داخلی
»مطالب کتابداری
»سخن هفته
لیزنا، دکتر رحمت الله فتاحی، عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد: تحولات و تغییرات گستردهای در دو دهه اخیر در همه حرفهها در جریان بوده و همچنان ادامه دارد. سرعت و گستردگی این تحولات، هرچه زمان به پیش میرود، بیشتر میشود تا آنجا که ردگیری و کنترل آن بسیار دشوار شده است. حرفه کتابداری و اطلاعرسانی نیز در هر کشوری، از جمله ایران، از این قاعده مستثنی نیست. هوشمندی و عقلانیت نسبت به این تحولات، بویژه هنگامی که با هجوم انواع رسانه های اطلاعاتی همراه هستیم میتواند از بروز رخدادهای ناخواسته و ناگوار پیشگیری کند. شواهد نشان داده است که در برخی کشورها، حرفه کتابداری و اطلاعرسانی به دلیل نداشتن یک برنامه منسجم و مبتنی بر خرد جمعی، رو به ضعف گذاشته است تا جایی بخش عمده مشاغل تخصصی را واگذار کرده است. از این رو، وظیفه هر یک از اعضای حرفه است تا با اتخاذ رویکرد عقلانی و منطقی، کمک کنند حرفه آنها مسیر درست را در جهت منافع همگانی طی کند. این امر بویژه در شرایطی که شناخت جامعه نسبت به این حرفه ضعیف است و مردم نیازهای خود را از طریق رقبای قدرتمندی همچون انواع رسانه های دیجیتالی و فناوریهای اطلاعات برطرف میسازند بیش از پیش اهمیت دارد.
رخدادهایی که در دو دهه اخیر در برخی گروههای آموزشی در ایران اتفاق افتاده و موجب رنجش خاطر و نهایتا کنارهگیری برخی استادان پیشکسوت شده است نمونهای از رویکرد غیر منطقی برخی افراد در ترجیح منافع فردی خود در مقایسه با منافع جمعی و ملی بوده است. نتیجه آنکه، اعتبار و جایگاه آن گروهها در سطح حرفه تنزل کرده است و این امر، به نوبه خود، موجب فروکاهی غیرقابل اجتناب همان افراد شده است. چرا باید چنین رویکردی پیش گرفته شود؟
عقل سلیم و تجربه بسیاری از اندیشمندان بیانگر این نکته است که نگاه منطقی به رخدادها و تصمیم مبتنی بر خرد جمعی در مقایسه با استدلال و تصمیم فردی میتواند نتایج بسیار سودمندتری برای فرد و جامعه داشته باشد. این درحالی است که گاهی اوقات دیده و یا شنیده می شود که برخی اعضای حرفه (منظور حرفه کتابداری و اطلاعرسانی در ایران) دچار یک خطای معرفتی شده و مسیری را بر میگزینند که نهتنها به نفع خود آنها نیست بلکه به سود حرفه هم نمیباشد. آنها تصور میکنند که نوع حرکت و یا تصمیم آنها میتواند منافع فردیشان را تضمین کند. تقریبا با اطمینان میتوان گفت که این رویکرد در طولانی مدت و در بستر اجتماعی حرفه ما به زیان همه از جمله خود آنها منتهی بوده است. به بیان دیگر، تصور اینکه اولویت دادن مطلق به منافع فردی می تواند موجب پیشرفت و کسب جایگاه عالی تر شود یک خطای منطقی و عقلانی است. حضور کمرنگ کتابداران و اعضای هیئت علمی و دانشجویان در مجامع عمومی (مانند همایشها، جلسات سخنرانی و نیز کارگاههای آموزشی) در یک دهه اخیر حکایت از تعامل ضعیف و تضاد منافع (تعارض) میان حرفهمندان دارد، امری که برای سلامت و پیشرفت هر حرفه خطرناک است.
مشارکت ضعیف حرفهای و عدم همکاری موجب تفرقه و کاهش قدرت جمعی ما شده است. یکی از مشکلات جوامع کشورهای جهان سوم، درصد پائین مشارکت در فعالیتهای اجتماعی است. شاید حدود پنج درصد مردم تلاش میکنند و بقیه از منافع این تلاش زندگی مینمایند. جالب آنکه، این 95 درصد، کمتر به این حقیقت فکر میکنند که راحتی زندگی آنها ناشی از وجود آن 5 درصد است. چرا نباید درصد بیشتری از افراد درگیر کار و تلاش شوند و موفقیتهای جامعه را افزونتر کنند؟
در مقابل، نگاهی اجمالی به سرگذشت برخی از سرآمدان و پیشکسوتانی که در حرفه ما به درجات عالی رسیدهاند شاهدی بر این ادعاست که هر یک از آنها با تاکید بر منافع جمعی و تلاش بسیار زیاد و پیوسته، راه درازی را در طول زندگی اجتماعی و حرفهای خود پیمودهاند تا به موفقیت و تعالی رسیدهاند. آنها افراد بامعرفتی بودهاند که منافع جمعی را به منافع فردی خود ترجیح دادهاند. تلاش در راستای ایجاد وفاق و همدلی، برطرف کردن تعارضات، کمک به دیگران و فراهم نمودن زمینه برای رشد جوانها مهمترین و مشخصترین رویکرد این سرآمدان در طول زندگی حرفهای آنها بوده است. به همین دلیل، همواره دوستداشتنی و قابل احترام بودهاند. وقتی سرگذشت موفقیتهای این سرآمدان یک واقعیت مسلم به شمار میرود، چرا نباید از فضیلتهای اخلاقی و شیوه تعامل آنها الگو گرفت؟ چرا برخی تلاش میکنند تکروی کرده و مسیری مخالف پیش گیرند؟ بدیهی است تعامل و همکاری با این پیشکسوتان بامعرفت، و پیمودن مسیری که آنها را به موفقیت و مقبولیت رسانیده است میتواند موجب رشد فرد و در نتیجه حفظ منافع جمعی شود.
فضیلت های اخلاقی
اخلاق زیربنا و جوهر رفتارهای فردی و جمعی است. فضیلتهای اخلاقی نیز نیروی پیشبرنده در اصلاح جامعه است. نگاهی به ویژگیهای برجسته رهبران واقعی جامعه و سرآمدان حرفهها حاکی از آنست که مهمترین عنصری که موجب قوام جامعه در هر سطحی میشود فضیلتهای اخلاقی است. در بستر اجتماعی، تفاوت انسانها با هم در فضیلتهای اخلاقی آنهاست. این امر بویژه هنگامی که حرفهای به سرعت گسترش مییابد و اعضای آن برای پیشرفت خود دست به رقابت میزنند اهمیتی دوچندان مییابد زیرا بدون توجه به فضلیتهای اخلاقی، احتمال انحراف از مسیر حقیقت و ورود به مسیرهای غیراخلاقی افزایش مییابد. برخی پیشکسوتان حرفه، که نیازی به بردن نام آنها نیست، به دلیل داشتن فضیلتهای اخلاقی همواره مورد احترام و اقبال بوده و هستند. آنها اعتقادی به باندبازی، نزدیک شدن به میزهای قدرت، سوء استفاده از مقام، تلاش برای تضعیف دیگران، بدخواهی برای رقبا، و پیشرفت به هر قیمتی نداشته و ندارند. رمز موفقیت آنها نیز در همین ویژگیهاست. چرا نباید از آنها الگو بگیریم؟
سرانجام این کوته سخن
جان کلام آنکه، برای رسیدن به موفقیت و منافع توأم فردی و جمعی باید به طور پیوسته تلاش کرد، سختی کشید، تجربه کرد و به معرفت رسید. نباید تصور کرد که میتوان یک شبه و با بد اخلاقی و عدم توجه به منزلت دیگران به جایگاه متعالی رسید. این رویکرد برای حرفه ما، بویژه در شرایط کنونی، زیانآور است و انسجام آن را از بین میبرد. بهعکس، با تعامل، احترام متقابل، و کار جمعی میتوان به انسجام و رشد حرفهای و نهایتاً منزلت اجتماعی رسید. باید از رخدادهای گذشته و سیر زندگی بزرگان خود درس بیاموزیم. فضیلتهای اخلاقی و ویژگیهای برجسته آنان (عشق و اراده، تلاش و خدمت، سختکوشی، مشارکت داوطلبانه، کمک بدون چشمداشت، ایثار، تعالی شخصیت، معرفت، مثبت اندیشی، تشویق جوانان، و ...) را میتوانیم الگوی ذهنی و عینی خود قرار دهیم. در اینصورت است که تعارض، تفرقه و بی تفاوتی در حرفه، تبدیل به همدلی، انسجام و ایثار خواهد شد. هر یک از ما میتوانیم در این راه موثر باشیم.
بیائید زمان را از دست ندهیم؛
با هم باشیم، برای همه.
فتاحی، رحمت الله. «من، یا ما؟ در مقابل هم، یا با هم؟». سخن هفته لیزنا، شماره 181. 15 اردیبهشت 1393.
در پاسخ به منتقدی که گرایشهای تصویب شده را به دور از نیازهای بازار کار دانسته اند باید گفت که تمام بحث های ما در کمیته علم اطلاعات و دانش شناسی حول محور نیازهای بازار از دست رفته کار بود و می باشد. امیدوارم حداقل عنوان درسهای جدید بتواند این ابهام را از ذهن منتقدان بزداید.
در مورد نام جدید هم حداقل سه طرح پژوهشی انجام شد تا به آن جمع بندی رسیدیم. اگر این چنین نبود، آیا فردی همچون شادروان دکتر حری راضی به تغییر نام می شد؟
بیاد داشته باشیم که انتقاد بدون شواهد کافی و عینی بسیار ساده است. باید در متن رخدادها و شرایط قرار داشت تا بدرستی نظر داد. اعضای کمیته علم اطلاعات و دانش شناسی هیچ منفعت شخصی ندارند و هیچ پولی از بابت سالها تلاش در این زمینه دریافت نمی کنند. بیشتر آنها دارای رتبه استاد تمامی هستند و نیازی به ارتقاء ندارد که به خاطر آن دراین کمیته عضو شده باشند.
بامعرفت باشیم
فتاحی
آیاعمدی در این مورد وجود دارد؟
کمکمان کنید توروخدا انجمن کتابداری استان طی نامه ای درخواست ما کتابداران کتابخانه های عمومی رو به وزیر ارشاد برسونه و به وظیفه ای که در قبال ما کتابداران داره عمل کنه
اصطلاح به "بازی گرفته شدن" در شأن یک جامعه علمی و حرفه ای نیست. کجا عدم توجه به نظرات عموم کسانی که در رشته تحصیل می کنند یا شاغلند، به "بازی گرفته نشدن" معنا می شود؟ پس دیدید مشکل از شماست و به دیدگاهتان بر می گردد. جویا شدن نظر نخبگان، دانشجویان و شاغلان رشته در تصمیمگیریهای کلان رشته را به بازی گرفته شدن تعبیر میکنید! با چنین تفکری که امثال شما دارید، کجا میتوان به "ما" تبدیل شد.
نکند این دفاعیات را ارائه می کنید که بیشتر به بازی گرفته شوید؟ اگر به بازی گرفته شدن این است، مطمئنا شرف هیچ انسان آزاده ای آن را قبول نخواهد کرد!
واقعا متعجبم!
دفاع کردن از دیگران خوب است، ولی جایی که خود شخص حضور نداشته باشد. مطمئنا استاد فتاحی در صورتی که صلاح ببینند به نقدها و ستایشها پاسخ خواهند داد.
فقط آقای نادری یک سئوال از خود شما دارم: شما که قرار بود در داخل کشور دکتری بخوانید، چرا مثل بقیه در آزمون سراسری دکترا شرکت نکردید و پس از یک سال تحصیل در انگلستان و با استفاده (سوءاستفاده) از قانون به ایران بازگشته و در دانشگاه خوارزمی مشغول به تحصیل شده و جای یک نفر از صدها پشت کنکوری دکتری را اشغال کردید؟
اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند : مگر کوری؟!
روزگارت بی نیاز از جماعت نادان باد.
انتشار این کوته نوشت در لیزنا پیام های بسیاری برای ما به عنوان دانشجویان علم اطلاعات و عضوهای هیئت علمی گروه های مختلف سراسر کشور و نیز دیگر حرفه مندان دارد. تمرکز نوشتار بر معرفت به عنوان بنیاد انسانیت در قلمرو حرفه باید با دقت زیاد مورد توجه ما قرار گیرد. گرچه در این پیام نامی از کسی برده نشده است، افراد با بهره گیری از تفکر تاملی می توانند مصداق های خوب و بد مورد اشاره را در خود بیابند. بی شک، نمی توان مطلق نگرانه خطی میان خوب ها و بدها کشید و هر یک از ما خواه ناخواه دچار برخی ویژگی های فردگرایانه و گاه ضد-اجتماعی هستیم که ریشه در رشد نیافتگی معرفت در ما دارد.
نگاهی تاملی به همین چند کامنت که بر این نوشتار گذاشته شده است می تواند ما را کمی بهتر با این ویژگی ها آشنا سازد. گرچه یک نوشته چند سطری نمی تواند نشان دهند تمامی جنبه های شناختی افراد باشد، ولی واکنش افراد به پدیده ها می تواند تا اندازه ای به یک قوم نگار درباره دست کم جنبه های فرهنگی و اجتماعی آگاهی بدهد. با مرور کامنت ها می توان دریافت که نه تنها برخی که تیغ را برکشیده اند و از این بستر اجتماعی برای انتقام جوییِ در سایه بهره برده اند از فردگرایی گسترده رنج می رند بلکه حتا برخی که بی نام این نوشتار را ستوده اند نیز می توانند دچار چنین ویژگی در حد بحرانی باشند. به نظر می رسد انتقادهای صریح ریشه در "به بازی گرفته نشدن" افراد داشته باشد که با عبارت هایی مانند "شما و دوستانتان" که نوعی گروه بندی و جداسازی را نشان می دهد بازنمون شده است. از دیگر سو، اندکی از ستایشگران نوشتار با پشتیبانی از این دیدگاه تلاش داشته اند تا نادیده گرفتن شدن ایگو خود را به نمایش گذاشته و به گونه ای بر قربانی شدن "خود" به چم فردگریانه اش تاکید کنند.
بنابراین، آنچه استاد ارجمند نوشته اند می تواند به سادگی در معرض کژ فهمی (سوء تفاهم) قرار گیرد. به نظر ضروری می رسد پیش از هر چیز به درون خود سری زده و تلاش کرد با تفکر تاملی دریافت که تا چه میزان هر یک از ما از رشد نیافتگی معرفتی که عاملی برای بلوغ فردگرایی و خودخواهی است رنج می بریم.
نکته مهم و ارزشمند دیگر این نوشتار، انتشار آن در بستری همه خوان است. این نوشتار می توانست به عنوان یک سرمقاله در مجله ای علمی پژوهشی نوشته شود. ولی، انتشار آن در این بستر تعاملی و اجتماعی اجازه می دهد نه تنها افراد بیشتری آنرا بخوانند بلکه به تعامل با نوشتار بپردازند.
به نظرم می رسد اگر طبقه نخبگان معرفتی (دارندگان فضیلت های اخلاقی و فروتنان) را در نظر نگیریم، بسیاری از ما [معمولی ها] کم و بیش و در برخی جنبه ها دچار رشد نیافتگی معرفت هستیم. ولی، این موضوع زمانی برای جامعه دردسر ساز می شود که این واپسماندگی بر تصمیم هایی که ما برای جامعه و آینده خود -یا در بستر بحث های آکادمیک که پیشتر آمد، گروه های آموزشی- می گیریم، سایه افکند.
با سپاس از استاد بامعرفت و شرکت کنندگان در این بحث
اینکه هر کسی نظر خودش رو داره بی معرفت نیست. بعضی نقد دارند بعضی تقدیس می کنند. انقدر انگ روانشناختی و روانپریشی نمی خواد.
خود استاد هیچی نمی گه شماها چرا آش دهن سوز شدید. هر کی داره نظرش رو از تجاربی که دریافته می گه این مشکلی نداره. داره؟
گفته های شما در تمام ابعاد زندگی ایرانیان حاکم است . به همین دلیل است با این همه قابلیت این وضع فلاکت بار مردمون است . یا باید خونه تو آباد کنی یا کشورتو ، که همه در ایران به فکر آباد کردن خونشون هستند.
بنده سال 76 دانشجوی شما بوده ام و به خدا قسم خیلی دوستتان دارم و امیدوارم بتوانم از نزدیک زیارتتان کنم ....
سلام اقای دکتر
کلام خردمندانه شما برای ما بسی محترم است، اما...
... من یک کتابدار تنها هستم. در مجموعه ای که 15 کارمند دارد و رییسی که کتابدار نیست ولی خوب بلد است از آدمها کار بکشد و به اسم خودش تمام کند تا مدت ریاستش مدید شود. سالهاست به حکم علاقه و عشق به حرفه در این کتابخانه از اعصاب و آرامش و سلامت خود مایه گذاشته ام تا جور چندین نفر دیگر را بکشم که کتابخانه آبرویی داشته باشد و رونقی.
حالا بعد از 9 سال به مرز خستگی و فرسودگی رسیده ام. امروز به حرف دیروز آبدارچی سابق کتابخانه می رسم که روز اول کاریم که با ولع در حال مرتب کردن برگه دان کتابخانه بودم، در گوشم گفت:"فلانی هرچی بار ببری همونقدر بارت می کنن!". آن روز به حرف آقای آبدارچی پوزخند زدم و حالا زهرخند می زنم. من نیز از امروز تصمیم گرفته ام خودم را به خنگی بزنم و بگویم "نمی دانم" که این نوشداروی "راحت جان" را چشیده باشم، هرچند دیر. نه به خاطر اینکه به آلاف و الوفی نرسیدم، نه به خاطر اینکه عضو هیئت علمی شدنم معلق مانده، نه به خاطر اینکه در مصاحبه دکتری پارتی ام بی معرفتی کرده و هوایم را نداشته، فقط و فقط به خاطر اینکه وقتی هر روز با دست خالی به خانه برمیگردم و حتی پول یک مسافرت دو روزه را برای خانواده ام ندارم، دستکم روی خندانی و اعصاب آرامی برای کودک دلتنگم داشته باشم.
قربان شما
ميدونيم شايعه بركناي ملك احمدي رو شما هم شنيدين خواهشا شما كه نفوذ دارين يك جور وساطت كنين
ايشون تنها كسي است كه حداقل به كتابدار به عنوان يك حرفه تخصصي نگاه ويژه دارند و....
ممنون حتما يه كاري بكنين
کاش جامعه کتابداری ایران همه با هم به تعالی این رشته بیندیشند. اکثر دانش آموختگان این رشته در کتابخانه های عمومی به کار مشغول می شوند. طبق مطالعه ای که در مورد کتابداران سایر کشورها داشتم اونجاها کتابداران و معلمان را هم شان و هم رتبه می دانند. امادر کتابخانه های ما چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا رسالتی که ما برعهده داریم کمتر از رسالت معلمی الست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جانا سخن از زبان ما می گویی
جناب منتقد گرامی
مطلبتان را خواندم. حرفهایتان در بسیاری موارد صحیح است ولی خطابتان را فکر می کنم اگر کمی تعدیل کنید خوب است. اینکه شورا 7 گرایش به درد نخور تصویب کرده، در اکثر موارد با شما موافقم ولی با عبارت "شما و دوستانتان" موافق نیستم. البته بد بنود اسمتان را به گونه ای انتخاب می کردید که حد اقل می دانستیم به عنوان یک دانشجو اعتراض می کنید یا یک عضو هیات علمی یا یک کتابدار شاغل .
بحران فعلی رشته هم منحصر به رشته کتابداری نیست، و در حوزه کتابداری هم یک وجهش اساتید فعلی می توانند باشند که به قول شما کوتاهیهایی کرده اند ولی همه مشکل اساتید نیستند. مشکل آموزش عالی فعلی عمومی تر از این است که به دکتر فتاحی و دوستانشان نسبت بدهید. البته بنده هم مجددا در برابر گرایشهای مصوب اعتراض خودم را اعلام می کنم.
با همه اینها این را عرض نمایم داستانی که باعث شد بنده وارد صحبت دکتر فتاحی شوم، آن بخش از صحبت ایشان بود که اشاره به منافع فردی درگروه بود. من استنباط شخصی خودم را می گویم. در گروههای آموزشی همه رشته ها ( در گروههای کتابداری هم نوع افتضاحش را داریم)، درهمه دانشگاههای ایران این وضعیت را می بینیم که تا زمانیکه به عضویت هیات علمی گروه درنیامده اند، متاسفانه هرگونه مجیزی گفته می شود و هر گونه قولی داده می شود تا وارد گروه شوند. اعضای ثابت قبلی گروه با هزار شک و تردید او را به خود و به گروه راه می دهند و آن هم در شرایطی که به شدت به کمک نیاز دارند و مقررات استخدامی هم منعی برای ورود اینها ندارد. نمی پرسید چرا؟ خودم عرض می کنم برای اینکه اون آدم حرف گوش کنی را که می خواهند هنوز گیر نیاورده اند.
این دوستان هم که بالاخره با پشتیبانی برخی افراد به گروه وارد می شوند از زمانی که حکم هیات علمی را گرفتند و مستقر شدند، خودشان دچار همان ترس و وحشتی می شوند که قبلیها در مورد ایشان داشتند. می پرسید چه ترسی؟ چه وحشتی؟ ترس از اینکه اگر عضو جدید آدمی نخبه، پرکار و قوی از کار دربیاید، به موقعیت آنها در گروه لطمه می خورد. این را در همه دانشگاهها می بینید. برای همین بهترین فارغ التحصیلان و مجربترین آنها، و آنهایی که سوابق خوبی دارند، معمولن به بهانه های واهی پذیرفته نمی شوند. بهترین بهانه ای که من به یاد دارم این است: "گرایش ایشان را نیاز نداریم" خودمان درسها رایک کاریش می کنیم. بهتر از این است که برای خودمون شاخ بتراشیم. حتما باید کسی باشد که از ما کوتوله تر باشد و اتفاقا باید به منتقد عزیز بگویم که در برابر بسیاری از گروههای کتابداری قدیمی که در را فقط به روی یاران عزیز باز می کنند، دکتر فتاحی درِ گروه مشهد را به روی نیروهای جوان و تازه نفس نبست، کاری که این نیروها خود ممکن است در آینده انجام دهند. چون بالاخره منافع فردی به قول دوست دیگرمان وجود دارد و شاید انگیزه های بیشتری هم نسبت به منافع جمعی ایجاد کند.
رضا جمشیدی – فارغ التحصیل و شاغل کتابداری
کلامتان واقعا به دل می نشیند. کاش تمام سخنانی که فرمودید در مرحلۀ عمل تجلی پیدا می کرد. افسوس که در بعضی مواقع از زندگی حرفهای مان از حرف تا عمل فاصلۀ زیادی داریم.
به گفتۀ شاعر:
چون جایگاه ما به کف دیگران فتد
وز ما دگر حدیث نباشد به هیچ باب
تاریخ نشان داده است که کاروان علمی برجستگی افراد شایسته را تسهیل خواهد کرد و افرادی که عمیق چندانی در اندیشه و تلاش کافی در کارها ندارند، خیلی زودتر از آنچه که تصور می شود دستشان رو خواهد شد.
حسینی- سنندج
با تشکر و ارادت فراوان طاهره حسومی
به راستی که تفاوت انسان ها در فضیلت اخلاقی است.
و همچنین درود بر اقای موسوی که واقعیت های تلخ بد اخلاقی ها را اشاره کردند که امید است افراد اندکی در رفتار خود تامل داشته باشند
چقدر باعث شادماني است كه اساتيد كتابداري ما نظرات سازنده خودشان را به همه كتابداران انتقال مي دهند .در اين زمان همه كتابداران كه هنوز ناشناخته ترين گروه شغلي در كشور هستند نياز زيادي به راهنمايي اساتيد بزرگوار خود هستند . جناب آقاي دكتر سپاسگزاريم.
متن زیبای شما گویاست . تلنگری است بر جرگه بی معرفتی و بد اخلاقی که و کسانی که متاسفانه تحمل هیچ انتقادی را ندارند و علاوه بر بیان ادعاهای بزرگ، چنان کار های کوچک می کنند که حیرت و بهت همه وجود انسان را فرا می گیرد. انان که تصویر متناقض روانی شان، تصور هر بیننده ای را مخدوش می کنند. یک روز روشنفکر آزاده، یک روز وابسته به جریانات قدرت. به هر حال انچه هویداست این است که این گونه تلنگر ها بر این گونه افراد که حتی از سلاحی چون مذهب نیز برای توجیه کارهای خود استفاده می کنند، تاثیری ندارد چون منافع آن ها ایجاب می کند که که همین نوشته ها را هم مثل خیلی از مسائل دیگر به نفع خود استفاده کنند.و متاسفانه ثروتمندانی هستند که تنها داراییشان پول است و نه اخلاق و نه معرفت
شما کجا به "ما" احترام گذاشتید؟
شما و همفکرانتان در کمیته برنامه ریزی همیشه به منافع شخصی فکر کرده اید!
نمونه آن هفت گرایش کارشناسی ارشد بدون موضوعیتی است که اختراعات خطرناک شما و دوستانتان بوده است. بدون اینکه به نیازهای بازار کار توجه کنید، مدام گرایش تصویب می کنید!
در تغییر عنوان رشته، در بازنگری سرفصل ها و ... هیچ گاه نظرات نخبگان و جوانان شاغل به تحصیل در این رشته را در نظر نگرفتید و هر آنچه که به مذاق شما و همکارانتان خوش می آمد، به همه جامعه حرفه تحمیل نمودید.
سرفصل کارشناسی رو تصویب کردید که یک سال بعد از اجرا، بلااستفاده بودن محرز گردید.
گرایش بازیابی اطلاعات و دانش در دوره دکتری تصویب نمودید که سرفصل های رویاپردازانه دارد و با توانایی هیچ یک از اساتید رشته همخوانی ندارد. پایه بسیاری از دروس این گرایش باید در دوره کارشناسی ریخته شود نه در دوره دکتری!
در پایان از شما که ادعای با هم بودن را دارید، می پرسم به چه میزان خود و همفکران خود را در بوجود آمدن بحران کنونی رشته مقصر می دانید؟
چرا فکر نمی کنید خیلی از همین آدمهایی که در جمعند باعث کناره گیری بقیه شدند. چرا فکر نمی کنید اونهایی که کناره گرفتند دلیل منطقی برای این کارشون دارند. خیلی از این کناررفته ها به زعم شما، کنار گذاشته شده هستند. بهتره یک سوزن به خودمون بزنیم یک جوالدوز به مردم. همین نشستها ی نمایشگاه رو نگاه کنید نمی دونم چطوری یک سری آدم خاص هر سال دارن تکرار می شن؟؟
یعنی"نه درود"
درود بر استاد فتاحی بزرگوار که موضوعی که بسیاری از ما(حرفه مندان این رشته) از آن غافل یا کمتر به آن توجه کرده ایم، از آن به سطحی نگری گذشته ایم را یادآور شدند.
سپاس