کد خبر: 26284
تاریخ انتشار: یکشنبه, 21 آذر 1395 - 20:14

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

کتابخانه و کتابداری

پس از اکران فیلم «برای کتاب‌هایم»

پوراندخت سلطانی مانند شمعی روشنگر بود

کارگردان فیلم برای کتاب‌هایم، پوراندخت سلطانی را مانند چراغی برای محققین و پژوهشگران ایران خواند.
پوراندخت سلطانی مانند شمعی روشنگر بود

 به گزارش لیزنا، در پنجمین روز از جشنواره بینالمللی سینماحقیقت بیش از 40 فیلم نمایش داده شد. در سالن شماره 4، فیلم «برای کتابهایم» ساخته رضا حائری در بخش ویژه «خرد و تجربه» به نمایش درآمد. این فیلم روایت یک روز از زندگی پوراندخت سلطانی در کتابخانه ملی ایران است.

رضا حائری، تهیهکننده و کارگردان؛ بهمن کیارستمی، تصویربردار؛ سهند عبیدی و احمد پوری، مشاوران و مصاحبه گران فیلم ؛ عبد نیکپو، دستیار کارگردان و نگار نعمتی، مدیر تولید این مستند اند.

بعد از نمایش فیلم، حائری درباره انتخاب این موضوع و روند تهیه آن به خبرنگار لیزنا گفت، چندین سال پیش برای پروژه تحقیق فیلم خود به کتابخانه ملی رفتم، در آن زمان سیستم جستجوی کتابخانه خوب عمل نمیکرد و نتوانستم به منابع مورد نیاز خود دسترسی پیدا کنم، تا اینکه به من گفتند برای راهنمایی بهتر است با خانم سلطانی صحبت کنم. ایشان در همان دیدار اول، آنقدر سخاوتمندانه به من کمک کرد که راستش کار و موضوع فیلم خود را فراموش کردم. این رفتار را در تا آن روز در ایران تجربه نکرده بودم و بعد از آن هم ندیدم  که کسی طوری به کار و پروژه تو کمک و راهنمایی کند که مانند شمعی موجب روشن شدن مسیرت شود»

حائری درباره تاثیر رفتار سلطانی در کتابخانه ملی اظهار داشت:«در آن روزها همه میگفتند که قلب کتابخانه ملی در اتاق کوچکی در زیر زمین آنجاست. در صحبتهای دوستان،و همکاران فیلمساز و حتی محققانی که از دانشگاههای مختلف خارجی می آمدند ردی از کمکهایش را می دیدم. حتی حمید نفیسی مورخ بزرگ سینمای ایران شب قبل نمایش فیلم برایم نوشت که سالها پیش با پوری کار کرده است و از او در کارش بسیار بهره گرفته. پس  متوجه شدم در جامعهای بسیار کوچکی هستیم که یک نفر پشت بسیاری از پروژههای تحقیقی و پژوهشهای مختلف بوده و این چراغ را برای همه روشن کرده است.»

هدف حائری پروژهای کاملتر از آنچه اکنون روی پرده سینما اجرا میشود، بود، او توضیح داد:«از چند نفر دوستان مستندساز خود خواستم تا در اینباره کاری کنند و راوی میراث دار فرهنگ کتبی ایران را ثبت کنند. با اینکه آنها زمان زیادی روی فیلمبرداری صرف کردند ولی ظاهرن تاکنون موفق به کاری شایسته در مورد خانم سلطانی نشدند. دیدم  که زمان به سرعت  دارد میگذرد. با همکاری سه نفر از دوستان فکر کردیم یک روز به کتابخانه ملی برویم و یک روز-کاری خانم سلطانی را در کتابخانه ملی ثبت کنیم. همین! و این شد فیلم ما که امروز آنرا با افتخار نمایش دادیم. این فیلم، احتمالا اولین فیلم درباره پوری سلطانی است ولی قطعا آخرین آنها نخواهد بود چرا که داستان زندگی پوری سلطانی و مرتضی کیوان داستانی است عجیب و تکاندهنده. امیدوارم روزی بقیه فیلمسازان هم فیلم های خود را نمایش دهند یا حداقل به آرشیو خانواده سلطانی بسپارند تا مورد استفاده دیگر فیلمسازان و پژوهشگران قرار گیرد»

وی در ادامه با اشاره به مرتضی کیوان، نویسنده، منتقد ادبی و روزنامهنگار، همسر پوراندخت سلطانی که در مهر سال 1333 اعدام شد، بیان کرد:«امروز در این نمایش برای اولین بار بود که فیلمی از مرتضی کیوان که سال 33 در دادگاه نظامی محاکمه و به اعدام محکوم شد را دیدید. این آرشیو را به تازگی پیداکردم و دلم میخواست که خانم سلطانی در میان ما بود و آنرا می دید. ساخت و سامان گرفتن کتابخانه ملی از وصیتهای کیوان بود. اسم فیلم یعنی «برای کتابهایم» از روی یکی از مقالات کیوان انتخاب شده که پیشنهاد دوست و همکار فیلم آقای سهند عبیدی است

حائری در پاسخ به مواجه با مشکلات در روند تولید فیلم اظهار داشت:« فکر میکنم اگر پوری سلطانی با آن مشکلات، کتابخانه ملی را راه انداخته است من چطور میتوانم از مشکلات ساخت فیلمم سخن بگویم؟ اجازه بدهید درباره مشکلات فیلم صحبت نکنم

 ما ریگ ته جوبیم و آنها آب روان

شیفته سلطانی، برادرزاده پوراندخت سلطانی، سالها با او و در کنار ایشان کار و زندگی کرد. او درباره پوراندخت سلطانی گفت:« تمام زیر وبم زندگی او را بهتر از زندگی خود میشناسم.  او همیشه مثل یک چراغ در همه دورههای زندگی، راهنمایم بود. در یک سالی که او را از دست دادیم من یک لحظه بدون او زندگی نکردم. البته هرکس که عزیزی را از دست میدهد همین احساس را دارد. در چهار سال آخر پوراندخت ضعف بدنی پیدا کرده بود و به سختی سرکار میرفت، ولی میرفت! و کار میکرد و کار خود در خانه هم ادامه میداد. متوجه شدم فردی که تمام اتفاقهای تاریخی 30 تا 40 سال اخیر کتابداری، را در ذهن دارد، پیش چشمانم از بین میرود

او با اشاره به تعداد زیاد افرادی که میخواستند با پوراندخت سلطانی مصاحبه کنند یا از او فیلم بسازند، بیان کرد:«تعداد افرادی که میخواستند با او مصاحبه کنند و فیلم بگیرند و نمایشهایی از این دست کم نبود، اما اجازه نمیداد کسی درباره کار از او بپرسد، همیشه میگفت که خود تحقیق کنید و بیابید که اوضاع به چه صورت است. با رسانهها، رادیو، تلویزیون و روزنامههای دولتی حرفی برای گفتن نداشت، آنها خود همه چیز را پیشاپیش ساخته شده از او داشتند. فقط یک نفر بود که با او کار کرد، چون پوری سلطانی میگفت با او راحتم، لازم نیست نمایش بازی کنم و مواظب باشم تا چیزی از دهانم بیرون نیاید؛ پس حاضر به کار با کسی جز رضا حائری نیستم. شاید این موضوع را نمیدانستید. برای همین سلطانی با هرکس مصاحبه کرد، این کار را با عصبانیت انجام داد و آنها وقتی بعد از مصاحبه میرفتند، میگفتند چرا عصبانی است؟ چرا کوتاه حرف میزند؟ نمیدانم رضا حائری چه کار کرد که سلطانی با او به خوبی صحبت کرد ولی میدانم که یک هدف داشت "کمک به محققین" حالا هر کسی که درباره هر چیز با یا بدون توصیهنامه به کتابخانه ملی میرفت، کمکش میکرد. به افراد میگفت که چرا توصیه نامه میگیرید؟ اینجا برای شماست

شیفته سلطانی درباره شرایط کاری عمه خود، وقتی با روسای مختلف کتابخانه ملی کار میکرد، بیان کرد:« مساله کتابداری و جا انداختن آن در این مملکت زحمت بیشتری نسبت به سایر مشاغل داشت. حتما در دورههایی سختی بیشتری بر پوری وارد میشد ولی او اعتقاد داشت که ما ریگ ته جوبیم و آنها آب روان. آنها میروند ومن هستم که اینجا میمانم. او اولین کسی بود که به کتابخانه میرفت و آخرین کسی بود که از آن خارج میشد، اینقدر به او نیاز داشتند، که نمیتوانستند به برخی مسائل او ایراد بگیرند

بیمهری در کتابخانه ملی وحشتناک بود

حائری با اشاره به بیمهریهایی که در کتابخانه ملی شاهدشان بود، گفت:« مشکلات همیشه وجود دارند و کار ما حل مشکلات است، اما این بیمهری ها وحشتناک است. پوراندخت سلطانی فقط نزدیک به هزار 500 پوستر به کتابخانه ملی داده بود، من برای گرفتن آرشیوهایی که خود سلطانی به کتابخانه ملی داده بود، با مشکل روبه رو شدم، آنها را پیدا نکردیم و در گرفتن آرشیو های دیگر نیز همکاری صورت نگرفت. به آقای دکتر رضا صالحی امیری که امروز وزیر ارشاد است و آن زمان، رئیس کتابخانه ملی بود، نامه نوشتم که چنین فیلمی دارد ساخته میشود. و متاسفانه اشتباه کردم و کپی بخشهایی از فیلم را هم برای ایشان  فرستادم، ایشان جواب هیچ کدام از نامههای ثبت شده من را نداد و بعدها که سلطانی از بین ما رفت، از کپی این فیلم در هر موقعیتی و به بدترین سلیقه و شیوه ممکن و بدون اجازه استفاده کردند.  به این وسیله ضربه زیادی به فیلم وارد شد. امیدوارم در موقعیتی که امروز وزیر فرهنگ و ارشاد ایران است، چنین ضربههایی به فرهنگ و فرهنگ دوستان ایران وارد نکند. هرچند که در خبر ها شنیدم متاسفانه در اولین اقدام به عنوان وزیر فرهنگ! جلوی نمایش آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر در اروپا را بدون هیچ توضیح مشخصی گرفته اند

شیفته سلطانی درخصوص چگونگی توان سلطانی در ادامه این سبک زندگی و خدمت به فرهنگ کشور گفت:« فکر میکنم خانواده و محیطی که در آن پرورش یافته بود، برای ادامه راه به او کمک کرد، همچنین اتفاقهایی که در سال 30 برایش افتاد و آشنایی با افرادی که به دنبال آگاهی دادن به مردم بودند. حوادث تلخ آن دوره باعث شد که قلب او بسوزد ولی فکرش مثل آهن و محکمتر عمل کند. آنها دوست داشتند مردم در عدالت و رفاه زندگی کنند و سلطانی یک راه برای آن پیدا کرد و آن توسعه آموزش و پرورش و حفظ فرهنگ ایرانی است

وی ادامه داد:« پوری میگفت من دو راه دارم تا به هدفم برسم، باید معلم یا کتابدار شوم. بعد از انقلاب برای معلم شدن باید از کانالهایی عبور میکردند که خیلی مشکل بود، اما در کنج کتابخانه میتوانست این فکر، عشق و احترام به آگاهی مردم را به کمک آرشیو، کتاب، ردهبندی، تنظیم و تربیت کردن افرادی مثل خود به آنها منتقل کند. اعتقاد داشت هرکس عاشق حرفهاش باشد به نتیجه میرسد. اولین حرفی که به دانشجوهای خود میزد این بود که برای چه به این حرفه آمده اید؟ اگر میگفتند که نمیدانم یا قبول شدم، میگفت که نمیتوانید در این رشته کار کنید مگر اینکه در سه ماه اول عاشق این رشتهشوید. اول باید عاشق مردم باشید تا بتوانید عاشق رشته شوید، اگر نیستید، حداقل باید خود را دوست داشته باشید، اگر عاشق نباشید که نمیتوانید دوام آورید.»

ذره به ذره خود را آب کرد و راه عشق ورزیدن را نشان داد

شیفته سلطانی با بیان آرزوی خود درخصوص جمعآوری و ساخت مجموعه فیلمهای پوراندخت سلطانی، اظهار داشت:« من فقط یک آرزو دارم که این فیلمسازان، مستندسازان و افرادی که دراین فاصله و از قبل، تا بعد از دست دادن ایشان کارکردند، به جای نگهداری آن با هم جمع شوند و تبادل اطلاعات کنند. برای فردی که به این کشور خدمت کرد و  هنوز هم بعد از سالها میتواند الگوی کشور باشد، این راه و چراغی است که میتواند همیشه روشن بماند. ذره به ذره خود را آب کرد و راه عشق ورزیدن را نشان داد. در تمام فیلمهایش چه با اکراه، به زور یا با عشق انجام داده است، گوشههایی از زندگی پوری سلطانی وجود دارد. فکر میکنم بهترین کار ساخت این مستند است؛ چون سلطانی خیلی از نقاط جهان را گشت ودر اقصی نقاط جهان از او فیلمبردای شد. این فیلمها کجا هستند وتوسط چه کسانی گرفته شده است؟ آنها درباره پوری سلطانی چه میدانند. سلطانی وقت نکرد چیزی بنویسد، چون میگفت فعلا باید کار کرد، نوشتن برای زمانی است که نمیتوان کار کرد؛ ولی فرصت نکرد که بنویسد

حائری درپایان با اشاره به اهمیت مکتوبسازی فعالیتهای پوراندخت سلطانی گفت:« از او پرسیدم چرا در این سن اینقدر هر روز صبح اول وقت بیدار میشود و به کتابخانه ملی میآید؟ میگفت که من هر روز به این امید بیدار میشوم که گرهای از کار دانشجو، پژوهشگر یا محقق یا فردی مثل تو را باز کنم. چرا در خانه بنشینم. با گفته او یاد عبارت سنگ زیرین آسیاب افتادم. این در حالی است که وقتی از او میپرسیدم که چه کار میکنید میگفت که من فقط یک کتابدار ساده هستم. وقتی در کتابخانه ملی راه میرفت همه به احترامش بلند میشدند. از رِئیس و کارمند و کتابدار همه به او مدیون بودند و میدانستند پوری سلطانی شخصیتی است بی همتا. همانطور  که سخاوتمندانه همه مشکلات پیش راه مرا حل کرد برای همه از جان و دل مایه می گذاشت. برای همین سعی کردم که حضور عجیب و  لحظات خوشی که با ایشان در کتابخانه ملی داشتم را به عنوان یک فیلم مستند به دیگران هم هدیه دهم.

اسامی فیلمهای راه یافته به بخش «خرد و تجربه» به این شرح است [به ترتیب حروف الفبا]: با زبان خاموش (منوچهر مشیری)، باغچه خشک خانهمان سبز است (حسین نارمنجی)، برای کتابهایم (رضا حائری)، دست خورشید (محمدجعفر باقرینیا)، زادهی مهر (ابوالفضل توکلی)، زیمل بلوچستان (مازیار مشتاقگوهری)، سایههای تنهایی (سعید بهلولی)، گاهی روی آب (سعید آلبوعبادی)، مرد آسمانی (یونس مقدم) و همین حوالی (بنیامین اثباتی)

بخش ویژهی «خرد و تجربه» جشنواره سینماحقیقت که با مشارکت «صندوق بازنشستگی کشوری» برگزار میشود، از هیات انتخاب و داوری مجزایی به شرح آقایان مجید خالقیسروش، پدرام اکبری و مجید نیکروان برخوردار است. ضمن اینکه به سه فیلمساز برگزیده این بخش نیز در مراسم اختتامیه جشنواره، لوح تقدیر و جوایز نقدی اهدا خواهد شد.

 

مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی سازمان امور سینمایی، دهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» را طی روزهای 14 تا 21 آذرماه 1395، با شعار «حقیقت بهترین راهنماست» که از فرمایشات حضرت علی(ع) است، در پردیس سینمایی چارسو برگزار خواهد کرد.

سمیه کشاورز شاهباز
|
Iran
|
1395/09/27 - 12:49
0
1
تمام دغدغه ی بانو پوری سلطانی آینده ی کتابداران و کتابخانه ی ملی ایران بود. عشق به حرفه و مردم در نگاهش می درخشید و چه زود شمع درخشان وجودش به خاموشی گرایید. پاییز فصل برگریزان طبیعت است و اندوه بی پایان غم از دست دادن عزیزانی چون پوری سلطانی و توران میرهادی. روحشان شاد، یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
رنجبری
|
Iran
|
1395/09/23 - 13:12
0
1
فوق العاده بود
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: