کد خبر: 43046
تاریخ انتشار: دوشنبه, 22 دی 1399 - 09:46

داخلی

»

سخن هفته

وینتر ایز کامینگ!؛

زمستان دسترسی آزاد ایران با محدودیت دسترسی به پایان‌نامه‌ها و رساله‌های ایرانیان از راه رسید!

منبع : لیزنا
بهروز رسولی
زمستان دسترسی آزاد ایران با محدودیت دسترسی به پایان‌نامه‌ها و رساله‌های ایرانیان از راه رسید!

لیزنا؛ بهروز رسولی، دکتری علم اطلاعات و دانش‌شناسی، پژوهشگر در زمینه دسترسی آزاد: همه پژوهشگران، دانشجویان، استادان، صنعتگران، کسب‌وکارداران، مدیران پژوهشی، سیاست‌گذاران علم و فناوری، و مردمی که در چند روز گذشته برای دسترسی به یافته‌های پژوهشی در پایان‌نامه‌ها و رساله‌های ایرانیان به پایگاه اطلاعات علمی ایران (گنج) در پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک) سر زده بودند، ناکام از دسترسی به تمام‌متن آثار، با این پیام روبرو شدند:

کاربران گرامی؛

به آگاهی می‌رساند که از یکم دی 1399، دسترسی به تمام‌متن پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها در پایگاه اطلاعات علمی ایران (گنج) شدنی نیست.

گویا داستان از این قرار است که بر پایه ماده هشت آیین‌نامة اجرایی قانون پیشگیری و مقابله با تقلب در تهیه آثار علمی (مصوب مرداد 1398 هیئت وزیران) هر «مؤسسه» مکلف است تمام‌متن پایان‌نامه‌ها و رساله‌های خود را منتشر کند و «ایرانداک» نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد. بنابراین، از این پس از «گنج» ایرانداک تنها صندوقچه‌ای خواهد ماند و زر و زیور آن (محتوا) زیر خاک صدها مؤسسه آموزش عالی در ایران دفن خواهد شد.

من نزدیک به یک دهه گذشته را به پژوهش و مطالعه زمینه دسترسی به پایان‌نامه‌ها و رساله‌های الکترونیکی در جهان و ایران مشغول بوده‌ام. الکترونیکی کردن پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها و آزاد کردن دسترسی به آنها بیش از 30 سال است که در جهان آغاز شده و سال به سال بر شمار آثاری که از غل‌وزنجیر آزاد می‌شوند و به رایگان در دسترس مردم گذارده می‌شوند افزوده می‌شود. از دهة 1930 میلادی که «یوجین پاور» فقید «یو.ام.آی.» را پایه‌گذاری و از میکروفرم‌ها برای انتشار آثار علمی استفاده کرد تاکنون شیوة نشر آثار علمی بسیار متفاوت شده است. در دهه 1980 میلادی پایان‌نامه‌ها و رساله‌های الکترونیکی در دانشگاه «ویرجینیا تِک» پدید آمدند و از آن تاریخ به بعد هر سال بر شمار مؤسسه‌هایی که این آثار را آزادانه در دسترس جامعه می‌گذارند افزوده می‌شود.

امروزه خیلی از کشورها، همانند کانادا، انگلستان، فرانسه، هلند، سوئد، پرتغال، اسپانیا، آفریقای جنوبی، ترکیه، روسیه، برزیل، هند، تایوان، و بسیاری دیگر پروژه‌های ملی راه‌اندازی کرده‌اند تا پایان‌نامه‌ها و رساله‌های کشورشان را گردآوری، سازماندهی، و دسترس‌پذیر سازند تا شاید تأثیر این یافته‌های پژوهشی در جامعه را بیشتر کنند. در رسالة دکتری‌ام با برخی از مدیران این پایگاه‌ها مصاحبه کرده بودم و همگی از برنامه‌های بی‌شماری می‌گفتند که برای این پایگاه‌ها دارند.

شاید ایران از آخرین کشورهایی بود که دسترسی به پایان‌نامه‌ها و رساله‌هایش را آزاد کرد. سه چهار سال بیشتر نیست که با کوشش‌های ایرانداک پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها نفسی کشیده و از غل‌وزنجیر مؤسسه‌هایی که اجازه دسترسی نمی‌دادند یا زیرساخت مناسب برای این کار نداشتند آزاد شده بودند. ولی همین که داشتیم از این اتفاق سرمست می‌شدیم و تازه قرار بود «هفتة جهانی دسترسی آزاد» را جشن بگیریم، بستن تمام دسترسی‌ها ما را بهت‌زده کرد.

مگر می‌شود! در عصری که عالم و آدم دربارة علمِ باز یا همان «اوپن ساینس» گفت‌وگو می‌کنند و به پارادایم غالب فضای دانشگاهی امروز بدل گشته، دسترسی آزاد ـ که نخستین گام علم باز است ـ عقب‌گرد کند و دسترسی‌ها دوباره محدود شوند. در علم باز، دسترسی به یافته‌ها، داده‌ها، داوری‌ها، فرایندها، پیش‌نویس‌ها، و هر آنچه با یک پژوهش در پیوند است، آزاد است. دسترسی آزاد به آثار پژوهشی صحبت دو سه دهة پیش است و امروز صحبت از داده‌های باز و علم باز است. حال ما نه تنها گامی به جلو در زمینة داده‌های باز و علم باز برنداشتیم، بلکه بازگشتیم سر خانة نخست، «قانع کردن مدیران و دست‌اندرکاران و ناظران سیاست‌گذاری علم و پژوهش برای آزاد گذاشتن دسترسی به آثار پژوهشی».

رئیس گرامی ایرانداک دربارة اینکه «چرا تمام‌متن پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها (پارسا) در گنج و رایگان اشاعه یابد؟» بسیار نوشته است (irandoc.ac.ir/page/3110). آیا مدیران و سیاست‌گذاران و ناظران ایرانی نمی‌دانند که کشورهایی که توان علمی بالاتری دارند بیشتر به دسترسی آزاد و رایگان بها می‌دهند؟ آیا نمی‌دانند که زکات علم، نشر آن است؟ آیا نمی‌دانند که پژوهشی که با بودجة عمومی انجام شده باید در دسترس همة مردم باشد؟ آیا نمی‌دانند که گردآوری همة آثار در یک پایگاه یکپارچه در وقت پژوهشگران صرفه‌جویی می‌کند، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی آگاهانه را شدنی می‌سازد، و تحلیل اطلاعات را آسان می‌کند؟ آیا نمی‌دانند که «گنج» باعث رؤیت‌پذیری بیشتر آثار می‌شود و خود رؤیت‌پذیری بر افزایش تأثیر یافته‌های پژوهشی بر جامعه اثر می‌گذارد؟ آیا نمی‌دانند که ممکن است از کشورهای دیگر نیز از «گنج» ایران بهره‌برداری کنند و این ترویج بیشتر زبان فارسی را به همراه داشته باشد؟ آیا نمی‌دانند که «گنج» از انجام پژوهش‌های تکراری و هزینة بی‌سود منابع عمومی جلوگیری می‌کند؟ آیا نمی‌دانند که انتشار پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها در یک پایگاه یکپارچه می‌تواند تقلب علمی را کاهش دهد و شفافیت را افزایش؟ آیا هیچ یک از اینها را نمی‌دانند؟

بر پایه ماده هشت آیین‌نامه، زین پس مؤسسه خود باید «متن کامل پایان‌نامه‌های فاقد طبقه‌بندی را حداکثر پنج سال پس از تاریخ دفاع منتشر کنند.» بماند این «پنج سال» هم خود جای بحث دارد و زمان «امبارگو» پذیرفته شده در کشورهای پیشرفتة علمی شش ماه تا بیشینه یک سال است؛ این بحث دیگری است که نمی‌خواهم وارد آن شوم. اکنون پرسش جدی‌تری پیش می‌آید و آن این است که آیا مؤسسه‌ها خود این کار را خواهند کرد؟ و اینکه آیا در طول 30 سال گذشته فرصت چنین کاری را نداشته‌اند؟ در 30 سال گذشته که مؤسسه‌های آموزشی و پژوهشی دیگر کشورها مشغول تهیة زیرساخت‌های لازم برای دسترسی به پایان‌نامه‌ها و رساله‌های آموزش عالی خود بودند، مؤسسه‌های ایرانی چرا این آثار را در همان قفسه‌های کتابخانه‌ها نگه داشتند و خبری از انتشارشان روی وب نبود.

به فرض، اگر همه مؤسسه‌ها خواستند که آثارشان را به رایگان روی وب منتشر کنند، آیا همگی زیرساخت درست‌وحسابی برای این کار دارند؟ یا اگر ندارند، بودجه و تیم تخصصی برای تهیه این زیرساخت را کنار می‌گذارند؟ به فرض که همة این کارها را هم کردند، مشکل «کیفیت داده» را کجای دلمان بگذاریم. منظورم از کیفیت داده این است که آیا همه مؤسسه‌ها یک تیم تخصصی برای گردآوری و سازماندهی اطلاعات می‌سازند که درستی آثار را کنترل کنند، به آنها موضوع دهند، و نمایه‌سازی‌شان کنند تا در کوتاه‌ترین زمان پاسخگوی نیاز پژوهشگران باشند. به فرض که این کارها را هم کردند، پژوهشگران مگر زمان اضافی دارند تا در وب‌سایت و واسپارگاه سازمانی صدها مؤسسه بگردند تا ببینند چه موضوعی کار شده و چه موضوعی کار نشده است! به فرض که پژوهشگران هم زمانشان را از سر راه آورده باشند، مگر سیاست‌گذاران می‌توانند همة اطلاعات پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها را گردآوری، ارزیابی، و تحلیل کنند تا ببینند از کجا آمده‌ایم، اکنون کجاییم، و بناست به کجا برویم؟!

آنگونه که در برگ آمار ایرانداک (irandoc.ac.ir/about/fast-facts) دربارة «شمار جست‌‌وجوها در پایگاه اطلاعات علمی ایران (گنج)» آمده است، تنها در سال 1396 نزدیک به 100 میلیون جست‌وجو در این پایگاه انجام شده است، یعنی روزانه چیزی حدود 270 هزار جست‌وجو. حال اگر بگوییم که هر پژوهشگر حدود پنج دستور جست‌وجو در این پایگاه وارد کرده است، می‌توانیم نتیجه بگیریم که روی 54 هزار پژوهشگر در «گنج» جست‌وجو کرده‌اند. از سوی دیگر، می‌توانیم حدس بزنیم که هر پژوهشگر برای آگاهی از پژوهش‌های پیشین پیرامون پنج ساعت زمان نیاز دارد تا در «گنج» همة آنچه در کشور کار شده را ببیند و در کار خود از آنها بهره ببرد. بنابراین اگر 54 هزار را ضرب در پنج ساعت کنیم، یعنی در سال 1396 دانشجویان و پژوهشگران روزانه 270 هزار ساعت در گنج زمان صرف کرده‌اند.

حال تصور کنید که هر پژوهشگر و دانشجو برای آنکه از پیشینه پژوهش خود آگاهی یابد، مجبور باشد وب‌سایت صدها مؤسسه را جست‌وجو کند. برای نمونه، اگر 200 مؤسسه در کشور داشته باشیم که پایان‌نامه و رساله دارند (البته شمارشان بیش از این است) و هر پژوهشگر برای جست‌وجو در وب‌سایت هر یک از این مؤسسه‌ها تنها 15 دقیقه زمان بگذارد، مجبور است 50 ساعت برای آگاهی از پیشینة پژوهش زمان بگذارد. حال اگر این 50 ساعت را ضرب در 54 هزار پژوهشگر در روز کنیم، همة پژوهشگران و دانشجویان در یک روز مجبور خواهند بود روزی دو میلیون و 700 هزار ساعت زمان در روز لازم است. اگر این زمانی که بیهوده صرف کاوش در وب‌سایت تک‌تک مؤسسه‌ها شود، برای کارهای دیگری همانند یافتن راه‌حل برای مسائل و چالش‌های کشور هزینه گردد، چه رخ خواهد داد؛ بی‌تردید، جایگاه علمی ایران از این که هست بهتر خواهد بود.

اگر تفاوت دو میلیون و 700 هزار ساعت زمان با 270 هزار ساعت در گنج حساب کنیم، یعنی در این کشور روزانه دو میلیون و 430 هزار ساعت بیهوده تلف شده است. حال اگر بگوییم که جست‌وجوی پیشینه ارزشش ساعتی 10 هزار تومان است (که حتما بیشتر از این مبلغ است)، روزانه مبلغی حدود 24 میلیارد تومان خسارت به پژوهش این کشور وارد می‌شود. خسارتی که تنها یکی از پیامدها این «تفسیر سخت‌گیرانه» از متن آیین‌نامه است. دیگر خسارت‌های که به کشور وارد می‌شود، جای خود دارد.

بسیاری از کشورها در همین چند سال گذشته قوانین و سیاست‌های ملی در زمینة «دسترسی آزاد» «دادة آزاد»، و «علم باز» طراحی و تصویب کرده‌اند. نمونه‌اش کشور فرانسه که یکی دو سال گذشته سیاست‌هایی ملی در این زمینه گذاشته است. با روندی که دسترسی آزاد به منابع اطلاعات علمی در جهان دارد، چندان دور نیست که نهادهای جهانی، همانند «یونسکو»، در چند سال آینده کشورهای جهان را بر پایه شمار و نسبت منابعی که به شکل دسترسی آزاد در دسترس مردم هستند ارزیابی و رتبه‌بندی کنند. آنگاه جای ایران در میان کشورهایی که پارادایم «علم باز» را هم پشت سر گذارده‌اند کجا خواهد بود؟!

به هر شکل، پیداست که با این «تفسیر سخت‌گیرانه» از متنِ آیین‌نامه، «زمستان» دسترسی آزاد در ایران در راه است. جالب آنکه تصمیم به بستن تمام‌متن در «گنج» هم در روز نخست زمستان گرفته شده است. زمستانی که سرد است و سوزناک. اینکه بدنه علمی کشور می‌تواند در برابر این سوز و سرما تاب بیاورد یا نه، پرسشی است که زمان پاسخش را خواهد داد. اینکه آیا نهال‌های علم این کشور در بهارِ پس از این زمستان شکوفه خواهند داد یا نه نیز نیازمند گذشت زمان و آمدن بهار است...

رسولی، بهروز. « وینتر ایز کامینگ!؛زمستان دسترسی آزاد ایران با محدودیت دسترسی به پایان‌نامه‌ها و رساله‌های ایرانیان از راه رسید!». سخن هفته لیزنا، شماره 522، 22دی ماه 1399