کد خبر: 41543
تاریخ انتشار: سه شنبه, 09 ارديبهشت 1399 - 00:34

داخلی

»

گاهی دور، گاهی نزدیک

ايست

منبع : لیزنا
مینا حاجی ملا حسینی
ايست

(لیزنا: گاهی دور/گاهی نزدیک 270) :مینا حاجی ملا حسینی [1]،، کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانش‌شناسی، واحد پژوهش دانشکده مهندسی برق دانشگاه خواجه نصیر: مادرم هميشه درحال تماشاي تلويزيون است گاهي که صداش رو کم مي­کنم کمي چپ چپ نگاهم مي­کند و مي­گويد"  توام هميشه به اين همدم من گيربده" امروز همين جوري که داشت سجاده مي­انداخت و چادر گلي سرش مي­کرد، گفت: " اون تلويزيون رو هم خاموش کن" خنديدم و گفتم: "چي شده از همدمت دل کندي"، گفت: "همدم که هميشه همدم، از وقتي کرونا آمده هر کانالي مي­زنم حرف همين بيماري، فقط خواستم يه چند دقيقه­ اي نفهمم تو دنيا چه خبره".  مامان من شاملو نخونده، اصلا سقراط و افلاطون و فلسفه نمي شناسه، از مدرنيته هم شناختي نداره، حرفاش ساده است اما قابل تامل. همين حرفش که گفت "مي خواهم چند دقيقه ­اي نفهمم دنيا چه خبره" کلي معني داشت، کلي فلسفه داشت. دنياي مامان من پر از صلح و عشق و دوستي. حتي به تلويزيون که اين روزهاي تنهايي همدمش شده هم وفاداره. مامان با اون صورت هميشه خندان قشنگ نماز مي­خواند و با آرامش دعا مي­کرد و منم که شاملو ميدونم و فلسفه و مدرنيته با صورتي غمگين و خسته و البته با هيچ اميدي که به هيچ فردايي ندارم به جمله مامان فکر مي­کردم.

با خودم گفتم شايد کرونا آمد که براي مدتي همه چيز رو ثابت نگه داره و  به بشر يک ايست بزرگ بده بشري که مدتهاست هرروزش عين يک فيلم رو دور تند حرکت مي­کنه. بشري که گويي تيشه­ اي در دست گرفته و ديوانه وار به همه جا مي­کوبه هرچيزي که در جلوي دستش هست را ويران مي­کنه. جنگل، کوه، حيوانات، آب و... همگي را ازبين مي­بره. بشري که ويرانگري­هايش به خودش و خانواده و دوستان رسيده بود. کرونا يک ايست به همه دنيا داد تا انسان که چشم و گوش بسته و بي‌هدف، سردرگم حرکت مي­­کرد لحظه­اي توقف کند، انديشه کند. شايد کرونا به کمک دنيا آمد تا خستگي را از تنش دربياورد تا جلوي غصه­هاي دنيا را از رفتارآدم­ها، دروغ­ها، دزدي­ها، قهرها­، حسادت­ ها، تهمت­ها، زياده­ طلبي­ها، جنگ­ها و... بگيرد. کرونا آمد بغض دنيا را بشکند. همزمان با دنيا فرياد بزند آدمها لحظه­ اي امان دهيد، توقف کنيد، اين همه دورخودتان سرگردان و آشفته نگرديد. کرونا به ما ياداوري کرد دنيا خانه ما است و ما داريم با کارهايمان خانه­ مان را ويران مي­ کنيم. شايد هم کرونا به کمک دنيا آمد تا بتواند حقش را از آدم­ها پس بگيرد، تا سال­ها ظلمي که انسان روا داشته است را به خودش برگرداند. شايد خواست به انسان کمک کند تا از بي ­معنايي نجات پيدا کند و يا به او ياد دهد چگونه بايد در لحظه زندگي کند. شايد هم آمد تا براي مدتي  دنيا را خاموش کند.

 کاش الان که کرونا هست لحظه اي درنگ کنيم، اصلا به خودمان، به فکر و جسم و روحمان استراحت بدهيم. لحظه­اي برگرديم به عقب فکر کنيم آيا زياده­ خواهي­ها، کينه­ توزي­ ها، حسادت­ ها و رنج­ هايي که خودمان با عملکرد خودمان براي خود و دنيا خواستيم ارزش داشت؟ ما براي همه آنها چه بهايي تاکنون پرداخته ايم؟ آيا در دوران پساکرونا هم مي­خواهيم اين بها را بپردازيم؟ کاش ايست دنيا و کرونا را بشنويم و بعد از کرونا مهرباني، شادي، عشق، آرامش و صلح ساکنان جديد کره زمين و دل­هاي انسان­ها بشود. ساکنان جديد که نه، درست­تر اين­ است که بگويم آنها ساکن زمين و دل ما بودند، ولي ما آنها را از وطنشان دورکرده بوديم. اميدوارم بعد از کرونا هر کدام از ما به سهم خود تلاش کنيم آنها را به سرزمين اصلي­شان برگردانيم. کاش در دوران پساکرونا بدانيم که آرزو همين لحظه ­اي است که زندگي مي­کنيم و دنيا را جاي قشنگي براي زندگي کنيم. نمي­ دانم شايد نسل بعد ما هميشه يک روز مانده به سال نو ميلادي را براي کرونا جشن بگيرند که دنيا را نجات داد.  شايد نسل بعد ما فيلسوف نشد عاشق شد. شايد هم...

بر اساس پیشنهاد کرونانگاری محسن حاجی زین العابدینی

-------------------------------------------

  1. این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید