داخلی
»برگ سپید
درباره نویسنده
کریستیان/کریستین بوبن، در سال 1951 در کروزو فرانسه به دنیا آمد. او ابتدا دبیر فلسفه و سپس در بخش روانی بیمارستان، پرستار بود. او نویسندهای معناگراست و مضامین اصلی آثار او درمورد مفاهیمی چون عشق، کودکی، طبیعت و ایمان است. چون بوبن، کودکی امنی را تجربه کرده است مضمون کودکی در آثار او بسیار چشمگیر است. او بیش از 60 اثر، نوشته است که بیش از 30 کتاب آن به زبان فارسی ترجمه شده است. کتاب دیوانهوار، یکی از معروفترین و محبوبترین آثار اوست. کرستین بوبن، با انتشار کتاب «لباس مهمانی» و «پستترین» به شهرت رسید و توانست جایزه مهم ادبی «دو ماگو[1]» را از آن خود کند. کرستین بوبن، 24 نوامبر سال2022 در 71 سالگی از دنیا رفت.
درباره کتاب
دیوانهوار، نوشته کریستیان بوبن با ترجمه مهوش قویمی، در انتشارات آشیان منتشر شده و 160 صفحه دارد.
این کتاب، بیشباهت به رویا نیست چون احساس را در شما زنده میکند. توصیفهایی زیبا و دلنشین دارد؛ توصیفهایی که نمیدانید منظور نویسنده از آن توصیفها چه چیزی است. فکر میکنید انسانی توصیف میشود ولی در نهایت به قطعهای موسیقی میرسید.
کتاب با شخصیتی شروع میشود که اولین عشقش، دندانهایی زرد دارد و شما نمیدانید که جنسیت شخصیت کتاب چیست و چندسال دارد حتی کمی جلوتر نمیدانید که اسم واقعی او چیست. او اسمی برای خودش انتخاب میکند: فرار.
فرار، مادر خود را اینگونه توصیف میکند: مادرم مثل یک گربه است، مثل گنجشک، مثل پیچک، مثل برف، مثل نمک، مثل گرده گل. او جوری زندگی میکند و دنیا را میبیند که کمتر کسی میتواند. بوبن مینویسد: همیشه، در همهجا، چیزی برای نگاه کردن وجود دارد: برگی که میافتد، مورچهای که بالا میرود، ابری که پارهپاره میشود.
شخصیت کتاب، حق ناپدیدشدن را جزو حقوق اولیه هر انسانی میداند پس نیازی نمیبیند که در مورد این موضوع به کسی حساب پس بدهد. او نوشتن را همچون غذا خوردن که نیازی جسمی است، نیازی روحی میداند، روحی که گرسنه میشود. نوشتن را به شناکردن تشبیه میکند و مینویسد: به سوی صفحات سفید میروم. دو سه تا جمله تا درجه حرارت را اندازه بگیرم، حرارت مناسب است، حالا، وارد صفحات سفید میشوم. فرار، دختری با احساسات قوی است. او حتی نگران دلقکهایی میشود که شاید مردم به آنها نخندند. او خود را شبیه مادرش میداند، کسی که به عشق اعتقاد دارد و به همین دلیل سحرخیز نیست و در بستر میماند چون عشق آنجاست و یا چون کمبود عشق احساس میشود.
بوبن، نگاهی زیبا و متفاوت به همهچیز دارد، حتی به سرماخوردگی. او مینویسد: از سرماخوردگیام همانطور مراقبت میکنم که از یک دوست. وقتی تب هم اضاف میشد، حالتهای قشنگی به وجود میآمد: روح، چندسانتیمتر بالاتر از جسم داغ و تبدار، پرواز میکرد، رخوتی متین و شاهانه از تمام اعضای بدن میگذشت و نوعی کسالت، که برایم کسلکننده نبود.
قسمتهایی از کتاب
سخن پایانی
این کتاب درعین خیال، واقعی است. گویی بدون خیال نمیشود زندگی کرد یا حداقل زندگی شادی داشت، برای همین است که شخصیت داستان، فرار میکند؛ همه ما باید فرار کنیم.
خواندن این کتاب، شبیه به خواندن شعر است، شعری زیبا که پر از عشق، زندگی، خانواده و کودکیست.
این کتاب، لبخند به لبان شما میآورد. در همینحال که میخواهید کتاب تمام شود تا آخرش را بدانید، نمیخواهید به این زودیها تمام شود، چون آخرش بیاهمیت است چون زندگی در کل کتاب، جریان دارد.
قسمتی از این کتاب که درمورد افسردگی است را در اینستاگرام خواندم و از توصیف دقیق و زیبای آن لذت بردم؛ همین شد که تصمیم به خواندن این کتاب گرفتم.
مشخصات کتاب
دیوانهوار کریستیان بوبن ترجمه مهوش قویمی تهران: نشرآشیان، 1382
منابع
وب سایت ایسنا، آدرس به لینک
وب سایت کتاببان، آدرس به لینک
مشخصات نویسنده متن
مهگل کامروا. فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته مدیریت اطلاعات دانشگاه شهیدبهشتی.
------------------------------
[1] Deux Magots
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.