کد خبر: 6022
تاریخ انتشار: دوشنبه, 10 مرداد 1390 - 09:00

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

میزان ماندگاری و سطح اثربخشی یافته‌های پژوهشی

  دکتر یزدان منصوریان

 

لیزنا، دکتر یزدان منصوریان، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم تهران: خوشبختانه در سال‌های اخیر میزان انتشار آثار علمی و پژوهشی کشور رشد فزاینده‌ای داشته است. این رشد چشمگیر به روشنی در گزارش‌های نهادهای علم‌سنجی داخلی و خارجی منعکس شده، و خبر از تلاشی گسترده در انجام تحقیقات در حوزه‌های مختلف می‌دهد. حاصل این تلاش‌ها رسیدن به یافته‌های علمی نوین است که می‌تواند زیرساختهای دانشی لازم برای پیشرفت و توسعه را در اختیار جامعه قرار دهد.

هرچند برخی از صاحب‌نظران، به درستی، بر این باورند که افزایش تعداد مقالات به تنهایی به معنای پیشرفت علمی نیست، اما این افزایش خود گام مهمی محسوب می‌شود. چرا که در نهایت تعداد مقالات منتشر شده نیز خود یک شاخص مهم در کنار شاخصهای دیگر به شمار می‌آید. اما این نگرانی نیز قابل درک است که ارزیابی ما از پیشرفت علمی نمی‌تواند و نباید فقط به ارزیابی کمّی محدود شود. به سخنی دیگر ارزیابی کمّی گرچه لازم است، اما کافی نیست. به نظرم برای رفع این نگرانی، که سنجش پیشرفت علمی در حد شمارش مقالات باقی نماند، شاید زمان آن فرارسیده باشد که متخصصان علم‌سنجی گامی به جلو برداشته و در کنار بررسی میزان تولید علم به ارزیابی تاثیر و پیامدهای این تولید نیز بپردازند. به این ترتیب در کنار توجه به محصول اولیه‌ی پژوهش‌ها، به دانش نوینی که به عنوان پیامد این فرآیند در عرصه‌های آموزشی، صنعتی و غیره جاری خواهد شد نیز توجه می‌شود. شاید پرداختن به 12 محور زیر بتواند مقدمه‌ای بر ارزیابی میزان ماندگاری و سودمندی دانش جدید باشد.

1. تحلیل استنادی: انعکاس تاثیر یک اثر در آثار بعد از خود

تحلیل استنادی از روش‌های بنیادی و متداول در کتابسنجی، علم‌سنجی و اطلاع‌سنجی است. از آنجا که اغلب خوانندگان این یادداشت با مبانی این روش آشنا هستند، ضرورتی برای تکرار آن وجود ندارد. فقط کافی است به این نکته اشاره شود که ردیابی استنادها در آثار تولید شده همواره شاخص مهمی از ماندگاری و اثربخشی آثار بوده و هست. به همین دلیل نیز امروزه معیارهای تازه‌ای نظیر «شاخص اِچ» اساساً بر بنیاد استناد استوارند. استناد، با تمام تردیدهایی که ممکن است در مورد روایی آن به عنوان یک شاخص مطمئن وجود داشته باشد، همچنان نخستین معیار اثرگذاری آثار محسوب می شود. البته اگر تحلیل استنادی با رویکرد کیفی همراه شود، سودمندی آن بیشتر خواهد بود. به این ترتیب که پس از پایان فاز کمّی، می‌توان در فازی کیفی جنبه‌هایی نظیر انگیزه‌های محققان از استناد و الگوهای مفهومی استناد را تبیین نمود.

 

2. میزان انعکاس یافته‌های پژوهشی در رسانه‌های ارتباط جمعی

یکی دیگر از شاخصها در این زمینه می‌تواند میزان انعکاس دانش جدید در رسانه‌ای ارتباط جمعی و پرمخاطب باشد. معمولاً دانشی که از چرخه‌ی محدود مجلات تخصصی خارج شده و در معرض استفاده و قضاوت عمومی قرار گیرد، از ماندگاری و اثربخشی بیشتری برخوردار خواهد بود. بر این اساس، یکی از محورهای علم‌سنجی می‌تواند بر ارزیابی میزان موفقیت محققان در توزیع و انتشار دستاوردهای علمی در جامعه متمرکز باشد.

 

3. تاثیر یافته‌های پژوهشی برتصمیمهای خرد و کلان

اگر محققان علم سنجی بتوانند سودمندی دانش جدید در تصمیمهای خرد و کلان حوزه‌های مرتبط را نشان دهند، دلیلی بر ماندگاری و اثربخشی آن دانش نوین در اختیار خواهند داشت. مثلاً اگر نتایج مطالعات حوزه علوم تربیتی بتواند در تدوین و بازنگری برنامه‌های درسی مقاطع مختلف موثر باشد، این هدف در رشته علوم تربیتی محقق شده است. از این رو، تدوین پژوهشهایی که بتواند چنین تاثیری را نشان دهد، گامی در جهت ارزیابی میزان تاثیر یافته‌های پژوهشی برتصمیمهای خرد و کلان خواهد بود.

 

4. انعکاس یافته‌های پژوهشی در منابع مرجع و کتابهای درسی

معمولاً دانش جدید ابتدا در مجلات تخصصی منتشر می شود، و پس از نقد و بررسی آن در آثار مروری به تدریج به منابع مرجع راه می‌یابد و در آنها تثبیت می‌شود. در نهایت نیز این دانش با انعکاس در کتابهای درسی به نسلهای بعدی منتقل خواهد شد. این روند بویژه در علوم پایه همچون فیزیک، شیمی و زیست‌شناسی رایج‌تر است. مثلاً بخشی از تحقیقات نوینی که امروز در مجلات شیمی و زیست‌شناسی منتشر می‌شوند، سالها بعد به عنوان دانسته‌های پایه در این علوم به کتابهای درسی وارد می‌شوند. این رخداد در گذشته اتفاق افتاده و همچنان ادامه خواهد داشت. البته بدیهی است که در روند این انتقال مطالب تولید شده به زبانی ساده‌تر بازنویسی می شود تا با سطح اطلاعات خوانندگان غیر متخصص متناسب باشند. در علم‌سنجی می‌توان سرعت و سطح این انتقال را بررسی کرد و راهکارهایی برای افزودن بر سرعت و دامنه این فرآیند یافت.

 

5. قابلیت ترویجی شدن مطالب پژوهشی

دانشی که فقط در حلقه محدود متخصصان محصور باشد، احتمالاً تاثیر فراگیر و ارزنده‌ای نخواهد داشت. کلید اصلی در عبور از این حصار فعالیتهای ترویجی است که باید در علم‌سنجی به آن توجه شود. به این معنا که در تحقیقات آتی این رشته می‌توان دید که پژوهشگران رشته‌های مختلف تا چه اندازه در بازنویسی و ساده‌نویسی یافته‌های خود برای انتقال دانش تخصصی به توده‌های مردم موفق بوده‌اند. البته تفاوت این محور با محور دوم این یادداشت مربوط به تنوع برنامه‌های ترویجی است. چرا که روشها و راهکارهای متعددی در حوزه ترویج علم وجود دارد که پرداختن به آنها خارج از حوصله این یادداشت کوتاه است. نکته مهم در اینجا فقط اشاره به تاثیری است که فعالیتهای ترویجی بر ماندگاری و اثربخشی یافته‌های پژوهشی دارند.

 

6. توانایی طرح پرسشهای تازه

پژوهشی پویا و زاینده است که به خلق پرسش‌های تازه منجر شود. گاه ارزش یک پرسش نوین به مراتب بیش از پاسخ به یک پرسش قدیمی است. چرا که پرسش در پژوهش موتور محرک اصلی در این فرآیند است. اگر هر طرح پژوهشی فقط به پاسخ پرسش‌های اولیه خود منجر شود، عملاً راه تحقیقات بعدی در این زمینه را اگر مسدود نکرده باشد، حداقل انگیزه‌ای برای استمرار آن ایجاد نخواهد کرد. بر این اساس، محققان علم‌سنجی می‌توانند از این منظر به تحقیقات بنگرند و میزان پرسش‌آفرینی آنها را بررسی کنند.

 

7. تنوع در فرمهای انتشار

پویایی هر رشته علمی به تنوع فرمهای انتشار مطالب آن بستگی دارد. به سخنی دیگر، معمولاً دانشی شانس ماندگاری و اثربخشی بیشتری دارد که خود را به یک رسانه مشخص محدود نکند. بلکه در مسیرهای مختلف به حرکت درآید و نقاط دسترسی به آن بیشتر باشد. البته باید مطالب ارائه شده در هر رسانه متناسب با مخاطب آن ارائه شود. این محور نیز می‌تواند زمینه‌ساز مطالعات جالبی در علم‌سنجی باشد. مثلاً می‌توان میزان موفقیت رشته‌های مختلف را در استفاده از رسانه‌های گوناگون ارزیابی نمود. حاصل آن ارائه راهکارهای تازه برای ایجاد تنوع در فرمهای انتشار است.

 

8. جلب مشارکت گروههای تخصصی مختلف در مطالعات بین‌رشته‌ای

به نظر می‌رسد دوره «تخصص‌گرایی مطلق» به این معنا ‌که هر پژوهش فقط باید بر دایره تخصصی خود متمرکز باشد و حساب خود را از سایر رشته‌ها جدا سازد، تقریباً سپری شده است. چرا که هر روز بر دامنه‌ی مطالعات بین‌رشته‌ای افزوده می‌شود و متخصصان رشته‌های مختلف در پروژه‌های مشترک از دانش و تجربه یکدیگر بهره‌مند می‌شوند. البته این رویکرد به معنای نفی اهمیت تخصص در یک رشته‌ی معین نیست. به سخنی دیگر، در عین حالی که در هر پژوهش تخصص پژوهشگر در آن حوزه موضوعی ضروری است، اما این به معنای بی‌نیازی وی از دانش دیگران نیست. در چنین شرایطی، مطالعاتی ماندگار و اثربخش هستند که بیشترین تعامل را بین رشته‌های مختلف ایجاد کنند. بر این اساس، شاید انجام پژوهش‌های موردی برای سنجش میزان همپوشانی و تعامل میان‌رشته‌ای در حوزه‌های مختلف بتواند به نتایج ارزشمندی منجر شود.

 

9. قابلیت یافته‌های تحقیق در ارائه خدمات و محصولات تازه

شاید نگرانی اصلی منتقدان شمارش مقالات بیش از هرچیز مربوط به این محور باشد. چرا که آنان معتقدند این آمار باید با پشتوانه‌ای محکم از مستنداتی همراه باشد که میزان کاربردی بودن نتایج مقالات را نیز نشان دهد. بنابراین، یکی از عرصه‌های نوین در علم‌سنجی پاسخ به همین دغدغه است. البته در عمل پاسخ به چنین پرسشی بسیار دشوار است. چرا که باید اثر نامرئی و ناملموس تولید دانش جدید را در کاربرد مرئی و ملموس آن نشان داد. برای تحقق این هدف می‌توان مطالعاتی خلاقانه انجام داد تا میزان کاربردی بودن تحقیقات ارزیابی شود. شاید استفاده از رویکرد کیفی در این محور مفیدتر از رویکردهای کمّی باشد.

 

10. گشودن عرصه‌های پژوهشی تازه

ماندگاری یک حوزه پژوهشی به توانایی آن در تعریف عرصه‌های تحقیقاتی تازه وابسته است. اگر مطالعات امروز فقط آزمون یافته‌های دیروز باشد، آن رشته به تدریج دچار نوعی رکود خواهد شد. حوزه‌های پژوهشی برای ماندگاری خود باید مولد و سازنده باشند. البته معرفی عرصه‌های تازه الزماً به معنای تغییر جهت به سوی موضوعات متفاوت نیست. بلکه تغییر هدفمند روش و رویکرد تحقیقات نیز به تحقق این هدف کمک می‌کند. برای ارائه تصویری از تحولات حوزه‌های مختلف می‌توان در مطالعات علم‌سنجی روند تعریف عرصه‌های جدید و تحولات روش‌شناختی آنها را بررسی نمود.

 

11. خلق مفاهیم تازه و تعمیق مبانی نظری

پویایی هر رشته به تعمیق و تحکیم مبانی نظری آن نیز وابسته است. هر مطالعه کاربردی ریشه در چارچوب‌های نظری و فلسفی مشخصی دارد که عمق و استحکام این ریشه‌ها تاثیر مستقیمی بر محصول نهایی مطالعات آن حوزه دارد.

 

12. توانایی گسترش ارتباطات علمی

در نهایت اگر هر حوزه علمی به سمت و سویی حرکت کند که میزان تعاملات بین‌رشته‌ای و میان‌رشته‌ای در آن گسترش یابد، تضمینی برای ماندگاری و اثربخشی آن خواهد بود. به بیان ساده‌تر هرچه تعداد مقالات مشترک یک حوزه بیشتر و هر چه تنوع موضوعی در میان نویسندگان افزونتر باشد، زمینه لازم برای گسترش ارتباطات علمی مهیاتر خواهد بود. بر این اساس، شاید انجام چند مطالعه موردی بتواند پاسخ‌های دقیقتری به چنین پرسشهایی فراهم آورد. به این ترتیب می‌توان دید در چه رشته‌هایی تمایل به انجام تحقیقات گروهی و رغبت به برقراری پیوندهای بین رشته‌ای بیشتر است.

 

در مجموع این 12 شاخص می‌تواند فقط به عنوان نمونه‌ای از محورهای پژوهشی در علم سنجی مطرح باشد تا از رهگذر توجه به آنها مطالعاتی خلاقانه تعریف و اجرا شود. مطالعاتی که نه فقط میزان تولید علم، بلکه میزان سودمندی و ماندگاری دانش استخراج شده از آن علم را نیز نشان دهد. دانشجویان کتابداری و اطلاع‌رسانی که در جستجوی یافتن موضوعهای تازه برای پایان‌نامه خود هستند می‌توانند به این محورها توجه کنند. اگر شما هم مایل هستید مواردی را به این فهرست اضافه کنید، لطفاً دیدگاه خود را در بخش نظرات سایت بنویسید.

منصوریان، یزدان. «میزان ماندگاری و سطح اثربخشی یافته‌های پژوهشی». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 38. 10 مرداد 1390.

برچسب ها :
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: