کد خبر: 48189
تاریخ انتشار: دوشنبه, 04 دی 1402 - 11:04

داخلی

»

سخن هفته

در حاشیه یک بازدید از کتابخانه نهادی در استان خراسان جنوبی :

پلیس سایبری در کتابخانه !!!

منبع : لیزنا
مریم دهقان تنها
پلیس سایبری در کتابخانه !!!

سیدابراهیم عمرانی، سردبیر: استاد بزرگوار سرکار خانم دکتر پریرخ در یادداشت هفته قبل نوشتند که باید بیشتر به کتابداری اجتماعی بپردازیم و من از همان هفته دارم فکر می‌کنم که چه باید بنویسم که مورد قبول استاد باشد. جستجوهایی هم کردم و به یادداشت خودم در حاشیه نوشته خانم جمشید زاده در سخن هفته روز کتابدار و خانه کتابدار هم نیم نگاهی انداختم که در واقع تجلیلی از کتابدار اجتماعی و کتابداری اجتماعی بود و کارم را شروع کردم و داشتم کم کم به نتیجه می‌رساندم که از تحریریه برایم نوشته خوب خانم  مریم دهقان تنها، کارشناس توسعه کتابخانه ها،  اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان جنوبی را فرستادند که این مقاله رسیده و این  تیتر را که دیدم، آن را مرتبط با موضوع خودم یافتم  و مطلب را که خواندم دیدم، این نوشته خودش گزارشی از کتابخانه‌های عمومی است که خودش کتابداری اجتماعی است و خوب است که تا صحبت خانم دکتر پریرخ تازه است این را منتشر کنیم.

البته در برخی قسمتها نظر یا سلیقه من با خانم دهقان تنها تفاوتهایی دارد که در یادداشتهای خودم به آن اشاره خواهم کرد ولی اصلا مایل نبودم، نظر یا سلیقه من تاثیری در نوشته ایشان بگذارد و برای اصلاحاتی احتمالی بر اساس یک نظر دیگر، یک دستی متن‌شان از دست برود. 

در مورد پلیس کتابخانه و نه پلیس سایبری کتابخانه، خاطره‌ای از سال 1365 و در یکی از روستاهای ارومیه دارم که برای سرگرمی‌تان حتما در فرصتی برایتان خواهم نوشت. زمانی در دهه 60 که مدرس دوره‌های یک ماهه آموزشی نهاد بودم (1363-1372) و در سفر به شهرستانها به بازدید کتابخانه‌ها می‌رفتم.

البته نوشته خودم در مورد بقای کتابداری اجتماعی، با حضور ChatGPT4 را هم بعد از این باز خواهم نوشت و در فرصتی دیگر تقدیمتان خواهم کرد.

 

لیزنا؛ مریم دهقان تنها ، کارشناس توسعه کتابخانه‌های اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان جنوبی :

پلیس سایبری  در کتابخانه !!!

چگونه از سقوط کودکان و نوجوانان جلوگیری کنیم؟

از درب اصلی کتابخانه وارد شدم و فرم بازدید به دست، بعد از خوش و بش با همکاران عزیزم، بدون اتلاف وقت رفتم به سراغ "سالن مطالعه". چرا که  اعتبار کتابخانه به اعضا است و من  اینطور  می توانستم اعضای ثابتی که کتابخانه برای آنها پاتوق امن و آرام به حساب می آید را  ببینم. از شما چه پنهان که بسته به محل جغرافیایی قرارگیری کتابخانه، و البته ویژگیهای فردی افراد، اعضا با هم  متفاوت اند، که تاثیرش را در پوشش ، کیف و کوله ها، لپ تاپ ها و موبایل ها و مطالبات  اعضا می توانیم ببینیم .. و من سرتا پا علاقه مند به این قبیل دیدار ها.

ضمن اینکه اعضا وقتی می فهمند پای اداره کل درمیان است و می توانند درخواستی داشته باشند به این امید که شاید این درخواست با موافقت بزرگان و مدیران به نتیجه برسد، بی تفاوت نیستند و مطالباتشان رو مطرح می کنند. البته خودم هم آرزو دارم که این اتفاق بیفتد، بنابر این فرصت تعامل با اعضا هم چیزی است که در این بازدیدها برای من  ارزشمند و با اهمیت است.

 .... و چقدر این مطالبات متفاوت است و چقدر این تفاوت ها جذاب‌اند و حتی گاهی اوقات بنا به تجربه، و با توجه به موقعیت کتابخانه می‌توان حدس زد  که اکنون اعضای این کتابخانه متقاضی افزایش زمان فعالیت کتابخانه اند، یا توجه شان به خرید کتب کمک درسی معطوف است، یا ممکن است درخواست راه اندازی خدمات وای فای رایگان داشته باشند، و یا حتی  بخواهند برای آنها "کمد اعضا " ساخته شود تا مجبور نباشند مرتب با انبوهی از کتب و وسایل در مسیر خانه تا کتابخانه دررفت و آمد باشند... و یا ده ها درخواست دیگر که البته خیلی وقت ها تکراری اند.

درب سالن مطالعه رو به حالت فرزندی که نصف شب وقتی همه خوابند، به سراغ یخچال می رود تا بییند آیا از شیرینی‌های خوشمزه دیشب چیزی مانده، آرام و بی صدا باز کردم.

ولی متاسفانه این محتاط کاری جواب نداد و تا وارد سالن شدم ،جمع زیادی از اعضا را دیدم که با وجود تاکیدم روی باز کردن آهسته درب، برگشته بودند و نظاره گر سر تا پای بنده خطاکار بودند!!!

لبخند کوچیکی را چاشنی  حضورم کردم ،سرم را خم کردم و آهسته طوری که  فقط خودم می شنیدم گفتم: ببخشید ها .....

بعضی  از اعضا با لبخندی در گوشه لب، پاسخ دادند  و بعضی خیلی عادی به ادامه کار خود مشغول شدند.

از بین میز و صندلی ها  حرکت کردم تا موارد موظفی ام در بازدید را بررسی کنم ، تاریخ پوسترهای نصب شده بر روی دیوار، جزئیات آگهی های نصب شده ، نظافت سالن، وضعیت نمازخونه کنار سالن و..

و امان از کنجکاوی ذاتی!!! که من را  وادار کرد  نیم نگاهی بیندازم به اعضای کتابخونه.

کتابها، مدادها و... روی میزها پهن بود ولی به تعبیر استاد سخن" هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای"[1]
برخی از اعضا به نوعی با تلفن‌های همراه خود مشغول  بودند. از کنارشان آهسته که رد می‌شدم  افرادی را  می‌دیدم که با کمرهای قوز کرده و گردن‌های خم، مشغول تورق مجازی بودند. جالب بود که برندهای گران قیمت گوشی را دست اکثر اعضا می‌شد دید، انگار کاورهای گوشی به نوعی طراحی شده‌اند که سیب نصفه و نیمه خورده شده  پشت گوشی‌ها (لگوی کمپانی اپل) بتواند راحت خودنمایی کند.

بیاید با هم برگردیم به زمانی که یک بیماری همه گیر باعـث همه گیری و رواج تلفن همراه شد، بله درست حدس زدید،

کووید 19 !!! 

لزوم آموزش غیرحضوری در مدارس سبب شد خانواده ها تمام مقاومت خود در استفاده از تلفن همراه را بشکنند و حتی برای فرزندان خود موبایل‌های هوشمند آنچنانی تهیه کنند. این موج چنان فراگیر شد که حتی خیرین  زیادی از سمت  "مدرسه سازی" به سمت عرصه "تهیه تلفن همراه" برای کودکان و مدارس روی آوردند. این در حالی بود که  نظارت‌های ما بسیار کمرنگ شد چرا که ما پدر و مادرها در این تصور بودیم که "فرزندم الان در کلاس آنلاین  است." ( و البته در اغلب موارد تصور غلطی هم نبود).

 آن روزها با تمام تلخی های از دست دادن ها و مصیبت های درگذشت نزدیکانمان که مبتلا شدند، تمام شد و امروز اگر چشمانمان را باز نکنیم، از دست دادن‌های دیگری را تجربه خواهیم کرد... کودکان سرمایه‌های اجتماعی مایند و با وجود  گرایش امروز جامعه به سوی کم فرزندی یا تک فرزندی باید قدردان این سرمایه‌های  اجتماعی باشیم.

کودکان و نوجوانان ما فارغ از آسیب‌های جسمی (مشکلات مربوط به دیسک‌های گردن، درد‌های شانه، سردرهای

مزمن، آسیب‌های بینایی و حتی تغییر در فرم و ساختار بدن) که به واسطه نحوه نشستن و استفاده‌های طولانی مدت از

تلفن همراه دیده‌اند و می‌بیند، آسیب‌های اجتماعی فراوان‌تری را هم تجربه خواهند کرد. فرزندان ما بواسطه کار

کردن طولانی مدت با موبایل به طور ناخودآگاه می‌آموزند که از محیط‌های اجتماعی فاصله بگیرند و تنهایی و خلا خود را با فضاهای مجازی که اکثرا غیرقابل اعتماد‌اند پر کنند و ....

با خودم فکر می‌کردم که با توجه به مسئولیتهای اجتماعی کتابداران عزیزمان، و دقت نظرشان روی خیلی موارد تربیتی ، خب حالا بعد از گذشتن چندین سال ازین هجوم فراگیر تلفن همراه به داخل خانه‌هایمان، برای حفاظت فرزندان گوشی به دست‌مان  باید چه کنیم؟

شاید بگویید این قضیه به کتابداران چه ارتباطی دارد؟ یا بگویید مگر کتابداران کم کار دارند که حالا باید نگران آسیب‌های تلفن همراه باشند؟

ولی زود قضاوت نکنید،کتابداران ما، انسان‌های بی تفاوتی نیستند، بارها به کرات شاهد بودم که پدر و مادرها با کتابخانه تماس گرفتند و جویای حال و وضع فرزندان خود در سالن مطالعه بودند.

و یا حتی دیده‌ام همکار کتابدارم حاضر به امانت بعضی کتب به اعضا با سن کم نبوده و به او فهمانده که با وجود مخزن باز کتابخانه باید مطیع مقرراتی باشد، چرا که به عضو همانند فرزندش نگریسته و نسبت به او احساس مسئولیت می‌نماید.

یا دیده‌ام در کتابخانه‌های شیفت شب ، همکار عزیز و با وجدانم حتی بعد از اتمام ساعت کارش، در کوچه منتظر مانده تا پدر و مادر به دنبال فرزند خود آمده و از امنیت عضوش  اطمینان حاصل کرده است.

یا شنیده‌ام  وقتی شباهنگام و در شیفت شب یک کتابخانه، به ناگاه قطع برق اتفاق می‌افتد چطور کتابدار با وجدانمان، با سرعت و دقت، با تک تک والدین تماس گرفته و تا کارت شناسایی‌شان را چک نکرده و مطمئن نشده، دختران و پسران حاضر در سالن مطالعه را تحویل نداده است.

کتابدار تنها کسی است که بی‌واسطه و مستقیم در طول روز به کرات پدرو  مادر را می‌بیند که دست در دستان فرزند به کتابخانه می‌آیند و هم کودکان و نوجوان را می بیند که به تنهایی قدم در دنیای خواندنی‌ها می‌گذارند.

و اما رویکرد کتابدارانه می‌تواند چه باشد؟

امروزه خطرات فضای سایبری فراوان است و بسیاری از آسیب ها به واسطه ناآگاهی اتفاق می‌افتد. چه بسا  اطلاع‌رسانی اندکی به والدین در خصوص مواردی نظیر موجود بودن نرم افزارهای نظارتی قابل نصب برروی گوشی‌های همراه فرزندان، مضرات کلیک‌های ناامن، آگاهی از پیشینه جستجو در موبایل (search history)، اطلاع از روش های پرداخت الکترونیکی و محافظت از سرمایه، مجهز نمودن موبایل به نرم افزارهای تشخیص چهره  و...  بتواند از هدر رفت فراوان سرمایه‌های مالی، خدشه دار کردن اطمینان والدین، و متشنج کردن جو خانواده جلوگیری نماید.

برگزاری کلاس های آموزشی در کتابخانه و دعوت از کارشناسان پلیس فتا می‌تواند بخشی از اقدامات قابل انجام در کتابخانه باشد.

تهیه لقمه‌های اطلاعاتی و آماده کردن مطالبی به شکل گزیده با موضوعاتی نظیر آموزش چند ورزش کاربردی برای کم کردن آسیب‌های کار با موبایل، نشانی سایت‌هایی با محتوای مفید اطلاعاتی نظیر خانه ادبیات کودک، شورای کتاب کودک، پلیس فتا، معرفی چند سطری از کتابهایی با موضوعات کنترل زمان‌های استفاده از تلفن همراه و...  می‌تواند از نمونه اقدامات کتابداران عزیز کتابخانه  که در واقع به گونه‌ای "پلیس سایبری شاغل در کتابخانه‌اند"، باشد. این لقمه‌ها را می‌توان در قالب برگه‌های کوچک و جذاب، لابه لای کتاب قرار داد تا اعضا بتوانند هنگام مطالعه  کتاب، روی آن تمرکز کنند و آیا  این همان SDI  یا اشاعه گزینشی اطلاعات  نیست؟؟

 فراتر از همه این اقدام های سودمند، کتابداران می‌توانند با دانش کتاب‌درمانی ( معرفی کتابها و داستانهای مناسب برای برطرف کردن انواع مشکلات فکری و رفتاری کودکان و نوجوانان ) و فعالیتهایی چون خواندن گروهی، قصه‌گویی و یا نمایش خلاق در کتابخانه به رشد فکری و عقلانی آنها کمک کنند تا خود آنها بتوانند خوب را از بد در فضای سایبری و مجازی تشخیص دهند. همچنین، برگزاری کارگاه‌های آموزشی برای والدین در زمینه‌های مرتبط با مشکلات کودکان و نوجوانان در فضای مجازی و اعتیاد به موبایل می تواند بسیار سودمند باشد. در این زمینه می‌توان از کمک‌های مشورتی روانشناسان و متخصصان علوم تربیتی بهره برد.

و  اکنون آیا چه کسی می تواند  بگوید نقش کتابدار کم رنگ است؟

 

دهقان تنها ، مریم. « در حاشیه یک بازدید از کتابخانه نهادی در استان خراسان جنوبی : پلیس سایبری در  کتابخانه !!! ». سخن هفته لیزنا، شماره 674،  4 دی ماه ۱۴۰۲.

 

----------------------------------------

[1] . از هر چه می‌رود سخن دوست خوشتر است  -  پیغام آشنا نفس روح‌پرور است

    هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای؟           -  من در میان جمع و دلم جای دیگر است (سعدی)