کد خبر: 46526
تاریخ انتشار: شنبه, 30 مهر 1401 - 07:40

داخلی

»

گاهی دور، گاهی نزدیک

بررسي شماره دوم مجله فرهنگی هنری آنگاه، درباره كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان:

چگونه مي توان حس نوستالوژی يك سازمان را به نسل‌های بعدی انتقال داد؟

منبع : لیزنا
احمد شعباني 
چگونه مي توان حس نوستالوژی يك سازمان را به نسل‌های بعدی انتقال داد؟

(لیزنا، گاهی دور/ گاهی نزدیک 329) : احمد شعبانی، استاد علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه اصفهان:

آنگاه(مجله فرهنگي هنری)، پاييز 1400 .(چاپ سوم ). 241ص. مصور. عكس رنگي.

«آنگاه» مجله فرهنگي – هنري بس زيبا و خوش نمایي است كه از نيمه دوم سال هاي نود شمسي بر پيشخان كتابفروشي ها و دکه های فروش روزنامه های کشور ظاهر شده است . نام هيات تحريريه آن به قدري گسترده است كه از برشماري آن اجتناب مي شود؛ ليكن همين بس كه آرش تنهايي مدير مسئول و سردبير آن بوده و در هر بخش از موضوعات  جامعه ، ادبيات و تئاتر، موسيقي، هنر امروز، معماري، عكس و سينما صاحب دبيري مخصوص است و خود بر وب سايت ويژه اي استخراج شده و ویراستاران و مدير توليدي مستقلي دارد كه خود بيانگر اهمیت مجله به انضمام هزينه مالي آن مي باشد. شعاع و ابعاد پخش آن به حدی وسیع است که حتی در شهرهای بسیار خرد و کم جمعیت در  گذرای استان های اصفهان و فارس که محل تردد راقم بوده به راحتی قابل دستیابی است.

مجله مذكور در قطع وزيري با جلد گالينگور چرم حسی استخراج شده و قيمت آن در حدي است كه مي توان يك دوره كتاب هاي آناكارنينا از تولستوي به طبع نیلوفر را هم تراز آن دانست، پس آشكار مي شود كه هر خواننده ي عامی را سر ابتياع آن نخواهد داشت.

شماره دوم «آنگاه» به موضوع «كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان» ارتباط دارد ؛يعني در حقيقت ،تمامي مطالب آن به مقالاتي سفارشي پرداخته تا اين سازمان را به خواننده معرفي كند و از اقدامات و فعاليت هاي كانون به مخاطب بهره اي وافر ارائه دهد . از نام نويسندگان مطالب و مصاحبه شوندگان عيان مي شود كه گرانقدري موضوع براي مشاور اين پرونده يعني توكا ملكي حائز اهميت بوده ، چنانچه نویسندگان،كارگردانان ، و هنرمندان نام آوري چونان محمدرضا اصلاني،‌ابراهيم حقيقي، محمد علي طالبي، ناصر فكوهي ، لي لي گلستان ، نيكزاد نجومی ،مصطفي رحماندوست ،‌و بهروز غريب پور از هنرمندان رسمی تا غیر رسمی دولت بر پيكرة صفحات آنگاه قلم زده اند، و موضوع به حدي براي سردبير مطبوع و مهم جلوه گر شده كه از اخذ مقاله از غلامرضا امامي از دپيلمات هاي عالي مقام وزارت امور خارجه و سفير كبير ايران در واتیكان كه از نويسندگان كتاب كودك و نوجوان در دوران قبل از  انقلاب است ،رویگردان نبوده و به سراغ وي نيز براي  گفتگو شرفياب شده است .

دركلامي موجز «آنگاه» درشماره دوم ،‌والايي را از جهت نیروی مادی  به كمال آورده تا حس نوستالوژي يك سازمان را از گذشته به روند جاري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان انتقال دهد و ذهن مخاطب را با عنوان مقالات ،‌عكس هاي شكوهمند، و اغراق هاي بي شمار از نام هاي پيشينيان یک سازمان در حال رخوت به زمان حال انتقال دهد.

موضوعات اين شماره متفاوت و مطالب متراكم است : "یك الگوي فرهنگي" (محمدرضا اصلاني)؛ "بال پروازي براي كودكان" (دان لافون، ترجمه علی امیرریاحی)؛ "روايت لي لي گلستان از كانون"؛ "پديده اي تكرار نشدني، گفت و گو با بهروز غريب پور" (زينب لك )؛ "قصد كرديم كانون مديريت شود؛ گفت وگو با مصطفي رحماندوست "(كبوتر ارشدي) از اين دست مطالب است  كه از هنر نمايش و ساخت تاثر و پوستر و چگونگي صدابرداري نوارهاي موسيقي تا نقد نقاشي و موضوع موسيقي و خط گرافيك در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چالش و گزارش و تقریظ و تکریم آمده ،ليكن دريغ از بيان هدف اصلي كانون كه از كتابدار و كتابخانه و خدمات اطلاعاتي در اين نهاد سخني رود.

«آنگاه» به عمد يا به قصد كتابداري و كتابداران را در اين مطالب نادیده پنداشته، زيرا سال ها و سال هاست كه كتابداران غيريبانه خانه خود را ترك كرده اند؛ اگر سخني از اين قشر در «آنگاه» آمده بيش از صفحه اي در مقاله كانون به روايت ايرانیکا تحت نظر احسان یارشاطر ترجمه مرجان چرخچي و يا اشاراتي بس گذرا دريكي دو خط از كتابخانه ها در انبوه اين مطالب نيست . به منظور بيان اين وفاداري سخن، ‌ارجاعي به همين مقاله مي آورم:

«كتابخانه اي براي كودكان : ايده اي كه در ذهن بنيانگذاران ،‌پروژه اي آزمايشي براي كتابخانه هاي آينده شد. پس از تصويب آن، ساخت اولين كتابخانه ي كودكان (كتابخانه ي مركزي ) درسال 1965 در پارك فرح (پارك لاله )آغاز گرديد . در اين فاصله ، ليلي امير ارجمند و هما زاهدي به تشكيل كتابخانه هايي در مناطق كارگري جنوب تهران پرداختند كه درنهايت چند ساختمان دركنار دو مدرسه به كتابخانه تبديل  شد.تلاش هاي كانون در متقاعد كردن مدارس با پيشنهاد افزودن يا تبديل ساختمان هاي دولتي به كتابخانه منجر به تشكيل شش كتابخانه ي ديگر، قبل از افتتاحيه ي رسمي كتابخانه مركزي، درسال 1966 شد.

مديريت كتابخانه ها: از سال 1966 به بعد،ساخت كتابخانه هاي جديد و يا تبديل ساختمان ها به كتابخانه در سراسر كشور شتاب گرفت كه  در استخدام ، نظارت ، امور مالي و اداري كتابخانه ها و نيروي انساني رو به افزايش مشكلاتي ايجاد كرد . برنامه ريزي سفرهاي آموزشي، نظارت معلمان، اجراي دوره هاي آموزشي و عملي دركارگاه هاي گوناگون (موسيقي، تئاتر، قصه گويي، نقاشي، روزنامه ديواري) براي معلمان ،‌در پايتخت ، نيازمند مديريتي كارآمد براي تقسيم بندي و تفويض كارها بود.

اولين سازماندهي مجدد كتابخانه ها و سرويس هاي سيار امانت دهي كتاب در سال 1971 انجام شد. سه دفتر مجزا تشكيل شد.

1.دفتر تهران زير نظر علي ميرزايي ؛

2.دفتر استان زيرنظر نیو نابت ؛

3.دفتر سرويس هاي سيار سراسر كشور زير نظر داريوش حقيقي طلب .

كانون همچنين در اوايل دهه ي هفتاد ميلادي، براي طراحي و نظارت بر ساخت كتابخانه ها و مراكز فرهنگي طبق استانداردهاي بين المللي ، دفتر خدمات مهندسي تشكيل داد.     

دومين سازماندهي مجدد در سال 1974 انجام شد زير نظر دفتر استان ، ده اداره ، هركدام براي يكي از استان هاي ده گانه ي وقت، ايجاد شدند كه هر يك نيروي اداره ي خود را داشتند. ميرزايي علاوه بر مسئوليت هايش در دفتر تهران ،‌در سال 1976 ،‌به عنوان مدير كميته ي انتخاب، خريد، طبقه بندي و پخش كتاب انتخاب شد. با توجه به كارهاي بسيار مهم و اساسي كه ميرزايي و نابت در رابطه با نيروي انساني و كتابخانه ها انجام دادند، در اواخر دهه ي هفتاد ميلادي كتابخانه ها و مراكز فرهنگي كانون صدها كارمند متشكل از  كتابداران ،معلمان ، مربيان هنري ،رانندگان و نگهبانان داشتند.

درسال 1978 ، با وجود تمام كارهاي صورت گرفته ، مدير كانون متقاعد شده بود كه حتي سازمان دهي مجددي كه اداره ي مركزي انجام داده بود نيز در رفع تمام مشكل هاي اداري و مالي موجود ناكافي بوده است . تصميم نهايي او جداسازي كامل كتابخانه ها از دفترهاي مالي – اداري و ساخت – توليد كانون بود.

مراكز آموزش و پژوهش: با افزايش تعداد كتابخانه ها در اوايل دهه ي هفتاد ميلادي، كانون براي تدوين سياست هاي فرهنگي و آموزشي،‌دو مركز، يكي براي پژوهش و ديگري براي آموزش كتابدارها  تاسيس كرد.

-مركز پژوهش هاي اجتماعي و فرهنگي ،‌درسال 1970 ، با مديريت شيروانلو آغاز به كاركرد و يك سال بعد از ترك وي، با جانشيني عطاءالله نوريان به كار خود ادامه داد. اين مركز چندين پژوهش درباره ي توصيف زندگي و نيازهاي فرهنگي – آموزشي كودكان و نوجوانان در مناطق شهري و روستايي انجام داد.

-مركز آموزش ،‌درسال 1973 ، با مديريت رسول نفيسي بنيان نهاده شد. اين مراكز كلاس هايي را براي كتابداران كانون و خيل متقاضيان كتابداري ،‌درساختمان هايي مجهز به خوابگاه تدارك ديده بود .كارآموزان علاوه بر  «مباني خدمات كتابداري» ، دروس متعدد ديگري نظير «مقدمه اي بر فلسفه» ، «جامعه شناسي»، «ادبيات »، «هنر» ، «زيست شناسي» را   در دستور كار آموزشي خود داشتند.

گسترش كانون : در طول ده سال، كانون از موسسه اي كه كمتر از ده كتابخانه در پايتخت داشت و نيروي انساني اش به كمتر از بيست نفر مي رسيد، به مراكزي چند منظوره با 222 كتابخانه رسمي و سی كتابخانه سيار در سراسر كشور تبديل شد كه بيش از هزاركتابدار و هزار مربي آموزش هنري در آن مشغول به كار بودند. همچنين در ده نقطه از تهران كه مراكز فرهنگي نداشتند، تعداد ده اتوبوس_كتابخانه خدمات رساني مي كردند. اين خدمات بيمارستان ها و مراكز بهزيستي را نيز در بر مي گرفت .به طور تقريبي، تعداد كودكان و نوجواناني كه از خدمات متنوع كتابخانه ها و مراكز فرهنگي كانون بهره برده اند دو ميليون نفر تخمين زده شده است» (آنگاه. ش 2، 1400، ص 10-11).

 «آنگاه» دانسته يا ندانسته در خط و سياق نفي اهداف كانون حركت مي كند؛ به جاي خدمتي فرهنگي ،‌سعي دارد مايه هاي بي توجهي به كانون را بعد از انقلاب اسلامي ايران در پرده ای از نوستالوژی دهه های پنجاه تا شصت شمسی استتار کرده و توجيه كند؛ سخني كه يكي از مديران ارشد پيشين كانون نيز درلابلاي صفحات گفت و گوي خود به آن اشاره اي دارد : «اين رويكرد اتخاذ شد كه كانون متناسب با آن روزگار بازسازي شود » (رحماندوست ، ص 117).سال های 1359 ، روزگاري پر تنش  و پر هيجان كه به نفي اساسنامه اصلي كانون منتهي شد و هيات مديره جديدي گزينش گرديد كه هر چند انسان هاي عالم و دانشمندي بودند، ليكن كانون را هرچه بيشتر به سمت وسوي يك وزارتخانه آشفته و بي مسئوليت سوق دادند. بر اين قرار بود كه اهداف اصلي كانون استحاله شد، «آنگاه» درشماره دوم خويش توجيه گر اين فرو رفتگي است.

«آنگاه» نيز خلاصي است بر پيكره ي سازماني زنده از يادگار ده ساله بنيانگذاران كانون كه چگونه مدير و بنیانگذار سازمان تلاش داشت تا به قول «ايرانيكا» جداسازي كامل كتابخانه ها را در سال 1978 (1356 شمسي) تسهيل كرده و هزار نيروي كتابدار را در بطن خود سازماندهي و سروری كند (ص 11).

پيكره «آنگاه» در شماره دوم  كه با شكوهمندي ويژه اي به آرایش طبع آمده، سكوت بي محاباي سردبيري را بازتاب داده كه از احقاق حق صاحبان يك سازمان عبور كرده ولي در صفحات آن ترسيم زيبايي هاي پوسترهاي كانون را به انضمام عكس هاي مديران فرهنگي کشور با تبختر هر چه تمام تر  به نمايش آورده كه برخي از آنها در خشكانيدن اين ريشه سهمي اساسي داشته اند؛اما دريغ از تصویر و  عكسی از يك كتابخانه ی كانون و دريغ از تصويري از موسسین اولیه آن.