کد خبر: 43566
تاریخ انتشار: سه شنبه, 24 فروردين 1400 - 08:29

داخلی

»

تورقی و درنگی و گوشه چمنی

ترجمه، زبان و تفکر: خطر تقسیم‌بندی و فشرده‌سازی مفاهیم

منبع : لیزنا
حمید محسنی
ترجمه، زبان و تفکر: خطر تقسیم‌بندی و فشرده‌سازی مفاهیم

حمید محسنی، مدیر نشر کتابدار: پژوهش‌های دانشمندان مطالعات ترجمه نشان داده که ترجمه بخشی ناگزیر از زندگی روزمرۀ هر فرد و ملتی است. همۀ ما هر لحظه در حال ترجمۀ دانش و اطلاعات هستیم: از ترجمۀ درون‌زبانی تا ترجمه بین‌زبانی. تا حدی که گنتزلر و بسیاری از محققان ترجمه معتقدند برخی از جوامع و کشورها، از جمله آمریکا و کانادا ملت ترجمه هستند. زندگی فردی و اجتماعی‌مان در درون یک زبان و فرهنگ خاص نیز همین است. شاید بر همین اساس بتوان ادعا کرد که ملت ایران با فرهنگ‌ها و زبان‌های گوناگون بیش از ملت‌های دیگر از ترجمه بهره گرفت و هنوز نیز با آن زندگی می‌کند. چندفرهنگی و چندزبانی از ویژگی‌های جغرافیایی، فرهنگی و تمدنی برجسته و متمایز ایران و ایرانیان است. ترجمه در ذات زبان و تفکر است. به همین دلیل جدا از  ویژگی متفاوت ایرانیان باید به این نکته اشاره کرد که حتا در یک زبان و فرهنگ بسیار خاص و با فرض هیچ ارتباط فرهنگی و زبانی با دیگران نیز ترجمه حضوری دائمی دارد. هر واژه‌ و مفهوم را باید ترجمۀ کم و کیف همکنشی یا تعامل انسان‌ها با محیط درونی و بیرونی‌شان دانست. برخی از واژه‌ها به تنهایی ترجمۀ صدها کنش و تعامل انسان با محیط است که دانشمندان علوم شناختی آن را آمیزۀ مفهومی می‌گویند. برخی دیگر را باید نتیجۀ تجزیه و ترکیب چندین مفهوم کوچک و بزرگ و فرایندهای مختلف دانست که به تدریج به هم ترجمه یا تبدیل شدند؛  بین‌زبانی یا درون‌زبانی بودن تجزیه و ترکیب‌ها در جای خود اهمیت دارد اما اصل و اساس آن، یک تصویر مغزی است  که خود نتیجۀ تعامل جسم (از جمله مغز) انسان با چیزهاست. بر همین اساس است که حتا دو هم‌خانه، همسایه، همکار، هم‌زبان، هم‌فرهنگ، هم‌کلاس، و هم‌دارهای دیگر هم نمی‌توانند مدعی اشتراک کامل یک تصویر واحد باشند. و به همین دلیل، توجه کافی نسبت به بافت جاری و نیز تاریخ یک مفهوم، واژه، فرد، گروه، جامعه، زبان و غیره در مطالعات و ارتباطات انسانی اهمیت می‌یابد. تاکید بر ارتباط ترجمه با زیست جاری، گذشته و حتی آیندۀ یک فرد، جامعه، واژه، مفهوم، حرفه و غیره نیز نتایج نظری و عملی جالب و زیادی دارد که باید با دقت به آنها توجه شود.

اوستینوف در کتاب "ترجمه" می‌نویسد تعریف ترجمه و چیستی آن بدون در نظر گرفتن تاریخ آن ناممکن است. (ص. 12) با این حال وی معتقد است در تقسیم‌بندی تاریخ ترجمه به عهد عتیق، قرون وسطی، رنسانس، قرن هفده و هیجده، معاصر و غیره این خطر وجود دارد که اطلاعاتی که قرون مختلف را به هم پیوند می‌دهد مشخص نشود. به همین دلیل لزوم استفاده از مطالعات موضوعی، و نه فقط تاریخی را گوشزد می‌کند. (ص. 31) وی حتا ضروری می‌داند که این پدیده نه فقط به دست کارشناسان بلکه افراد غیرمتخصص نیز بررسی شود (ص. 11) ترجمه بیش از آن که مختص مترجمان باشد، یک عمل بنیادین زبانی است (همان) و البته زبانی که خود بخشی از فرهنگ است. یعنی ترجمه و انتقال بین‌زبانی بخشی از انتقال بین‌فرهنگی است که رویکردی به نام "چرخش فرهنگی در مطالعات ترجمه" را شکل داده است (نیز عنوان کتابی از لفور، بسنت، و هورنبی از دانشمندان به نام مطالعات ترجمه). بدون ترجمه برقراری ارتباط ناممکن است. ترجمه شرط بقای زبان است. (ص. 17) البته منظور این دانشمندان صرفا ارتباط بین فرهنگی از نوع بین‌زبانی نیست بلکه ارتباط درون‌زبانی و درون‌فرهنگی نیز بدون ترجمه ناممکن است. ترجمۀ بینانشانه‌ای، ترجمه متن به تصویر/ فیلم/ نقاشی، ترجمه چیزها به یکدیگر و یا همان تبدیل و انتقال چیزها از یک حوزه مثلا فیزیک به پزشکی، یا رایانه به کتابداری و علوم دیگر همگی می‌تواند نوعی ترجمۀ درون‌زبانی باشد.

اینها را ذکر کردم تا نه فقط اهمیت ترجمه در تولید و انتقال دانش بین فرهنگ‌ها و درون فرهنگ‌ها را نشان دهم بلکه اهمیت آن در درک و فهمی عمیق از یک چیز و نیز اهمیت تاثیر درک و فهم عمیق بر ترجمه بین‌زبانی و درون‌زبانی را برجسته سازم. ترجمان دانش یا تبدیل دانش نیز نوعی عمل زبانی و فرهنگی است که بیشتر بر عمل آفرینش، و خلق و تولید اطلاعات و دانش تازه تاکید دارد تا انتقال بین‌زبانی. 

اینها دعوت متخصصان مطالعات ترجمه از همۀ حوزه‌ها از جمله و بخصوص به نظرم متخصصان مطالعات اطلاعات است. به عبارت دیگر، مطالعات ترجمه می‌تواند رویکردی مهم و تازه در مطالعات مربوط به علم اطلاعات و دیگر حوزه‌ها باشد. 

در عین حال، می‌توان این گونه برخی از نقل‌قول‌ها را بازنویسی کرد که تعریف هر چیز زبانی، هر واژه و مفهوم بدون در نظر گرفتن تاریخ و بافت آن ناممکن است. مثلا واژه کتاب، کتابخانه، کتابدار، کتابداری، علم اطلاعات، اطلاع‌رسانی، مجموعه، مجموعه‌سازی، سازماندهی، اطلاعات، دانش، داده، و هر چیز دیگر همان معنا و تصویر ذهنی، حسی، حرکتی و عاطفی را تداعی نمی‌کند که افراد مختلف در درون یک زبان و بخصوص در زبان‌های گوناگون دارند. همینطور دسته‌بندی‌های موضوعی و تاریخی به روز، سال، ماه، و دوره‌هایی چون انقلاب، بعد از انقلاب، مشروطه و غیرمشروطه و مثل آن کافی نیست و اطلاعات و داده‌هایی از بین می‌رود که عمدتا بین نسل‌ها، بین دوره‌ها، بین افراد، بین موضوعات و غیره منتقل می‌شود. حتا فشرده‌سازی خود دوره‌ها نیز می‌تواند موجب ندیدن نقش و اهمیت چیزهای دیگر در درون خود همان دوره‌ها شود که توجه و چاره‌یابی می‌خواهد. چیزی که در ذات آمیزه‌های مفهومی زبان است. برای مثال فوکونیه در کتاب "چگونه می‌اندیشیم: آمیزۀ مفهومی و پیچیدگی‌های پنهان ذهن" توضیح می‌دهد که چگونه عبارت به نظر ساده‌ای چون "جشن فارغ‌التحصیلی"، فشردۀ چندین فشردۀ مفهومی است که یکی‌اش "فارغ‌التحصیلی" است. این واژه ترکیب یا فشردۀ بسیاری از کنش‌هاست: از قبولی در کنکور، درس خواندن، خوابگاه، امتحان دادن، درس دادن، استاد، نمره گرفتن، همکلاسی‌ها تا صدها واژه و اتفاق و روز و ماهی که در واژۀ "فارغ‌التحصیلی" فشرده شده است. خود واژۀ "جشن" در "جشن فارغ‌التحصیلی" همۀ این چیزهای فشرده را به یک اتفاق یک ساعته فشرده می‌کند که شامل چند کنش آشناست. و همۀ اینها یعنی "فارغ‌التحصیلی" و "جشن فارغ‌التحصیلی" در یک کاغذ یا برگه‌ای به نام "مدرک فارغ‌التحصیلی" فشرده شده که کاغذی است آویخته بر دیوار.

روشن است که دوره‌های تاریخی تا چه حد می‌تواند نه فقط حوادث درون آن دوره‌ها بلکه رویدادهای قبل و بعد از خود را فشرده و با هم ترکیب، و یا به همان نسبت شاید پنهان کند. مطالعات کلی و ترکیبی و نیز تجزیۀ آن به یک چیز جزئی‌تر و موضوعی می‌تواند گزینۀ خوبی باشد که باید بارها و بارها، با رویکردهای مختلف، در زمان‌مکان‌های گوناگون و توسط افراد، گروه‌ها و رشته‌های مختلف، و در موضوعات متعدد تکرار شود.

مطالعات ترجمه و زبان سرشار از ایده‌ها و نکته‌هایی است که هر علم و حوزه‌ای باید نسبت به آن آگاه باشد. زیرا زبان، اندیشه را آگاه می‌کند (اوستینوف، ص. 23) و این آگاهی می‌تواند ناآگاهانه دام و تله‌ای باشد که در فاصلۀ کوتاه و در واقع بی‌فاصلۀ بین زبان و ذهن یک انسان و به همان نسبت بیشتر بین ذهن و زبان انسان‌ها و فرهنگ‌های گوناگون باشد. به عبارت دیگر، به نظر نمی‌رسد معنا، آگاهی، دانش، و سوی دیگرش یعنی گنگی، ناآگاهی و جهل در زبان و صورت‌های زبانی باشد بلکه مایه و مادۀ آگاهی در ذهن و مغز و بلکه جسم انسان است که تجربه جسمی (از جمله مغزی) وی در همکنشی با محیط بیرونی و درونی آن را می‌سازد.

همۀ اینها اهمیت دانش و تجربۀ عمیق و چندبعدی در یک یا چند زمینۀ کاری و رابطۀ آن با احساسات، عواطف، فهم، شناخت، زبان، تفکر و کنش‌های فردی و اجتماعی، توجه بیشتر به معنا، وزن، بافت و کاربرد واژه‌ها در فرایند تفکر و ارتباط انسانی، و خطاهای سنگین ناشی از سهل‌انگاری در درک و فهم چیزها، ارتباطات، و زندگی فردی و اجتماعی را نیز برجسته می‌کند.

 

محسنی، حمید (1400). « ترجمه، زبان و تفکر: خطر تقسیم‌بندی و فشرده‌سازی مفاهیم». ستون تورقی و درنگی و گوشه چمنی لیزنا: شماره 13. 24 فروردین 1400.

---------------------

منابع:

  1. اوستینوف، میشل. (1390). ترجمه. ترجمۀ فاطمه میرزا ابراهیم تهرانی. تهران: نشر قطره.
  2. فوکونیه، ژیل؛ ترنر، مارک. (1399). چگونه می‌اندیشیم: آمیزۀ مفهومی و پیچیدگی‌های پنهان ذهن. ترجمۀ جهانشاه میرزابیگی. تهران: آگاه.
  3. لفور، آندره؛ بسنت، سوزان؛ و هورنبی، مری اسنل. (1392). چرخش فرهنگی در مطالعات ترجمه. ترجمۀ مزدک بلوری. تهران، نشر قطره.