کد خبر: 50602
تاریخ انتشار: دوشنبه, 08 دی 1404 - 13:31

داخلی

»

کتاب

رمان ضد جنگ اریش ماریا رمارک به چاپ پنجم رسید

منبع : لیزنا
رمان «وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ» نوشته اریش ماریا رمارک با ترجمه شریف لنکرانی توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ پنجم رسید.
رمان ضد جنگ اریش ماریا رمارک به چاپ پنجم رسید

به گزارش لیزنا، رمان «وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ» نوشته اریش ماریا رمارک با ترجمه شریف لنکرانی به تازگی توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ پنجم رسیده است.

این کتاب یکی از آثار معروف اریش ماریا رمارک نویسنده آمریکایی آلمانی تبار است که رمان «در جبهه غرب خبری نیست» او هم در ایران ترجمه و منتشر شده و ترجمه سیروس تاجبخش از آن توسط همین ناشر به چاپ رسیده است.

«وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ»، داستان سربازی آلمانی در روزهای جنگ جهانی دوم است که خسته و کوفته از جنگ استالین گراد به مرخصی می آید و شهرهای ویران شده آلمان را می بیند. او عاشق دختری می شود که اصلا حدس نمی زده زمانی عاشقش شود و عشق بین او و دختر بیشتر شده و تصمیم به ازدواج می‌گیرند. دختر و سرباز سعی دارند یک زندگی بسازند اما میدان نبرد سرباز را می خواند و او به شوق دیدن دوباره دختر راهی جبهه جنگ می شود ...

اریش ماریا رمارک به عنوان نویسنده این رمان، متولد سال ۱۸۹۸ و در گذشته در سال ۱۹۷۰ است. ترجمه شریف لنکرانی از «وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ» برای اولین بار سال 1346 منتشر شد و سال 1390 با طراحی و شکل جدید توسط امیرکبیر تجدیدچاپ شد. به تازگی هم نسخه های چاپ پنجم آن راهی بازار شده اند.

شریف لنکرانی گفته ماریا رمارک در این کتاب، داستان انسان‌هایی را روایت می‌کند که با تاثیر از اکسیر جنگ و مرگ، غرور و جاه‌طلبی خود را از دست می‌دهند و دوباره انسان می‌شوند. او با نمایش انسان‌هایی که می‌توانند در بحبوحه جنگ از لذت زندگی برخوردار شوند، قدرت روحی انسان را در مقابله با افکاری که منجر به شکست وی می‌شوند، نشان می‌دهد.

«وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ» در 27 فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
بمباران خاتمه پیدا کرد. شهر بوی گند سوختگی و مرگ می داد و پر از آتش بود. شعله ها سرخ و سبز و زرد و سفید بودند و شعله هایی وجود داشتند که همچون مار خود را از خانه های درهم کوبیده شده بالا می کشیدند و شعله های دیگری که از بام ها به سوی آسمان زبانه می کشید، شعله هایی هم بود که از دیوار ساختمان هایی که به جا مانده بود، آرام و ترسان و پهلوی هم و با احتیاط بالا می رفتند و آن ها را در بر گرفته بود و شعله هایی که با فشار از پنجره ها بیرون می زد. همه جا پر بود از حریق های بزرگ، دیوارهای آتشین، برج های آتشین، مرده های شعله ور و زخمی های شعله ور که فریادزنان از درون خانه ها به بیرون می ریختند و به سرعت دایره می زدند، تا به زمین می خوردند و می خزیدند و با صدای گرفته، ناله می کردند و بعد فقط حرکات کوچکی می کردند و نفس های واپسین مرگی دردناک را می کشیدند و بوی گوشت سوخته می دادند.
یک نفر که در کنار گربر ایستاده بود گفت: «مثل مشعل می ماند، آدم نمی تواند آن ها را نجات بدهد، آن ها زنده زنده می سوزند. این ماده لعنتی که از بمب های آتش زا بیرون می ریزد، همه چیز را، پوست و گوشت و استخوان را می سوزاند.»
- چرا نمی شود آن را خاموش کرد؟
- برای هر نفر باید آدم یک کپسول آتش نشانی داشته باشد، تازه معلوم هم نیست که فایده داشته باشد. این ماده شیطانی همه چیز را می خورد. فریادشان را بگو!
- اگر نمی شود نجاتشان داد، پس باید آن ها را با گلوله زد.

چاپ پنجم این کتاب با 441 صفحه و طرح جلد تازه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 690 هزار تومان عرضه شده است.