داخلی
»مطالب کتابداری
»گاهی دور گاهی نزدیک
(لیزنا: گاهی دور گاهی نزدیک ۲۰۷): عبدالحسین طالعی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم:
اشاره
مدتی پیش در یک یادداشت با عنوان «از آب بیاموزیم» بخشی از آموزه های اخلاق حرفه ای کتابداری با درس گرفتن از آب مرور شد. تا کنون ندیده ام که کسی مباحث اخلاق حرفه ای را بدین شیوه بیان کرده باشد، در حالی که بیان ساده و کوتاه و ژرف و استوار، ضرورت دنیای ماست.
آن نوشتار ابتکاری مورد توجّه و علاقۀ برخی از عزیزان قرار گرفت. در پی آن، جرقّۀ دیگری به ذهنم زد که آموزه های اخلاق حرفه ای را از طریق شباهت به خاک پی گیرم. و این نوشته شکل گرفت که چند بار در جمع دانشجویان مرور و بازنگری شد. و اینک نسخۀ مکتوب آن برای نخستین بار از طریق سایت لیزنا عرضه می شود.
امید است در این نوشتار نیز عزیزان نظر تکمیلی و اصلاحی خود را دریغ ندارند. واقعیت اینکه راه دراز اخلاق حرفه ای همچنان نیازمند گامهای زیادی است تا به جایی برسد.
از خاک بیاموزیم
۱.خاک، خاک پای رهگذران است. به آنها فخر نمی فروشد و با تمام اهمیتی که وجودش دارد، خود را در یک کلمه خلاصه کرده و در همین حدّ می داند: «خاک پای رهگذران».
۲.نسبت به رهگذران رام است، گرچه آنها قدر این «رام بودن» را نفهمند و این موهبت را سبک شمارند. البته یک زمان قدر این ویژگی را می فهمند: وقتی که زمین کمی (حتی چند ثانیه) زیر پای مردم بلرزد.
۳.خاک هیچ گونه تعیّن و تبعیض خاصّی ندارد، مگر در اثر نامگذاری بشر، که یک قسمت را به یک نام و قسمت دیگر را به نام دیگر نامیده است. چه جنگ ها بر سر همین نامگذاری ها روی می دهد... و زمین این همه را می بیند و در دل به همه می خندد ...
۴. در هر پروژه ای، از هر کسی که کوچکترین نقش را داشته تشکر می کنند، ولی هیچ گاه در هیچ پروژه ای از زمین تشکر نمی کنند، با این همه خاک به دل نمی گیرد و کار خودش را ادامه می دهد، بدون این که ذرّه ای به دل بگیرد یا به رخ بکشد.
۵.خاک به رهگذران امکانات می دهد و به آنها قدرت انتخاب می دهد و انتخاب را به آنها وا می گذارد. به بهانۀ دادن امکانات، آزادی را از آنها نمی گیرد.
۶.هر چه بیشتر از آن استفاده شود، در برابر انسانها رام تر می شود، با قبول تفاوت آدمیان. بعلاوه در این استفاده های مکرّر بیشتر از پیش شناخته می شود.
۷.اگر از آن استفاده نکنند یا همراه با استفاده، از آن بد بگویند، آمادگی او برای خدمت به دیگران کمتر نمی شود. چون رمز حیات او خدمت است. او زندگی را برای خدمت به دیگران می خواهد و بدون آن کاری به ادامۀ زندگی ندارد.
۸.تغییرات تکنولوژیک در زندگی بشر، رفتار او را عوض نمی کند. بشر، برای حرکت خود بر روی زمین، از مرکوب های مختلف استفاده کرده: چارپا، ماشین، قطار، و سر انجام: زمین میزبان چرخ هواپیما بوده تا پروازش را آغاز کند. ولی در تمام این احوال، زمین همان بوده و همان است.
۹.میزبانی او برای مردم، منحصر به حیات دنیایی آنها نیست. بلکه پس از آن نیز میزبان انسان است، که پیکر او را با کمال تحترام و ادب در بر می گیرد.
۱۰.در دل خود می خندد به سرکشانی که متکبّرانه بر آن گام می نهند. در کمال ادب و احترام به آنها می گوید: اگر من نبودم، شما به کجا می رسیدید؟ کاش آن افراد مغرور، پوزخند خاک بر خود را می دیدند.
۱۱.گاهی به امر آفریننده اش بر فردی یا جمعی دهان می گشاید؛ همان گونه که بر قارون دهان گشود. این گونه لحظات معدود، تاریخی می شود و در حافظۀ جهانی باقی می مانَد.
۱۲.بشر، «خاک» را برعکس می کند، آن را به «کاخ» تبدیل می کند. دل خود را به این سر و ته کردن خوش می دارد. اما سنت الهی دوباره «کاخ» ها را به جای اوّلش بر می گرداند، آنها را «خاک» می کند. در این میان، بشر هرگز عبرت نمی گیرد از این همه کاخ های سرنگون شده و ویرانه!
۱۳.خاک به آدمها می گوید: هر کس ساده تر زندگی کند، راحت تر است. ببینید! بعضی از افراد، خاک را به خانه تبدیل می کنند، و برخی به کاخ. می دانیم که خانه ها هم خراب می شوند، ولی داغی که بر دل صاحبشان و وارثان آنها می گذارد، بسیار کمتر است از آنچه برای کاخ نشینان روی می دهد. پس به این روزهای اندک شمار دل مبندید، بلکه مثل من باشید. ماندگارتر از همه، که تا دنیا دنیا است، خاک هم هست.
۱۴.چرا بشر با آن هم ادعای زیرکی این سخنان آسان و دلنشین خاک را نمی شنود یا می شنود و نمی فهمد؟ چرا از دیدن این تغییرات، درس نمی گیرد؟
نکته این است که سخنان خاک مثل خودش ساده و بی حاشیه و بی تکلّف است. لذا شنیدن و فهمیدن آن گوشی ویژه می خواهد و با این گوشهای ما که به غوغاها عادت کرده، قابل فهم و درک نیست.
خاک به مردم می گوید: گوش ویژه شنیدن سخنان مرا به دست آورید، که من سرد و گرم روزگار چشیده ام و روزهای بسیاری دیده ام. تجربه ام را به آسانی و با تواضع در اختیارتان می گذارم.
۱۵.آموزه های خاک، این معلّم بسیار دانا و پر تجربه و دلسوز، شاید به «افزایش دانش» منجر نشود، ولی در جهت «تغییر بینش» مفید است. دانش را نمی افزاید ولی بینش را بالا می برد و تصحیح می کند.
قدر این نکته را کسی می داند که ارزش بینش و برتری آن بر دانش را بفهمد.
۱۶.آنها که بیشتر با خاک انس دارند، بالندگی و رویش را به خوبی از آن فرا گفته اند، مثل درخت و گیاه. چرا انسان این رمز بالندگی را از آن نیاموزد؟
۱۷.خاک شاگردان خوبی دارد. مانند مور که در پناه آن زندگی می کند. مور سرسختی و پایداری را از خاک آموخته و شاگرد خوبی برای این آموزگار است. مور می تواند آموزگار خوبی برای انسانها باشد، اگر قدر او را بدانند و جایگاهش را در نظام موفقیت بشناسند.
شگفتا! بشر وقتی در مسابقۀ سرسختی و تحمل دشواری ها نسبت به مور کم می آورد، به جای قبول این وضع و تلاش برای بهینه کردن وضع خود، می گوید: «مور ضعیف»، و قصه را تمام شده می داند!
۱۸.خاک و آب، اساسی ترین عناصر حیات انسان را شکل می دهند، یعنی «گِل» را که هر سرپناهی از آن آغاز می شود. ولی همین انسان از گِل فرار می کند، مبادا لباسش را آلوده کند. تکبّر را می بینی؟
۱۹.خاک، زیبا نیست، ولی زیباساز است. «گُل» از درون «گِل» بر می آید و سرانجام در «گِل» جای می گیرد.
۲۰.خاک همیشه آخرین پناهگاه انسان است. آدمها این همه تلاش می کنند، و پس از آن همه تلاش برای استراحت و آرامش به همین خاک پناه می برند.
و سخن آخر:
کتابدار باید «خاکی» باشد، یعنی شاگرد خاک، یعنی مانند خاک، یعنی از خاک الگو بگیرد.
یک بار دیگر مرور کن:
باید خاک پای رهگذران باشی.
باید نسبت به کاربران رام باشی و تفاوتهای آنان را بپذیری.
بدون تبعیض به همگان خدمت برسانی.
حتی وقتی از تو تشکر نکردند، به دل نگیری و خدمت رسانی را ادامه دهی.
به دیگران حق انتخاب بدهی.
اگر از تو بد گفتند، میزان خدمت رسانی به دیگران را کم نکنی.
تغییرات تکنولوژیک رفتار انسانی ات را عوض نکند.
خدمتی به کاربران برسانی که پس از مرگ من و تو و او، آثارش بر جای بماند.
در کمال ادب و احترام، به افراد مغرور تذکر بدهی که: کمی آرام تر ...
سادگی را برگزینی که به آرامش نزدیکتر است.
ساده سخن بگویی، بدون تکلّف و حاشیه و زوائد، ژرف و استوار و جاودانه و ماندگار.
این واژه ها ساده گفته شد و ساده نوشته شد و ساده خوانده می شود. خوب است که آنها را ساده بفهمیم و در اجرای آنها ساده باشیم تا آسوده بمانیم.
انگار آنان که خاکی تر زندگی کرده اند، پایانش هم برایشان پذیرفتنی تر بوده...
"همه از خاکیم و به خاک باز می گردیم" ... فراموشمان نشود همین یک جمله را...
سپاس از همکار و برادر بزرگوار خاکی و ساده و بی آلایش جنوبی ام به خاطر مطلب بسیار زیبا و پربار
جالب بود تاحالا اینجوری به خاک نگاه نکرده بودم
مفاهیم سنتی را نمیتوان اینگونه زنده نگه داشت.