کد خبر: 14407
تاریخ انتشار: دوشنبه, 26 اسفند 1392 - 10:42

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

حکایتهای قدیمی در سالی نو: سخن هفته نوروزی

سید ابراهیم عمرانی
حکایتهای قدیمی در سالی نو: سخن هفته نوروزی

 

لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر:

 

نسیم   نوروز   و   اعتدال    فصل     ربیع

شکوفه ها  و  سبزه   به  یاد  باغ  آورد

تو هم شکوفه و سبزی چو در نظر داری 

به اعتدال بکوش جانِ جان  در این آورد    

 

با تبریک نوروزی به شما سلام می کنم و  سالی خوش، سرشار از امید و آرامش،  و پر از عدل و انصاف برایتان آرزو دارم. از طرف خودم و همه همکاران در لیزنا، آرزو می کنم که لیزنا توانسته باشد در این چهار سال، تا اندازه ای آینه شادیها و ناکامیها، امید ها و آروزهای حرفه ای و نگرانیهای شما باشد. همه تلاش ما این خواهد بود که در سال 1393، نزدیکتر به همکاران و عزیزان بوده و پاسدار اعتمادی باشیم که در نظرات گرم و پرمحبت شما شاهد هستیم. آرزو داریم که لیزنا را باز هم بیشتر از خود بدانید و هرآنچه دل تنگتان می خواهد، و می خواهد که به گوش دیگرانی هم برسد، بر لوحهای دودویی کهربانیکی به رشته تحریر بیاورید و برای ما ارسال کنید، و بدانید که امانت دار بی مزد و منت شما هستیم و به آنچه  که به اعتدال پای می فشرد پایبندیم و بردیده منت می گذاریم.    

 

نسیم نوروز ایرانیان را به یاد خانه تکانی و بیرون ریختن کهنه های بی مصرف می اندازد، هرچند که چو نیک بنگری می بینی که به پایان آمد این دفتر 1392، لیکن  بسیار حکایتها همچنان باقی هستند و ادامه دارند، لیک اگر می خواهیم که حکایتهایمان هپی اند شوند و پایان خوش داشته باشند، لازم است که به حکایتهای کهنه  با نگاهی نو بپردازیم و با تجدید سازمان آنها، راهی برای ساماندهی و حل آنها بیابیم . سر بر یک نقطه دیوار گذاشتن و فشار آوردن، شاید باز هم نتیجه ندهد و باید که سر برداریم و نگاهی دوباره به اطرف یندازیم، شاید روزنه ای باشد که رخنه از آن ممکن شود. پس باید بکوشیم حکایتهای مانده را نیز با نگاهی نو  و روشی تازه تکان دهیم، باشدکه باز بینیم دیدار آشنای موفقیت را.

 

لیزنائیان نیز تصمیم دارند، چند حکایت کهنه را در سال نو با طنین بلند، یادآوری کنند و از همه دوستان بخواهند که دست یاری ما را بگیرند که ماهم، همه کتابداریم و از شمائیم و یک دغدغه بیشتر نداریم، علوم اطلاعات و کتابخانه ها و کتابداران. حرفه ، آموزش و پژوهش. مشارکت کردن و گرد هم آمدن و  انجمن شدن شعار ماست و همه جا همراه انجمنهای حرفه ای و علمی حوزه اطلاعات و نیز سازمانها و موسساتی که در این حوزه فعال هستند بودیم و هستیم و خواهیم بود. از حکایتهای کهنه ای که می خواهیم در سال نو به آنها بپردازیم چند نکته را این بنده حقیرِ فقیرِ  سراپا تقصیر، عرض می کنم و شما به میدان بیائید و آنها را کامل کنید:

 

ترویج: بارها از ترویج گفته ایم و باز هم عرض می کنم که نیاز به ترویج هر دم  خود را به رخ ما می کشاند. دو سال پیش و در جلسات کمیته کتابخانه های تخصصی انجمن، این بحث را جدی کردیم و حتی اولین مجله ترویجی را برای انجمن برنامه ریزی کردیم. دبیرخانه برایش ایجاد شد، مدیر داخلی و سردبیر برایش انتخاب شد و حتی سرور و قالب و ...، لیکن نمی دانم چرا در اولین خم ماند و جلو نرفت. در یادداشتی در لیزنا هم بحث ترویج را مجددا پیش کشیدم و عرض کردم، بگذارید مجله های علمی پژوهشی بمانند برای آنان که می خواهند ارتقاء خود را ثبت کنند یا دفاع پایان نامه دارند و موظفند مقاله ای بدهند، لیک بگذارید بدنه حرفه به آنچه باید بیاموزند (که از مقالات علمی پژوهشی نمی شود آموخت)، دسترسی داشته باشند. پیشنهاد من این است، ثبت تجربه ها و رویدادهای کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی، که به نتیجه ای مثبت یا منفی رسیده یا متوقف مانده است، به قلم حرفه مندان خیلی با ارزش هستند و باید کتابداران فعال ما نوشتن به زبان ساده را تجربه کنند و از نوشتن هراس به خود راه ندهند.  اینک فارغ التحصیلان ما در کتابخانه ها کارهای نوینی را تجربه می کنند که می توانند به دیگران بیاموزند، می توانند به دیگران بگویند که من این کار را شروع کردم ولی با شکست روبرو شدم، و دوباره با روش دیگری شروع کردم که در بخشهایی موفق بودم. بیائید و از پوسته علمی پژوهشیها بیرون بزنیم و ترجمه هایی از کارهای خوب رشته را به زبان فارسی در دسترس خوانندگانی بگذاریم که مثل من توان خواندن متون انگلیسی و زبانهای دیگر را ندارند. این را قبلا هم گفته ام، خیلی برای من جذاب تر است که مقاله اینگورسن را به زبان فارسی بخوانم و بیاموزم تا نتایج پایان نامه هایی با استنباط آماری روی جامعه آماری 13 کتابخانه ای.  برای من خیلی مهم است که تجربه موفقیت یا شکست یک کتابخانه کشورم را در یک مورد خاص بخوانم و بتوانم از آن در برنامه ریزی کارهای کتابخانه خودم  استفاده کنم.

 

دسترسی به اطلاعات: به هر زبانی که توانسته ام از آموزش و پژوهش در حرفه نالیده ام، بگذارید در این بخش از بدنه حرفه بنالم. نوشته ام "دسترسی به اطلاعات" و همه می دانیم که  این عبارت شعار اصلی حرفه و رشته ماست . از سال اول دانشکده تا آخر عمر از "دسترسی برای همه" حرف می زنیم. همه جا در کار و گزارش به بالا دستیها از این شعار استفاده می کنیم و با صدای رسا همه شعار خودمان را کرده ایم "دسترسی به اطلاعات". آیا در عمل هم همین قدر از این عبارت دفاع می کنیم؟ من شخصا چنین فکر نمی کنم. دیده ام که بدنه حرفه در عمل، با این کار مشکل دارد. مشکل را خودمان آئین نامه و دستورالعمل کرده و می کنیم. با این عبارتها همه آشنایی دارید، چه در کسوت دانشجو و مراجعه کننده و چه در کسوت کتابدار و خدمت دهنده: "این کتاب مرجع است نمی تونیم امانت بدهیم"، "این پایان نامه است ممکن است طرف بخواهد از آن سوء استفاده کند" و انواع دیگری از محدودیتهایی که برای استفاده می تراشیم و آئین نامه اش هم می کنیم. قبلا گفتم و باز عرض می کنم، قصاص قبل از جنایت در هیچ قانونی وجاهت ندارد. وقتی دسترسیها در بالاترین حد باشد، همه استفاده می کنند. وقتی به یمن فناوری، دسترسیها در یک پایگاه یکپارچه کشوری فراهم باشد، وقتی استاد به همه پایان نامه ها و مقاله ها دسترسی داشته باشد، سوء رفتار قابل کنترل خواهد بود. وقتی دسترسیها در بالاترین حد باشد، استفاده نیز به بالاترین حد می رسد و می شود آنچه باید بشود. یک سوال خودمانی بکنم؟ اینجا خودمان هستیم ، اهل حرفه، کسانیکه رابط بین دانش مظبوط و ذهن انسانهای جویای دانش هستند. آیا با دسترسی را محدود کردن و بعد با اصرار و چانه زنی، ریزه ریزه اطلاعات را در دسترس گذاشتن، داریم برای کاربر کلاس می گذاریم؟ داریم می گوئیم که ببین من هم هستم؟ ببین اگر بخواهی استفاده کنی باید احترام بگذاری؟ یا واقعا اعتقاد داریم که باید دسترسی محدود باشد؟ آیا به دوره دانشجویی خودتان فکر کرده اید؟ چیزی بود که نتوانید به دست بیاورید؟ از زیر سنگ هم شده پیدا می کنیم. پس فقط نرخ کار را بالا می بریم و یک وجهه ای برای خودمان دست و پا می کنیم؟ داریم چه می کنیم؟ با این کار چه به روز شعار دسترسی برای همه می آوریم؟

 

منزلت اجتماعی: گفتگوها و سخنرانیها و مقاله های فراوانی در این حوزه داشته ایم. اما "اینها هیچکدام برا فاطی مانتو روسری نشده". چرا؟ از مهمترین نکاتی که در همه تحقیقات این حوزه بر آن اصرار دارند این است که بیرون حرفه، از کار ما خبر ندارند. ما شعارهای خیلی گنده ای می دهیم که واقعا گنده هم هستند، لیکن به عمل که می رسیم کاریکاتوری می شود از آنچه برای قدرتمند نشان دادن رشته بزرگنمایی  کرده ایم. شاید برای اینکه به دانشجویان تازه وارد دلداری بدهیم، چیزهایی می گوئیم که خودمان هم اعتقاد نداریم؟ گره کار کجاست؟ شاید خودمان هم ندانیم که واقعا با کار بزرگی درگیر هستیم؟  شاید گره کار ما همین آموزش باشد؟ تفکر غالب در بیشتر مدارس کتابداری ایران، نگاهی کهنه است به ابزاری نو. شاید اساتید ما به علل مختلف فرصت انداختن نگاهی نو به رشته را نیافته اند و نمی یابند. آنچنان در پیچ و خم فارغ التحصیل کردن، خیلی عظیم و ناخواسته دانشجویان شده اند که اصلا به این نکات مهم و ظریف فکر نمی کنند. ما مشکل دیدگاه داریم. ابزارهای نو به رشته وارد شده اند ولی نگاه نو نشده و حتی هراس از نگاههای نو به شدت دیده می شود. در بهترین گروههای آموزشی ما در به روی استعدادهای جوان بسته است. و در برابر اسم شما که جوانی با انگیزه و با استعداد وسخت کوش هستید، می نویسند به این تخصص نیاز نداریم ولی اگر من که کمی قدم کوتاهتر است تقاضا بدهم، قبولم می کنند، چون قدم کوتاه است و در سایه آنها می توانم قرار بگیرم و از بودن من احصاص خطر نمی کنند، لیکن جوانان رعنا را پس می زنند. در رشته ما همه از ابزارهای نو استفاده می کنند، مثالهای بسایر ساده ای می توان زد، مثلا خیلیها مثلا عضو فیس بوک هستند، ولی با نگاهی حرفه ای به فیس بوک نگاه نمی کنند، چه تولید، چه ساماندهی و چه تحلیل اطلاعات فیس  بوک کار رشته ماست. من با این مثال قصدم بزرگنمایی نیست ، واقعا رشته ما تغییر کرده و الآن بازار بزرگی است برای کار.  بنده با صدای رسا می گویم، دانشجویان عزیز، کتابداران مهربان و زحمتکش،  واقعا در ابعاد رشته ما بزرگنمایی نشده، واقعا رشته ما بزرگ شده، لیکن رشته ما همه این چیزی نیست که دارید آموزش می بینید، اینها گوشه هایی است از آنچه باید بدانید. توجه شما را به حساسیتهای دولتهای بزرگ اروپایی به گزارشهای ادوارد اسنودن جلب می کنم. اعتقاد دارم که جنگ زرگری نیست، در این زمانه افلاس اقتصادی در غرب، حکایتِ جنگ واقعی اقتصادی است. وقتی تلفنهای صدر اعظم آلمان توسط  آمریکا شنود می شود و وقتی اطلاعت فیس بوک به ارقام بسیار بالایی فروخته می شود تا سلایق اقتصادی مردم در خوراک و پوشاک و تفریح سنجیده و روی آنها سرمایه گذاری شود، می توانید به ارزش کارهایی که در حوزه ما می شود، پی ببرید، لیکن فاصله بین آموزش ما تا فضای اطلاعاتی جهانی از شکافی بزرگ سخن می گوید که باید به آن بیشتر دقت کنیم. شکافی که در عمل دارد توسط متخصصان آی تی پر می شود و فرصتهای شغلی ما از دست می رود. منزلت اجتماعی ما درگرو این است که باری از شانه جامعه ای که در آن زندگی می کنیم برداریم. باید بدنه اصلی حرفه بازآموزی شود و باید بازآموزیها به سمت اطلاعات کاربردی در فضای روزمره جامعه میل کند، تا شناخت از حرفه، از بیرون آن مهیا و در دسترس همه مردم  گذاشته شود.

 

آمار: نبود آمار صحیح از مشکلات اساسی حوزه ما است. شما می دانید در ایران چند کتابخانه وجود دارد؟ شما می دانید چند کتابدار شاغل داریم؟ آیا می دانید چه تعداد از فارغ التحصیلان ما بیکار هستند؟ آیا مشخص است که بودجه کتابخانه های ما چقدر است؟ آیا تعداد گروههای آموزشی کتابداری مشخص هستند؟ در یک سرشماری تعداد آنها 98 گروه گفته شده، لیکن در عمل تعدادی از انها هرگز یافت نشده اند. تعداد اعضای هیات علمی ما مشخص هستند؟ آیا می دانیم چه تعداد از کتابداران ما بازآموزی شده اند؟ می گوئیم یکی ازکارهای کتابداران عصر جدید آموزش سواد اطلاعاتی است و درست و دقیق هم هست. چه تعداد از همکاران ما خود سواداطلاعاتی دارند؟ چه تعداد توان انتقال سواد اطلاعاتی دارند؟  نبود آمار صحیح، خلاء بزرگی برای برنامه ریزی است و در رشته ما،  این موضوع به وضوح خودش را نشان می دهد. البته باید در همینجا تشکر کنم از دوستان گرامی که دست کم در کتابخانه خودشان آمارهای دقیقی می گیرند و از آنها استفاده هم می کنند ولی این آمارها در دسترس نیست و ما هیچ استفاده ای از آن نمی توانیم بکنیم. منظور من واقعا آمارسازیهایی که برای انتشار تولیدمی شود نیست. امروزه آمار هدف نیست، بلکه وسیله است. تا چند سال پیش حتی در کشورهای غربی هم  می دیدیم که آمار نشان از این داشت که کاری انجام شده، لیکن در نگاه نو،  برنامه ریزی برآیندی است و نه صرفا آمارهای خرید و استفاده. برآیندها اصل ماجرا هستند و به صرف اینکه آمار بدهیم که ما این تعداد کتاب خریده ایم و این تعداد هم امانت داده ایم پرونده بسته نمی شود. در نگاه قدیم و نگاه نو تا یکجایی مشترک جلو می رویم:  شما درون دادی (Input) دارید که آمارش مشخص است و این تعداد منابع دردسترس کاربرتان گذاشته اید. بروندادی (output) دارید که این میزان از منابع شما استفاده شده است و آمارش هم این است. در نگاه کهنه این ختم ماجرا بودو هست. لیکن در نگاه نو، این شروع ماجرا است: خوب این فعل و انفعال چه برآیندی (Outcome) دارد ؟ شما می گوئید دانشمندان ایرانی این قدر مقاله چاپ کرده اند (اسمش را گذاشته اند تولبد علم !!!!) ، خوب برآیند این چیست؟ صنعت ما تکان خورده؟ تولیدات صنعتی ما تکان خورده؟ شما می فرمائید من ایقدر فارغ التحصیل دارم، خوب سوال می شود اینها چه دارند می کنند؟ چه نوآوریهایی داشته اند؟ باعث چه اتفاق جدیدی شده اند؟ چه مسایلی را حل کرده اند؟ در نرخ رشد جامعه چه تاثیری گذاشته اند؟ و با اینهمه شما باید از درونداد و برونداد آمار دقیق و درست داشته باشید تا بتوانید با میزان کار انجام شده در جامعه آنها را بسنجیم و ببینیم به تعهدمان عمل کرده ایم؟  

 

نقد و ارزیابی: این یکی خیلی سخت و حتی ترسناک است. از چند زاویه به نقد نگاه کنید ، اول می خواهم بگویم  نقد علمی در کشور ما و در هیچ حوزه ای وجود جدی و رسمی ندارد و ما نقد نویس قوی، به ویژه در رشته خودمان  نداریم. دومین مساله این است که اگر درون یک جامعه علمی / حرفه ای در ایران خدای ناکرده بخواهید دست به نقد بزنید، یا ارزیابی را در دستور کار بگذارید، باید حسابی آماده باشید که همه جور زیر فشار قرار بگیرید. نقد در حد تعارف است و بس. به محض اینکه نقدی بر کتابی، مقاله ای بنویسی، اول از همه سردبیر، به شما اشاره می کند، که  یا کمی تعدیلش کن یا ببر جای دیگری برای انتشار. چرا که جناب سردبیر هم می خواهد در همین جامعه کوچک حرفه ای زندگی کند. حال اگر رفتی و جایی منتشر کردی، اول می بینی یکی از نزدیکترین دوستانت به تو زنگ می زند، که بابا این چکاری بود با فلانی کردی؟ هر چه می گویی من شخص را نقد نکرده ام، من نوشته ای را نقد کرده ام، و برای روشن شدن اذهان اشاره ای به مشکلات مقاله تالیفی یا ترجمه کرده ام و این زحمت را کشیدم که در ویرایش بعدی اصلاح شود و اشکالاتش برطرف شود، می بینی که خیر ، متهم هستی به براندازی و تخریب. انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران در این زمینه وارد عمل شده و اولین ارزیابی گروههای کتابداری را در اسفند جاری برگزار کرد، لیکن باید دید که در سال آینده چه خواهد کرد و برنام اش چه خواهد بود. به نظرم قدم بزرگی بود، با همه نواقصی که بر می شمرند. باید در سال 1393، کمک کنید که مطالب بیشتری در مورد نقد و ارزیابی منتشر شود که به کمک همه برای این کار نیاز داریم.

 

تولید علم!! نکته پنجم من تولید علم از نوع اسکوپوس بازی و ISI بازی است. خوب که دقت می کنم می بینم زحمتهای فراوان یک گروه بزرگ انسان فرهیخته، که برجستگان کشور من ایران به لحاظ علمی و حتی اخلاقی هستند، را داریم در روز روشن آب می بندیم که حجمش زیاد شود که بتوانیم به آن افتخار کنیم و ابزار این افتخار کاذب را هم شرکتهای تجاری چند ملیتی در اختیار ما گذاشته اند. شرکتی با سابقه زیاد و با طیفی از مجلات درجه یک، عطش کشورهای تازه پا به گود گذاشته را می فهمد، و چون به هر حال تاجر است تا عالِم، شم تجاریش به جنبش در می آید و به ناگاه تعداد مجلاتش ظرف مدت 5 سال سه برابر می شود. بخش زیادی از این اضافه شده ها، مجلات مهمی نیستند و به  "نمایه های استنادی علوم SCI " و "نمایه های استنادی علوم اجتماعی SSCI " و "نمایه های استنادی هنر و علوم انسانی AHCI " راه پیدا نمی کنند. همین ناشر، وقتی می بیند با چنین مشکلی روبرو می شود، بلافاصله صنعتی به راه می اندازد به نام اسکوپوس که همه مجلات معتبر و نا معتبر خود را در آنجا نمایه می کند و با آن منحنیهایی رسم می کند از جابلقا تا جابلسا و می رسد به ایران و فریاد بر می آورد که " چه پری، چه دمی عجب یالی، پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ، نیست بالاتر از سیاهی رنگ" و "بیائید ببینید که چه می کنه این علم شما، زمین که سهل است، آسمان را هم درنوردیده است" و "چرا منتظر ایران 1404 هستید همین الآن در منطقه از همه بالاترید" و وای بر ما که دولتی داشته باشیم که این مزخرفات را بجای واقعیات بپذیرد و خود باور کند و به آن افتخار کند. گرچه کلا با این نظامهای رتبه بندی مشکل دارم ولی باز اعتقاد دارم که نمایه های استنادی که گارفیلد راه انداخت و در قالب Web Of Science  می توایم به آنهادسترسی داشته باشیم، و مجله JCR  بر اساس استنادهای آن سه نمایه استنادی گفته شده، رتبه بندی می کند، اندکی سالم مانده است و هوچی گری نمی کند. و همانطور که گارفیلد در پنجاه سالگی نمایه استنادی در سخنرانی خودش گفت: "ما برای ارزیابی مجلات این روش هر چند که کمی باشد به نظرمان رسید ، حالا اگرشما راه حل بهتری دارید خوب بیاورید"(نقل به مضمون). چسباندن ارتقاء اساتید در آئین نامه های وزارت علوم به این مجلات غیر معتبر، بازیچه قراردادن کشور در دست ناشران بزرگ چند ملیتی است. ناشرانی که مورد اعتراض دانشمندان بزرگ جهانی قرار دارند. تیموتی گاور که در سال 2012 علیه Law of ACT  الزویر شروع به جمع آوری امضا کرده بود، دقیقا از الزویر به عنوان ناشری که تعدادی مجلات خوب قدیمی داشته و تعداد زیادی مجلات ناخوب به آن چسبانده نام برده است. این مشکل آئین نامه ارتقاء اساتید بر مبنای چاپ مقاله ها در مجلات اینچنینی، دامن گیر همه رشته ها است و بر کیفیت پژوهش و آموزش در رشته ما نیز تاثیر گذار بوده و باید در پژوهش های اساتید به این سمت برویم که در آئین نامه های ارتقاء اساتید دانشگاهها باید تجدید نظر شود.

 

عیدتان مبارک: خوب نفرمائید که برای نوروز اینهمه آدم را خسته نمی کنند، که قصد من هم این نبود، لیکن قصد یادآوری مطالبی بود که امیدواریم شما هم کمک کنید و در سال 1393 بیشتر به آنها بپردازیم، اگر شما هم مطلبی دارید که باید به این 5 نکته اضافه شود، خوشحال می شویم که بفرمائید. ضمن اینکه خود شما نظرتان چیست؟ کدامیک از مسایل مهمتر است و باید بیشتر به آن بپردازیم؟ خیلیها ممکن است بفرمائید مسایل صنفی. مسایل صنفی از لیزنا جدا نیست و در طول سال همواره پیگیر آن بوده و هستیم و هر چه در این راه از دستمان برآید، حتما انجام خواهیم داد.

 

در اینجا باز هم رسیدن بهار و عید زیبای ایرانی نوروز را به یکایک خوانندگان گرامی تبریک عرض می کنیم و برایتان از درگاه ایزد متعال آرزوی سلامتی، تندرستی و شادکامی و موفقیت داریم.

 

عمرانی، ابراهیم. «حکایتهای قدیمی در سالی نو: سخن هفته نوروزی». سخن هفته شماره 174. 26 اسفند 1392.

 

برچسب ها :
بابایی
|
Iran
|
1392/12/28 - 10:23
0
1
همکار عزیز جناب عمرانی، بنده با آقای مردانی موافقم، و نثر شما را با همین طنزی که اشاره کرده اند دوست دارم.
من فکر میکنم که در مورد تولید علم باید بیشتر در کشور بحث شود، البته با همبن رویکردی که شما دارید. بنده معتقدم که دولت تدبیر و امید نباید سیاست بالا بردن آمار مقاله های بی محتوا و در مجلاتی که هیچ ارزشی ندارند را دنبال کند. می دانم که این یک اراده انقلابی می طلبد و شاید با سیاستهای وزارت علوم همخوان نباشد ولی انتظار من از وزیر علوم به عنوان یک عضو هیات علمی این است که آئین نامه ارتقاء را اصلاح و منطقی کنند.
نوروزتان پیروز
كتابدار
|
Iran
|
1392/12/28 - 08:48
0
0
با سلام به شما آقاي عمراني اميدوارم در سايه پروردگار توانا هميشه سالم و سلامت باشيد . عيد ما كتابداران روزي است كه اول به خودمان بپردازيم . من به عنوان يك كتابدار هميشه گفته ام از ماست كه بر ماست . ما كتابداران بايد در مورد تمامي مواردي كه گفتيد اول از خودمان شروع كنيم . از قديم گفته اند بايد اول براي هر كاري خودت را باور داشته باشي كه متاسفانه ما كتابداران در اين نكته بيسار مهم ضعف داريم
کتابدار
|
Iran
|
1392/12/27 - 10:50
0
3
سلام
زار خوش( به قول کردها)
از سخن هفته لذت بردم، من چند روز پیش می خواستم سخن هفته های گذشته را مروری بکنم ولی متاسفانه نتونستم آرشیو سخن هفته را پیدا کنم. گویا هر هفته این بخش عوض می شود. آیا امکان مشاهده سخن های هفته پیشین بدون دانستن عنوان آن امکانپذیر است؟
مرسی
اميرحسين مرداني
|
Iran
|
1392/12/26 - 14:25
0
1
جناب عمراني
با سلام
اين نوروزنامه شما هم مثل ساير نوشته هايتان جذاب و خواندني بود. مطالب و نكاتي قابل تامل داشت و هميشه يك نوع طنز ظريف گريزپائي در نوشتن شماهست كه خواندن را براي خواننده اش شيرين تر مي كند.
در نوشته پيشينتان درباره چهارمين سالگرد ليزنا پيشنهاد كرده بوديد كه ستون و فضايي در ليزنا باز شود تا عزيزان درباره كتابهاي مطالعه شده خود با ديگران صحبت و معرفي كنند، كه پيشنهادي بجاست. بعد از خواندن اين سخن هفته به نظر مي رسد كه اگر ستون و فضايي هم براي نقد در نظر گرفته شود شايد مفيد فايده باشد تا دوستان نقدهاي خود را درباره كتاب ها، مقالات، آسيب ها، جريان ها، عملكردها، مشكلات صنفي و غيره دارند را ارائه دهند.

با آرزوي سالي موفقيت آميز
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: