داخلی
»مطالب کتابداری
»گاهی دور گاهی نزدیک
لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک: 73)،حسن محمودی، دانشجوی دکتری علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه فردوسی مشهد: چندی پیش یکی از دانشجویان ایمیلی (رایانامه) برایم فرستاد با این مضمون که از رشته کتابداری (علم اطلاعات و دانش شناسی) انصراف داده و در رشته دیگری پذیرفته شده است و ظاهراً هم از این اتفاق بسیار خوشحال بود چرا که به قول خودش «بلآخره هر طور که باشد از کتابداری بهتر است!» البته این تنها مورد از این دست موارد نیست. معمولاً در هر دورهای تعدادی از دانشجویان، از رشته انصراف میدهند و عدهای دیگر نیز اگر امکان تغییر رشته برایشان وجود داشت شاید اینکار را انجام میدادند. دوستان و اساتید محترمی که در حال حاضر مشغول به تحصیل یا تدریس در این رشته هستند نیز احتمالا شاهد چنین مواردی بودهاند و عرائض بنده را تائید مینمایند. حتی بعضاً بنا به اظهارات برخی از دانشجویانی که در حال حاضر در مقاطع بالاتر مشغول به تحصیل میباشند، نیز اگر امکان برگشت به عقب وجود داشت، چه بسا رشته شان را عوض میکردند و رشتهای غیر از کتابداری میخواندند. البته چنین مواردی ممکن است در سایر رشتهها هم روی دهد و لزوماً هر دانشجویی که از یک رشته انصراف دهد و به رشته دیگری برود، به معنای ضعف رشتۀ اول و برتر بودن رشتۀ دوم نیست چراکه ممکن است افرادی صرفاً به دلیل علاقه به رشته دوم نه ضعف رشته اول، تغییر رشته دهند. ولی متأسفانه در رشته کتابداری این مسأله نگرانکنندهتر است. بهخصوص در حال حاضر که از طرفی، تعداد متقاضیان ورود به دانشگاه نسبت به سالهای قبل کم شده و از سوی دیگر با توجه به افزایش چشمگیر دانشگاهها (دولتی، پیام نور، آزاد، غیرانتفاعی، علمی کاربردی) قبول شدن در دانشگاه به مراتب آسانتر از گذشته شده است. از این رو، رقابت شدیدی بین دانشگاهها و رشتهها بر سر جذب دانشجو وجود دارد، چرا که تاحد زیادی دوام آنها وابسته به جذب دانشجو است. در این راستا، نمونههای فراوانی وجود دارد از رشتههایی که به دلیل ناتوانی در جذب دانشجو منحل شدهاند. در چنین شرایطی جذب دانشجو و مهمتر از آن حفظ دانشجویان از اهمیت زیادی برخوردار است.
واقعیت این است که رشته کتابداری و اطلاعرسانی جزء رشته هایی است که متقاضیان کمی برای ورود به آن وجود دارند و متأسفانه خیلی از دانشجویانی که وارد آن شدهاند نیز بدون آگاهی قبلی، بدون علاقه و از سر اجبار (عدم قبولی در رشتههای بهتر) وارد آن شدهاند. از اینرو، تلاش برای جذب دانشجویان بیشتر و همچنین ارائه راهکارهایی برای جلوگیری از انصراف دانشجویان اهمیت فراوان دارد.
اما مشکل کجاست؟ چرا برخی از دانشجویان به انصراف از رشته میاندیشند؟! این مسأله را میتوان از زوایای گوناگون بررسی نمود. اگر از بعد کلان به قضیه نگاه کنیم، اهمیت نداشتن کتاب، کتابخانه، کتابخوانی و اطلاعات در جامعه، شاید علت اصلی بیرغبتی به رشته کتابداری و احیاناً انصراف برخی دانشجویان از تحصیل آن باشد. در جامعهای که مردم آن برای کتاب، کتابخانه، کتابخوانی، اطلاعات و... ارزش چندانی قائل نباشند قاعدتاً رشتهای که با این موارد سروکار دارد هم ارزش چندانی نخواهد داشت. تحصیل در رشتهای که پدیدههای مورد مطالعه آن در جامعه جایگاهی ندارند برای دانشجویان جذابیت چندانی نخواهد داشت.
از سوی دیگر، واقعیت این است که خودمان (افراد حاضر و شاغل در رشته و حرفه) هم نتوانستهایم سودمندی و اثر بخشی خود را آنطور که باید و شاید در جامعه نشان دهیم. از لحاظ نظری و نظریهپردازی رشد چندانی در مقایسه با دیگر رشتهها نداشتهایم و حتی اندک دیدگاههای نظریمان نیز کمتر در سطح جامعه نمود عملی پیدا کرده است. در رادیو، تلویزیون و رسانهها نامی از حرفهمندان ما نیست. نتوانستهایم جایگاه شغلی چندانی در جامعه برای خود دست و پا کنیم. مهمتر اینکه نهتنها در میان عامه مردم که در میان اصحاب علم و دانشگاه نیز نتوانستهایم جایگاه واقعی خود را نشان دهیم بطوریکه در مقایسه با دانشمندان دیگر رشتهها، اساتید و دانشمندان ما تا حدی گمنام ماندهاند. همه موارد ذکر شده در این قسمت و خیلی نکات دیگر که گفته نشد، از جمله مسائلی است که به نظر باعث بیعلاقگی به تحصیل در این رشته و انصراف از آن میشود.
اما از موارد دیگری که به نظر میرسید در بیعلاقگی و انصراف از تحصیل در رشته تاثیرگذار باشد نام رشته بود. بنا به عقیدۀ بسیاری، عنوان کتابداری و اطلاعرسانی نام مناسبی برای رشته نبود و محتوا و کارکرد رشته را به خوبی نشان نمیداد، که البته بنده نیز با این عقیده کاملاً موافقم. نام جدید (علم اطلاعات و دانششناسی) به دلایلی زیادی که فراوان درباره آن بحث شده بهمراتب بهتر از نام قبلی است. اما به نظر، نام جدید هم چندان در علاقهمند کردن دانشجویان به رشته موفق نبوده است. چرا که مسائل و مشکلات قبلی کماکان پابرجاست. نام جدید فقط باعث شده کمی اعتماد به نفس دانشجویان در بردن نام رشته بیشتر شود، البته آن هم تا زمانی که دیگران نفهمند علم اطلاعات و دانششناسی همان کتابداری سابق است! همچنین برخلاف برخی پیشبینیها، نام جدید تاثیر چندانی در افزایش تعداد متقاضیان ورود به رشته نداشته است. مؤید این سخن، نقل قول اساتید در گروههای کتابداری و اطلاعرسانی کشور است به این مضمون که برخی از دانشجویان تازه وارد که به هوای علم اطلاعات و دانششناسی وارد رشته شدهاند بعد از فهمیدن نام سابق رشته و نشستن سر کلاسها و پی بردن به محتوای رشته، پشیمان از کرده خود به فکر انصراف و تغییر رشته افتادهاند!
اما علت دیگر که به نظر علت اصلی است و سرچشمه بسیاری از مشکلات رشته نیز میباشد، ضعف محتوای رشته است. البته در این مورد فراوان جای بحث وجود دارد ولی در اینجا تنها قصد دارم به مواردی اشاره کنم که بعضاً دانشجویان و بهخصوص دانشجویانی که قصد تغییر رشته و انصراف را داشتهاند، مطرح نمودهاند. طرح مباحث ساده و پیش پا افتاده در کلاسها، غیرتخصصی بودن محتوای رشته، تکراری بودن محتوا، همپوشانی فراوان دروس مختلف، سطحینگری و عدم بحث عمیق در ارائه مطالب، عدم توجه به جنبههای عملی دروس، ارائه دروس غیرضروری و بیربط در رشته و مواردی از این دست از جمله عواملی است که دانشجویان در رابطه با محتوای رشته مطرح نمودهاند. در کنار این موارد، عواملی چون کمبود امکانات آموزشی، مشکلات مربوط به سیستم آموزشی، روش تدريس نامناسب، عدم وجود اساتید مجرب و متخصص، پائين بودن مدرك تحصيلي برخی اساتید، تشكيل كلاسها به شكل خشك و كسلكننده و... از جمله عواملی است که در برخی از دانشگاهها مزید بر علت شده و باعث تشدید بیعلاقگی و میل به انصراف میشوند.
متأسفانه برخی از مطالبی که از زبان دانشجویان مطرح شد، در رشته کاملاً هوایداست. بهویژه در ترمهای اول بعضی مطالب آنقدر ساده و پیش افتاده است که دانشجو انتظار شنیدن آنها را در کلاس تخصصی دانشگاه ندارد! مطالبی که گاه سطح آن پایینتر از درسهایی است که در دوره متوسطه گذرانده شده. به گفته تعدادی از دانشجویان، سطح برخی از مطالب آنقدر پایین است که خجالت میکشند کتاب های درسیشان را به دیگر دوستان یا اعضای خانواده نشان دهند! تکرار ملالآور مطالب، تدریس نامناسب و استفاده از کمتجربهترین اساتید برای تدریس دروس ترمهای اول دوره کارشناسی، عدم تسلط موضوعی برخی اساتید در این دروس، عدم استفاده از مطالب جدید و هماهنگ با فناوریهای روز در ارائه مطالب، عدم توجه به کاربردهای عملی از سوی اساتید، همگی از عواملی است به طور خاص در ترم های نخست باعث بیعلاقگی دانشجویان به رشته میشود.
با توجه به اینکه بنا به گفته روانشناسان و متخصصان ارتباطات، اولین برخوردها بیشترین تاثیر را بر نگرش افراد دارد (رایس و وایت، 1384)، اگر در اولین ارتباط و برخورد بتوانیم تاثیر مثبتی بر طرف مقابل بگذاریم به احتمال میتوانیم او را جذب و تصور مثبتی از خود و رشته در وی ایجاد نماییم و برعکس اگر در اولین برخورد موفق نباشیم سخت است که بتوان در ادامه ارتباط موفقیتآمیزی برقرار کرد و تصور منفی به وجود آمده را بهبود بخشید. در این راستا، متخصصان بازاریابی نیز معتقدند نخستین خرید بیشترین تاثیر را بر مشتری و وفاداری وی دارد. حال از آنجا که علاقه یا بیعلاقگی دانشجویان به رشته تاحد زیادی در همان ترمهای اولیه ورود به رشته شکل میگیرد، لازم است دستاندرکاران امر، با برنامهریزی دقیق و بازنگری در دروس بهویژه در ترمهای اولیه، زمینه ایجاد علاقه در دانشجویان را فراهم آورند. بهزعم اینجانب، به عنوان مثال، به جای ارائه دروسی مانند کتابخانه و کتابداری، مجموعهسازی، کتابخانههای آموزشگاهی، مواد و خدمات کتابخانه برای کودکان و نوسوادان و... که بخش زیادی از محتوایشان در عین ساده و ابتدایی بودن تکراری و دارای همپوشانی زیاد است، بر مفهوم اطلاعات و دانش که شالوده اصلی رشته علم اطلاعات و دانش شناسی است تاکید شود. البته که کتابخانهها نیز بخشی از رشته ما هستند ولی در دورانی که فناوری اطلاعات و ارتباطات حرف اول را میزند و از طرفی خودمان نیز به عنوان حرفهمندان این رشته ادعایمان این است که با ما اطلاعات سرکار داریم نه با کتابخانه (به مفهوم کهن)، هدف اصلیمان مدیریت اطلاعات است نه صرفا گرداندن یک کتابخانه، حال چه دلیلی دارد اینقدر به واژه کتابخانه چسبیدهایم؟! میتوان به جای کتابخانه و کتابداری از تاریخچه علم اطلاعات و اطلاعرسانی و فلسفه اطلاعات صحبت کرد، بحثهایی که ضمن جذابیت باعث ایجاد چالش فکری در دانشجویان میشود. دانشجو وقتی احساس کند با مطالبی روبرو است که تاکنون با آن مواجه نبوده، تخصصی است و برای دیگر رشتهها به راحتی قابل فهم نیست. آنوقت است که احساس میکند وارد رشتهای کاملا علمی و تخصصی شده است. بر این اساس دانشجو در ترم های اول پی میبرد که بحث اصلی رشته، اطلاعات است نه صرفاً کتاب و قفسه و کتابخانه! در این راستا، به جای مجموعهسازی در کتابخانه ها نیز، از انواع اطلاعات مورد نیاز سازمانها، راههای فراهمآوری و دسترسی به اطلاعات، نحوه خرید و فروش و سفارش اطلاعات، و بطور کلی مباحث مربوط به مدیریت اطلاعات (از نیازسنجی تا استفاده و کاربرد اطلاعات) صحبت نمود. به جای کتابخانههای آموزشگاهی که در کشور ما اصلا وجود خارجی ندارند! از نقش اطلاعات و جریان اطلاعات در نظام آموزش و پرورش، اطلاعات و منابع اطلاعاتی مناسب نظام آموزش و پرورش، انواع اطلاعات مورد نیاز دانشآموزان، راههای تهیه اطلاعات مورد نیاز نظام آموزش و پرورش، راههای توسعه سواد اطلاعاتی در مدارس، روشهای توسعه عادت مطالعه در دانش آموزان و ... سخن گفت. به جای مواد و خدمات کتابخانه برای کودکان و نوجوانان یا نوسوادان از اطلاعات و منابع اطلاعاتی مناسب برای گروههای سنی مختلف حرف زد. به جای کتابخانههای عمومی و توسعه پایدار نقش اطلاعات و مراکز اطلاعاتی بر توسعه پایدار، نقش جریان اطلاعات در جامعه، نقش شبکههای اطلاعاتی در پژوهش و توسعه و ... را بررسی نمود. حتی میتوان برخی از این دروس را در هم ادغام کرد و مبنای بقیه دروس را هم بر اطلاعات گذاشت. البته در همه موارد بالا باید از نقش کتابخانهها و کتابداران نیز صحبت کرد، چرا که به هر حال مدیریت کتابخانهها نیز بخشی جدا نشدنی از حرفه ماست. اما مجددا این نکته را به یاد داشته باشیم که تنها بخشی از اطلاعات در کتابخانه است نه همه آن، بطور خلاصه، اطلاعات محوری را جایگزین کتابخانه محوری نماییم. بر این اساس در سایر دروس هم میتوان تغییراتی را ایجاد نمود که ضمن تخصصی بودن برای دانشجویان، جدید، چالش برانگیز و جذاب باشند.
همانطور که ذکر شد، مورد دیگر که تاثیر زیادی بر علاقهمند شدن دانشجویان به رشته به خصوص در ترم های اولیه دارد، ارائه دروس از سوی اساتید مجرب و باسواد است. اساتیدی که ضمن داشتن دانش موضوعی وسیع، آشنایی با پیشرفتها و فناوریهای روز، فن بیان خوب و گیرا، شناخت کاملی نیز از جریان حاکم بر رشته داشته باشند. ولیکن متأسفانه بعضاً برخی از دروس پایه و اصلی در ترمهای اول به اساتیدی واگذار میشود که نهتنها از دانش خوبی برخوردار نیستند که اصول اولیه تدریس را نیز نمیدانند، قاعدتاً این امر موجب بیتفاوتی و بیعلاقگی دانشجویان به درس و رشته خواهد شد و انگیزه تغییر رشته و انصراف را در آنها تشدید مینماید.
اما از مسائل دیگری که تاثیر زیادی بر انتخاب یا انصراف از یک رشته از سوی دانشجویان دارد، آینده شغلی رشته است (عبدی و آقابابا، 1387). بيشك بسياري از داوطلبان براي آن كه بتوانند شغل بهتري پيدا كنند يا اينكه احتمال اشتغال آنان افزايش يابد به دانشگاه وارد ميشوند. چه بسا، دانشجویی به رشتهای علاقهمند نباشد اما به خاطر فرصتهای شغلی پیش رو، وارد رشته شود و برعکس علاقه به یک رشته وجود داشته باشد ولیکن به دلیل مشخص نبودن آینده شغلی میل به تحصیل در آن رشته نباشد. از این رو، در ترم های اول باید به این مسأله نیز پرداخت و فرصتهای شغلی پیش رو را برای دانشجویان تشریح کرد. بدیهی است در این مورد نباید وعده دروغین داده شود، بلکه باید واقعیت امر را نشان داد. خوشبختانه در این زمینه پژوهشهایی در رشته علم اطلاعات و دانششناسی صورت گرفته است که میتوان از نتایج آنها بهره گرفت (منصوریان، 1390؛ منصوریان، علی پور و قربانی، 1392) و آینده شغلی رشته را برای دانشجویان ورودی بیان نمود تا با شناخت و امید بیشتری تحصیل نمایند. ضمن اینکه باید مهارتهای لازم را در دانشجویان برای کار و کارآفرینی ایجاد و تقویت نمود.
بهطور کلی، هدف این نوشته بررسی برخی دلایل انصراف از رشته از زبان دانشجویان و ارائه راهکارهایی در این زمینه بود. پیشنهادات ارائه شده، صرفاً بر اساس تجربه و دانش اندک اینجانب از تحصیل و تدریس در رشته علم اطلاعات و دانششناسی است، بیگمان اگر این موارد در گروهها و انجمنهای علمی مطرح شود نتایج بهتر و دقیقتری خواهد داشت. اما آنچه مسلم است این است که رشته علم اطلاعات و دانششناسی علیرغم داشتن برخی ضعفها، رشتهای جذاب، علمی و با پیشینه طولانی است که بر اساس نیاز جامعه به آن به وجود آمده است. اگرچه در این نوشته از نگاه دانشجویان غیر علاقهمند و انصرافی به این رشته نگریسته شد، بدون شک خیلی از دانشجویان و فارغالتحصیلان این رشته شدیداً به آن علاقهمندند و خالصانه به آن خدمت میکنند. نکته مهم آن است که همه ما تلاش نماییم از ضعفهای آن کاسته و بر سودمندیاش بیافزاییم تا اگر دانشجویی آگاهانه یا ناآگاهانه وارد این رشته شد روز به روز بر علاقمندیاش افزوده شود.
بدون تردید، دانشجوی علاقهمند بهتر درس میخواند، بیشتر یاد میگیرد و در آینده نیز بهتر خدمت خواهد کرد. همه ما میدانیم که قدم اول در برطرف نمودن ضعفها شناسایی آنهاست. از این رو، در پایان، از خوانندگان محترم درخواست میشود ضمن ارائه نظرات خود در این زمینه، صادقانه اعلام کنند که آیا خود تاکنون به انصراف یا تغییر رشته فکر کردهاید؟ اگر بلی، مهمترین دلیلتان برای این کار چه بوده است؟ و به نظر شما چطور میتوان دانشجویان را به این رشته پایبند و علاقهمند نمود؟
منابع
رایس، آن دما؛ وایت، آلری (1384). تاثير در اولين برخورد: مي خواهيد ديگران در اولين برخورد چه تصويري از شما داشته باشند؟. ترجمه مهدی قراچه داغی. تهران: نقش و نگار.
عبدی، بهشته؛ آقابابا، ابواللفضل (1387). «بررسی عوامل موثر بر انتخاب رشته داوطلبان مجاز به انتخاب رشته کنکور سراسری». آموزش عالی ایران، شماره 3، ص. 143- 160.
منصوريان يزدان (1390). «صد شغل برای کتابداران: پستهای سازمانی نوين در کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی». فصلنامه مطالعات ملي كتابداري و سازماندهي اطلاعات، 22 (3)، ص. 88-103.
منصوريان، يزدان؛ علی پور، اميد؛ قربانی بوساری، رقيه (1392). «نگرش دانشجويان و دانشآموختگان دکتری کتابداری و اطلاعرسانی درباره چشمانداز فرصتهای شغلی اين رشته». فصلنامه مطالعات ملي كتابداري و سازماندهي اطلاعات، 24 (1)، ص.150-165.
این رشته در حد یک فرد باهوش و زرنگ نیست. اگر شما خود را فردی باهوش و زرنگ می دانید بهتر است سریع السیر تغییر رشته دهید.
آینده ای بسیار مبهم و تا دلتان بخواهد برای این رشته متصور است.
در زمینه تحصیلی خود اساتید هم نمی دانند چه می کنند و چه می گویند. باور کنید خودشان هم گیج شده اند.
بانظر شماکاملا موافقم سرفصل دروس کتابداری به شدت نیاز به بازنگری دارد. به عنوان نمونه دوره کارشناسی بیش از ده واحد به فهرست نویسی اختصاص دارد در حالیکه با روند ورود فناوری و فهرست نویسی متمرکز دیگر نیازی به دوباره کاری نیست و به نظر من اختصاص یک واحد از کل واحدهای کارشناسی به آن کفایت می کند
نکته دیگر همانطور که مستحضرید رشته کارشناس کتابداری مدتی است از وزارت بهداشت حذف شده است و در دانشگاه زیرمجموعه مدارک پزشکی در نظر گرفته می شود. در حالیکه شما می دانید امور بایگانی بیماران بخشی از حرفه کتابداری است؟!!
از انجمن کتابداری هم تقاضا دارم حذف پست کتابدار از وزارت آموزش و پرورش را به جد پیگیری نمایند و حقوق مسلم کتابداران را به آنها بازگردانند.
مدارس مکان مهمی برای ترویج کتابخوانی هستند اگر نهاد قصد دارد سرانه مطالعه را بالا ببرد بهترین گزینه مدارس ابتدایی است و ایجاد کتابخانه آموزشگاهی. البته در یکی از نامه هام پیشنهاد داده بودم اگر به دست آقایان رسیده باشد!
احترامادرموردفرصت های شغلی اشاره شده درمقاله متاسفانه این امرتاثیرزیادی دراندیشیدن دانشجویان به انصراف داشته وداردنشستن پای صحبت وگلایه کتابدارانی که علیرغم داشتن سوادلازم وگذشتن ازهفت خوان آزمونهای استخدامی نهادودیگرارگانهابعدازاستخدام شدن با نداشتن منزلت شغلی و حقوق پایین وداشتن همکارانی بی اطلاع یاکم اطلاع که فارغ التحصیل رشته های دیگرندولی درجایگاه کتابداران به کتابداری مشغولند کافیست که هردانشجوی تازه واردی رامایوس کنددراین راستاایجاد تشکیلاتی صنفی برای کتابداران امری ضروری مینمایدکه میتواندبسیارگره گشامسایل استخدامی ،شغلی ومعیشتی کتابداران باشدوباپیگیری مسایل صنفی کتابداران ایجاددلگرمی نمایدبه عنوان مثال پیگیری احیافرصت شغلی عظیمی که برای کارکتابداران درآموزش وپرورش وکتابخانه های آموزشگاهی وجودداشت ومتاسفانه دردولت قبل توسط وزیروقت آموزش وپرورش رسما حذف گردید.
من فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد هستم. بنده با صحبتهای آقای محمودی موافقم. بله، مشکلاتی از جمله تکراری و ابتدایی بودن برخی دروس، نام نامناسب رشته،منزلت اجتماعی بسیار پایین مطرح است، اما بنده شخصا نقاط بسیار مثبت وجذابی در رشته دیده ام که باعث شده رشته ام را دوست داشته باشم.مسئله این است که کار ما با رشته مان فاصله ای بسیار دارد. من کتابدار کتابخانه عمومی هستم. واقعا کارهایی که ما در کتابخانه انجام می دهیم، بسیار پوچ است و بسیاری از آنها را یک فرد دیپلمه نیز می تواند انجام دهد. اما نظر بنده در مورد رشته ام این نیست.
من در برخورد با دانشجویان رشته های دیگر، به وضوح دیدم که اطلاعات من در بسیاری اوقات حتی از فارغ التحصیلان رشته های دیگر حقیقتا بیشتر و کاربردی تر است و از این که در این رشته تحصیل کرده ام اصلا پشیمان نیستم و به خاطر هم ندارم که به تغییر رشته فکر کرده باشم!
اما هر روز آرزو می کنم که کاش همت کنم و درسم را ادامه دهم تا از کار بی محتوای کتابداری در کتابخانه خلاصی یابم !
پیروز باشید!
متشکر از مطلب خوبی که ارائه فرمودید
با سلام
فکر می کنم کمی زود قضاوت کرده اید!
بنده -حداقل به دلیل شغل خودم- قصد توهین به هیچ کتابداری را نداشته ام. لیکن صحبت من بر سر ظرفیتهای بسیار زیاد رشته است و اینکه سطح اطلاعات فارغ التحصیلان این رشته در زمینه های گوناگون بسیار بالاست،اما متاسفانه در کتابخانه بخش بسیار کوچکی ازاین ظرفیتها به کار گرفته می شود. قطعابسیاری از امور کتابخانه است که تنهااز عهده یک کتابدار بر می آید،اما بنده در پیامم از شرایط وعلایق شخصی ام صحبت کردم. شاید برای شما کار در کتابخانه بسیار جذاب باشد و حاضر نباشید آن را با هیچ کار دیگری عوض کنید،اما من شخصا وقتی می بینم که تواناییهای فکری و تخصصی ما تاچه اندازه زیاد والبته مفید است ،اما درکتابخانه به مافرصت فکر کردن را نمی دهند و فقط انجام یک سری کارهای مکانیکی روتین را می خواهند، احساس خوبی ندارم.چون این روند به تدریج ذهن را فسیل خواهد کردواصلا مورد علاقه من نخواهد بود. بخشی از این وضعیت، ناشی از وضعیت حاکم بر کتابخانه هاست،اما واقعیات رانمی توان انکار کرد!
از کارم خبری نیست
بارها فکرشو کردم دیدم معدود کسانی هستند که رشته را دوست دارند و اگر شرایط فراهم بود؛ جرئت میکردند و اساتید هم آنها را فریب نمی دادند افراد زیادی تغییر رشته و یا حتی ترک تحصیل می کردند.
به نظر من ترک تحصیل بر ماندن در این رشته منفعت بیشتری دارد.
با تشکر از دغدغه های استادان بالقوه- امیدوارم این افراد پس از استخدام شدن در گروه ها مشی متفاوتی نسبت به استادان امروزی بگیرند.
نمی دونم مطلبمو می خونی یا نه و من گول اون مشورت شما رو خوردم ساده بودم و فکر کردم مصلحت مرا در نظر داری. نشستم واسه ارشد این رشته و شاه شدم حالا سرباز هم نیستم...
حالا سرباز هم نیستم.
جای شما پر شده از کارمندان دارای رشته های دیگر(به جز کتابداری)
به جای این حرف ها باید شما و امثال شما بکوشند تا نیاز واقعی به این حرفه را در جامعه به اثبات رسانده و مقام ومنزلت اجتماعی کتابداران را ارتقا دهند و مسئولین مملکت را نسبت به اهمیت و ضرروت این رشته در جامعه توجیه کنند تا بسترهای مناسب شغلی در جامعه ایجاد تا زمینه های گرایش وعلاقمندی به این رشته افزایش یابد
هر آنچه باید را گفتید.
از تجربه خودم می گویم. روزهای اولی که به این رشته آمدم دلگرمی دکتر هویدا که به بچه های کلاس ما گفت در این رشته زبان و رایانه خیلی مهم است پاسخی به نگرانی همه ما بود سال 80 هنوز این پاسخ می توانست ما را دلگرم کند. هر چند در عمل آنچه دیدیم مباحثی بود که من به شخصه لزومی نمی دیدم در کلاس به آنها حتی توجه کنم. متاسفانه بعداز 12 سال اینک که دوباره مباحث کتابداری را مرور کردم این مشکل پابرجاست.
منابع ما در نهایت ممکن است در یک یا چند کتاب خلاصه شود. متاسفانه بازار کتابهایی که حتی از نظر ادبی هم مشکل دارند در رشته ما گرم است.
به نظر بنده همانطور که آقای محمودی گفتند باید از همان ابتدا ذهن دانشجو را با مباحث بنیادی و نظری رشته که محل بحث و چالش هستند، درگیر نمود. به علاوه صحبت از جایگاه رشته در غرب (کتابداری تطبیقی) و افراد موفق آن و چه بسا آوردن زندگی نامه های علمی آنها و اثرهای بدیع و تاثیرگذارشان بر رشته و گزینش مباحث مهمی از آن آثار و مطرح کردن آن در کلاس ها می توانند انگیزش فراوانی را به وجود آورد. معرفی منابع کلاسیک و پرمایه چه از اساتید داخل و چه خارج برای درس های ترم اول و دوم(به جای معرفی هر منبعی!) و استفاده از فن بیان و تدریس خوب در ارائه مطالب و راهنمایی دانشجویان می تواند مثمر ثمر باشد. در آخر بنده پیشنهاد میکنم برای ادامه دادن یا ندادن تحصیل در این رشته، با حساسیت ویژه ای راهنمایی ها صورت بگیرد. چه بسا ما در آینده فارغ التحصیلان آگاهی داشته باشیم که با دغدغه هایی که خواهند داشت و با ذهن پرسشگری و فعالشان راه حل هایی به مراتب بهتر در جهت اعتلای رشته بیاندیشند تا کسانی را داشته باشیم که بی تفاوت و از روی عادت سکوت را برگزینند و خود را به حوادث روزگار بسپارند...!
اساتید باید تلاش کنند که حقیقت را در اولین جلسه ای که با دانشجویان دارند بگویند- حقیقت رشته را - مولفه هایش را - اینکه چه توانایی هایی می طلبد و چه توانایی هایی را باید دانشجو در خود تقویت کند.
نه اینکه صرفا به هر طریقی که شده دانشجویان را نگه دارند. این خیانت است. شاید واقعا افرادی به درد این رشته نمی خورند؟ چرا باید زورکی و یا به دروغ به آنان القا نمود که این رشته عالی است و همه چیز ایده آل است؟ وظیفه ی اساتید به نظر حقیر گفتن حقیقت و دلگرم کردن در حد منطقی است. باقی اش را باید خود دانشجویان تصمیم بگیرند که می خواهند بخوانند یا انصراف دهند. با این اوضاع در چند سال آینده برای بعضی رشته ها- به ازای هر دانشجو، چند استاد وجود خواهد داشت !!!