کد خبر: 50512
تاریخ انتشار: شنبه, 22 آذر 1404 - 10:35

داخلی

»

گاهی دور، گاهی نزدیک

از اعترافات شخصی تا چالش‌های ساختاری و ضرورت گفت‌وگوی صریح:

بازخوانی صادقانه پژوهش در علم اطلاعات

منبع : لیزنا
منصور کوهی رستمی
بازخوانی صادقانه پژوهش در علم اطلاعات

(لیزنا: گاهی دور گاهی نزدیک 400) : منصور کوهی رستمی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز و رئیس انجمن ارتقای کتابخانه های عمومی ایران:  در سالهای اخیر و در مقام سردبیر دو مجله علمی و جانشین سردبیر مجله‌ای دیگر و داور تعداد زیادی مجله، با حجم چشمگیری از مقالات علمی روبه‌رو شدم؛ تجربه‌ای که در ظاهر می‌توانست نشانه‌ای از افزایش انگیزه علمی و رشد پژوهش در حوزه علم اطلاعات باشد، اما هرچه این مقالات را با دقت بیشتری بررسی کردم، تصویر اولیه جای خود را به نگرانی جدی و پرسشی بنیادین داد: آیا ما واقعاً در حال تولید علم هستیم، یا تنها مشغول انتشار و انباشت متن‌هایی هستیم که ظاهر مقاله علمی دارند، اما فاقد مسئله، عمق و تحلیل‌اند؟

هفته پژوهش فرصتی است برای آن‌که به‌جای تکرار کلیشه‌های رایج لحظه‌ای مکث کنیم و وضعیت واقعی پژوهش در حوزه علم اطلاعات و دانش‌شناسی را صادقانه بازخوانی کنیم؛ حوزه‌ای که رسالت اصلی‌اش پالایش، سازماندهی و اعتباربخشی به دانش است، اما خود با چالش‌های عمیق در همین زمینه روبه‌روست. آنچه در ادامه می‌آید جمع‌بندی تجربه‌ای است که در چند ماه اخیر با آن مواجه بوده‌ام؛ تجربه‌ای که شاید بیان آن آسان نباشد، اما ناگفته‌ماندنش آسیب بزرگ‌تری خواهد داشت. اما در همین ابتدای نوشته لازم است اعتراف و تأکیدی را یادآوری کنم:

اعتراف اینکه؛ خود من نیز، به‌عنوان یک عضو این جامعه علمی، اعتراف می‌کنم که گاهی در دام همین کاستی‌ها گرفتار شده‌ام. پذیرش این سهم نه از سر فروتنی نمایشی، بلکه از سر واقع‌بینی است. این اعتراف نه برای توجیه که برای تأکید بر این نکته است که هیچ‌یک از ما مصون از لغزش نیستیم و مسئولیت مشترک ما ایجاب می‌کند با نگاهی انتقادی، اما همدلانه، به اصلاح رویه‌ها بپردازیم.

تأکید اینکه؛ تصویر کاملاً تاریک هم نیست. در همین رشته، پژوهشگران ارزشمند، استادان دغدغه‌مند و کتابداران پژوهش‌ورزی حضور دارند که با پایبندی به اصول روش‌شناختی، نوآوری نظری و توجه واقعی به مسئله، آثاری تولید کرده‌اند که هم به جامعه علمی اعتبار بخشیده و هم در سیاست‌گذاری و مدیریت کتابخانه‌ها اثر گذاشته است. همین آثار نشان می‌دهد که مسیر درست هنوز زنده است، اگرچه سخت‌تر از گذشته و کم‌صدا‌تر از موج تولیدات کم‌عمق.

اما آنچه تجربه کرده‌ام:

-حجم زیاد پژوهش‌های بدون مسأله

بخش قابل توجهی از مقالات دریافتی، حتی از مرحله ابتدایی نیز نمی‌گذرند؛ زیرا فاقد «مسأله»اند. یعنی علاوه بر اینکه پاسخ علمی‌ای ارائه نمی‌دهند، بلکه اساساً معلوم نیست به دنبال پاسخ به چه پرسشی هستند. به جای صورت‌بندی دقیق و منطقی یک پرسش علمی، با انبوهی از کلی‌گویی‌ها، شعارهای تکراری و مقدمه‌چینی‌های بی‌جهت روبه‌رو هستیم. در چنین فضایی، پژوهش دیگر نه تلاشی برای درک پیچیدگی‌های واقعیت، که صرفاً اقدامی اداری برای عبور از یک مرحله تحصیلی یا ارتقاء شغلی تلقی می‌شود. این در حالی است که ما در کشوری زندگی می‌کنیم که با بحران‌های اطلاعاتی، فقر فرهنگی اطلاعاتی، چالش‌های کتابخانه‌ای، و شکاف‌های فناورانه مواجه است. آیا نباید پژوهش ما از دل همین مسائل واقعی برآید؟

-روش‌شناسی ضعیف

یکی دیگر از آفت‌های جدی برخی مقالات، بی‌دقتی، تقلید سطحی آشکار در زمینه انتخاب و به‌کارگیری روش‌های پژوهش است. روش‌های کمّی با ابزارهای آماری پیچیده، بدون کوچک‌ترین تناسبی با هدف پژوهش مورد استفاده قرار می‌گیرند و روش‌های کیفی، تبدیل به توصیف‌های بی‌تحلیل و بی‌ربط می‌شوند. تحلیل داده‌ها نه یک فرایند عقلانی برای رسیدن به فهم عمیق‌تر، که بازی با اعداد و واژه‌هاست. از سوی دیگر، نبود چارچوب نظری منسجم باعث شده بسیاری از مقالات در حد انشای توصیفی باقی بمانند.

-ضعف در آموزش پژوهش علمی

 مشاهدات من نشان می‌دهد که ضعف در نگارش علمی به‌طور گسترده وجود دارد؛ از ساختار متن گرفته تا ارجاع‌دهی، از انسجام معنایی تا قدرت تحلیل. مقدمه‌های کلیشه‌ای، ادبیات پژوهش سطحی و نتیجه‌گیری‌های نامتناسب با یافته‌ها، در بسیاری از مقالات تکرار می‌شود. این وضعیت نشانه آن است که آموزش پژوهش در رشته ما در بسیاری از موارد مهارت‌محور نیست. دانشجویان با تکلیف نوشتن مقاله مواجه‌اند، بی‌آن‌که فکر پژوهشی، صورت‌بندی مسئله و تحلیل را بیاموزند. نتیجه آن، پژوهش‌هایی است که ظاهر علمی دارند، اما عمق علمی ندارند.

-بحران در فرآیند ارزیابی علمی

نظام داوری، که باید سنگ بنای اعتبار علمی مجلات باشد، در بسیاری از موارد از انسجام، تخصص‌گرایی و جدیت فاصله گرفته است. برخی داوری‌ها سطحی، جانبدارانه یا مبتنی بر روابط شخصی است. به‌نظر می‌رسد سازوکار داوری نیازمند بازنگری ساختاری و اخلاقی است؛ چرا که داوران، مسئولان اصلی پاسداری از کیفیت و اصالت علم‌اند، نه صرفاً مهر تایید یا رد. به جد معتقدم که نظام داوری، ستون اعتماد علمی است. اگر این ستون سست شود، سقف پژوهش فرو خواهد ریخت.

-اصرار بی جهت نویسندگان

اصرار بی‌مبنای برخی نویسندگان بر پذیرش هرچه‌زودتر مقاله، یکی از چالش‌های جدی نظام پژوهش است. در مواردی مشاهده می‌شود که با وجود بیان صریح ایرادهای بنیادی، برخی نویسندگان همچنان با پافشاری، خواستار پذیرش مقاله‌اند؛ گویی هدف اصلی نه اصلاح کار، نه ارتقای کیفیت و نه حرکت در مسیر تولید دانش، بلکه صرفاً رسیدن به پذیرش است. این رویکرد نه‌تنها فهم پژوهش را سطحی و ابزاری می‌کند، بلکه نشان‌دهنده نوعی فاصله خطرناک میان فرهنگ علمی مطلوب و رفتارهای رایج در فرایند انتشار است. نتیجه چنین پافشاری‌هایی، تضعیف کیفیت علمی مجلات، اتلاف وقت داوران و هیئت تحریریه، و مهم‌تر از همه، کاهش شأن پژوهشگری است که باید بر پایه یادگیری مستمر و پذیرش نقد بنا شود.

با این حال، برای آن‌که فقط در مقام منتقد ننشسته باشم و به سوءتفاهم "نقدِ بدون راه‌حل" گرفتار نشوم، لازم می‌دانم چند راهبرد مشخص را نیز برای عبور از این آسیب‌ها یادآور شوم. اگر هفته پژوهش قرار است معنایی فراتر از یک مناسبت تقویمی، مراسم تشریفاتی و جملات انگیزشی معمول داشته باشد، باید به فرصتی برای بازاندیشی جمعی و اصلاحات اساسی تبدیل شود. در این مسیر، چند محور کلیدی اهمیت ویژه دارد:

- شفاف‌سازی معیارها، تخصص‌محور کردن انتخاب داوران، و تقویت مسئولیت‌پذیری اخلاقی در فرآیند داوری؛

- تقویت آموزش مهارت‌های پژوهشی، به‌ویژه در دوره‌های تحصیلات تکمیلی از جمله مهارت در تعریف مسئله، روش‌شناسی، نگارش علمی، تحلیل داده و سواد استنادی؛

- بازسازی اخلاق پژوهش در همه سطوح، از پرهیز از تقلب علمی تا اصلاح نگاه ابزاری به مقاله؛

- ترویج و حمایت از پژوهش‌های مسئله‌محور، پژوهشی که از دل واقعیت‌های حرفه‌ای کتابخانه‌ها، شکاف‌های اطلاعاتی، نیازهای کاربران و مسائل فرهنگی کشور برمی‌آید، نه از دل چارچوب‌های تکراری و موضوعات مصرف‌شده؛ و

- تقویت پیوند میان پژوهش دانشگاهی و میدان عمل.

نهایت اینکه، علم اطلاعات و دانش شناسی، اگر می‌خواهد در آینده‌ای که داده و هوش مصنوعی جهان را شکل می‌دهد نقشی مؤثر داشته باشد، ناگزیر باید از ترمیم درونی آغاز کند: از بازسازی استانداردها، از تقویت اخلاق پژوهش، و از بازگشت به مسئله‌های واقعی جامعه. آینده این رشته را نه تعداد مقالات، که صداقت، عمق، و مسئولیت‌پذیری پژوهشگرانش می‌سازد؛ و هفته پژوهش بهترین بهانه است برای آن‌که این آینده را دوباره و آگاهانه بسازیم. بنابراین مجموعه تجربه‌هایی که در این نوشتار بیان کرده ام، نه برای سرزنش خودم و دیگران بلکه برای آغاز یک گفت‌وگوی ملی حرفه ای است؛ گفت‌وگویی برای بازسازی اعتماد، کیفیت و اصالت پژوهش.