کد خبر: 44800
تاریخ انتشار: سه شنبه, 16 آذر 1400 - 10:35

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 22:

بروندادهای علمی باید مرزهای علمی، فنی یا دانشی را تغییر دهد!

منبع : لیزنا
حمید محسنی
بروندادهای علمی باید مرزهای علمی، فنی یا دانشی را تغییر دهد!

دانش علمی و فنی چیزی است و علوم و فنون چیز دیگر. به عبارت دیگر، این دو را باید تا حدی از هم جدا دانست؛ گرچه اغلب نتیجۀ هم هستند. مرزهای علمی، فنی و دانشی اشاره به نقطه‌ای دارد در مقیاس جهانی، ملی و یا حتا فردی که دانش و علوم و فنون افراد/ نهادها و کشورها را با پس از پیش آن مقایسه می‌کند. کاروئانا معتقد است.

یکی از نکات راهبردی برای پژوهش در یک زمینه و بخصوص نگارش یافته‌ها این است که خود فرد به سطحی مطلوب از تجربه و دانش علمی، فنی، ادبی و سایر مهارت‌ها و تصویرهای مرتبط با موضوع پژوهش و نگارش خود رسیده باشد که در قیاس با علم، دانش و منابع موجود گامی مثبت داشته است. شایستگی انتشار به ایجاد ارزش افزودۀ بیشتر در نقشۀ علمی و آموزشی موجود و پاسخ به نیازها در سطح ملی و جهانی مربوط خواهد بود.

البته چنین راهبردی به این معنا نیست که همۀ بروندادهای نشر باید مرز علمی دنیا و یا حداقل کشور را جابجا کنند. اگر کارکرد آموزشی اثری غلبه داشته باشد در این صورت حداقل انتظار این خواهد بود که چیزی به افزوده‌های مخاطبان در مقایسه با آثار مشابه اضافه کند و یا حداقل تکرار ناشیانۀ اثری دیگر و مشابه نباشد! کلیدواژۀ "مرز" نوعی تاکید بر اهداف علمی، فنی یا آموزشی در سطح فردی یا نهادی و نیز محلی، منطقه‌ای، ملی و جهانی است. به عبارت دیگر، یک محقق وابسته به یک نهاد یا شرکت باید به اهداف نهادی‌اش وفادار باشد، و یا اگر یکی از اهداف آن نهاد، انتقال دانش علمی و فنی به داخل نهاد یا مرزهای ملی است نوعی پژوهش برجسته می‌شود که به آن تحقیق ترجمه‌ای می‌گویند. ترجمه در این جا به معنای انتقال و تبدیل دانش است و نه ترجمۀ زبانی؛ مثلن دانش بنیادی به دانش کاربردی تبدیل شود و یا دانش علمی و فنی موجود در فرایند تولید کالاها و خدمات به کار گرفته شود.

اما به یقین از یک پژوهش و مقالۀ علمی که هدف نخست آن حل مساله‌ است (چه در سطح محلی و ملی و چه جهانی) انتظار می‌رود که در مرز یا لبۀ علمی دنیا حرکت کند. با این توضیح و تاکید خاص که حتا محلی‌ترین و فردی‌ترین مسالۀ ذهنی و کارکردی هم می‌تواند با استفاده از یافته‌ها و پیشینه‌های علمی و فنی در سطوح مختلف ملی و جهانی مرزهای دانش را تغییر دهد. به عبارت دیگر، اگر بر اساس یک یافتۀ جهانی، چه از نظر روش‌شناسی  و فنی و چه محتوایی، توانسته باشیم مساله‌ای ملی و یا حتا محلی را رمزگشایی کنیم ارزش افزودۀ کافی برای آن محسوب می‌شود؛ و برعکس، یعنی اگر بر اساس یک راهبرد و تجربۀ محلی و ملی یک مسالۀ جهانی یا گسترده‌تر حل شود، به همان اندازه شایستۀ نام درنوردیدن مرز دانش است. و البته با این توضیح خاص که ارزش یک نوآوری، نسبی است: یعنی به همان اندازه‌ای است که افراد و جوامع مختلف از آن استفاده کنند و یا مساله‌ای را برای فردی خاص، تعدادی از افراد، نهادی خاص و یا سطوح گوناگون دیگر حل کرده باشد. 

اهداف آموزشی اقتضا می‌کند که بروندادهای آموزشی بر اساس اخلاق حرفه‌ای و متناسب با اهداف نهادی، ملی و شامل همۀ چیزها و محتواهایی باشد که یادگیری را به بهترین شکل ممکن ارتقا دهد

بسیاری از آثار منتشر شده در ایران کمتر حاوی یک نوآوری آموزشی و پژوهشی و نتیجۀ یک راهبرد سازمانی برای حل یک مساله یا وظیفۀ نهادی و یا دغدغۀ فکری و نظری اصیل فردی است. صورت و شکل ظاهری آنها چیزی شبیه یک گزارش پژوهشی یا اثر علمی و آموزشی است اما در واقع خالی از یک مطالعۀ عمیق نظری و کاربردی و همراه با تجربه‌ها و دانش مفید حرفه‌ای، سازمانی، تخصصی و البته در پاسخ به یک مسالۀ فردی یا نهادی است. اغلب کسب درجه‌های شغلی، علمی و دانشگاهی (مدرک تحصیلی یا ترفیع شغلی) و یا سایر اهداف و انگیزه‌های کم‌ارتباط با مسائل جامعه بر نوآوری‌های محتوایی غلبه دارد. به همین دلیل نتایج آن قابل پیش‌بینی است: عمدتا تکرار محتواهایی است که چیز تازه‌ای از نظر آموزشی، پژوهشی یا حرفه‌ای و سازمانی به جامعه و شاید حتا خود همان فرد اضافه نمی‌کند!

غلبۀ چنین فضای علمی و آموزشی نشانۀ این است که نه فقط نسبت به شاخص‌های ارزیابی محتوا بی‌توجهی می‌شود بلکه از آن مهم‌تر، نشانۀ آسیب جدی در کم و کیف فعالیت نهادهای علمی و آموزشی و سازوکارهای ارزیابی محتواست. نقد و داوری همکاران، از جمله سنت‌های  علمی و آموزشی است که کارکردی بی‌نظیر و مهم در پالایش و سنجش محتوا دارد. اما غلبۀ نگاه غیرعلمی و کاسب‌کارانه به محتوا به عنوان ابزار و سکوی پرش فردی سبب می‌شود خود نهاد علم و آموزش به چنان سطحی نازل سقوط کند که در آن کیفیت محتوا و کاربرد آن در زندگی روزمره فدای منافع فردی شود. روشن است که تکرار این چرخه عوارض اجتماعی نامطلوبی در سطوح گوناگون جامعه خواهد داشت. از این جهت که بروندادهای همین نهادهاست که رهبری و مدیریت جامعه را در سطوح گوناگون برعهده دارند: هم برونداد آموزشی و هم پژوهشی و یا ترکیبی از این دو.

اهمیت کارکرد اجتماعی آموزش و پژوهش در چنین سطحی سبب می‌شود تا نه فقط سازوکارهای گوناگونی برای کنترل کم و کیف بروندادهای آموزش و پژوهش در سطح فردی، نهادی، ملی و جهانی ایجاد شود بلکه شاید از آن مهم‌تر اخلاق آموزش، پژوهش و نگارش را برجسته می‌سازد که زیرمجموعۀ اخلاق حرفه‌ای است.