داخلی
»مطالب کتابداری
»گاهی دور گاهی نزدیک
لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک: 69)،ملیحه درخوش، کارشناس ارشد کتابداری و اطلاع رسانی. مسئول بخش فهرستنویسی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران: هر حوزه علمی و فني، مجموعهاي از واژگان تخصصي دارد که به آن ژارگون[1] ميگويند. زمانیکه یک محقق، نوشتهای علمی در مورد مسألهای جدید را مینگارد، از کلمات خاصی استفاده میکند. این واژگان تخصصی که در این حوزه از علم استفاده میشوند، ژارگون محسوب شده و معمولاً محققان با استفاده از ژارگونها نشان میدهند که در بخشی از علم، پیشرفت کردهاند و به مبحث جدیدی پرداخته اند (ترور، 2012).
در فرایند نگارش بسیاری از متون علمی، نویسنده ناگزیر از استفاده از ژارگونهاست اما در هنگام استفاده از ژارگون باید به مواردی هم توجه کرد. اولین مورد، مخاطب است. سطح دانش مخاطب، باید به گونهای باشد که متن را همراه با ژارگونهایش درک کند. میزان پذیرش ژارگون به میزان سطح درک مخاطب از مسأله مورد نگارش، بستگی مستقیم دارد (استودیوی نوشتاری دوک، 1990). اگر مخاطب نسبت به یک واژه هیچ سابقۀ ذهنی و علمی نداشته باشد، استفاده از ژارگون فقط باعث فاصله گرفتن ذهن مخاطب از متن میشود. بهعنوان مثال، مسابقهای با موضوع «شرح مفهوم شعله آتش با کلمات به گونهاي که یک بچه یازده ساله نیز آن را درک کند» در سال 2012 انجام شد. یک دانشجوی دکترای فیزیک، برنده این مسابقه شد. بن ایمز[2]، یک انیمیشن 5/7 دقیقهای با استفاده از واژگان ساده ساخت که در آن فرایند ایجاد آتش و اجزای شعله به راحتی قابل درک بود (ترور، 2012).
مساله دیگر این است که در بسیاری از موارد، سطح دانش مخاطب برای درک متن علمی مناسب است، اما واژه استفاده شده، آنقدر واضح نیست که حتی خواننده متخصص هم معنای آن را به خوبی درک کند. استفاده از توضیح مناسب و تعریفی که بتواند ذهن خواننده را آماده پذیرش واژه جدید نماید، میتواند راهی برای درک بهتر متن باشد.
یکی از موارد مهم در استفاده از ژارگونها این است که در صورتی باید انتظار داشت که مخاطب یک متن، آنرا خوب بفهمد که نویسنده شناخت و درک مناسبی از آنچه که مینویسند داشته باشد (گوپن، سوآن، 2012). ژارگونها در بسیاری از متون، نه به دلیل و برهان کاملاً علمی و به فراخور نیاز متن، بلکه برای وزن دادن به محتوا استفاده میشوند و نویسنده، در ذهن خود نیز تعریف و شناخت صحیح و کاملی از آنچه که از متون دیگر، «رونویسی» کرده است، ندارد. متاسفانه، این مسأله اخيراً بسیار گریبانگیر متون تخصصی علم اطلاعات و دانششناسی در ایران شده است. مقالات بسیاری با استفاده از روش قيچي-وصل (کپی- پیست[3]) انجام میشود، بدون اینکه نویسنده، شناخت مناسبی از واژه، پیشینه و دامنۀ معنایی این واژه داشته باشد و در نتيجه مخاطب نیز نمیتواند با متن ارتباط برقرار کند. ساده و سليسنویسی که پلي براي انتقال مفاهيم به مخاطب و ارتباط با وي است، در اغلب متون علمی، تبدیل به بزرگنمایی موضوع، استفاده از کلمات و جملات نأمانوس و دور نگه داشتن ذهن مخاطب از معنا و مفهوم اصلی متن ميشود. حال آنکه، کسی میتواند ساده و پر معنا بنویسد که خود نیز به درک مناسبی از واژگان و اشراف به موضوع مورد استفادهاش رسیده باشد. متأسفانه، به دلیل شرایط خاص امتیازدهی، انتشار مقالات، رقابتهای انتشاراتی و بسیاری موارد دیگر، به نویسنده القا میشود که بهتر است از موضوعات و واژگانی استفاده کند که در مخاطبان عام و یا حتی خاص، ایجاد ابهام نموده تا متن را به اثري استثنایی تبدیل کند، که هم امتیاز انتشار را بربايد و هم برای نویسنده جایگاه علمی ممتازي مهيا سازد. اما اگر چه این گونه متون منتشر میشوند، اما به دليل فقدان ارتباط با جامعه خود بدون مخاطب خواهند ماند و نبايد آن را توليد علمي قلمداد نمود.
استفاده از ژارگونها باید به صورتی انجام شود که خواننده را با متنی مبهم روبرو نسازد. در بسیاری از متون دیده شده که نویسنده از واژگان و نیز کوتهنوشتههایی استفاده میکند که هیچ توضیحی در متن ندارد بنابراين نميتوان انتظار داشت، مخاطب نوشته هم آن را به خوبی درک کرده و متن را به صورت پیوسته دریابد.
پاياننامهها يکي از توليدات علمي است که ژارگونها به خوبي در آن هويداست چرا که دانشکده و گروه تأکيد دارد دانشجويان از موضوعات تکراري و کليشهاي اجتناب کرده و به موضوعات جديد در حوزه علم اطلاعات و دانششناسي روي آورند. دانشجو هم به دليل کمبود وقت و درک ناکافي از موضوع جديد، شتابزده سعي در انتقال مفاهيم جديد دارد. این مسأله زمانی به ژارگونگویی تبدیل میشود که نه متخصص، درک مناسبی از واژه و دامنه استفاده از آن دارد، نه دانشجو و نه مخاطب! بنابراین، پایاننامههایی نگاشته و دفاع میشود که پر از ژارگونهایی است که پس از دفاع هم در ذهن دستاندرکاران پایاننامه لاینحل میماند! باید به این نکته توجه کرد که یک متن علمی با چه هدفی نوشته میشود؟ استفاده از واژگانی جدید و به تبع آن پای نهادن در حوزهای نوین، با استفاده از واژگان پرطمطراق و یا کوتهنوشتههای نوین، به چه اندازه میتواند، هدف قابل استفاده کردن یک تحقيق را محقق سازد؟
از منظری دیگر، شاید دور از ذهن نگه داشتن یک حوزه علمی، باعث شود که آن حوزه تخصصی در سیطره طیف خاصی قرار گیرد، اما در فرایند تبادل اطلاعات، معمولاً گروهی که با دنیای اطراف خود به تبادل علمی نپردازد، گرفتار ابهام در ژارگونههای خود خواهد شد. بدنه تخصصی، بدون تبادل و با تکیه بر اطلاعات خود بالاخره دچار مشکل میشود و مخاطب خود را از دست خواهد داد. اگر نگاهی به عنوانهای بسیاری از پایاننامهها و مقالات بیاندازیم، با آثاری برخورد میکنیم که دارای عنوانهای مبهم هستند و در عنوان از واژگانی استفاده شده که دارای مفهوم مشخصی نیستند. همچنین محتوای اثر هم این ابهام را از بین نمیبرد. آنچه که در یک نگارش علمی بسیار مهم تلقی میشود، مطالعۀ عمیق و شناخت محتوا قبل از نگارش است به گونهاي که بتوان در صورت استفاده از ژارگونهای مرتبط با موضوع، آنها را برای ذهن مخاطب آشنا ساخته و مفهوم متن را برای او قابل دسترس کنیم. در واقع، باید در ابتدا، واژه برای نویسنده، آشنا باشد تا بتواند به ذهن مخاطب نیز به خوبی منتقل شود.
منابع:
-Gopen, George D., and Judith A. Swan (1990).“The Science of Scientific Writing”
American Scientist, November-December. [Online] available at:
http://www.americanscientist.org/issues/issue.aspx?id=877&y=0&no=&content=true&page=4&css=print
-Trevor, Quirk (2012). Writers should not fear jargon. Nature. V.487. [Online] available at: http://www.nature.com/news/writers-should-not-fear-jargon-1.11054
-Duke Writing Studio (2012). Scientific Jargon. Part of “Literacy, Writing, and Tutoring” project. [Online] available at:
http://twp.duke.edu/uploads/media_items/scientific-jargon.original.pdf
یک روز پسرم که 5 سالش است از من پرسید: "بابا بیضی چیهِ؟" راستش رو بخواید خودم هم یادم نبود بیضی چیه؟ یعنی اون تعریف دقیق و علمیش رو که در اول راهنمایی حفظ کرده بودم برای رفع بی دردسر امتحان ریاضی، خودم هم فراموش کرده بودم. حالا دو چشم کنجکاو از من جواب می خواست و من می دانستم که از اشکال منحنی فقط دایره را می شناسد. بعد، دینگ، چیزی توی ذهنم جرقه زد و دستی به سر پسرم کشیدم و گفتم: "پسرم، بیضی همون دایره اس که لای انگشتامون فشارش دادیم این شکلی شده!!!!" پسرم که از این پاسخ پس گردنی من قانع شد ولی خداکنه اطلاعات غلطی بهش نداده باشم.