کد خبر: 49876
تاریخ انتشار: شنبه, 25 خرداد 1404 - 09:02

داخلی

»

گاهی دور، گاهی نزدیک

تاسیس مرکز آموزش‌های فرهنگی، هنری و مهارتی مهراد در دانشگاه شیراز

منبع : لیزنا
حمید محسنی
تاسیس مرکز آموزش‌های فرهنگی، هنری و مهارتی مهراد در دانشگاه شیراز

(لیزنا، گاهی دور/گاهی نزدیک ۳۸4 ):   حمید محسنی، مدیر نشر کتابدار : دانشگاه شیراز  نقشی مهم در توسعه علوم، فنون، فرهنگ و آموزش عالی ایران ایفا کرده است. مطالعه تاریخ توسعه این دانشگاه و نقش‌ محققان و استادان برجسته‌اش در جای خود بسیار ارزشمند است. یکی از همین مدیران مطرح و متخصص، استاد جعفر مهراد است. بازتأسیس دپارتمان علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه شیراز، مشارکت در تأسیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی و تاسیس کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد از جمله کارهای برجسته‌ و آغازین وی در این دانشگاه بود. وی تلاشی خستگی‌ناپذیر در تأسیس مرکز منطقه‌ای اطلاع‌رسانی علوم و فناوری در سال ۱۳۷۰ و پایگاه استنادی علوم جهان اسلام در سال ۱۳۸۷ داشت که دو نهاد بین‌المللی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است. ابتکار و پیشگامی استاد مهراد در تاسیس این دو‌ نهاد و ریاست مستمر و موفق‌شان را باید درخشان‌ترین بخش از کارنامه علمی، حرفه‌ای و مدیریتی وی به‌شمار آورد. تاثیر پایگاه‌ها و بروندادهای این دو‌ مرکر بر ترسیم، توصیف و تحلیل تلاش‌های علمی محققان و‌ نهادهای علمی و آموزشی کشور و نیز برنامه‌ریزی برای توسعه آن در سطح ملی و جهانی آنقدر اهمیت دارد که نیازمند مطالعات و پژوهش‌های مستقل است. 

در ادامه می‌خواهم خبری را برجسته کنم که هم جنبه آموزشی آن اهمیت دارد و هم خاص‌تر شدن نام‌اش و به یاد استاد مهراد، یعنی مرکز آموزش‌های فرهنگی، هنری و مهارتی مهراد. دکتر حامد تقوایی، معاون سابق فرهنگی و دانشجویی دانشگاه شیراز (به نقل از دکتر مهراد) درباره این نامگذاری اظهار داشته که «بنده خیلی تأکید دارم که فعالیت‌های دانشگاه باید زنده‌‌کننده نام و یاد بزرگان دانشگاه باشد و همین‌ طور بتوانیم از زحمات بزرگان قدردانی کنیم. کارهایی را با نام اساتید محترم دکتر شرقی و دکتر جهانگیری انجام دادیم و مرکز آموزش را با نام جنابعالی مزین کردیم.»

تاسیس مرکز آموزشی مهراد را بخشی از واکنش طبیعی و درست نظام آموزش رسمی (در این‌ مورد دانشگاه شیراز) در پر کردن برخی از شکاف‌های جاری در آموزش‌های مقطع‌دار دانشگاهی می‌دانم که با جهت‌گیری درست می‌تواند بروندادهای نهایی را بیشتر و بهتر با نیازهای جامعه همخوان کند. نکته مهم‌تر این که محتوای آموزش‌ها هم باید در رفتارها و‌ کنش‌های جاری و آینده نهادهای گوناگون اجتماعی به خوبی و در زمان مناسب انعکاس یابد که داستانی جدا دارد. برای مثال، تاسیس و رشد مرکز منطقه‌ای و پایگاه‌های آی‌اس‌سی را در راستای ترمیم برخی از شکاف‌های فنی، آموزشی و مدیریتی در حوزه اطلاعات و اطلاع‌رسانی، ارزیابی نهادهای علمی و‌ آموزشی، و کم‌وکیف بروندادهای آنها در ایران می‌دانم که عمدتا با رواج فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی و تغییرات ناشی از آن ایجاد شده بود. برای درک بهتر این ادعا باید به فضای شکل‌گیری این دو‌ نهاد در اول دهه ۷۰ و وضعیت آموزش و‌ پژوهش و نهادهای اطلاعاتی ایران در قیاس با رسوخ پیشرفت‌های فناورانه‌ای توجه داشت که در آن دهه به سرعت داشت چهره و خدمات مراکز اطلاعاتی و ارتباطاتی جهان را تغییر می‌داد. رواج تدریجی رایانه‌های شخصی و بعدها ویندوز و اینترنت و پایگاه‌های الکترونیکی از جمله این نواوری‌ها بود که تازه جهان اطلاعات و ارتباطات داشت با واژه‌ها و‌ ادبیات و تغییرات انقلابی‌اش آشنا می‌شد! بعدها ورود یکپارچه این دو مرکز به آموزش‌ها و‌ پژوهش‌های علمی و کاربردی تخصصی را نیز می‌توان از نوع تحقیق و توسعه (آر اند دی) و برای ترمیم شکاف‌ها و‌ همچنین توسعه نظام اطلاعات و نهادهای علمی تلقی کرد. این مطلب را از این جهت برجسته می‌کنم که توسعه نهادهای آموزشی و‌ پژوهشی باید هم مقوم سازوکارهای آموزشی و‌ پژوهشی جاری باشد و هم کارکرد و‌ کارایی افراد، نهادها یا جامعه مخاطبان را به شکل محسوسی افزایش دهد، وگرنه هویت و هستی‌شان پرسش‌دار می‌شود. به عبارت دیگر، برجستگی افراد و نهادها به دلیل کم و‌کیف نواوری‌ها و فعالیت‌هایشان است. آنها با کیفیت کارشان‌ و شاید از آن مهم‌تر، با انگیزه و اراده‌‌شان در بسط دانسته‌ها می‌توانند خود و‌ حرفه‌شان را برجسته کنند تا الگویی برای دیگران باشد.

تاسیس این دسته از مراکز آموزشی می‌تواند نوآوری‌های آموزشی و حرفه‌ای را با توجه ویژه به قوت و ضعف‌ نظام آموزش رسمی و نیازهای شغلی و حرفه‌ای افزایش دهد؛ به شرطی که بین اجزای این‌ چرخه رابطه‌ای شکل گیرد که بتواند انتقال دانش و‌ تجربه از افراد نوآور در حوزه‌ها و بخش‌های مختلف، و به قصد ترمیم شکاف‌ها را تسهیل کند. در واقع، خود این نهادها می‌توانند دانش و‌ تجربه‌های خاص یا نواورانه را با سرعت بیشتری از سازمان‌ها به مراکز آموزشی، و برعکس منتقل کنند و در عین حال آموزش‌های پایه و رسمی را غنی‌تر سازند. بر همین اساس، کم‌و‌کیف رابطه هدفمند نظام آموزش دانشگاهی هر حوزه یا حرفه با این نوع آموزش‌ها، و نیز چابکی‌شان اهمیتی مضاعف می‌یابد. به عبارت دیگر، نظام برنامه‌ریزی و ارزیابی آموزشی و حرفه‌ای باید بتواند انواع آموزش‌ها را متناسب با "توانایی"، "مهارت"، "علاقه" و "تلاش" فراگیران و نیازهای خاص جامعه با هم "ترکیب" کند تا نتیجه دلخواه و متناسب با تقاضای سازمان‌ها یا بازار کار کسب شود. وگرنه هیچ راهبرد آموزشی به‌تنهایی و بی‌توجه به مجموع عوامل نمی‌تواند کامل باشد؛ به ویژه با توجه به تغییرات پرشتاب فنی و اجتماعی در مقابل ماهیت درازمدت و کند یادگیری و یاددهی.

نظام آموزش یک حرفه باید "انعطاف‌پذیر/ ترکیب‌کننده" یا "تغییرپذیر" باشد تا بتواند تغییرات را مدیریت کند.