کد خبر: 44441
تاریخ انتشار: دوشنبه, 12 مهر 1400 - 11:20

داخلی

»

سخن هفته

اگردوباره معلم تحقیق می‌شدم

منبع : لیزنا
بهار رهادوست
اگردوباره معلم تحقیق می‌شدم

لیزنا؛ بهار رهادوست، عضو هیأت علمی سابق دانشگاه علوم پزشکی ایران: چندی پیش درباره تدریس روش تحقیق خودم در دهه های ۷۰ و ۸۰ نقدی نوشتم که نیمه کاره نیست شد و قرار شد وقتی دیگر بگویم که در آن زمان چه کارها می‌توانستم بکنم که نکردم و چه نکته های مهمی نادیده ماند.  اینک چکیده ای از عمل به ناکرده ها و ناگفته هایم در دو دهه پیش را می خوانید:

۱) نخستین جلسه ام را با پرسش آغاز می کردم: نظرتان  درباره تحقیق چیست؟ چه ارزشی دارد؟ تاثیرهای فردی و اجتماعی آن چیست و چه احساس و علاقه ای به تحقیق دارید؟ احتمالا بیشتر واکنش ها به درس و دانشگاه مربوط می‌شد که در آن صورت کلیشه ها را می شکستم و از آنها می خواستم از فضای دانشگاه بیایند بیرون و از عناصر تحقیق  در زندگی واقعی نام ببرند. مثلا از جستجوی کودک در پارک برای پیداکردن فلان گل یا حشره  یا پرس و جوی پدرومادرها برای دستیابی به بهترین امکانات برای بچه های شان. تحقیق های مرسوم برای شناخت فلان خواستگار و شریک زندگی.  هنر رمان نویس های پلیسی برای  گردآوری شواهد جرم و جنایت.  اطلاع یابی  برای خرید محصولات یا انتخاب شغل و ده‌ها  مثال  درباره تصمیم گیری‌های روزمره  با این هدف که ذهن دانشجو را از محدوده درسی رسمی برای نوشتن پایان نامه  فراتر ببرم و  دید جامعه نگرش را وسعت  ببخشم.

۲)   این پرسش را به بحث می گذاشتم که روش شناسی مبحثی جدید است یا پیشینه ای دیرینه دارد؟ آیا ایران با این وسعت و قدمت تاریخی می توانسته قرن ها بدون برخورداری از محققان روشمند و آگاه به فنون تحقیق اداره شود؟ این همه هنرهای دستی و بناهای تاریخی شگفت انگیز . سیستم های پیشرفته قنات برای آبرسانی. دستگاه های تهویه مطبوع با بادگیرهای متناسب با زیست بوم. ساعت های آبی دقیق برای تقسیم سنجیده آب به زمین های زراعی  روستاها. نظام های حمل و نقل و پیام رسانی فراگیر. سیستم اداره امور دیوانی و مالیاتی و بسیاری از شاخه های مملکت داری که قرن ها دراین سرزمین  محقق شد  حاصل کار و اندیشه افراد اهل فکر و  اهل تحقیقی بوده است که قطعا به روش شناسی کارشان اشراف و آگاهی داشته اند و شوربختانه از آن همه اندوخته های علمی و تجربی بسیار کم می دانیم. چرا؟  چون روش شناسی محققان ما درطول قرون  چنان که باید مدون نشده و  همه آن گنجینه های درک و تعقل و سنجشگری  درفضای شفاهی دود شده است. قطعا این نانوشتگی ها  به تاریخ و فرهنگ ما و دیگر جوامع آسیب زده و برای جبران این خسارت هاست که ناگزیراز آموزش  روش تحقیق در دانشگاه ها شده ایم. در واقع چه بپسندیم چه نپسندیم تحقیق نه تنها به ناریخ متصل است  به شدت با ثبت و ضبط و تدوین رابطه ای جدانشدنی دارد. و من درکلاس می کوشیدم این اتصال را مشخص کرده  دانشجویانم را تشویق کنم که اولا درک عمیق تری از اهمیت و نقش درسی که می خوانند داشته باشند ثانیا بکوشند با  نوشتن و نقد نوشته ها توان انتقال درست و دقیق پیام  شان را پرورش دهند.  چنانچه پذیرفتیم که خیلی از مصیبت ها از ناننوشتگی های گذشته است انتظارمی رود از خیال پردازی  و شلختگی های ذهنی رها شویم و اندیشه های مان  را  بنویسیم چون اندیشه ناننوشته نه درک شدنی است نه قابل ویرایش و  نه قابل نقد.

۳) در کنار تشویق دانشجویانم به نوشتن و پرهیز از ذهنی گرایی از آنها می خواستم  در همان جلسه پیام مرا دریک چکیده کوتاه بنویسند و یکی ازاین نوشته ها در جمع خوانده و نقد شود.

 ۴)  درخواست دیگرم این بود که دانشجویانم منابع روش تحقیق را مرور و تورق کنند و تفاوت ها کاستی ها و امتیازات  این منابع درکلااس به بحث گذاشته شود تا اولا گستره باز و گوناگونی روش شناسی تحقیق  مشخص شود و ثانیا  توان نقد و دید انتقادی شان  افزایش یابد. خودمن هم ضمن اشاره به کاستی های منبعی که برای تدریس برگزیده ام دلایل انتخابم را توضیح می دادم.

۵) در درس سمینار تحقیق مصمم تر آماده تر و هدفمندتر عمل می کردم. فکر کنم بزرگ ترین چالش دانشجو زمانی آغاز می شود که به اطلاعات پایه در درس روش تحقیق دست یافته و حالا در درس سمینار تحقیق باید آماده شود موضوع انتخاب کند و پروپوزال اش  را  بنویسد. شواهدی دارم که برای بعضی ها  این مرحله کابوسی بود رنج آور و به دورخود چرخیدنی بی سرانجام. و من در آن زمان با این که می کوشیدم این شکاف عظیم بین نظر و عمل را  پرکنم چندان موفق نبودم  چون به رغم همدلی هایم با آنها روش حل مساله ام نارسا بود. اکنون متقاعد شده ام که  باید به چند نکته مهم توجه می کردم:

معمولا دانشجویانی که می خواهند موضوع انتخاب کنند  اولین کارشان این است که سراغ  چکیده نامه ها بروند و ببینند درچه حوزه هایی چه تحقیقاتی شده است. این کار فی نفسه اشکالی ندارد چنانکه متون روش تحقیق (که غالبا فرنگی هستند) آن را توصیه می کنند.  اما چنانچه دانشجو استراتژی موضوع یابی خود را مشخص نکرده باشد این مروری بر مطالعات می تواند به کپی پیست کردن و عکسبرداری رتوش شده از تحقیقاتی که ربطی به نیازهای ما ندارد بینجامد و تحقیق را به کاریکاتوری ضد تحقیق تبدیل کند. من چه بسا بیشتر از خیلی ها به شناخت  دانشجویان و جامعه علمی  حساس بودم و در هر فرصتی اهمیت مساله مداربودن و جامعه گرایی را توصیه می کردم.اما هرگز  شک نکردم که شاید شیوه آموزش من اشکال داشته. شاید لازم بوده منتقدانه تر به منبع مرجع گزیده ام بنگرم و حتی بخش مربوط به پیشینه های تحقیق را مستقلا و فارغ از منابع تدریس کنم. بنابراین اطمینان دارم که اگر با بینش فعلی به گذشته بازمی گشتم برای نیفتادن در دام کلی گویی  استراتژی موضوع یابی ام را  تدوین و  تدریس می کردم.  

 پیش از پرداختن به جزییات  این استراتژی به دانشجویانم می گفتم که ناچارند انتخاب کنند که تهیه پروپوزال و پایان نامه را  کاری سرشار از خلاقیت و لذت و رضایت خاطردرونی ببینند یا آن را به ابزاری برای رسیدن به هدف های شخصی و گرفتن مدرک تقلیل دهند.  انتخابی بین رویکرد مساله مدارانه و رویکرد شایع رفع تکلیف.

آن گاه ضمن بیان اهمیت تورق پیشینه های تحقیق آن را مشروط به شرایطی می کردم. ازجمله این که هر دانشجو باید تفکر را پیش زمینه تورق بداند و زمانی سراغ تورق چکیده نامه ها برود که به اندازه کافی درباره مواضع و گرایش ها - مشکلات احساس شده در رشته و حرفه  و مسایلی که در محیظ کار و زندگی اش تجربه کرده بررسی کرده باشد.

به دانشجویی که به دلیل بی تجربگی یا کاستی های دیگر  موضع و نظرگاه مشخصی نداشت  کمک می کردم به درستی  از تورق پیشینه ها بهره گیرد تا نگذارم موضوعی  انتخاب کند که کلیشه ای و قالبی باشد.

نکته ای که حتما باید بگویم این است که پس از رهاکردن دانشگاه من درهیچ کلاسی تدریس نداشته ام و با این که به شیو ه های گوناگون با جامعه ارتباط داشتم نمی توانم با  قطعیت ادعا  کنم  نکته هایی که گفتم برای فضای دانشجویی فعلی ملموس و کافی باشد به ویژه این که تقریبا همه می دانیم که به دلایل کاملا قابل تحقیق تفاوت های فرهنگی   جوانان دهه ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ ما فوق العاده چشمگیر است.

رهادوست؛ بهار. « اگردوباره معلم تحقیق می شدم ». سخن هفته لیزنا، شماره 558، 12مهر ۱۴۰۰.