کد خبر: 44838
تاریخ انتشار: سه شنبه, 23 آذر 1400 - 10:00

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 24:

قاعدۀ 80 -20 و مدیریت رفتارهای نگارشی و پژوهشی

منبع : لیزنا
 حمید محسنی
قاعدۀ 80 -20 و مدیریت رفتارهای نگارشی و پژوهشی

قاعدۀ 80/20 را می‌توان صورت‌بندی آماری تجربه‌ها و تصویرهای گوناگون انسان‌ها در حوزه‌های مختلف تلقی کرد. این قاعده نتیجۀ آماری کم و بیش پرتکراری است که یک سوی آن عدد 80 (درصد) است و سوی دیگر 20 (یا عددی نزدیک به 80 و 20). یک جامعۀ آماری مثل مصرف اطلاعات (کتاب، مجله، روزنامه)، شهروندان، ناشران، مقدار فروش، تخلفات رانندگی و غیره را در نظر بگیرید که قرار است میزان توزیع ثروت، مصرف، تولید، توزیع، فروش، و تخلفات آنها را بر اساس این قاعده محاسبه کنید. در این صورت، رابطه‌های زیر را خواهیم داشت:

تعداد کمی از منابع اطلاعاتی (حدود 20 درصد) بیشتر نیازهای اطلاعاتی اعضای یک جامعۀ خاص (حدود 80 درصد) را تامین می‌کنند.

حدود 80 درصد از ثروت دنیا یا یک کشور خاص در اختیار 20 درصد از افراد یا نهادهاست؛

حدود 20 درصد از ناشران دنیا یا ایران بیش از 80 درصد از کتاب‌های دنیا یا ایران را منتشر می‌کنند؛

حدود 20 درصد از کتاب‌ها، مجلات و روزنامه‌ها حدود 80 درصد از نیاز اطلاعاتی افراد را تامین می‌کنند.

20 از محصولات انتشاراتی ناشران یا هر تولیدکنندۀ دیگر بیش از 80 درصد از فروش یا درآمد همان ناشر یا تولیدکننده را به خود اختصاص می‌دهد.

80 درصد از فروش یک فروشگاه عمدتا مربوط به 20 از کالاهای همان فروشگاه است.

80 درصد از تخلفات احتمالی در یک کشور (یا هر شهروند) مربوط به کمتر از 20 درصد از مردم آن کشور (یا 20 درصد از رفتارهای خاص هر شهروند) است. به عبارت دیگر، به طور متوسط بیش از 80 درصد از رفتار هر فرد یا یک جامعۀ آماری، طبیعی و بر اساس هنجارهای اجتماعی است.

دقت در نمونه‌های بالا نشان می‌دهد که دو طرف معادله اغلب حدود 80 و 20 است و تنها موضوع آن تغییر خواهد کرد. البته گاهی ممکن است این عدد کمتر از 20 درصد  و حتا 10 درصد باشد و یا کمی بالاتر از آن باشد. در این صورت، عدد مربوط به آن سوی معادله تغییر خواهد کرد. اما متوسط آن همین است. به بیان بهتر می‌توان گفت درصد کمی از یک چیز (حدود 20 درصد) بیشترین میزان آماری آن حوزه (حدود 80 درصد) را به خود اختصاص می‌دهد. 

به همین دلیل، عقل سلیم حکم می‌کند که آن 20 درصد در مرکز توجه باشد. در این صورت با تمرکز بر 20 درصد از کارهای اولویت‌دار (و شاید حتا با مدیریت 20 درصد از کنش‌های روزانه) راندمان یا بازدهی افراد و نهادها بیش از 80 درصد خواهد بود. یعنی، با تمرکز بر کارهای اولویت‌دار و مهم، حجم بیشتری از نیازها تامین خواهد شد (رضایت و درآمد بیشتر کسب می‌شود و غیره). و برعکس، یعنی با تمرکز بر کارهای کم‌اهمیت‌تر (یعنی 80 درصد کارها از نظر حجمی) کمتر از 20 درصد از نیازها  تامین می‌شود (حتا با این پیش‌فرض که همۀ آنها کامل شود).

قاعدۀ 80 – 20 حکایت از اهمیت نگاه راهبردی به فعالیت‌های روزمره و برنامه‌ریزی کارها برای دسترسی به حداکثر منافع از حداقل منابع دارد. از این قاعده در یادگیری انواع مهارت‌ها و کارها نیز می‌توان بهره برد. برای مثال تنها از 20 درصد از محتوای حافظۀ کلامی یا بیانی برای بیان 80 درصد از خواسته‌ها و افکار استفادۀ می‌شود. آمار مصرف واژه‌ها در مکالمات روزانه و متون علمی و ادبی حاکی از آن است که کمتر از 20 درصد از واژگان هر زبان در مکالمات روزانه و یا در  متون ادبی و علمی استفاده می‌شوند. به عبارت دیگر، با تسلط بر 20 درصد از واژگان و مفاهیم پرتکرار و پرمصرف می‌توان بیش از 80 درصد از نیازهای روزمرۀ زبانی و ارتباطی را تامین کرد. چکیدۀ بسیاری از تصویرهای ذهنی، اصول و فرضیه‌های علمی حاکم بر روابط بین افراد و محیط در حوزه‌های گوناگون علمی و فنی نیز همین است. یعنی با ترکیب یا تجزیۀ برخی از همان داشته‌های علمی و فنی و غیره می‌توان به نواوری‌های شگفتی دست یافت. بی‌دلیل نیست که یادگیری استفاده از چرخ و اهرم هنوز تقریبا در همۀ نوآوری‌های علمی و فنی حضور دارد؛ و یا از یک مسیر استدلالی و منطقی می‌توان برای بی‌نهایت نمونه‌های مشابه استفاده کرد.

به نمونه‌های بسیاری می‌توان اشاره کرد که عمدتا تکرار یک تجربۀ موفق در اینجا و آنجا و البته گاهی با تغییراتی اندک است. برای مثال یافته‌های کندل و بلکه تقریبا بیشتر کشفیات تازه در زمینۀ عصب‌زیست‌شناسی یادگیری، حافظه، فراموشی و غیره تماما با استفاده از فرضیه‌ها، روش‌ها، آزمایشات، و الگوهای قبلی، بخصوص پاولف بود که دهه‌ها قبل اجرا شده بود؛ حضور اندیشه‌ها و فرضیه‌های کانت، دکارت، و حتا اندیشه‌های ارسطو، افلاطون و دیگر دانشمندان مربوط به سده‌ها و بلکه هزاران سال قبل نیز در تمام این یافته‌ها برجسته است. خود همین مساله اهمیت مطالعه و فهم نظریه‌ها و دیدگاه‌های مطرح در حوزه‌های گوناگون را نشان می‌دهد.

درک قاعدۀ 80-20 و استفاده از کاربردها و نتایج آن چندان دشوار نیست. هیچ کس شایسته‌تر از خود آدم برای شناسایی و انتخاب 20 درصد از کارهای مهم نیست. با کمی دقت در پیشینۀ فعالیت‌های خودمان و دیگران می‌توانیم چیزهای پرتکرار مثبت و منفی را به راحتی مشاهده یا پیدا کنیم. بیشتر آنها نه فقط در رفتارهای روزانۀ خودمان و اطرافیان قابل مشاهده و تکرار است بلکه مطالعۀ تاریخ علم، فناوری، تاریخ فرهنگ‌ها، تمدن‌ها و حتا ادبیات نیز همین‌ها را برجسته می‌کند. اغلب نیاز به مطالعه و بهرۀ هوشی آنچنانی ندارد. کافی است به عقل سلیم خودمان مراجعه کنیم و شهودهای روزمره را جدی بگیریم. تنها کمی جدیت و دقت می‌خواهد. حتا لازم نیست همۀ درس‌ها بی‌کم و کاست اجرا شود. اغلب کافی است دست به کار شد و تنها به یکی دو تا از آنها کم و بیش توجه شود. تجمیع انرژی و نتایج شگفت‌آور خواهد بود!

اتفاقا اهمیت این قاعده در همین است که درک و استفاده از آن ساده و آسان است. با کمی تغییر می‌توان بهترین و بیشترین نتیجه را در زندگی کسب کرد.

شناسایی کنش‌های پراهمیت و پرتکرار مرتبط با پژوهش و نویسندگی، منابع هسته و اصلی، مهارت‌های مهم‌تر و ضروری، و مانند آن  نیز کار چندان دشواری نیست. مثلا:

با یادگیری تنها چند قاعدۀ استناد پرتکرار (حدود 20 درصد) می‌توان بیشتر استنادات (حدود 80 درصد) را به‌درستی ثبت کرد: پراستفاده‌ترین قواعد استناد اینهاست: ....

بیشتر جملات دارای ساختاری ساده‌اند؛ بر همین اساس با یادگیری ساختار ساده یک جمله می‌توان نگارش و ویرایش را تا حد زیادی ارتقا داد؛

استدلال‌های منطقی عمدتا از قاعدۀ اگر- پس- سپس (if-then-else) استفاده می‌کنند؛

مطالعۀ چند منبع مروری خوب (حدود 20 درصد) سبب خواهد شد تا بیشتر منابع هستۀ مورد نظر را شناسایی کنیم (80 درصد منابع)؛

تمرین:

قاعدۀ 80- 20 روش و ابزار خوبی برای فرضیه‌سازی دربارۀ یک جامعۀ آماری متشکل از پدیده‌ها، کنش‌ها، منابع، افراد، رفتارها، و غیره، طراحی راهبرد مطالعه و پژوهش، مطالعۀ مستند و دقیق‌تر، و نیز تحلیل و توصیف نتایج و داشته‌های علمی و فنی است. به نمونه‌های ارائه شده در همین بخش دقت کنید و با همین روش، گزاره‌ها یا پیش‌فرض‌هایی را بر اساس تجربه و دانش خودتان طراحی کنید و دربارۀ روش مطالعۀ آن، اهداف و کاربردهای آن طرحی مختصر بنویسید.