کد خبر: 42828
تاریخ انتشار: دوشنبه, 24 آذر 1399 - 11:03

داخلی

»

سخن هفته

به مناسبت بیستمین سالگرد خاموشی او؛

با یاد فردریش لانکامرر، صحافِ هنرمند

منبع : لیزنا
سید کاظم حافظیان رضوی
با یاد فردریش لانکامرر، صحافِ هنرمند

لیزنا؛ سید کاظم حافظیان رضوی، کتابدار : صحافی از جمله فنون و هنرهای دورانی چند صد ساله محسوب می‌ گردد که با پیدایش و خلق ساختار کتاب، چه پوستی و چه کاغذی همراه آن شد. صحافان از زمانی که بشر تولید و فرآوری پوست را برای نوشتن بر روی آن پیدا کرد، برای تبدیل آن به ساختار کتابی (پارشمن)، همواره در کنار سایر عوامل و پدیدآوران کتاب حاضر بودند و در مراحل تکامل کتاب پابه‌پای دیگر اهالی قبیله صنعت و هنر گام برداشتند. به مرور زمان و با اختراع کاغذ، و تولید نسخ کاغذی و خطی، در اندازه های مختلف و ابعاد گوناگون (سلطانی، وزیری، رقعی، خشتی، رحلی و .... ) صحافان نیز به خلق جلدهای زیبا و هنرمندانه همت گماردند و آثار ماندگار و بی بدیلی را به دوستداران کتاب و مجموعه‌داران و کتابخانه‌های دربارها، و معابد و پرستشگاهها و مدارس علمی عرضه داشتند.

سرزمینهای پیشتاز در عرصه فرهنگ نوشتاری و تولید نسخ خطی  اعم از پوستی و کاغذی- که بدون شک ایرانِ بزرگ یکی از سرآمدان آنها است، و آثار خطی موجود در کتابخانه‌ها و مجموعه‌های خصوصی در جهان شاهد این مدعاست، محل توسیع اشتغالاتی همچون کاغذ سازی، کاغذ فروشی، مرکب سازی، جلد سازی، و دلالی کتاب و سایر ابزارهای نوشتاری بوده‌اند. در این میان استنساخ و نسخه برداری از آثار، به عنوان حرفه‌ای در ید اهل معنی، بیشتر باب شد. از طرفی به دلیل قلیل بودن نسخ خطی و صد البته ارزشمند بودن آنها، و استفاده چندین و چند باره بوسیله طالبان دانش و ادب به مرور زمان این آثار دچار آسیب و فرسودگی می‌شدند و صحافان در ترمیم جلد و صفحات کاغذ نسخ، همتی والا ارزانی داشته و عامل طول عمر و بقای بیشتر آثار می‌شدند که این نقش نباید در تاریخ فرهنگ، کتاب و نسخه های خطی به دست فراموشی سپرده شود.

خلاقیت در اختراع ابزار صحاف دستی  و پوشیده نگاه داشتن راز آنها توسط صحاف باشی‌ها، خود داستانی خواندنی دارد. زنده یاد ایرج افشار در کتاب "هنر صحافی" به شرح تاریخ این صنعت و هنر در ایران پرداخته است و از طرفی بر اساس سنت سلف، این هنرها و فنون سینه به سینه و نسل به نسل انتقال یافته و با بررسی هایی که به وسیلة کارشناسان نسخ خطی و نسخه شناسان بر روی آثار به جای مانده انجام یافته است، ثابت شده در دوران اوج و رواج کتاب و کتابت و صد البته کتابخانه، صحافان اقدامات و کارهای شایسته‌ای در ماندگار کردن، و نیز تجلید و آرایش کتاب معمول داشته‌اند. امروزه ویترین‌های کتابخانه های بزرگ ایران و جهان محل نمایش و افتخار به داشتن این نسخ است.

نگارنده را عقیده بر اینست که صحافان از عوامل ماندگاری آثاری هستند که به نوعی امروز در اختیار ماست. برخی آثار به دلیل  هنرهای بی‌بدیلی که در آنها بکار رفته، اعم از جلد و صفحات، دست به دست در خاندانها گردیده تا به امروز که به دست ما رسیده است. البته این ادعا منکر ارزش محتوایی هیچ اثری نیست. در این میان نقش مذهبان، نباید نادیده گرفته شود که جای بحث آن در این مقال نیست.

در قرون نوزده و بیست، با توسعه و گسترش نشریات ادواری چاپی در اروپا و امریکا و حضور آنها در کتابخانه‌های تحقیقاتی و دانشگاهی برای نگاهداری دوره‌های کامل این مجلات، پس از دریافت شماره به شماره مجله (پس از انتشار هر شماره)، و تکمیل دوره های سالانه ، برای ماندگاری و  نگاهداری بهتر، تک شماره‌ها به صحافان سپرده می‌شد تا با مجلد کردن آنها، از پراکندگی و نیز از فرسودگی زودهنگام آنها جلوگیری شود. در تاریخ کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران آمده است که زنده یاد دکتر محمد مصدق، ماهیانه کل حقوق خود را برای صحافی و نگهداری کتابها و نشریات آنجا صرف می‌کرده است. البته باید توجه داشت که مجموعه صحافی شده و طلاکوب شده، عظمت و زیبایی خاصی هم به کتابخانه ها می‌داده‌اند. تصاویر کتابخانه‌های بزرگ جهان  مؤید این نظر هستند.

به هر تقدیر، با فراهم آمدن امکانات ماشینی و گسترش صنعت چاپ در جهان، صحافی ماشینی نیز باب شد و صحافان سنتی گرچه به حاشیه رانده شدند، اما فراموش نشدند، به چند دلیل:

  • ترمیم و بازسازی کتابهای کاغذی آسیب دیده که ارزش نگاهداری داشتند، اعم از نسخه‌های خطی و چاپی ادامه داشت؛
  • توجه برخی کتابخانه‌ها به نگهداری مجموعة نشریات چاپی خود به روال گذشت؛
  • علاقه برخی مجموعه‌داران به صحافی آثار مورد علاقه‌‌شان در کتابخانه شخصی. نگارنده در هلند در یک نمایشگاه کتاب شاهد حضور غرفه‌ای برای خدمات صحافی دستی بودم که سفارش خاص برای کتابها را می‌پذیرفت و بی مشتری هم نبود.

بسیار خوب، این مقدمه را به دو دلیل آوردم : 1) چون روی سخنم با دوستان جوان و دانشجویان کتابداری، ببخشید، علم اطلاعات و دانش شناسی است و نیک می‌دانم آنها بیشتر غرق در جهان الکترونیک و مجازی خود هستند، ولی ضرورت دارد نظری به گذشتة بخشی از تاریخچه حرفه خود بیندازند که آشنایی با صحافی و صحافان می‌تواند جزئی از این تاریخ باشد، 2) بهانه‌ای باشد برای یادکردی از یکی از صحافان هنرمند بزرگ معاصر که امسال بیستمین سالگرد خاموشی او رقم می‌خورد، «فردریش لانکامرر» ، صحافی که زنده یاد ایرج افشار او را صحاف هنرمند خطاب کرده است.

فردریش از پدری آلمانی و مادری ایرانی از ارامنه جلفای اصفهان در سال 1302 خورشیدی در برلین متولد شد. پدرش «ژوزف گراف لانکامرر» از مهندسان سازنده راه‌آهن ایران بود که پس از اتمام کار راه‌آهن، در ایران ماند و به کار صحافی که در دانشگاه برلین آموخته بود پرداخت، صحافی اروپایی.

فردریش در سال 1306 خورشیدی با پدر به ایران آمد و دو سال بعد برای تحصیل به فرانسه رفت و تا سال 1317 خورشیدی در فرانسه بود، سپس به ایران بازگشت و برای مدت دو سال و نیم در ارتش امریکا در امیرآباد تهران به عنوان راننده خدمت کرد و پس از خروج امریکایی‌ها از ایران، در کارگاه پدر به یادگیری و انجام صحافی پرداخت و استعداد شایانی از خود بروز داد.

در سال 1322 خورشیدی به استخدام کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران برای کار صحافی درآمد و مدت 22 سال در آنجا به صحافی مجموعه کتاب‌ها و نشریات پرداخت.

آثار صحافی شده موجود در کتابخانه‌های انستیتو پاستور و مؤسسه تحقیقات واکسن و سرم‌سازی رازی بیشتر کار پدر و مادرش هستند. پس از انقلاب از سال 1364 تا 1380 برای کتابخانه مؤسسه رازی حدود هزار مجموعه نشریات را صحافی کرد.

در کتابخانه‌های سعید نفیسی، فروز انفر، مجتبی مینوی، یحیی مهدوی، محمود و ایرج افشار، آیت‌الله مرعشی و مشکوه و اکثر سفارتخانه‌های اروپایی به دلیل آشنایی و مراوداتی که با اهل علم و فرهنگ و سیاست داشت، آثاری از نمونه صحافی‌های فردریش موجود است.

خاندان لانکامرر(پدر، مادر و پسر) در ایران معرف صحافی به سبک اروپایی بودند. تفاوت اصلی این نوع صحافی در عطف کتاب‌ها و نشریات بود که عطف گرد می‌شد. تفاوت‌های دیگری نیز وجود دارد که نزد اهل فن شناخته شده است، فردریش نوعی وصل جلد لولایی نیز اختراع کرد که بسیار کار نادری است.

فردریش لانکامرر به شش زبان فرانسه، آلمانی، انگلیسی، ارمنی، ترکی و فارسی مکالمه و مکاتبه می‌کرد. با زبان روسی نیز آشنا بود. خود را ایرانی می‌دانست و گاهی خود را حسین معرفی می‌کرد.

مجموعه‌ای از آثار صحافی که در واقع کتابخانه شخصی وی بود و بیش از دو هزار نسخه را شامل می‌شد به کتابخانه وزارت امور خارجه فروخته شد و به صورت گنجینه‌ای در آنجا نگهداری می‌شود و برای علاقمندان قابل رؤیت است. امید است دانشجویان عزیز کتابداری و اطلاع‌رسانی، بازدید از این مجموعه را که استاد کامران فانی آن را موزه جواهرات نام نهاده غنیمت شمرده و انجام دهند.

لانکامرر در مصاحبه‌ای گفته است: به صحافی عشق می‌ورزم و از اینکه عمری به آن پرداخته‌ام خوشحالم.

با گریشمن، باستان شناس و هنرشناس فرانسوی که عمری را در ایران به کشف پرداخته بود دوستی داشت و می‌گفت: گریشمن، من و پدرم را به‌خاطر هنر صحافی بسیار دوست داشت.

فردریش لانکامرر با تمام کارهای صحافی اعم از وصالی، ترمیم جلد، تعمیر متن و حاشیه آشنا بود و از چرم برای تزیین میز کار و قاب عکس نیز استفاده، و آن را از نوآوری‌های خود محسوب می‌کرد.

به هرحال آثار صحافی خاندان لانکامرر امروز در کتابخانه بزرگ ایران خودنمایی می‌نمایند و کتابخانه‌ها به داشتن آن‌ها افتخار می‌کنند. یادشان گرامی.

فردریش لانکامرر در 28 آذر 1380 در سن 78 سالگی چشم از جهان فرو بست و در آرامستان ارامنه در خاوران به خاک سپرده شد.

به عنوان یک کتابدار ضمن ارج نهادن به خدمات او، از اینکه این خاندان در حفظ آثار موجود در کشورم عمری تلاش کرده‌اند، سپاسگزارم.

آخرین کار صحافی او که تقریبا یک ماه قبل از فوتش انجام داد، قرآنی است که نگارنده در اختیار دارد و مزین به خط و امضای فردریش لانکامرر است.

 

حافظیان رضوی، سیدکاظم. « به مناسبت بیستمین سالگرد خاموشی او؛ با یاد فردریش لانکامرر، صحافِ هنرمند». سخن هفته لیزنا، شماره 518، 24 آذر ۱۳۹۹