کد خبر: 9824
تاریخ انتشار: دوشنبه, 06 شهریور 1391 - 07:50

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

ما به آموزشهاي ساده تري هم نياز داريم

  سید ابراهیم عمرانی

 

لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: با اجازه مكتوب از دوستي مطلبي را عنوان مي كنم كه هميشه به دنبال يافتن بهانه اي براي نوشتن درباره آن بودم. گزارش سفري بود مربوط به زمستان گذشته و بنده از آن دوست بزرگوار خواسته بودم كه درباره سفر علميش كه خيلي هم خوب بوده برايمان گزارشي بنويسد كه نشد. نشد كه خواهش بنده را رد نكردند و بر ما منت گذاشتند و نوشتند ولي نوشته شان گزارش نبود، باز خلاصه اي بود از آنچه آنجا در سخنراني خودشان ارائه داده بودند و احتمالا در شبكه هم مي توانستيم حد اقل فايل ارائه آن را ببينيم. خُب ما اين گزارش را به كمك خودشان كلي جرح و تعديل كرديم تا بتواند در جايي منتشر گردد.

البته مي فرمائيد اين وظيفه يك گروه خبري است كه اين ويرايشها را انجام دهد و بنده هم عرض مي كنم چشم.

خودمان هم به دوستان جوان مي گوئيم شما بنويسيد و از نوشتن يا نثر مناسب نداشتن و حتي بد نوشتن نترسيد، مهم سوژه خوبتان است كه بايد مطرح شود، و ما هم در ويرايش آن كمك مي كنيم، ولي اين به تنهايي كافي نيست و بايد روي بهتر نوشتن بچه هايمان كار كنيم. همكاران جوان ما و حتي برخي از با تجربه ها بايد مطلبي را كه مي نويسند ، خواندني  و جذاب و حتي مانند يك رمان پر كشش، هيجان انگيز باشد.

يادم مي آيد سالها پيش شايد نزديك 20 سال پيش بود كه در كتابخانه ملي سه گزارش از يكي از سفرهاي ايفلا ارائه شد. دو تاي اول خيلي جدي به فضاي ايفلا و ملاقاتها و سخنرانيها و جلسات پرداختند و سومين نفر آمد و از بعد از ظهرهاي ايفلا صحبت كرد كه بعد از ظهرها و بعد از 6  ساعت جلسات و سخنرانيهاي علمي و بعضا خسته كننده، و بعد از استراحتي كوتاه با برنامه هاي كميته برگزار كننده به جاهاي ديدني ، بازديد از كتابخانه ها، و مكانهاي تفريحي و رستورانها و شام ونهارهايي كه خورده بودند و كنسرتي كه رفته بودند و ... پرداخت و چند خاطره كوچك از اتفاقاتي كه برايش جالب بود تعريف كرد.

به ياد دارم كه عده اي به شدت به ايشان "تاختند كه وامصيبتا خلق روي ايفلا را بي نقاب ديدند" و انتقاد مي كردند كه خاك عالم ديدي فلاني چيا گفت. يعني چي؟ چه معني دارد؟  ما آمده بوديم مثلا سخنراني علمي گوش كنيم ولي ديدي چه چيزهاي نامربوطي به خوردمان دادند. در حاليكه بعد از همان دو گزارش جدي اين گزارش اندكي حال و هواي جلسه را تغيير داد. و تا جائيكه به ياد دارم، هيچش مخالف شرع نبي نبود، مگر مخالف كاسه هاي داغ تر از آش بوده باشد  كه سخن ديگري است. آن گزارشها شفاهي بود و بعد كه كتبي شد، الآن به ياد ندارم كه گزارش سوم  هم نوشته و منتشر شد يا خير و اگر شد چگونه؟ بگذريم. ولي همين گزارش سوم هم عليرغم مخالفتهايي كه با آن شد بسيار خوب ارائه شد، عرض كردم كتبي آن را نمي دانم چه شد كه استناد بدهم و در اينجا هم به علت مخالفتهاي بيست سال پيش ، از گزارش دهنده محترم هم كه حدود 12 سال پيش بازنشسته شده است  نام نمي برم. ولي منهاي حديثهايي كه عرض شد گزارشگر موفق شد مخاطب را در جريان نگهدارد و آنچه را كه مي خواهد منتقل نمايد.

تا حالا فكر كرده ايد كه چرا گزارش مي نويسيم؟ مي نويسيم كه كاري صد در صد علمي انجام داده باشيم و اطلاعاتي را منتقل كنيم؟ مي نويسم كه خبري بدهيم از اوضاع و احوال كه اگر كسي در شرايط مشابه ما قرار گرفت از تجربيات ما استفاده كند؟ مي نويسيم كه همه ببينند كه ما هم مي توانيم بنويسيم و سري توي سرها در بياوريم كه يعني ما هم بعله؟ يا مي نويسيم كه نوشته باشيم و ضامن بهشت و دوزخش نيستيم ، ديديم همه مي نويسند گفتيم ما هم بنويسيم. اصلا هم مهم نيست اطلاعات، يا خبري را منتقل كند يا اصلا ببينند كه كي، چي نوشته. دوستان عزيزم، اين نوشتن به هر دليلي باشد، نويسنده حتما و مسلما دوست دارد كه نوشته اش خوانده شود. (خودِ اينجانب كه خيلي وقتها مثل همين الآن در اين ستون پرحرفي مي كنم، بيش از هر چيزي دوست دارم ببينم كه نوشته ام خوانده شده يا نه؟ هر بار لاگ سخن هفته را مي بينم كه ببينم اوضاع چطوره و مقايسه مي كنم با آنهايي كه خيلي خوانده شده (يا باز شده يا كليد خورده) كه ببينم كدوم طرفي بنويسم بيشتر خوانده مي شه، به چه شيوه اي بنويسم كه مخاطب بيشتري داشته باشم. ولي از شما چه پنهان هر بار مقايسه مي كنم مي بينم يك چيز است كه خواننده اش تضمين شده است، بحث شيرين " اسم رشته " !!!!!!!!،  البته من كه  كه ديگه مي ترسم درباره اسم رشته بنويسم  چون هر آ ينه  به ياد مي آورم كه ممكن است خبرگزاري مهر دوباره بيايد و از آن خبر انحصاري  تهيه كند پشتم ويبره مي گيره و طناب نخاعيم از ستون فقراتم مي زنه بيرون و مي ترسم ديه فلج شدن تمام عمر بنده  بيفتد به گردن خبرگزاري پر از مهر با آن شعار زيبايش كه فقط خودش رعايتش نمي كند !!!! )).

داشتم مي گفتم، اين نوشتن به هر دليلي باشد، دوست داريم كه خوانده شود. خوب اگر دوست داريم كه خوانده شود بايد دست كم اصول ابتدايي را در نوشتن تمرين كرده باشيم. نوشتن گزارش علمي براي ارائه در كلاس و در جلسه پايان نامه يك موضوع است ونوشتن گزارش در روزنامه ها و مجلات غير علمي و گروههاي بحث و وبلاگها و پايگاهها و منظومه هايي مانند ليزنا چيزي است ديگر.

گزارش علمي را بايد دانشگاه به شما آموزش داده باشد. در جلسه ارائه هم عده اي جمع هستند كه يا از سر علاقه و يا اجبار نشسته اند  و دارند به گوش باطن يا گوش ظاهر آن را گوش مي كنند. علت علاقه، اگر كنجكاوي علمي شما باشد ستودني است ولي اگر داريد گوش مي كنيد چون هفته بعد هم شما دفاع داريد، باز از روي علاقه محسوب مي شود چون به قصد يادگيري است ولي عده اي هم هميشه هستند كه نمي دانند درباره چه دارد بحث مي شود و آنجا هستند (منظورم خانواده هاي محترم در جلسات پايان نامه نيست)، و بعد از ارائه هم به شما تبريك مي گويند. اگر هم دانشگاه به شما آموزش رسمي نداده باشند، در طول چند نيمسال و از روي رفتار ديگران اصولي را مي آموزيد كه باز به نوعي  آموزش دانشگاه  محسوب مي شود.

گزارش علمي را بگذاريم كنار و بيائيم سراغ آن گزارشي كه منظور من است. بچه هاي ما نوشتن يك انشاي ساده را آموزش نمي بينند. انشا هميشه از درسهايي بوده كه در مدرسه طرفداران بسيار كمي داشته و معمولا معلمهاي انشا مورد كم اعتنايي و در مواردي حتي مورد تمسخر دانش آموزان و حتي معلمان ديگر بوده ا ند. خودم به خوبي به ياد دارم كه اگر اشتباه نكنم 1351 بود كه معلم هندسه كلاس پنجم رياضي ما (معادل سوم ياضي فيزيك الآن)، به معلم انشاي ما مي گفت "آقاي سودايي" . بعد ها از سال 1368 كه اولين پسرم به مدرسه رفت تا سال 1391 كه دومي از دبيرستان بيرون آمد نيز همين برخورد را در دبستانها و مدارس راهنمايي و دبيرستانهاي گراميمان با اين درس به شدت مهم ديدم.

در دبيرستان كه الحمدلله سيستم دوپينگ و باد كردن آستينهاي بچه ها با تستهاي چهار جوابي رياضي و زيست شناسي جايي براي آموزش واقعي و صحيح هيچ چيزي باقي نگذاشته است. همه دبيرستانها دلخوشند به تعداد قبوليهاي كنكور، چون برايشان شهرت مي آورد. شهرت مسلما  شاگرد جديد مي آورد و شاگرد جديد هم يعني پول. ارقام شهريه ها را يادآوري نمي كنم كه چيزهايي كه از صبح خورده ايد روي دلتان نماند. حالا از دوستاني كه تجربه دارند و اوراق امتحاني دانشجويان فارغ التحصيل همين دبيرستانها را تصحيح مي كند شهادت مي خواهم كه مي توانيم اوراق امتحاني دانشجويان را به عنوان نمونه هاي خوب طنز فارسي (از مطالب علميش فاكتور مي گيرم، منظورم نثر و انشا و املاي ورقه است) منتشر كنيم؟ گاه و گداري در اينترنت نمونه هايي از اين ورقهاي امتحاني منتشر مي شود. حتي برگه هاي امتحاني دانشجويان كارشناسي ارشد ما پر است از اين اغلاط واقعا خنده، ببخشيد گريه آور. چه بايد كرد؟

من فكر مي كنم ما به آموزشهاي ساده تري هم نياز داريم. اولين آموزش كتاب خواندن است و خواندن و خواندن و باز هم خواندن و دومين تمرين نوشتن است و نوشتن و باز هم نوشتن. خواندن كتابهاي خوب و ساده ، حتي در سطح كودكان و نوجوانان كه از نظر ويرايشي خوب باشند و فارسي صحيح نوشته باشند خيلي مهم است. رنگين نامه ها و رمانهاي بازاري و ترجمه هاي صد تا يك غاز را نخوانيد ، متنهايي كه نويسندگان و مترجمان خوبمان نوشته اند را براي خواندن دست بگيريد. اگر به عنوان كتابدار الآن از من بپرسيد كه از كجا بفهميم كه كدام ويرايش خوب است مي گم  نيما چنان با پشت دست ........  ولش كنيد شما قلم را با كف دست و ميان انگشتان بگيريد و بنويسيد. ساده ترين چيزها را بنويسيد ولي بنويسيد در سررسيدتان  كارهاي هر روزتان را بنويسيد، در دفتري علاوه بر كارها، نكات كوتاه و زيبايي را كه به نظرتان خوب، يا زيبا ، يا هردوتا هستند را بنويسيد. يك وبلاگ راه بيندازيد  و در آن بنويسيد، لزومي ندارد كه وبلاگ شما حتما كتابداري باشد، در هر زمينه اي كه علاقه اي در خود مي بينيد بنويسيد. خودتان شروع كنيد و جبران مافات كنيد. آموزش رسمي كه كاري برايتان نكرده، اقلا خودتان دست بكار شويد.

ما البته در حوزه خودمان كم نداريم استادان با صلاحيت، مانند دكتر نورالله مرادي از نسل شاگردان مصاحب و گروه ويراستاران فرانكلين كه كميته آموزش انجمن مي تواند از ايشان بخواهد  كلاسهاي ويراستاري براي بچه هاي ما برگزار كنند، يا اساتيد ديگري كه در دسترس داريم  و علاوه بر تهران در شهرهاي ديگر در رشت، اصفهان ، مشهد، شيراز، تبريز و اهواز و شهرهاي ديگر نيز كم نيستند از همكاران خوب كتابخوانمان  كه دستي به قلم دارند و مي توانند راهنماي همكاران باشند (من نام نبردم چون حتي اگر يك نفر از قلم بيفتند شرمندگي به بار مي آورد). بيائيد و با كمك همين دوستان كه هرگز دانسته هايشان را از دوستان جوان دريغ نكرده اند كلاسهاي خواندن خوب و نوشتن خوب برگزار كنيم . شايد همين كار به نوشتن گزارشها و مقاله هاي علمي هم كمك كند.

كجاي اساسنامه و مرامنامه انجمن گفته كه كميته آموزش بايد فقط دانش تخصصي كتابداري و اطلاع رساني آموزش بدهد و اين مطلب كه يك مهارت اوليه است كه در دبيرستانها و دانشگاههاي ما از آن به شدت غفلت مي شود نمي تواند در برنامه هاي آموزشي انجمن قرار داده شود؟

در پايان يك گزارش ساده (خواندن اين گزارش وبلاگي مرا به ياد گزارش زمستان گذشته دوستم انداخت و انگيزه نوشتن اين مطلب) از گم شدن كيف يك كتابدار در ايفلاي امسال برايتان پيوست مي كنم كه نمونه ساده نويسي است. البته ممكن است بگوئيد كه مگر هر كس در هلسينكي كيف گم كند، چون ايفلا آنجا بوده بايد حتما كتابدار بوده باشد؟ من از كجا فهميدم؟ بخوانيد متوجه مي شويد. 160 يورو بيشتر توي كيف نبوده.

 

Honesty in Helsinki IFLA 2012

15August 2012   Wilda Newman

Just as I began my 23rd IFLA Conference I lost my purse on the Tram in the evening. My husband and I checked with our hotel reception to find out what could be done. We filed a report with the city “lost and found” and also filled out an online report. Each new day I checked with hotel reception, they had called my loss into the lost and found, and also checked with the Information Desk in the conference center.

Each day I received the same answer, “nothing had been found.” Yesterday when I arrived at the hotel after a very long conference day, my husband was waiting outside. He took a picture of me returning. My camera was in my lost purse!

IT HAD BEEN FOUND!

EVERYTHING!

My camera, an extra battery, (conference pictures I had already taken), 160euros, and IFLA papers, along with my hotel room #⃣ and key were all returned without any missing pieces. My thanks to whomever found my purse and my thanks to Helsinki…another memorable IFLA Conference.

 

عمرانی، ابراهیم. «ما به آموزشهاي ساده تري هم نياز داريم». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 93. 6 شهریور 1391.

برچسب ها :
افسون ثابت پور
|
Iran
|
1391/06/24 - 21:10
0
0
با تشکر از جنابعالی. ای کاش انجمن کلاس های ویراستاری برگزار می کرد. من فکر می کنم ما دانشجویان خیلی نیاز داریم و استقبال خوبی خواهد شد.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: