داخلی
»گاهی دور، گاهی نزدیک
(لیزنا: گاهی دور گاهی نزدیک 392): احمد شعبانی، عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان: در یادداشت ارجح و بیطرفانهای که سردبیر محترم لیزنا بر مقاله «نبرد پنهان و متخصصان علم اطلاعات» به قلم دوست مکرم و عزیزالوجود جناب آقای دکتر فریبرز خسروی تحریر کرده، آورده که "لیزنا تلاش کرد که هم خوان باشد با اتفاقاتی که در کشور افتاد و در همان فضای ملتهب مطالبی را به عنوان سرمقاله در ستون سخن هفته خود منتشر کرد" (عمرانی، 1404). مرا که به دلیل قرابت و نزدیکی محل سکونت به روشن دشت از مکانهای راهبردی در طول موضوعات 12 روزه موجب شده بود به همراه خانواده در روستایی در استان فارس سکنی گزینم، لیکن از خواندن لیزنا سر باز نمیزدم و رویهی آن خبرگزاری را در بازتاب و نوشته بس پسندیدم، حتی سامانه نهاد کتابخانههای عمومی کشور با شماری کتابداران گرانقدر در آن روزها مصاحبه کرد و ریاست محترم انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران و انجمن ارتقای کتابخانه های عمومی ایران بیانیه هایی صادر نموده و به حقیقت این عزیزان مواضع خیلی مرجحی در ارتباط با وظایف کتابداران در اوقات بحرانی اخذ نموده و برایم مسرتبخش بود که به مرور جمعی فرهیخته بدون اینکه مجمعی تشکیل دهند و جلسه ای تدارک ببینند و صحبت و گفتاری با یکدیگر به انجام آورند به خط مشی واحدی رسیدهاند اظهارات دگرگونهای ظاهر شد که از شخصی فرهیخته، والا مقام، و با اکرام عجیب بود؛ امیدوارم این مباحث در همین صفحات لیزنا باقی مانده، مرجحین سیاسی به این زمینهها در مجلس شورای اسلامی ، شورای انقلاب فرهنگی، و کمیتههای اطلاع رسانی در آحاد کشور وارد نشوند. بر این قرار در این یادداشت مطول سعی شده به ذات و کنه و نوع اطلاعات پیشنهادی برای آحاد کتابداران اشاره شود که اطلاعات از گونهی روانی به اطلاعات امنیتی منتهی شده که از وظایف نهادهای اطلاعرسانی کشور مانند کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران(ایرانداک) ، و موسسه ISC در شیراز یا نهاد کتابخانه های عمومی کشور فراتر است به درستی و به انصاف باید اندیشید که روساء و بنیانگذاران یا مشاوران این مراکز در باب حوزه ورود خود به مباحث مذکور با خودداری و کمال دقت رفتار کرده که جامعه کتابداری از این اخذ سیاست باید شاکر باشد، یعنی ضمن محکومیت متجاوز و مساعدت در مقابله با دشمنان این سرزمین به نحو احسن و سرآمد، حقوق موسسات خود را در جنبه حرفه ای حفظ کرده؛ شما این مبحث را مثلا مقایسه فرمایید با برخی مراکز خدمات کتابداری کودک و نوجوان که در موسم و مراسم عزاداری های به حق و شایسته در کشور چه برنامه هایی تدارک می بینند؛ چه بنرها، و چه دیگ های معتنابه از خورش های توزیع شده را بازتاب می دهند، که عکس های آن در سایت ها انعکاس می یابد که البته به حق است و باید چنین باشد، اما وظیفه کدام سازمان است که این مراتب را پی جویی کند، وظیفه چه مرجعی است که بحث نذورات را سرپرستی نماید؟ سخن این است که کشور بزرگ ما بایسته و شایسته است که بهره مند از یک ساختار دفاعی مستحکم و منظم امنیتی باشد و به حق مالیات کارکنان و کارمندان و مشاغل آزاد بایستی در این راه و مسیر با بهره وری بالا حفظ شود، اما چه اقشاری می توانند در این چارچوب حائز اهمیت سودمند باشند. بر این مبنا، یادداشت فعلی نه از سر معارضه بلکه از بنای مودت و دوستی به قلم و رقم می آید تا جایگاه رشته در وجوه واپسین دیدگاه های علمی مورد توجه قرار گیرد و خدشه ا بر آن حادث نشود.
مرور مقاله «نبرد پنهان و متخصصان علم اطلاعات»
در پاره ذیل به نقل بخشی از مقاله مذکور به نحو مستند مبادرت شده، دلیل اجتناب از بیان تلخیص مقاله به اهمیت واژگان نوشتار ارتباط دارد که تا کنون به قول سردبیر محترم لیزنا به نقد های جزیی منتهی شده، ولی سخن این سواد و سیاهه در حقیقت رویاروی و مستقیم است تا سوء تفاهمی در مطلب ظاهر نشود.
_در جنگهای اول و دوم جهانی نیز طرفین مخاصمه از روشهای گوناگون جنگهای روانی بهرهبرداری گسترده کردند ... به عنوان نمونه عملیات مرغ مقلد (لیزنا شماره 755، 1404).
پیش از 2003، ایالات متحده آمریکا بسیج گسترده ای در حوزه تبلیغات انجام داد تا جامعه جهانی را متقاعد سازد که عراق دارای سلاح های کشتار جمعی است و باید به آن کشور حمله شود.(لیزنا،شماره 755، 1404).
سپس مصنف ارجمند به عملیات مرغ مقلد اشاره جسته و شرحی مختصر از چگونگی عملکرد شرکت کمبریج آنالیتیکا را معرفی نمودهاند: "اگر عملیات مرغ مقلد را بتوان نماد جنگ روانی در دوران جنگ سرد دانست، شرکت کمبریج آنالیتیکا نیز نمونهای بارز از جنگ روانی در عصر دیجیتال به شمار میآید." در تداوم نویسنده گرامی به ویژگیهای جنگ روانی اشاره دارد، مشتمل بر استفاده از ابزارهای ارتباطی چند گانه، پنهانکاری و فریب، استفاده وسیع از میمهای طنز سیاسی، تعیین رفتار بدون اجبار مستقیم، و استفاده از تفاوت روایتهای درج شده و استدلال مطلب بر این مبنا نگارش شده که آثار روانی حمله به زندان اوین یا موضوع مک فارلین اشاره شده به استنتاج غیرقابل تصوری منتهی میشود: "متخصصان علم اطلاعات، نه تنها در آموزش سواد اطلاعاتی، بلکه در توسعهی فناوریهای شناسایی، تحلیل محتوای اطلاعاتی و مشارکت در نهادهای راستیآزمایی نقش حیاتی دارند." (همان، 1404).
بیان مختصر از اهداف نهادهای علم اطلاعات و دانششناسی در ایران
چون بیان شده متخصصان علم اطلاعات بایستی در آموزش سواد اطلاعاتی و نهادهای راستیآزمایی شرکت جویند، ضروری است اهداف آنها را از اساسنامهی آنها مستخرج نمود.
در ذیل هدف سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران از ماده 1 و 2 تذکر داده می شود: "گردآوری حفاظت، سازماندهی و اشاعهی اطلاعات و آثار مکتوب (چاپی- خطی) و غیرمکتوب در ایران؛ گردآوری، حفاظت، سازماندهی و اشاعه اطلاعات مربوط به آثار مکتوب (چاپی و خطی) و غیر مکتوب در زمینه ایرانشناسی و اسلامشناسی مخصوصا انقلاب اسلامی ..." تا بقیه موارد که از همین گونه موارد و سنخ است.
در اساسنامه مرکز منظقهای اطلاع رسانی علوم و فناوری مستقر در شیراز ماده 1 و 2 بیان شده: "برقراری ارتباطات الکترونیکی به منظور دریافت و ارسال اطلاعات داخلی و منطقهای در حوزههای علوم و فناوری؛ برقراری نظام مبادله الکترونیکی اطلاعات بین محققان ایران و منطقهای." بقیه موارد نیز از همین گونه محتوا برخوردار است.
در اساسنامه پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات (ایرانداک) درج است: "توسعه و گسترش پژوهش در زمینه علوم و فناوری اطلاعات، مدیریت دانش و جامعه اطلاعاتی؛ زمینهسازی مناسب ارتقای فعالیتهای پژوهشی ... " و بقیه موارد که تمامی بر توسعه پژوهش،پژوهش، و جنبههای تحقیقاتی در جامعهی مدرن تاکید دارد.
در خصوص بقیه سازمانهای کتابداری کشور مانند نهاد کتابخانههای عمومی کشور یا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کشور یا حتی سازمان های تحقیقاتی و نظامی مانند موسسه جغرافیایی ارتش جمهوری اسلامی به همین موضوعات میتوان اشاره جست و خارچ از این موارد مطلبی نیست.
دیدگاه نویسندگان فرنگی درباره اهداف نهادهای علم اطلاعات و دانششناسی
چون نویسنده محترم مطلب خود را به وظیفهی یک شرکت در کشور آمریکا آذین کرده به دو منبع از نویسندگان آمریکایی درباره این اهداف اشاره مینمایم. در کتاب رابین که از قرار در شماری از دانشگاههای آن کشور( آمریکا) در مقطع تحصیلات تکمیلی تدریس شده، درج است که کتابخانهها و مراکز اطلاع رسانی «رسالت انسانی» دارند، این رسالت با جنبههای امانی برای تودهی مردم، ارتقای منافع تجاری، و پشتیبانی از تدریس و پژوهش قابلیت توجیه دارد. (رابین، 1393، ص 294-297).
کتابدار بزرگوار و انسان دوست و انسان مدار همان عرصه، مایکل باکلند بیان داشته که نیازهای زمان در درک نقش اطلاعات برای ما اهمیت دارند و باید این نقش را در افراد، جوامع و نهادهای ذیل جستجو کنیم: مدارس برای هدایت یادگیری، مذاهب برای باورهای خاص، هنرمندان به منظور لذتبردن، بازرگانان برای سرمایهگذاری بالاتر، سیاستمداران برای تقویت مبارزات انتخاباتی (طبیعتا دموکراسی)، موزهها برای آثار نمایشی، رسانههای جمعی برای سرگرمی، کتابخانهها برای زمینه های مطالعاتی (باکلند، 1399، ص 24-25). در حقیقت نگاه باکلند به این اهداف و وظایف فراگیر بوده و گسترهای از بخشهای دولتی و خصوصی، جمعی و فردی را در بر میگیرد. چون در تمامی جوامع انسانها از نظر احساسی، شرافت،همدلی و ویژگیهای روانی قابل تفکیک هستند، حداقل هیچ یک از متون تئوریک کتابداری موجود در قفسههای منزل من بیان نکرده که کتابدار و اطلاع رسان در «نهادهای راستیآزمایی» دخالت نموده، کار راستی آزمایی برای کتابداری در حوزه پژوهش و تحقیق علمی است که بخشی از آن فعلا بر عهده ایرانداک است که خوشبختانه به نحو متعالی به توسط کتابداران و اطلاع رسانان عزز ما در آن سازمان در حال انجام است و بهره جویی از موارد غیر یعنی خارج از حوزه پژوهش و توسعه پژوهش خارج از مراتب وظایفی حرفه ای این عزیزان است.
موضوع اساسی مقاله «نبرد پنهان و متخصصان علم اطلاعات» درباره چیست؟
در تداوم مطلب بیان شود که اصولا موضوع محوری مقاله درباره چیست و چه مدخلی را مقاله برای ورود به مطلب گزینش کرده است. اگر راقم بیان کند که هسته اساسی مقاله درباره خشونت های حادث شده در کشور است که در نیمه اول سال جاری حادث شد بر من نقدی وارد خواهد شد که به تنهایی به قضاوت نشسته ام. اما اجازه دهید نقل قولی از یکی از افراد مرجح و استادان متعالی که در تحسین مقاله عبارتی ذکر کرده و زیرنویس شده و در لیزنا شماره 759 به توسط سردبیر محترم خبرگزاری تکرار شده است، رجوع گردد: " متخصصان علم اطلاعات در جنگ های روانی مدرن می توانند نقشی محوری در حفظ امنیتی شناختی جامعه ایفا کنند."( نقل در عمرانی،لیزنا،شماره 759،1404). سوای تنوع جنگ ها که معمولا در دروس مبانی سیاست در دانشکده های حقوق و علوم سیاسی و دروس استراتژیک دردانشکده های نظامی در رسته پیاده تدریس می شود و خود زمنه های گوناگونی(مانند جنگ اقتصادی، جنگ اتمی،جنگ روانی، و از این قبیل) دارد، همگان حداقل بر تعریف جنگ توافق دارند. کارل فون کلاوزیتس می گوید:" جنگ عملی مبتنی بر زور است تا دشمنان را مجبور به انجام خواسته مان کنیم." به زبان ساده هسته اساسی جنگ زور است، یعنی هر جا سیاست متوقف شود جنگ تداوم می یابد. اینکه متخصصان علم اطلاعات چه مرتبه ای از اعمال این زمینه دارند بر من ناشناخته است. اما در همان مقاله «نبرد پنهان ....» خواسته یا ناخواسته به همین افاده کلام، نویسنده محترم رسیده است، یعنی به همان بهره جویی از زور یا به قول راسل قدرت و در هم شکستن طرف مقابل وبه فحوای دانشکده های نظامی آسیب زدن و در هم کوبیدن دشمن اشاره دارد. عین جملات آن مقاله چنین است: منظور از سلاح سازی حقیقت: " این اصطلاح بهره برداری استراتژیک و هدفمند از اطلاعات واقعی و مستند است اطلاعاتی که نه برای آگاهی رسانی بلکه برای آسیب زدن به دشمن ....به کار گرفته می شوند." بنده گمان ندارم با تدریس فلسفه و نظریه علم اطلاعات و دانش شناسی و رفتار اطلاع یابی و یا مدیریت آرشیو بتوان به این مقصود رسید، چنانچه بعید می دانم در کتایخانه ملی، ایرانداک یا موسسه ISCکه سرور عزیزم جناب آقای دکتر مهراد پی ریزی کردند به این مقصود ارجمند دست یابند. اما مبحث اساسی این است که اگر دوستان موید این مطلب که فرموده اند متخصصان علم اطلاعات باید در این زمینه نقش محوری ایفا کنند ؛ آیا این روحیه و این احساس در آنها وجود دارد، آیا توان و آمادگی و تحمل مباحث مزبور را از نظر انسانی و مقاومت پذیری فکری دارند؟ چون جنگ روانی و مداخله جویان در آن، خود حوزه خاصی را می طلبد، حتی برای آن دسته از افراد که در زمینه های فناوری و نرم افزاری آن کار می کنند.
مثال درباره راستیآزمایی
چون مقاله موضوع را از جنگ سرد آغاز کرد و به وصف عملیات «مرغ مقلد» رسید اجازه دهید از حوادث روز منفک شده به راستی آزمایی یک حادثه تاریخی در مباحث سیاسی قرن گذشته در حول و حوش زمانی جنگ سرد (با تاکید بر جنگ روانی و سپس خشونت، بلی خشونت باز هم تاکید می کنم خشونت، چون جنگ روانی همواره به خشونت منتهی می شود مگر اینکه یکی از طرف های درگیر از خواسته خود صرف نظر کند) موسوم به عملیات «چکمه» یا «آژاکس» رجوع شود. پیش از وقوع کودتای 25مرداد 1332( بلی تاکید دارم 25 مرداد و نه 28 مرداد، زیرا دو کودتا وقوع یافت.) ، بحثهای مشابهی بین عوامل و مسببان آن رویداد ظاهر شد؛ مثلا پیچیدگی مطلب را دوایت آیزنهاور به برادران دالس و اسمیت ارجاع داد و طالب شد که در مبحثمذکور روسای اتاقهای امنیتی در قبرس، بیروت، و تهران به موضوع پرونده کمک کنند، سپس آقای دونالد ویلبر مامور به نگارش جزوه ای مفصل برای عوامل داخلی آن سامان و سازمان های وابسته به دولت فدرال شد: مطالعه جنبههای روانی افسران پیاده و زرهی در تهران و به ویژه هنگ کوهستانی، مکانهای جغرافیایی شهر تهران شامل چگونگی خیابان ها و چهار راه های مهم شهر به ویژه خیابان کاخ، و شبکههای موجود داخلی مکتوب گردید( تمام این مراتب در رساله دکترای آقای علی رهنما از نوادگان رهنما صاحب منصب در وزارت امورخارجه و صاحب ترجمان قرآن چهار جلدی فرح، که در یکی از دانشگاه ایالات متحده آمریکا دفاع شده نوشته شده است). البته راستی آزمایی در نیمه قرن بیستم با حمایت نهادهای فدرال انجام شد ولی بعد به مرور مباحث مذکور به بخش خصوصی و موسسات خصوصی واگذار شد. بعد ها همین جزوه برای بهرهجویی در اختیار سفارت آمریکا در شیلی در دهه هفتاد میلادی قرار گرفت. اما چرا آقای آیزنهاور از جرج مک گی که ابتدا مذاکره کننده ارشد با دولت شاهنشاهی ایران و پادشاهی بریتانیا بود، بهره نبرد، آیا به مک گی اعتماد نداشت ؟ آیا از حزب مخالف بود؟ حتی آقای مک گی را به سمت سفیر کبیر در یونان منصوب کرد و از واشنگتن به اروپا به ماموریت فرستادند؟ چون بحث راستیآزمایی خارج از حوزه پژوهش حتی در طراحی نرم افزار به روحیه و اطلاعات خاص و ویژهای منتهی میشود که نیاز به جنبه های خاص خود دارد و آقای مک گی فاقد ملزومات احساسی مذکور بود.
این یک بعد قضایا بود ، برای جنگ روانی در سطح شهر هم یاران ویلبر تدارکاتچی های خوبی بودند، مثلا بین بی مخ ها و یخ فروش های تهران موضوع را آماده سازی کردند و در حقیقت یک جنگ تمام عیار در روز بیست و هشتم مرداد راه انداختند یعنی وقتی در روز بیست و ششم (پس از شکست کودتای اول در روز بیست و پنجم مرداد) همه دست اندرکاران قضایا در محوطه سفارت آمریکا برای بررسی موضوع جمع شدند و همه در حال گریز از تهران به خارج از کشور بودند یکی از کلنل های ذیمدخل (شاید شاید کلنل کلارک چون مطلب را ذهنی می نویسم) در قضایا گفت مناسب است از مراتب جنگ روانی یک بار دیگر استفاده شود تا زحمات این همه هزینه هدر نرود. استفاده از این بی مخ و یخ فروش ها بر حسب راستی آزمایی پیشین ویلبر در توفیق عملیاتی بود که دقیقا به معنای استفاده از زور برای تصرف حاکمیت، بر علیه پیرمردی بود که شاید به سختی از بستر برمی خاست. اگر بیان موضوع مطول شد به دلیل آن بود که قصد بر آن بود تا هم زور، هم راستی آزمایی ، و هم جنگ روانی در یک مجموعه بیان شود. مطلبی که اصولا ربطی به حرفه های خارج از امور سیاسی، امنیتی، و نظامی ندارد.
نتیجهگیری: درباره گستره موضوعی علم اطلاعات و دانششناسی
چنانچه به گستره علم اطلاعات و دانششناسی رجوع شود از حوزه نسخه شناسی تا کتابداری کودک و نوجوان، از مدیریت داده تا مدیریت دانش، از آرشیو تا ویرایش و خدمات را فرا میگیرد؛ واقعا چه نیازی است به اینکه حوزه مذکور به زمینههای خارج از حاکمیت جاری در علم و تحقیق و پژوهش مبادرت ورزد؟ چه نیازی است که یک معلم کتابداری بخواهد "اطلاعاتی که نه برای آگاهی رسانی، بلکه برای آسیبزدن به دشمن، برای تخریب اعتبار افراد یا نهادها"(لیزنا، شماره 755،1404) را شناسایی کند که منتسب به «سلاحسازی حقیقت» شده است؟ اصولا این حیطه در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری میگنجد؟ یا وظیفهی نهادهای دیگر است که به این موضوعات وارد شوند.
----------------------------------------------------------
منابع
باکلند، مایکل. اطلاعات و جامعه. ترجمه محسن نوکاریزی، تهران: چاپار و اساطیر پارسی، 1399.
"نبرد پنهان و متخصصان علم اطلاعات". لیزنا. شماره 755، 13 مرداد 1404.
رابین، ریچارد. ای. مبانی علوم کتابداری و اطلاع رسانی. ترجمه مهدی خادمیان، ویرایش محمد حسین دیانی. تهران: کتابخانه رایانهای، 1383.
عمرانی، ابراهیم." نقد جزیی از مقاله محتوای مقاله تحت تاثیر قرار میدهد." لیزنا. شماره 759، 10 شهریور 1404.
علم اطلاعات باید فراتر از تسهیل پژوهش به زمینههای خارج از حاکمیت جاری مبادرت ورزد تا بی مخ ها و یخ فروش ها تتمه اهل خرد و فرهنگ را جارو نکنند. خوب است درباره بازی رسانه ها و دروازه بانی خبر و اطلاعات بیشتر بخوانیم.