کد خبر: 45180
تاریخ انتشار: سه شنبه, 12 بهمن 1400 - 10:09

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 38:

پژوهش نوعی زایش و توصیف درون‌مایۀ وحدت‌بخش در پس گوناگونی‌هاست

منبع : لیزنا
حمید محسنی
پژوهش نوعی زایش و توصیف درون‌مایۀ وحدت‌بخش در پس گوناگونی‌هاست

پژوهش نوعی زایش و توصیف درون‌مایۀ وحدت‌بخش در پس گوناگونی‌هاست:

گزارۀ بالا نشان می‌دهد که پژوهش نوعی زایش است، خلق است، خلاقیت است، توصیف است، نگارش است، وحدت‌بخش است، آرام‌بخش است و مکمل؛ مکمل شکاف‎های ذهنی و جسمی.

هر پژوهش، کتاب یا مقاله با ایدۀ اولیه‌ای آغاز می‌شود که می‌تواند ساده یا پیچیده باشد. مقاله‌های توصیفی نمونۀ یک مقاله با ایدۀ ساده‌ای است که اغلب یک موضوع عمومی یا تخصصی، فرایندهای کاری مختلف، یک سازمان/ نهاد و مانند آن را توصیف می‌کند. بسیاری از مقاله‌ها و کتاب‌های آموزشی با چنین ایده‌های ساده‌ای آغاز می‌شوند. مقاله‌های دیدگاهی نیز اغلب توسط صاحب‌نظران و افراد باتجربه در یک حوزه و برای بیان دیدگاه‌ها نوشته می‌شود. البته نباید تصور شود که نگارش چنین مقاله‌ها یا کتاب‌هایی ساده است. چنین مقاله‌ها و کتاب‌هایی بیشتر شبیه کنکاش و کنجکاوی در علوم و فنون، پدیده‌ها، واقعیت‌های اجتماعی، و به طور کل درگیری در یک فعالیت علمی به قصد آموزش خود و دیگران است؛ این مقاله‌ها و کتاب‌ها نقطۀ آغاز بیشتر پژوهش‌های پیچیده‌اند. گاهی یک ایدۀ ساده به یک پژوهش مفصل و دامنه‌داری با سوالات و پژوهش‌های زیاد تبدیل می‌شود و برخی از محققان را تمام‌عمر به خود مشغول خواهد کرد. برخی از این مقاله‌ها و کتاب‌ها موجب جلب نویسندگان و محققان دیگر به یک حوزه می‌شوند. چرا که یک نویسنده و محقق خلاق می‌تواند یک ایدۀ اولیۀ ساده را به پرسش‌ها و موضوعات پژوهشی زیادی تبدیل کند که خود و دیگران باید به آن پاسخ دهند.

محققان جوان و تازه‌کار بهتر است با همین مقاله‌ها و پژوهش‌ها آغاز کنند. چرا که: تمرین مناسبی برای پژوهش و نگارش است؛ با موضوع مربوطه و جنبه‌های شناخته و ناشناختۀ گوناگون آن بیشتر و بهتر آشنا می‌شوند؛ علائق پژوهشی خود را به‌تدریج خواهند شناخت؛  در مسیر آموزش حرفه‌ای و تکمیلی قرار خواهد گرفت؛ و در نهایت ابزار مناسبی برای ایجاد ارتباط آموزشی و پژوهشی با جامعه مورد نظر (افراد و نهادهای مرتبط با آن) است.

ایده ساده یا پیچیدۀ اولیه در هر حال پیوند‌دهندۀ همۀ اجزای یک مقاله یا کتاب است؛ درست مانند نقش درون‌مایه در یک رمان یا داستان کوتاه که پیدا و ناپیدا، کل محتوا و اجزای اثر را به هم متصل می‌کند. ایدۀ اولیه می‌تواند همان فرضیه یا تصویر مرکزی باشد. فرضیه را در این جا می‌توان هم در معنای تخصصی‌اش در کاری پژوهشی به کار برد و هم در معنای عمومی‌تر آن: که در هر دو حال، یعنی همان تصویر اصلی و مرکزی که قرار است خلق، توصیف و یا تبیین شود. همین موضوع و ایدۀ اولیه نه‌تنها در مطالعۀ متون و منابع دیگران و مشاهدۀ همۀ داده‌ها و شواهد نقش کلیدی دارد بلکه هر بخشی از کتاب، مقاله، یا متن مورد نظر، و در سطحی پایین‌تر هر یک از جملات و پاراگراف‌های آن هم به همین ایده متصل است. همۀ پاراگراف‌ها و بخش‌های کتاب نیز جدا از این که به این ایده مرکزی و اصلی (درون‌مایه) متصل هستند خودشان هم با یک ایده یا مفهوم کلیدی و اصلیِ مستقلی آغاز می‌شوند که به ایدۀ اصلی متصل است. انگار همۀ اجزای اثر با وجود استفاده از حروف و کلمات متفاوت یک آهنگ را می‌نوازند و در یک جهت هستند. هرگونه ناهمنوازی و ناهمگونی در پژوهش و نگارش، ضعف تلقی خواهد شد و به نگاه تیزبین مخاطب خواهد آمد.

این ایده باید قابلیت این را داشته باشد که تبدیل به پرسش یا پرسش‌هایی گردد. البته این به مهارت و خلاقیت محقق بستگی خواهد داشت که با تغییراتی و افزودن رویکردها و روش‌های گوناگون حتا تکراری‌ترین موضوع را به موضوعی جذاب برای پژوهش ونگارش تبدیل کند. یکی از مشکلات اساسی بسیاری از محققان جوان همین نحوۀ پردازش ایده و تبدیل آن به سوالی تازه همراه با انتخاب روش‌ها، راهبردها، و ابزارهای مورد نیاز برای کنکاش و پژوهش است.

بهمن فرمان‌آرا، نویسنده و کارگردان معروف و خلاق ایرانی دربارۀ ایدۀ فیلم "دلم می‌خواد" می‌گوید: واقعیت این است که یک روز استثنائا خودم داشتم رانندگی می‌کردم و یک آهنگ بسیار طرب‌انگیز ایتالیایی از سی‌دی پخش می‌شد. شاید اگر در ایران نبودم و دیگران فکر نمی‌کردند که دیوانه‌ام، پیاده می‌شدم و می‌رقصیدم. این شد طرح اصلی. (میر، ص. 12)

همواره تجربه و دانش عمیق فرد در یک زمینه همراه با تفکر و مطالعۀ خلاقانۀ آثار دیگران کارساز خواهد بود.

همیشه اینگونه نیست که فیلسوفان بینش خود را بر شالوده‌های معین بنا نهند. اندیشه‌های متقاعدکننده و ماندگار در فرایندی از غربال شدن اندیشه‌ها شکل می‌گیرد که طی آن پیامدهایشان سنجیده می‌شود و در مقابل مثال‌ها و ضدمثال‌ها آزموده می‌شود. این فرایندی است که دیالکتیک نامیده می‌شود. .... [حتا] حقایق اخلاقی از دل استدلال خوب یا گاهی اوقات استدلال صرف بیرون می‌آیند- اندیشه‌هایی که برکنار از شما و این یا آن فرهنگ حقیقت دارند. مثل این گزاره‌ها که برده‌داری بد است، مردم‌آزاری بی‌دلیل نادرست است. (کازز، ص. 41-42)