض بدفهمی و سوء برداشت است و امید دارد مفسران به مدد اصول هرمنوتیک از این بدفهمی بکاهند (واعظی، 1386).

 

ممکن است بپرسید آگاهی از وجود چنین مشکل بزرگی در ارتباطات انسانی چه سودی دارد؟ ما که با این شدت در معرض خطر سوء تفاهم هستیم، چه گریزی از آن داریم؟ در پاسخ باید گفت آگاهی از وجود چنین خطری خود به تنهایی بسیار راهگشاست. زیرا ما در زندگی روزمره به سرعت فراموش می‌کنیم که چه میزان از مشکلات فردی و اجتماعی ما ریشه در همین ارتباطات مخدوش دارد. فراموش می‌کنیم خود را در موقعیت دیگران قرار دهیم و دنیا را از منظر چشم آنان ببینیم. حس «همدلی» را از یاد می‌بریم و در دنیای ذهنی خود دربارهء دنیای واقعی دیگران داوری می‌کنیم. دانستن این نظریه‌های ارتباطی کمک می‌کند کمی در گفتار و رفتارمان در مواجه با دیگران بازنگری و بازبینی کنیم. امید آنکه این بازنگری‌ها زمینه‌ساز همدلی بیشتر در جامعه باشد. ایدون باد!

 

منابع

محسنیان راد، مهدی (1369) ارتباط‌شناسی: ارتباطات انسانی (میان فردی، گروهی، جمعی). تهران: سروش. چاپ چهاردهم، 1393.

محسنیان راد، مهدی (1391) ارتباطات انسانی. تهران: سمت.

واعظی، احمد (1386) درآمدی بر هرمنوتیک. قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

Berlo, D. (1960) The Process of Communication. Michigan State University. New York: Rinehart and Winston.

 

 

منصوریان، یزدان. «سرچشمه‌های سوءتفاهم در ارتباطات انسانی». سخن هفته لیزنا، شماره ۲۲8. ۱7 فروردین ۱۳۹۴.

برچسب ها :
هادی درزی رامندی
|
Iran
|
1394/09/25 - 22:00
1
3
بسیار عالی، استفاده کردیم.
علی قدیمی
|
Iran
|
1394/02/05 - 15:21
0
4
گشودگی ماحصل هرمنوتیک فلسفی (گادامر) است. نتیجه اش این است که به دیگران هم حق بدهیم. یعنی حقیقت کم و بیش در نزد همه وجود دارد و تمامی حقیقت صرفا در نزد ما نیست. به هر حال گفته های پروفسور واقعیت دارد و همه ما به این مساله معترفیم. می توان گفت که برخی از گفتارهای ایشان ضرب المثل هم هست.
فرهادی
|
Germany
|
1394/01/20 - 22:58
0
3
با سلام و سپاس بابت این مطلب عالی. در تکمیل فرمایشات استاد باید تاکید کرد که در ارتباطات انسانی شنیدن و درک آنچه گفته نمیشود بسیار حائز اهمیت است.
زوار
|
Iran
|
1394/01/19 - 22:19
0
2
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی
مطالب منتشرشده را مطالعه کردم. مثل همیشه مفید بود.
امیدوارم یادداشت های جنابعالی در این سایت تداوم داشته باشد.
جشیره نژادی
|
Iran
|
1394/01/19 - 19:54
0
2
ممنون از مطلب بسیار مفید و گیراتون
نظریه ی جالبی بود و قابل تأمل
محمد عطاران
|
Malaysia
|
1394/01/19 - 11:57
0
1
سلام دکترعزیز. مثل همیشه یادداشت های شما خواندنی بود. تجربه ای مشابه من دارم.
چند سال پیش از مالزی عازم سیدنی بودم. چون فاصله پرواز ما از ایران با پرواز بعدی زیاد بود, شب به هتلی رفتیم. صبح زود بیدار شدم که به فرودگاه بروم. با مسئول پذیرش هتل گفتم که صبحانه دارید(بریک فست). او گفت که بریک فست نداریم ولی نان و کره و پنیر و چای داریم. در دل خودم گفتم که خوب ما به همین می گوییم صبحانه یا بریک فست. نوبت بعد که دیرتر باید می رفتیم وقتی به محل رستوران رفتم و صبحانه مفصل را دیدم متوجه شدم که چقدر ما معنای متفاوتی از این کلمه در ذهن داشتیم. ما کلمات در فرهنگ برایمان معنا می یابد.
پیروز ابراهیمی
|
Iran
|
1394/01/18 - 15:14
0
2
سپاسگزارم از مطالب خوبتان.
یزدان منصوریان
|
Iran
|
1394/01/17 - 21:01
0
15
چند نکته دیگر به بحث قبلی اضافه کنم. نخست آنکه بجای موافقت یا مخالفت با یک نظریه آن را ارزیابی میکنیم. این ارزیابی هم کار غریبی نیست. نخست باید دید تا چه میزان گزاره‌ها با عقل سلیم و واقعیتی که می شناسیم همخوانی دارد؛ و تا چه میزان می‌توان «شواهد تجربی» برای حمایت از آنها یافت. دوم آنکه قرار نیست هیچ نظریه ای حرف آخر را بزند. بلکه نظریه ها کنار هم رشد می‌کنند و تکامل می یابند و اگر حرف منطقی تازه ای مطرح می شود الزاماً قرار نیست همیشه موارد قبلی را از بیخ و بن ابطال کند. بلکه معمولاً آنها را اصلاح می کند و بر توانشان می افزاید. ماهیت علم یک ماهیت تجمعی است. نکته سوم اینکه هیچ نظریه ء واحدی نمی تواند در یک زمینه پاسخگوی همه پرسشها باشد. بنابراین، نباید تصور کنیم همین هفت گزاره می خواهد کل فرایند ارتباطی انسانی را تبیین کند. بلکه فقط پرتوی کوچکی از نور بر وجهی از ارتباطات انسانی می افکند و یک گام ما را به فهم آنچه در رخ می دهد نزدیک می سازد. ویو فقط می خواهد بگوید، گمان نکنید شنونده الزاماً همان چیزی را می فهمد که منظور و مراد ماست.
یزدان منصوریان
|
Iran
|
1394/01/17 - 17:05
0
7
در تبیین این جمله که «اهمیت یک آیتم خبری با مجذور فاصلهء آن رابطه معکوس دارد»، باید به این نکته اشاره کنم که «فاصله» در این گزاره فقط مکانی نیست. بلکه فاصلهء زمانی، خویشاوندی، زبانی، شغلی و غیره را هم در بر می‌گیرد. این گزاره را می‌توان با مثال توضیح داد. مثلاً در اخبار اعلام می‌شود دو اتوبوس در بزرگراهی در مجارستان با هم تصادف کردند و متاسفانه چند نفری کشته و زخمی شدند. طبیعتاً این یک خبر ناگوار است و من به عنوان شنونده ناراحت می شوم. اما اگر همین رخداد بجای مجارستان در بزرگراهی در شهر من رخ دهد، اهمیت آن برایم بیشتر است و بیشتر دربارهء آن کنجکاو خواهم شد. حال اگر خانه یا محل کار یکی از دوستان یا بستگانم در حاشیه آن بزرگراه باشد، به آن خبر حساسترم. بنابراین، در این دو رخداد مشابه به دلیل تفاوت در مکان و تفاوت در نوع ارتباطی که من با آن اتوبوس دارم، اهمیت خبر متفاوت است.
مهدیه
|
Iran
|
1394/01/17 - 14:57
0
3
جالب بود. ممنون. و جالبتر اینکه من هم دقیقا همین دیشب هنگام تفکر به ارتباطاتم با انسانهای اطراف به همین نتیجه رسیدم.
و در وبلاگم آن رادرج کردم.خوشحال میشوم پست وبلاگ من در یکشنبه 16 فروردین را بخوانید.
www.mahdiekosar.blogfa.com
حسینی الهه
|
Iran
|
1394/01/17 - 14:45
0
4
بسیار عالی
نسیم
|
Iran
|
1394/01/17 - 14:03
1
2
با سلام
ممنون میشم اگه در مورد جمله مورد نظر توضیح بیشتری ارائه بدین.
با تشکر
(اهمیت یک آیتم خبری با مجذور فاصلهء آن رابطه معکوس دارد.)
کتابدار
|
Iran
|
1394/01/17 - 14:00
0
5
با عرض سلام و احترام و خسته نباشید حضورآقای دکتر.
سوالی داشتم از حضورتون.
آیا این نظریه مخالفانی هم داره؟
آیا این نظریه موافقانی هم داره و مقبول واقع شده؟
ممنون می شم پاسخ بفرمایین.
پاسخ ها
کتابدار
| Iran |
1394/01/18 - 13:51
مرسی آقای دکتر بابت توضیحاتتون.
یزدان منصوریان
| Iran |
1394/01/17 - 17:19
آنچه بیش از موافقت یا مخالفت با یک نظریه اهمیت دارد، توان آن نظریه در تبیین واقعیتی است که دربارهء آن صحبت می‌کند و توقعی که من به عنوان خواننده از آن دارم. ضمن آنکه هیچ نظریه ای به تنهایی نمی‌تواند تمام وجوه یک واقعیت را توضیح دهید. بویژه اگر آن واقعیت رخداد بسیار پیچیده ای مثل «ارتباطات انسانی» باشد. در نتیجه تا کنون دهها نظریه در این زمینه تدوین شده که هر یک در بهترین حالت فقط می توانند وجهی را روشن سازند. نظریه ویو هم به هیچ وجه نمی‌تواند پیچیدگی ارتباطات انسانی را توضیح دهد. فقط می خواهد یادآوری کند، ساده از کنار این رخداد پیچیده عبور نکنیم و از شکنندگی و آسیب پذیری پیوندها آگاه باشیم. توضیحات بیشتر در این نشانی آمده است. اگر همچنان ابهامی وجود دارد، خوشحال می شوم نظر شما را بشنوم. http://mixedmethod.blogfa.com/post/58
نیاخلیلی
|
Iran
|
1394/01/17 - 11:44
0
3
واقعا لذت بردم ممنون از مطلب زیباتون
نوشین رحیمی
|
Iran
|
1394/01/17 - 11:26
1
4
بر اهل معنی شد سخن اجمال ها تفصیل ها
بر اهل صورت شد سخن تفصیل ها اجمال ها
دیوان شمس
علی اکبری
|
Iran
|
1394/01/17 - 09:55
0
7
ممنون از مطلب شما. فردی را می شناسم که در ذهن خود انواع بدگمانی ها را در مورد دیگران می کند و با سوء تفاهمهایی که این فرد از رفتار و گفتار دیگران در ذهن خود ایجاد می کند زندگی را به کام همه تلخ کرده است و جالب اینجاست که هیچ وقت متوجه رفتارش نیست و همیشه دیگران را مقصر همه چیز می داند. امیدوارم با خواندن متن شما کمی بیاندیشد.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: