کد خبر: 43953
تاریخ انتشار: شنبه, 05 تیر 1400 - 08:42

داخلی

»

تورقی و درنگی و گوشه چمنی

خواندن و مطالعه در ایران

منبع : لیزنا
سیدکاظم حافظیان
خواندن و مطالعه در ایران

لیزنا؛ سید کاظم حافظیان رضوی، کتابدار: در پی مطلب حمید محسنی، یزدان منصوریان و رحمت‌الله فتاحی، هر سه از فعالان عرصه کتابداری و اطلاع‌رسانی، در  سه شماره لیزنا با محوریت موضوع  «خواندن و مطالعه در ایران» می خواهم نخست با مطلبی که در حدود هفتاد سال پیش توسط مصطفی فرزانه (م. ف. فرزانه) سینماگر و مترجم از پاریس به مرتضی کیوان (1300-1333) نوشته شده است آغاز کنم.

".... ولی ضمناً از شما خواهش می کنم با لحن تا اندازه‌ای تحقیر آمیز قصد چاپ این کتاب را نیز یادآور شوید. گفتم تحقیر آمیز برای اینکه واقعا وقتی مردم اینجا را می‌بینم، مجبورم خواننده‌های خودمان را سرزنش بکنم. آقای کیوان نمی دانید اینجا چطور چیز می‌خوانند. چند روز پیش پیرزن بسیار فرتوتی سوار مترو شد. بعد از آنکه جوانی بلند شد و جای خودش را به او داد (چون در اینجا فقط برای پیرزنها و پیر مردان از جای خودشان بلند می‌شوند نه برای خانمهای شیک) هولکی کتابی را از توی کیفش درآورد و شروع کرد به خواندن. فکر می‌کنید چه بود؟ طوفان لویی برومفیلد که فیلمش را در تهران دادند و میرنا لوی در آن بازی می‌کرد و قضیه‌اش در هند می‌گذرد. برومفیلد اصلا نویسنده‌ای است که من گمان می‌کردم که فقط زنهای جوان و اصولا جوانها خواننده‌اش هستند و آن وقت این پیرزن..... . شما در اینجا کسی را بی کتاب یا روزنامه و مجله نمی‌بینید. نه اینکه بگویم فرانسویها ثروتمندند یا کتاب در اینجا ارزان است، خیر کتاب گران است و لابد برای دربان خانه ها یا کارگر راه‌آهن بسیار گران‌تر. ولی با این وصف کتاب از دست اینها نمی‌افتد. و ما ایرانی ‌ها وقتی دوتا خط چیز بخوانیم دیگر خدا را بنده نیستیم، عالمیم، فیلسوفیم، نویسنده‌ایم، شاعریم. خیر، بنا نیست آدم نویسنده باشد که کتاب بخواند. واقعا باید عوض تبرئه، ایرانی را سرزنش کرد، تشویق کرد تا بلکه بخواند. این تنها راه باز شدن هوش است. آن دوست بزرگوار که امیدوارم سلام مرا بهش برسانید، در عوض سرزنش به مترجمین رمان، خوب است کاری بکند تا هموطنش بخواند، هر چه را به دستش بیفتد بخواند و چشم و گوشش باز بشود. آنقدر آدم باید بخواند تا خودش بتواند خوب را از بد تشخیص دهد".

مصطفی فرزانه متولد 1308 خورشیدی است و امروز در آستانه 92 سالگی است، عمر او دراز باد. این مطلب را از نامه 70 سال پیش او بدان جهت آوردم که بگویم دغدغه نخواندن در جامعه ما عمری دراز دارد، آنهم نه کم خوانی و نخواندن مردم عادی، بلکه کم خواندن مدعیان علم و دانشگاه و حوزه.

شمارگان محدود کتاب همیشه در کشور من مشکل ناشران است و شوربختانه گاهی فاجعه مقوا شدن کتابها در اثر فروش نرفتن پس از چاپ نه همیشه بدلیل ممنوعیت ممیزان و سانسورچی‌های قیچی به دست، بلکه به دلیل عدم استقبال خواندن آنها، می‌گوئیم، نه، کتاب خوب را مردم می‌خوانند. چنین نیست. بسیار آثارخوب و برگزیده سراغ دارم که سالها است در قفسه کتابفروشها و انبار ناشران خاک می‌خورند.

من از جمله افرادی هستم که انتظار ندارم با مردمی که دغدغه نان و معاش دارند و شاهد شکم‌های گرسنة فرزندانشان در کنار سفره‌های خالی هستند، بحث چرا کتاب نمی‌خوانید؟!  داشته باشم. اما شدیداً اعتقاد دارم شمارگان کتاب در کشوری که حداقل در آمار در حدود بیست میلیون دانشگاهی و دانش‌آموخته دارد، در چاپ اول با 1000 نسخه،‌ ننگ‌آور است. دردناک است، فاجعه است.

گفته‌اند و گفته ایم، عادت به مطالعه باید از دامن مادر و در نهاد خانواده آغاز شود. عمر نهادهای فعال و پویایی درحوزة ادبیات و خواندنیهای کودکان، و نوجوانان چون «شورای کتاب کودک» و  «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» ، از پنجاه گذشته. در این میان فراوان «سمن» داریم که در راه ترویج و تشویق و ترغیب به مطالعه و کتابخوانی فعالیت می‌کنند. ولی باز هم گرة کور نخواندن و کم خواندن در این کشور باز نمی‌شود. چرا؟ اجازه دهید ادامه دهم.

چندین و چند سال در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران حضور داشتم. در نتیجة مطالعه و بررسی میدانی فروشندگان و خریداران کتاب، معلوم شد، فروشندگان در پی بازاریابی و فروش هرچه بیشتر، و  خریداران در پی حضور و خرید بی برنامه در بازار مکارة ده روزه هستند. هدف و مقصدی جز برای معدودی در این فضا مشاهده نشد.

البته در این میان قضاوت و شهادتم کامل نیست مگر اینکه بنویسم شاهد حضور افرادی هم بوده‌ام که آگاهانه به دنبال آثاری بودند، خوب و منتخب و صد البته فرصت بهره برداری از تحقیقات مرسوم. درهمان سالها برای نوزدهمین نمایشگاه، در سر مقالة ویژه‌نامه یکی از جراید تهران نوشتم؛ «ده روز پر هیاهو و یک سال مگس پران در بازار کتاب ایران»، چرا که تب تند است و زود عرق می‌کند.

کتابخوانی اصولی دارد. کتابخوان حرفه‌ای از طریق دوستان و آشنایان، رسانه‌ها و صد البته این‌روزها از طریق امکانات مجازی، از نشر کتابها باخبر می­شود و بعد انتخاب می‌کند و کتاب را یا از کتابخانه امانت می‌گیرد یا از کتابفروشی خریداری می‌نماید و می‌خواند. در صورتیکه پسند افتد به خواندن آن دیگران را ترغیب می‌کند و در صورتیکه صاحب قلم باشد به معرفی و نقد آن همت می‌گمارد. این فرآیند به یقین در کشور من نسبت به سرزمینهای توسعه یافته و کتابخوان بسیار کمرنگ است.

با اینکه یکی از بهترین فضاهای نمایش کتاب همچون «باغ کتاب تهران» را داریم و در صدا  و سیما برنامه هایی چون «کتاب باز» ، و «کتاب خوب» و امثالهم داریم،‌کافی نیست. مشتری و مخاطب این برنامه‌ها،کتابخوان‌ها هستند نه عامه مردم. که لازم هم نیست باشند.

فراوان نوشته‌اند، کتابخوانی هنر است، کتابخوانی عادت است، کتابخوانی باید عرف باشد، کتابخوانی بهره گرفتن درست از زمان فراغت است، کتابخوانی سرگرمی است، کتابخوانی عادت ملت‌های پیشرفته است، کتابخوانی باید در زندگی روزمره باشد، کتابخوانی عامل توسعه است، کتابخوانی چه و چه است... اما باید گفت، کتابخوانی باید به عنوان یک نیاز تلقی شود. نیاز هم وقتی ضرورت پیدا می‌کند که فرد احساس ‌کند بدون آن در زندگی چیزی کم دارد و لنگرش از تعادل خارج می‌شود. بهترین مثال نیاز به آب و غذا است وقتی احساس تشنگی و گرسنگی می‌کنیم. هر موجودی که این احساس را می‌کند در تلاش برطرف کردن و رفع آن بر می‌آید البته موجودات آینده‌نگر چون بر پیش آمدن این نیازها واقف‌اند، همیشه در فکر ذخیره و نگهداری هستند. توجه در زندگی مورچگان عبرت آموز است. در تاریخ خوانده‌ایم که در شرایطی که حمله‌ی دشمن به سرزمینی پیش‌بینی شده است، یکی از تمهیدات و اقداماتی که جمع مردمان به آن همت گمارده‌اند مخفی کردن و قرار دادن کتاب‌ها در جای‌های خاص و امن بوده است، چرا که کتاب‌ها حاصل تلاش علمی و فرهنگی ملل متمدن بوده‌است، زیرا باور داشتند ، کتاب‌ها حاصل اندیشه‌های برتر است، حتی افسانه‌ها و داستان‌ها که در پرتو خیال جولان داده‌اند.

ابواسحاق ابراهیم بن علی الحصری القیروانی از اهالی تونس در گذشته به سال 453 ق. حدود 1000 سال قبل در کتاب با ارزش خود با عنوان: «زهر الآداب و ثمرالالباب» آورده است: آداب ده است: سه شهرجانی و سه انوشروانی و سه عربی و یک برتر از همه. شهرجانی: نواختن عود و باختن شطرنج و وزیدن نیزه. انوشروانی: پزشکی، هندسه و سوارکاری. عربی: شعر و انساب و تاریخ. و اما آن یک نوع که از همه برتر است؛ قطعه های افسانه و داستان که مردم در مجالس نقل می کنند.

و مگر نه اینست که همه ی این نکات در کتابها و آثار مضبوط و مکتوب آمده است. این نوشته‌های زرین که به یمن وجود کتابها دست به دست گشته تا امروز که در دسترس ما قرارگرفته اند جز از طریق مطالعه چگونه می توانست ماندگار ماند؟! بدیهی است آنانکه نخوانده رفتند، چه کیمیایی را از دست دادند و رفتند. این مربوط به آن روزگار است. امروز که جای خود دارد.

استاد محمدعلی اسلامی ندوشن که عمرش دراز باد، درباره حکیم عمر خیام می نویسد: " همه انسانها در خلقت برابرند. لحظه ها بر همه کسان می گذرد، نیازهای اولیه چون خور و خواب بر همه کم و بیش یکسان بکار می افتد ولی آنچه کسانی را به عالمی فراتر از دیگران فرا می کشد غنای تأمل است." هرچه بتواند بر دامنه تأمل بیفزاید، آن را شکوفا نگاه دارد، آن را مهمیز بزند، مورد ستایش خیام است.

پرسش این‌ست، کدام فعالیت جز خواندن  و مطالعه در تاریخ سراغ داریم که به چنین رسالتی نائل آمده باشد؟ رسم خواندن و مطالعه در سرزمین من به گواه موجودیت آثار مکتوب خطی به زبان فارسی و عربی در سراسر جهان بسیار کهن است. اما صد افسوس که امروز شوربختانه جزو کم‌خوان‌‌ترین ملل جهان محسوب می­شویم. سرمایه گذاری و تلاش کشورهای توسعه یافته در جهان  بر روی تولید آثار مکتوب و مضبوط، و تاسیس و بنیاد کتابخانه‌های گوناگون و بزرگ وکوچک و بهره‌گیری از تمام امکانات نشر- بطور اعم- در چهار قرن اخیر میلادی، همه دال بر درک درست نقش خواندن و مطالعه در تحولات اجتماعی است.

در جهان امروز به یمن فراهم آمدن امکانات مجازی و دسترسی فوری به یافته‌ها و دستاوردهای ذهن و اندیشه بشر، سویدای شناخت نو، همه را به بهره‌گیری از ابزار «یار‌غار» یعنی تلفن همراه واداشته است. اما بدون شک آنها که خواندن کتاب در شکل کاغذی و الکترونیکی را در دستور زندگی خود قرار می‌دهند، صد در صد توفیق بیشتری در بهره‌گیری از مزایای آن خواهند داشت. ما نیز در این حوزه، باز هم از بازندگان بازی امروز خواهیم بود. چرا که ملتی در جهان امروز از زندگی مرفه‌تر و کم‌تنش تر برخوردار است که در روابط اجتماعی خود رعایت حقوق همنوعان و همزیستان را بنماید. به بیان دیگر آنچه تحت عنوان «شفافیت» در دنیای امروز احصاء و اعلام می‌شود چیزی جز حاصل رعایت حقوق ملت‌ها نیست.

نگارنده این پائین بودن درجه شفافیت را در سرزمین خود محصول و نتیجه بی‌سوادی، نه در عرف مدرکی آن که بحمدالله ما دکتر و مهندس زیاد داریم، بلکه در تراز مطالعاتی و خواندن کتاب می بیند. ای کاش می‌دانستم چند درصد مسئولین کشورم کتاب »کوری»  اثر سارا ماگو نویسنده پرتغالی برنده نوبل ادبیات که در ایران نیز ترجمه و نشر یافته خوانده‌اند؟!

تمام تلاش بیشتر کتابداران، حداقل در انواع کتابخانه‌های عمومی که بیشترین تعداد را در کشور دارند، تبلیغ و تشویق آحاد جامعه از کوچک و بزرگ به خواندن است و ارائه خدمات خواندن، به هر نحو. بدون شک کم و کسرهایی هم در مجموعه‌های آنها ملاحظه و مشاهده می‌شود، اما بهرحال کتابخانه‌های عمومی که به عنوان دانشگاه مردم و پیشانی فرهنگ از آنها یاد می‌شود، ضرورت دارد همه دستگاه‌ها و نهادهای دولتی و غیر دولتی آنها را از خود بدانند و در پشتیبانی از آنها کوتاهی نکنند.

یکی از مهمترین عوامل و دلایل پائین بودن  شمارگان کتاب در کشور، بدون شک کم‌کاری دستگاه‌های مسئول مانند آموزش و پرورش، دانشگاه‌ها، رسانه‌ی ملی و سازمانهای عریض و طویل تبلیغی است که آنقدر خط قرمز دارند که خط مشکی در آنها گم است. به کتاب که می‌رسند همه حسگرها فعال می‌شود. اصلا فرهنگ باید فَرّش فدای هَنگش شود.

دوران دانشجویی خود را هرگز فراموش نمی‌کنم. «کتابخانه‌های دانشجویی» که توسط خود دانشجویان  دایر و اداره  می‌شد و پایگاه مطالعه و یادگیری تاریخ و علوم اجتماعی تلقی می‌گردید و زیاد هم اینگونه نبود. هر گروه از دانشجویان چپی و مذهبی کتابخانه خود را داشت و مجموعه سازی بر اساس اعتقاد انجام می‌شد و همین خود بهانه‌ای بود برای تشویق به خواندن و پیروی از برنامه‌های  مطالعاتی که برای طرفداران تدوین می‌گردید. در آن روزگار خواندن برای دانشجوی خواهان تغییر یک اصل تلقی می‌شد. نیروهای امنیتی این کتابخانه‌ها را لانه زنبور توصیف می‌کردند، چرا؟ زیرا یقین داشتند در کتابخانه دانشجویی اندیشه و آگاهی نشر می‌شود.

کاش امروز امکان و ابزاری فراهم بود که می‌شد میزان مطالعه دست اندرکاران اجرایی کشور را اندازه گیری کرد. بسیار دوست داشتم به عنوان یک کتابدار، بدانم مدیران کشورم چند درصد و چه مقدار تاریخ، ادبیات، علوم اجتماعی و در کنارش به رمان و هنر وقت می‌سپارند و مطالعه می‌کنند. دوست دارم بدانم، اصلاً چیزی به عنوان مطالعه در زندگی روزمره آن‌ها وجود دارد؟ ممکن است جواب من این باشد این‌ها  مسئولیت‌های سنگین‌تری دارند و دغدغه‌ای به عنوان مطالعه در زندگی کاری شان ارجحیت ندارد. اگر پاسخ این باشد، آن‌وقت من به جواب پرسش خود رسیده‌ام یعنی حالا دیگر نیک می‌دانم، چرا مردم ما، ملت کتابخوانی نیست؟ چگونه می‌‌توان از مسئولی که لذت خواندن را تجربه نکرده، انتظار داشت برای دیگران چنین لذتی را آرزو یا فراهم کند.

تجربه عمر من که حالا دیگر در آستانه هفتاد سالگی است به وضوح نشان از آن دارد که آن‌ها که مطالعه می‌کنند و حاصل خواندن خود را در پندار، کردار و گفتار خود نیک نهادینه می‌نمایند، آن زمان که در جایگاه اجرا و تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند، اول جامعه را می‌بینند و بعد خود را به عنوان جزئی از آن. برعکس آن‌ها که هرگز خواندن را تجربه نکرده‌اند و همه چیز را از قاب کبود عینک خود می‌بینند، خواسته یا ناخواسته اول خود را می‌بینند و بعد اگر فرصتی پیش آمد جامعه ‌ای را که باید خادم آن باشند.

و ایضاً ملتی که کتاب می‌خوانند یاد می‌گیرد در درجه‌ی اول  خویشتن خویش را باز یابد، بشر دوست باشد، از حقوق دیگران دفاع کند و از این کار لذت برد، به دیگران احترام بگذارد، تفکر، خواندن، درست اندیشیدن، صلح و دوستی، وفا و عشق به جامعه را در خود تقویت کند. اگر نتیجه خواندن آثار به این نتایج در وجود فرد متمرکز نشود خواندن، خواندن نبوده و اداء و تظاهری بیش نیست. پس سنجه خواندن هم برای ارزیابی معلوم شد؛ پندار، کردار و گفتار نیک. در ادامهء این بحث دوست دارم به نکته‌ای اشاره کنم که به نوعی در لوث کردن مطالعه و اهداف آن اثر دارد، و آن تبلیغ و تشویق خواندن توسط دستگاه‌های حکومتی در حوزه و خطی خاص است، که این مغایر با پرورش روحیه و آزاد اندیشی است. تجربه کشورهای کمونیستی به ویژه آنچه در شوروی انجام گرفت نهایتاً به طغیان نسل‌های بعدی هم در فلسفه و هم در ادبیات انجامید. خطی خواندن و یکسونگری در هیچ حوزه‌ای پسندیده نیست و نتیجه هم ندارد، از نظر اهالی کتاب و قبیله چاپ، آزاد اندیشی، تنوع در خواندن و گوناگونی در مطالعه و بهره‌گیری از اندیشه‌های مختلف در سراسر جهان ضرورت حضور ترجمه و کار مترجمین را توجیه‌پذیر می‌نماید.

اگر از طریق خواندن، ندانیم دیگران چگونه فکر می‌کنند و می‌اندیشند، هرگز به گوهره و کنه اندیشه و تراوشات اذهان آدمیان در سراسر کره خاک پی نمی‌بریم و این یعنی سقوط در ورطه آگاهی بسته و محدود، از طرفی بدون شک در جهان امروز میزان مطالب خواندنی در مرزهای بی‌نهایت قرار می‌گیرند و بنابراین انتخاب برای خواندن در عمر محدود، هنری است که در پرتو بررسی، شنیدن، مطالعه نقدها و معرفی کتاب‌ها حاصل می‌گردد، بنابراین نگارنده نه تنها برخواندن تاکید دارد، بلکه برخواندن گزیده‌ها در هر زمینه‌ای به ویژه زمینه‌های مورد علاقه تاکید و نظر دارد، با این امید، خواندنی را تشویق و تبلیغ می‌کند که در نهایت اثرگذاری در تربیت روحیات انسانی را ممکن می‌سازد. والسلام.

حافظیان رضوی، سید کاظم (1400) . « خواندن و مطالعه در ایران». ستون تورقی و درنگی و گوشه چمنی لیزنا: شماره 23. 5 تیر 1400.

-------------------------------------

منابع:

  • مسکوب، شاهرخ(1382). کتاب مرتضی کیوان. تهران: نادر.
  • صادقی، حسین(1391). رباعیهای خیام. تهران: سحن.
  • ابواسحاق ابراهیم بن علی الحصری القیروانی. زهرالآداب و ثمرالالباب.
  • ساراماگو، خوزه(1386). کوری، ترجمه مینو مشیری، تهران: نشرعلم.